قوم‌گرایی در ترازوی «وحدت ملی»/مهرداد میرسنجری

۱۴ شهریور, ۱۳۹۵
قوم‌گرایی در ترازوی «وحدت ملی»/مهرداد میرسنجری

شرق: دستیار محترم رئیس‌جمهور در امور اقوام، در چندین سخنرانی و نیز یادداشت اخیر خود در روزنامه دولتی ایران، اجرای خواسته‌های قومی و محلی را «قدمی در جهت تقویت وحدت ملی» دانسته است. هم‌زمان سرفصل‌های درسی مربوط به مغولستان و قرقیزستان و…، برای تدریس یکی از زبان‌های قومی – محلی ایران (!)، از سوی وزارت علوم، ارائه شده است و نیز از دیگر سو برای نخستین‌بار پس از تشکیل مجلس از دوران مشروطه، تشکیل فراکسیون زبانی- قومی از سوی برخی نمایندگان استان‌های مرزی کلید خورده که رویداد تأسف‌بار کتک‌خوردن یک خبرنگار، مستقیم به پرسش از یکی از طراحان تشکیل فراکسیون قومی مجلس مربوط بوده است.
آقای یونسی در حالی «آموزش زبان مادری یا محلی اقوام ایران بزرگ» را در راستای «همبستگی» اعلام کرده که با مرور سرفصل‌ها و واحد درسی رشته یادشده درمی‌یابیم این درس‌ها کوچک‌ترین ارتباطی با فرهنگ و تاریخ آذربایجان و ایران ندارند و خالی از هرگونه مطالعه عمیق ایران‌شناسانه بوده‌اند.
به‌راستی آیا مسئولان و مشاوران فرهنگی ریاست محترم جمهور نمی‌دانند ریشه‌های فرهنگ آذربایجان در ایران است و نه در مغولستان؟
تردیدی نیست وصل‌کردن ریشه‌های فرهنگ آذربایجان به مغولستان، ازبکستان، تاتارستان، قزاقستان و ترکستان اگر هم برخاسته از اتاق فکر طرح‌های واگرایانه ضد ایرانی نباشد، قطعا یک خطای فاحش و نابخشودنی است.
بنابراین با توجه به اهمیت «وحدت ملی» و ضرورت هوشیاری در برابر «تهدید‌ها و حرکت‌های مشکوک ضد وحدت ملی نظام و ایران»، توجه مسئولان، رسانه‌ها و مردم به موارد زیر بسیار ضروری و سرنوشت‌ساز است:
 ١- پیرو اصول قانون اساسی، حفظ وحدت ملی، از اهم امور در جمهوری اسلامی ایران است. بند ١۵ اصل ٣ (توسعه‏ و تحکیم‏ برادری‏ اسلامی‏ و تعاون‏ عمومی‏ بین‏ همه‏ مردم‏)، اصل ٩ (حفظ وحدت، وظیفه دولت و آحاد ملت است)، اصل ٢۴ (مطبوعات نمی‌توانند به اسلام یا حقوق عمومی خدشه‌ای وارد کنند) و اصل ٢۶ (احزاب و… نمی‌توانند به وحدت ملی خللی وارد آورند) قانون اساسی به این مهم اشاره کرده‌اند.
بر رویکرد «وحدت‌طلبانه» قانون اساسی در اصل ١۵ نیز تأکید شده، آنجا که گفته است: «‎‎‎‎‎زبان‏ و خط رسمی‏ و مشترک‏ مردم‏ ایران‏ فارسی‏ است‏. اسناد و مکاتبات‏ و متون‏ رسمی‏ و کتب‏ درسی‏ باید با این‏ زبان‏ و خط باشد؛ ولی‏ استفاده‏ از زبان‌های محلی‏ و قومی‏ در مطبوعات‏ و رسانه‌های گروهی‏ و تدریس‏ ادبیات‏ آنها در مدارس‏، در کنار زبان‏ فارسی‏ آزاد است‏».
لازم به ذکر است با وجود وارونه‌نمایی و تحریف دائمی اصل ١۵ قانون اساسی از سوی جریان‌های واگرا، «تمامی» «مکاتبات» و «متون رسمی» و «کتب درسی» «باید» با زبان و خط رسمی یعنی زبان فارسی باشد و تنها استثنائی را که قانون اساسی در «مقام ِ بیان» و «پیرامون تدریس» ذکر می‌کند این است که «می‌توان» «ادبیات» محلی را در مدارس در کنار زبان فارسی تدریس کرد؛ بنابراین مجوز قانون‌گذار تنها این است که با رعایت اولویت اصلِ تدریس به زبان و خط فارسی می‌توان با آن زبان، آثار ادبی مناطق گوناگون کشور را به‌صورت سراسری و ملی برای تمام دانش‌آموزان کشور تدریس کرد که مسلما با اصل «وحدت‌طلبانه»‌ای که در اصول مختلف قانون اساسی موج می‌زند، هم‌خوانی دارد و هرگز نمی‌توان آن را به مجوز تدریس زبان محلی یا تدوین کتاب‌های کشورهایی مانند مغولستان و قرقیزستان در مناطق قومی ایران تعبیر کرد؛ بنابراین قانون اساسی، آموزش «به» زبان‌های محلی را منع کرده و تنها ادبیات آنها در مدارس در کنار زبان «فارسی» را تأیید کرده است.
همچنین در اصل ١۵ از عبارت «آزاد» استفاده شده و معنای صریح چنین قیدی این است که مسائل یاد‌شده مانند تدریس ادبیات می‌تواند از سوی نهاد‌های خصوصی انجام شود؛ اما انجام‌نشدن آن نیز هیچ خلل قانونی‌ای ایجاد نمی‌کند. نباید فراموش کرد اهمیت تقویت زبان ملی فارسی برای حفظ وحدت ملی ایران، آن‌چنان است که به‌عنوان عامل دوم وحدت ملی (پس از دین مبین اسلام و مذهب حقه امامیه) شناخته شده، به‌گونه‌ای که در نقشه جامع علمی کشور، ارتقای جایگاه زبان فارسی در میان زبان‌های بین‌المللی، یکی از هشت هدف کلان نظام علم و فناوری کشور در نظر گرفته شود.  بنابراین زبان فارسی، به‌عنوان زبان واحد و یگانه پیوند‌دهنده اصلی ملت یکپارچه ایران است، نه‌تنها نباید تضعیف شود، بلکه به‌ویژه در استان‌های مرزی کشور باید بسیار بیش از پیش مورد توجه و ترویج باشد.
٢- نکته‌ای فراتر از الزام توجه به درخواست‌های قومی- محلی، این است که شناخت و مقابله با «مصادیق تضعیف وحدت ملی» هم لازم است در زمره «الزام قانونی، حقوقی و عقلی» دولت قرار گیرد، د‌رحالی‌که در قوانین جمهوری اسلامی، هیچ راهکاری برای ممانعت از وقوع «مصداق‌های تهدید وحدت ملی» وجود ندارد. به‌راستی برای پیشگیری و جلوگیری از عوامل تضعیف وحدت ملی، از جمله برای توهین علنی واگرایان زبانی- قومی در اماکن عمومی و ورزشگاه‌ها، رسانه‌های دیداری، شنیداری و نوشتاری و فضاهای مجازی چه الزام قانونی بازدارنده‌ای وجود دارد؟ در ایران، مجازات توهین به نام ایران، توهین به پرچم رسمی جمهوری اسلامی، توهین به ریشه‌های نژادی ایرانیان، توهین به زبان ملی پارسی، اقدام به برافراشتن پرچم بیگانه در اماکن عمومی و ورزشگاه‌ها و کنسرت‌ها و به‌نمایش‌گذاشتن نمادها و نشان‌های تجزیه‌خواهی ایران و… چیست و چه رویکرد، نقشه راه و ابزار قانونی‌ای برای آنها وجود دارد؟
٣- قانون اساسی جمهوری اسلامی تأکید می‌کند، در کشور جمهوری اسلامی ایران تنها یک ملت وجود دارد به نام «ملت ایران». حال، پرسش این است که آیا تکرار کاربرد واژه «ملت» برای هر یک از گروه‌های زبانی از مردم ایران، ازسوی برخی نمایندگان مجلس، برخلاف نص صریح قانون اساسی ازجمله اصل ۶٧ نیست که درباره سوگند نمایندگان مجلس به ودیعه «ملت ایران»، تأکید می‌کند؟ کاربرد واژه «ملت» برای هریک از اقوام ایرانی، حتی دستاویزی برای تأسیس فراکسیون مسئله‌دار مجلس هم شده است که سهل‌انگاری در برابر آن، جغرافیای سیاسی استان‌های مرزی ایران را در معرض خطر تجزیه قرار می‌دهد. کاربرد واژه «ملت» جداگانه، برای هر یک از اقوام ایرانی، ناقض اصل ٨۴ قانون اساسی نیز هست که می‌گوید: «هر نماینده در برابر تمام ملت (و نه آن‌گونه که دشمنان یکپارچگی ملی ایران تبلیغ می‌کنند، ملت‌های ایران) مسئول است.
۴- درحالی‌که موضع قانون اساسی و روح وحدت‌طلبانه آن و مواضع قاطع رهبری و اسناد بالادستی نظام، جای هیچ تردیدی در تفسیر و اجرای اصول قانون اساسی باقی نمی‌گذارد، واگرایان، ایران‌دوستی و تلاش برای وحدت ملی نظام را با اَنگ پان‌ایرانیسم می‌نوازند؛ این در حالی است که در تاریخچه این نهضت، هدف، حرکتی «وحدت‌گرایانه» بوده است. در دوره اشغال ایران در شهریور ٢٠ و با آرمان مقابله با اشغالگران ایران و در راه یکپارچگی ملت یگانه ایران در برابر بیگانگان؛ درحالی‌که برعکس، جریان‌های واگرایانه پان‌ترکیسم و پان‌عربیسم، از خواست‌های زبانی- قومی و محلی به‌عنوان ابزاری در راستای جدایی‌طلبی استفاده می‌کنند و با بهانه دفاع از زبان محلی، در راستای تبلیغ ادعای «کثیرالمله»بودن (یعنی چندملت‌بودن مردم ایران) و درنهایت تجزیه زبانی- قومی ایران ازسوی دشمنان و طراحان تجزیه ایران گام برمی‌دارند.
۵- دشمنان محور «بارتل» (نامی که برای محور باکو، آنکارا، ریاض، تل‌آویو برگزیده‌ام) در پوشش تفرقه‌افکنی زبانی- قومی، به شدت در حال تحریک عملکرد واگرایانه و تجزیه‌طلبانه ضدوحدت ملی به وسیله عوامل خود هستند. باید هوشیار باشیم «برندا شیفر» (نویسنده اسرائیلی و از طراحان تجزیه ایران) در کتاب خود، تشکل‌یابی قوم‌گرایانه، قطب‌بندی‌های قومی را به‌عنوان نخستین پله واگرایی و درنهایت تجزیه کشور جمهوری اسلامی مطرح کرده است. درواقع نخستین پیشنهاد‌دهنده جداسازی قومی ملت ایران، تئوریسین‌های صهیونیستی بودند که پروژه فروپاشی از درون/ فاز قومی را طرح کرده‌اند.
۶- با توجه به همه گفته‌های بالا، باید آگاه باشیم مهم‌ترین تذکر مقام معظم رهبری در دیدار با نمایندگان دوره دهم مجلس شورای اسلامی در تاریخ ١۶ خرداد ١٣٩۵، به قرار زیر بود: «یک نکته‌ای که [باید] خیلی به آن دوستان توجه بکنند: ببینید ما در داخل کشور یک گُسل‌هایی داریم، گُسل‌های قومی داریم، گُسل‌های عقیدتی داریم، سنّی و شیعه داریم مثلا فرض بفرمایید، گُسل‌های جناحی داریم -همین جناح‌هایی که هست، که می‌بینید- این گُسل‌ها تا مادامی‌که فعال نشده، زلزله به وجود نمی‌آید؛ اشکالی هم ندارد. بودن اختلافات اشکالی ندارد. اگر چنانچه این گُسل‌ها فعال شد، آن‌وقت زلزله به وجود می‌آید؛ سعی دشمن در فعال‌کردن این گُسل‌هاست؛ حواستان باشد. مرتبا دارند بر آتش اختلافات می‌دمند برای اینکه آن را برافروخته‌تر و مشتعل‌تر بکنند»
دلیل تذکر مقام معظم رهبری مشخص است؛ تشکیل دسته‌بندی‌های قومی، یعنی همان چیزی که دشمنان کشور می‌خواهند و هر روز در رسانه‌هایشان تبلیغ می‌کنند، مسئله‌ای که زیبنده مجلسی نیست که قرار است، مظهر اراده ملی و دموکراسی باشد.


فرجام سخن
فراتر از خواست‌های محلی اقوام، توجه به تدوین راهکارهای تقویت میهن‌دوستی ایرانی در راستای «وحدت ملی»، اهمیتی کمتر از این خواست‌ها ندارد. توجه نهادهای مسئول به تأکیدات مقام معظم رهبری درباره هوشیاری در برابر جریان‌های تجزیه‌گرای زبانی- قومی، ضرورتی انکارناپذیر است؛ چراکه توطئه‌های تجزیه ایران به پنج کشور جداگانه زبانی- قومی، در دستور کار اجرائی دشمنان ایران قرار دارد و در قالب تبلیغات وسیع رسانه‌های بیگانه مانند العربیه و بی‌بی‌سی، نمود پیدا می‌کند. بنابراین، برنامه‌ریزی مدون، آموزش و تقویت راهکارهای «وحدت ملی ایران» در مدارس، دانشگاه‌ها و رسانه‌های همگانی برای حفاظت از دستاوردهای خون شهیدان، تمامیت ارضی و یکپارچگی و وحدت ملی ایران، در چارچوب حفظ ایران بزرگ فرهنگی و هم‌زمان توجه و هوشیاری در برابر عوامل وابسته به محور بارتل (باکو، آنکارا، ریاض و تل‌آویو) که در تدارک تجزیه ایران هستند، ضرورتی انکارناپذیر است که نباید به آن بی‌توجهی و سهل‌انگاری کرد. قطعا نسل‌های امروز و آینده، عملکرد نمایندگان، مسئولان ذی‌صلاح و رسانه‌های کشور را به قضاوت خواهند نشست که آیا به جدی‌ترین توصیه رهبری برای حفظ وحدت ملی و تمامیت ارضی ایران و نظام، توجه نشان می‌دهند یا خیر.