احسان هوشمند: در ایران “قومیت” به معنای اروپایی نداریم/ فارسی،زبان ملی،تاریخی و تمدنی است

۱۲ مهر, ۱۳۹۵
احسان هوشمند: در ایران “قومیت” به معنای اروپایی نداریم/ فارسی،زبان ملی،تاریخی و تمدنی است

ستاره صبح: صادق قیصری:الزامات پژوهش در حوزه اقوام مبتنی بر دانش کافی در موضوعات مخللف علمی است، به عبارت دیگر تاریخ، جامعه شناسی،علوم سیاسی و..برخی رشته های دیگر بعضا سخنانی متفاوت مبتنی بر نگاه‌های علمی به این موضوع دارند،احسان هوشمند پژوهشگر مطرح اقوام و اقلیت های دینی واجد این صفات است.با روی کار آمدن دولت اعتدال برای مطالعه و تعیین راهبرد در این مورد، سازمانی برای مشاوره دهی به رئیس جمهور پی گرفته که با موضع گیری های زیادی همراه بود، برای واکاوی این بحث به سراغ احسان هوشمند پژوهشگر مطرح کرد رفتیم تا با ایشان در این مورد البته عمیق تر  و خارج از فضای سیاست گفتگو کنیم که در پی می‌خوانید:

 

  • لطفا بفرمائید، تعریف شما از مقوله قوم و قومیت در ایران چیست؟

 قوم و قومیت تفاوت هایی با هم در مفهوم دارند، ما در میان نظریه پردازان و جامعه شناسان و محققان مطالعات قومی در دنیا اجماعی درمورد مفهوم قوم نداریم، در برخی جوامع قوم را بر اساس تبار و نژاد، در بعضی جوامع بر اساس زبان و دربعضی دیگربراساس دین تعریف می کنند،به این ترتیب در مفهوم و تعریف قوم تفاوت هایی در میان اندیشمندان و نیز کشورهایی که می شناسیم وجود دارد. برای نمونه مردم ایرلند به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شده اند که تفاوت های مذهبی سرنوشت سیاسی متفاوتی را برایشان رقم زده است.یک بخش همراه دولت بریتانیا و بخش دیگر در جریان مخالف شکل گرفته اند که دو بخش مستقل را تشکیل داده اند. در کشورهای غربی مطالعات قومی بیشتر بر مبنای رنگین پوست و شرایط بیولوژیکی افراد  شکل گرفته است. برای مثال در آمریکا یا در برخی از کشورهای اروپایی بیشترین میزان مطالعات قومی در رابطه با سیاهان است،در عموم کشورهای غربی همچنین مطالعات قومی بر روی مسالۀ مهاجر یا بومی بودن گروه های اجتماعی متمرکز شده است. به عبارت دیگر در این کشورها اقوام به آن دسته از ساکنانی گفته می شود که مهاجر بوده اند و از ساکنان بومی محسوب نمی شوند. مثلا ایرانیان  یا عرب ها در این کشورها به عنوان نمونه های قومی مورد مطالعه قرار می گیرند.مطالعات قومی در غرب با تعریف «دیگری» آغاز شده است، که شامل یهودی ها، غیر سفیدها، رنگین پوست ها و مهاجران می‌شود و به طور کلی واژه قوم تا اندازه ای بار جدایی یا فاصلۀ دیگری بودن و یا حتی نفرت اجتماعی، نجس بودن و متفاوت بودن را با خود یدک می‌کشد.اما به لحاظ تبارشناسی این واژه (قوم) در ایران معنای خویشاوندی، نزدیکی و در کل معنای مثبتی پیدا کرده است،البته در ایران نیز اجماعی بر روی تعریف و مفهوم قوم وجود ندارد، آنچه معمولا محققان ما از واژۀ قوم استخراج می کنند تفاوت های زبانی گروه های ساکن در ایران است. نکته ای که حائز اهمیت است این است که تعریف بر مبنای زبان دارای ابهاماتی است: برای نمونه می توان به جامعۀ کردهای ایران اشاره کرد که دارای چندین زبان مختلف هستند که هر زبان از چند گویش و لهجۀ متفاوت برخوردار است. کردی هورامی، کرمانجی، سورانی و…که هر کدام قواعد مخصوص به خود را دارند.

 

قوم و قومیت  با یکدیگر تفاوت هایی دارند،مهمترین شاخصی که بتوان برای این تفاوت ذکر کرد این باشد که زمانی که یک قوم در جامعه ای با دیگر اقوام و یا با نظام سیاسی حاکم دچار مشکل و چالش شود به سمت  دیگری سازیِ قومی، جدایی طلبی، فدرالیسم و… حرکت می کند که ما در اصطلاح در چنین حالتی عنوان می کنیم یک قوم به سمت قومیت سیر می کند، پس قومیت یعنی اقوام و یا قومی که سیاسی و فراگیر شده است.

  • آیا می‌شود،مفاهیم و سازوکارهایی که در رابطه باقومیت ها و نژاد ها در اروپا وجود دارد به ایران هم تسری داد یا خیر؟

برمبنای مطالعات آماری ،میزان مطالعاتی که در کشورهای غربی درمورد اقوام صورت گرفته بیش از  80 درصدشان متوجه سیاه پوستان، یهودی ها و عرب تبارها است. به عبارت دیگر از نظر آن هااقوام در اروپا یا آمریکا شامل چنین گروه هایی می شوند که دارای تفاوت های بیولوژیکی هستندو یا دیگرانی که از سرزمین های دیگری مهاجرت کرده اند که بطور عام مهاجرین غیراروپایی را شامل می شود. برای نمونه ما شاهدیم که در بریتانیا بجز لهستانی ها به تمامی مهاجرین وارد شده به انگلیس رنگین پوست یا سیاه گفته می شود.این می تواند شامل ایرانی ها، هندی ها و… شود. بنابراین در این کشورها شاخص تعریف اقوام شرایط بیولوژیکی، تبارها و یا تفاوت های فرهنگی جامعۀ میزبان با مهاجرین قلمداد می شود. این درحالیه که ما در ایران گروه های قومی مان به دلیل تمدن چندین هزار سالۀ و همزیستی طولانی مدت اقوام در  با چنین شاخص هایی مواجه نیستیم. گروه های زبانی در ایران همگی بومی اند و نمی توان آن ها را مهاجر قلمداد کرد چراکه چندین هزار سال در کنار یکدیگر همزیستی داشته اند و پیوندهای مشترک بسیاری با یکدیگر دارند همچنین گروه های قومی در ایران از خویشاوندی ها و سنت ها و آئین های مشترک بیشماری برخورداند. نوروز به عنوان مهمترین شاخصه ایرانیت در میان تمامی گروه های ساکن در ایران ریشه های تاریخی ژرفی دارد. درمورد کردها باید بگویم  نوروز را از گذشته های بسیار دور جشن می گرفته اند. حتی با وجود ممنوعیت ها، خونریزی ها و جلوگیری هایی که برخی کشورهای همسایه در برگزاری جشن نوروز صورت داده اند، اما باز هم نوروز برگزار شد. در جایی مثل جمهوری آذربایجان(آران) هنوز نشانه های این آئین های دیرین ایرانی از جمله نوروز گرامی داشته می شود.همه اینها نشان می‌دهد مردم ایران در تمام فلات ایران، در برساختن این فرهنگ و تمدن سهم مشترک داشته اند.

  • دولت-ملت در غرب بر اساس قوم  و نژاد تشکیل شده است، با این تعریف کسانی هم در معرض ستم قرار خواهند گرفت،در ایران نیز برخی از تدریس زبان مادری و قومی و همچنین نابرابری های قومی سخن می گویند، بنظر شما آیا چنین است و این مساله سابقۀ تاریخی دارد؟

این نکات ذاتی تاریخ و فرهنگ ایرانی نیست واین داعیه ها وارداتی اند که با ورود اندیشه چپ یا مارکسیسم به ایران این نوع گفتارها وارد ادبیات سیاسی ایران در سده اخیر شده است. زمانی که  از نابرابری قومی سخن می گوییم باید منظورمان این باشد که فرصت ها برای شکوفایی استعدادهای یک قوم خاص برای دسترسی به فرصت های جدید، برای تعالی انسان ها، تعالی گروه زبانی یا مذهبی، برای دسترسی به امکانات زندگی بهتر از جمله امکانات آموزشی، بهداشتی و برای خودشکوفایی بین یک گروه زبانی و گروه زبانی دیگر به شکل معناداری تبعیض قائل می شویم و احیانا گروهی را محروم نگه می داریم. هیچ مطالعه جدی در ایران چنین ادعایی را تأیید نمی کند. اولا در اسناد تاریخ معاصر ما در میان میلیون ها سندی که در اختیار داریم، نشانی از اینکه بخشی از حاکمیت چه در قاجاریه چه پهلوی و چه جمهوری اسلامی، نظام سیاسی به شکل سازمان یافته و نهادمند خواهان این شده باشد که مثلا مردم اصفهان نسبت به مردم زابل یا نسبت به مردم بیرجند یا چابهار یا سنندج بیشتر بایستی این فرصت ها در اختیارشان قرار گیرد مشاهده نمی شود. پس درواقع هیچگونه اراده سیاسی پشت این قضایا نبوده که این امر اهمیت بسزایی دارد. به عبارتی نظام سیاسی هیچگونه تلاشی در این زمینه ها نکرده چراکه نظام سیاسی ما برآیندی از تمام ایرانیان بوده و همه مردم سهمی در حکومت داشته اند و اگر مساله ای هم بوده برای همه بوده و نه گروه خاصی در کشور.  اگر ما یک بررسی در میان اسناد موجود داشته باشیم هزاران سند پیدا کنیم که مقامات کشور دستور داده اند برای توسعه شرق یا غرب کشور مشکلات حل شوند و ما حتی در دوران پهلوی اول و دوم هزاران سند داریم که نشان می دهند برای تمام نقاط کشور دغدغه توسعه برای تمامی مناطق وجود داشته است. نکته  مهم  این است که هیچ مطالعه  آماری و آکادمیکی نشان نمی دهد که تفاوت های معناداری در برنامه های توسعه در سکونتگاه های  زبانی مثلا بین آذربایجانی ها با فارس زبان ها وجود دارد. هرچند که می دانیم سرحدات کشور از توسعۀ مطلوبی نسبت به دیگر مناطق ایران برخوردار نیستند.

نکته بعدی اینکه در سرحدات کشور لزوما اقوام ایرانی زندگی نمی کنند. ما در  زابل یا خراسان شمالی ، جنوبی ،کرمان  و..شاخصه توسعه در آن هابا وجودی که شیعه و فارس‌زبان هستند به مراتب از دیگر سرحدات کشور پایین تر است که نشان می‌دهد برای توسعه نیافتگی برخی مناطق کشور باید به دنبال متغیرهای غیر زبانی، مذهبی وقومی باشیم. در این زمینه حتما مطالعات توسعه کمک شایانی به ما خواهد کردکه چه عواملی بر میزان توسعه یک منظقه اثرگذار بوده اند که قطعا عوامل قومی، زبانی نقش کم اهمیتی در این زمینه داشته اند.

البته از سال 76 روند استفاده از این نخبگان رو به رشد بوده است. در استان های مرزی ما بیش از 70 درصد از استان هایی که اهل سنت در آن ها ساکن هستندهمچون بلوچستان آمارهایی که من دیده ام نشان می دهد حداقل 70 درصد از مدیران بومی اند اما این نخبگان فعلا در سایر استان ها به همان ترتیبی که عرض کردم در عرصه کلان کشوری استفاده نشده اند.

  • شما کتاب «همسازی و تعارض در هویت  قومیت» آقای فکوهی را نقد کردید. و مطرح کردید که در ایران یکسان سازی زبانی وجود نداشته است. آقای فکوهی در پاسخ به شما گفتند که مدرنیسم در ذات خود یکسان سازی را هم به همراه دارد. سوال این است آیا مدرنیسم با ورود خود به ایران یکسانسازی زبانی به همراه نیاورده است؟

استدلال ایشان قاعدتا در کشورهایی همچون فرانسه که محل تحصیل ایشان هم بوده و ایتالیا و کشورهای مشابه در فرایندهای 300 – 400 ساله تا کمتر از 60 سال گذشته درست است چراکه مجموعه گویش ها و زبان های محلی به قیمت ایجاد یک زبان فراگیر استاندارد ملی قربانی شدند. اما درمورد جوامع تمدنی ای مثل ایران، بعد از شکل‌گیری دولت های محلی ایرانی در دوره عباسی و تلاش دبیرهای ایرانی و نخبگان ایرانی و سایر مقاومت های ملی که در ایران شکل گرفت، حدود هزار سال است که همه مردم ایران اعم از اینکه زبان گفتاری و زبان محلی شان چیست، بخش قابل توجه و جدی ای از تولیدات فرهنگی، فکری، فلسفی، هنری، اجتماعی و تاریخی خودشان را به زبان فارسی ارائه کرده‌اند، پیش از آنکه نشانه های تجدد در غرب جوانه بزند و پیش از آنکه صحبت از تجدد در ایران شود چند سده ای پیش از آن نیز مردم ما حتی برای آموزش علوم دینی از تمام نقاط ایران از افغانستان و ماوراء بحر، از بغداد و کردستان و عراق و… در مکتب خانه های قدیمی با آثار سعدی و دیگر بزرگان ایران به اصطلاح خواندن و نوشتن را فرا می گرفتند و به نوعی زبان فارسی زبان فرهنگی،تمدنی، ملی و تاریخی ایران محسوب می‌شد. ضمن اینکه صحبت ایشان درمورد ایتالیا کاملا درست است،در ایتالیا زبان های محلی رقیبی در برابر زبان ملی تلقی و همه آنها نابود شدند و سخن گفتن به آن زبان ها هم در کشورهای همسایه مثل ترکیه ممنوع شد. اما در ایران در شکل های تاریخی و طبیعی خودش زبان های محلی در استفاده های روابط مردم با همدیگر در استفاده های هنری، فولکلور و امثال آن مورد توجه بود و البته زبان فارسی زبان تمدنی، علمی، فرهنگی، فکری و فلسفی ایرانیان در چند سده گذشته بوده است.

نباید فراموش کنیم در کنار فرایند طبیعی همزیستی زبان های محلی و زبان تمدنی و تاریخی ما ایرانیان یعنی فارسی، خوشبختانه در طی چند دهه گذشته افزون بر کارکرد تاریخی زبان های محلی در مناطق یعنی ارتباطات زبانی  گویشوران مناطق مختلف کشور با همدیگر، شاهد آن هستیم که در عرصه رسانه های محلی از جمله شبکه صدا و سیمای محلی استانی ما هزاران ساعت برنامه های مختلف فرهنگی، هنری، اجتماعی، تاریخی و سیاسی به زبان های محلی در حال تولید است که حائز اهمیت‌اند،افزون بر اینها ما ده ها نشریه و  کتاب به زبان های محلی داریم و منع قانونی هم ندارند.البته در چند سال اخیر آسیب هایی وارد شده که آنهم تلاش برای فضاسازیست که  در بخشی از آن عامل خارجی نقش داشته همچون تحولات قفقاز و شمال غرب کشور که گروهی بر آنند که روایت های مخدوشی را مطرح کنند در خصوص زبان های محلی و گاه آن را در برابر زبان تمدنی  و ملی قرار بدهند و گرنه ما محدودیتی برای فعالیت اقوام نداشته ایم.

  • استاد به کمرنگ بودن حضور اهل تسنن در ساختار قدرت اشاره  کردید. خواستم ببینم این کمرنگ بودن ناشی از یک فرایند ساختاری – تاریخی است یا عوامل دیگری در آن دخیل اند؟

قطعا عارضی است. در همین دوران صفویه تا به امروز درمیان بسیاری از دولتمردان و لشکریان و… اهل سنت هم حضور داشته اند. البته بعضی از تنگ نظری ها وجود دارد. این مساله عارضی این جامعه است و به‌نوعی می‌شود گفت که در حوزه فرهنگی و اجتماعی کشور ما وجود نداشته و خوشبختانه مقام های عالی کشور در دهه گذشته به تدریج گام هایی جدی برای برطرف کردن این چالش برداشته اند. فراموش نکنیم که اکنون در کردستان یا بلوچستان فضای ویژه ای برای نخبگان اهل سنت مهیا شده است. تحولات مثبتی برای گسترش استفاده از نخبگان اهل سنت در ساختارهای کشوردرحال رخدادن است و این را هم باید تاکید کنم که به‌جز محدودیت در چند مقام خاص که در قانون اساسی ذکر شده است، محدودیت دیگری در پست های مملکت برای اهل سنت وجود ندارد و لذا این محدودیت  پیش زمینه حقوقی ندارد.

  • شما در یکی از سخنرانی های خود که در دانشگاه تهران برگزار شد، تعامل گروه های اجتماعی در ایران را  به فرش تشبیه کردید. خواستم ببینم این فرش استعاره از چه مفهومی است؟

در تار و پود یک فرش نمی توان رنگ ها، نقش ها و ساختار فرش را از هم تفکیک کرد. شما می‌دانید که با همزیستی چندین هزار ساله گروه های مختلف زبانی و مذهبی یک درآمیختگی ایجاد شده است که در عین حالی که این گروه های اجتماعی زبانی همچون تار و پود یک فرش در هم تنیده اند و حیات همگی به زندگی هم وابسته است، همانطور که نمی توان نقش و نگار یک فرش را از هم جدا کرد، چراکه فرش مفهوم خود را از دست خواهد داد از طرف دیگر  حضور این گروه ها و اقوام را هم نمی توان انکار کرد، که نقش و نگارهایی در هم تنیده و غیر قابل تفکیک اند. اخیرا دیدم در بعضی از متون، جامعه ایران را جامعۀ موزاییکی ذکر کرده‌اند و این از ادبیاتی است که قصد دارد تجربه ایران را همچون تجربه کشورهای اروپایی مثل فرانسه و آمریکا به دلیل مهاجرینش تشبیه کنند که بنظر من کاملا با تجربه همزیستی گروه های ایرانی مغایر است و ایران را بهتر است به تار و پود یک فرش تشبیه کرد چراکه همزیستی زیبایی از رنگ ها و نقش و نگارهای مختلف در یک کلیت وزین و ارجمند می باشد.فرش ایرانی به نوعی نماد فرهنگ عام ایرانی است که در آن نقش و نگارهایی در همزیستی طولانی و چندین هزار ساله با هم زیبایی خلق کرده است.