قانون: کنسرت موسیقی آذربایجانی در تهران، اصفهان، شیراز برگزار میشود و با چنان استقبالی مواجه میشود که برای هر کسی که ایران را خوب نشناسد، این سوال مطرح میشودکه چرا در ایران، مردم از موسیقی شهرهای دیگر حتی بیشتر از موسیقی شهر خودشان استقبال میکنند! شهرام و حافظ ناظری کُرد، در شرقیترین نقطه ایران کنسرت برگزار میکنند و چنان استقبالی از آن میشود که دلواپسان بهصرافت میافتند با داد و فریادهای «وا اسلاما»ی معمول خود آن را لغو کنند، نه با دستاویز قرار دادن مباحث قومیتی! خوانندگان پاپ فارسی نیز در شهرهای آذرینشین مانند تبریز و ارومیه کنسرت برگزار میکنند و چنان استقبالی از آنها میشود که در همان روزهای ابتدایی اعلام برنامه، بلیت کنسرت آنها به کالایی در بازار سیاه تبدیل میشود!
از اینها فراتر؛ یک خواننده ترک به نام «الیاس یالچینتاش» از ترکیه میآید و در جزیره کیش کنسرت میگذارد، چنان استقبالی از او میشود و چنان عزت و احترامی از مردم فرهنگدوست ایران میبیند که خودش اذعان میکند در کشور خودش هم اینچنین مورد احترام اقشار گوناگون مردم قرار نمیگیرد!آخر حق هم دارد! کسانی که با موسیقی ترکیه آشنایی دارند بهخوبی میدانند که در این کشور در سالهای دور و نزدیک، موسیقی را نیز طوری با رویکردهای سخیف قومیتی و نژادی ترکیب کرده بودند که کمتر روزی بود خبر درگیری قومیتی و نژادی از آن به گوش نرسد. یک نمونه شرمآور، بلایی بود که رویکرد قومیتگرایانه ترکها در ترکیه بر سر «احمد کایا» خواننده فقید و کُردتبار ترکیهای آورد. هنگامی که این خواننده در یک کنسرت -که از قضا تمام آهنگهایی که اجرا کرده بود، به ترکی استانبولی بود- خواست یک آهنگ نیز به زبان مادریاش -کُردی کُرمانجی- بخواند، تعداد قابل توجهی از حاضران در آن کنسرت با هر چه که دم دستشان بود از جمله قاشق و چنگال به استقبال خواننده محبوب خود رفتند!
البته که باید همیشه حساب مردم را از حکومتها جدا کرد و نمیتوان این عمل را متوجه فرهنگ کلی مردم ترکیه کرد و باید اذعان کرد که اینگونه رفتار به خاطر سالها تبلیغ و ترویج ناسیونالیست نژادی در ترکیه بوده است. اما به هر حال از نقش فرهنگی که خود مردم یک کشور دارند نیز نباید غافل شد. برای مثال در مورد ایران بسیاری از فرهنگشناسان خارجی اذعان کردهاند که ایرانیان حتی اگر در میانشان بهصورت سیستماتیک رویکردهای قومیتی و نژادی ترویج داده شود، عموم مردم آن، همچنان مهماننواز و در پارههایی حتی بیگانهپرست نیز باقی میمانند! این موضوع البته که ریشه در فرهنگ و تمدن متعالی چند هزار ساله ایرانیان دارد و طبیعی است ملتی را که محصولاتش در طول تاریخ، شاهنامه و مثنوی و گلستان و بوستان و … بوده است، هرگز نمیتوان با ملتی که از سر نداری به داشتههای فرهنگی ملتهای دیگر دستدرازی میکند، مقایسه کرد.
به بیان سادهتر، اگرچه دولتهای ترکیه، سالها با نفرتپراکنی قومیتی علیه کُردها در ترکیه، نهایت احترامی که برای کُردها میگذاشتند، این بوده که اجازه میدادند آنها خود را بتوانند «ترکهای کوهنشین»! معرفی کنند، اما چه بسا اگر این ملت، صاحب تنها یکی از آثار فرهنگی متعالی فوقالذکر ایرانیان بود هیچگاه با هموطن خود به خاطر قومیتش، چنان برخورد ی نمیکرد. خاصه آنکه آن هموطن، خواننده محبوب آنها نیز بود.
با وجود آنچه گفته شد، باید به جد مراقب باشیم که عرصه موسیقی کشور مبادا حتی نزدیک به وضعیتی شود که در برخی از کشورهای همسایه جاری است. در یکی دو سال اخیر در سایه عدم توجه و نکتهسنجی مسئولان، برخی به صورت موذیانهای در تلاشند که عرصه موسیقی ایران را نیز آلوده به نفرتپراکنیهای قومیتی کنند. برای مثال در تبریز تبلیغ کنند که به کنسرت خوانندگان فارس نروید! یا در تهران اجازه ندهید یک خواننده عرب کنسرت باشکوه برگزار کند! یا بهمجرد اینکه شنیدید یک آذری قرار است در کردستان کنسرت برگزار کند، بروید بالای سرش و حقش را کف دستش بگذارید! این نگاهها برای ایران بسیار خطرناک است و نهادهای ذیربط به هیچ وجه نباید به سادگی و با مسامحه از آن عبور کنند. حتی هرگز آنها را به این دلیل که قلیل و حقیر هستند، نباید دست کم گرفت. اگر این مساله در نطفه خفه نشود، خداییناکرده همین اتفاقات زشت و ماقبل قرون وسطایی را باید در کشورمان -که تاکنون در طول تاریخ پر فراز و نشیبش هیچگاه حتی به آن نزدیک نشده- شاهد باشیم.
این دست اتفاقات و این رویکردهای غیر مدنی، قطع به یقین ریشه در خارج از مرزهای ایران عزیز دارد؛ بنابراین باید بیش از پیش تحرکات برخی از کشورهای همسایه را که بنیانشان بر اندیشههای قومیتی و نژادی است،رصد کنیم. برای مثال جمهوری آذربایجان که موجودیت خود را بر ترویج قومگرایی بنا نهاده و در حال حاضر این امر را مبتنی بر ارامنه کرده است. ارامنهای که در کمتر از 100سال پیش حدود نیمی از جمعیت این کشور را -که در واقع فرزندخوانده عثمانی بوده- تشکیل میداده است. رویکرد قومیتگرایانه ساری و جاری در این کشور، چند روز پیش باعث شد اتفاقی در باکو رخ دهد که به جرات میتوان آن را ننگی برای بشریت در دوران پسامدرن دانست! جایی که به مدد دلارهای نفتی، ساختمانهای شیک، ابزارهای مدرن و آلات پر زرق و برق برای برگزاری یک کنسرت بینالمللی به راحتی خریداری میشود، اما به خاطر نگاه قومیتگرای رسوخ کرده در فرهنگ آن، در کسری از ثانیه، سیاهترین رنگ ممکن به روی تمام آنها پاشیده میشود!
ماجرا از این قرار است که چند روز پیش(31 جولای 2018)، باکو برگزارکننده فستیوال بینالمللی موسیقی پاپ بود. به گزارش تارنمای «اوراسیانت» (eurasianet.org)، در این فستیوال یکی از «پاپ استار»ها خانمی از روسیه بود که وی حاشیهای ایجاد کرد که کل فستیوال باکو را تحتالشعاع خود قرار داد. این حاشیه چیزی نبود جز پسوند نام خانوادگی این ستاره موسیقی روس!
بله، درست خواندید؛ تنها و تنها پسوند نام خانوادگی این خواننده! شاید برای شما مسخره به نظر بیاید اما واقعیت این است که در هزاره سوم میلادی در کشوری که ادعای «مدرن شدن»ش گوش فلک را کر کرده، خوانندهای به نام «زارا مگویان» (Zara Mgoyan)، به خاطر صدای آخر نام خانوادگیاش مورد هجمه و حمله«علاقهمندان به هنر»(!) در این کشور مدعی قرار میگیرد.
«اوراسیانت» مینویسد: «اگر نام شما به «یان» (yan) ختم شود، در صورت رفتن به (جمهوری) آذربایجان با شما بهعنوان یک مظنون رفتار خواهد شد. زارا مگویان از روسیه، آخرین نفری بود که به عنوان یکی از ستارههای موسیقی پاپ به این سرنوشت دچار شد. پسوند «یان» برای شهروندان (جمهوری) آذربایجان آشنا نیست و این پسوند برای آنها فقط یادآور کشور ارمنستان به عنوان دشمن آنهاست. در نتیجه، برگزارکنندگان فستیوال باکو به خاطر دعوت از «دشمن مردم آذربایجان» از سوی تعداد زیادی از شهروندان این کشور بازخواست شدند».
«اوراسیانت» در ادامه به نقل از یک رسانه باکویی مینویسد: «شرم بر کسانی که یک خواننده ارمنی را به باکو دعوت کردند و شرم بر کسانی که به او اجازه ورود به کشور را دادند». یکی دیگر مینویسد: «شرم بر خائنانی که خاک کشور را به دشمن میفروشند! نفر بعدی کیست؟! نکند قرار است کیم کارداشیان (بازیگر ارمنیتبار آمریکایی)هم پایش به باکو باز شود؟!»
در پی این اعتراضات قومیتگرایانه، یکی از متولیان فستیوال مجبور به پاسخگویی میشود و میگوید:«زارا مگویان ارمنی نیست. او یک شهروند روس و ایزدیتبار است». با این وجود از حجم اعتراضات قومیتی کاسته نمیشود و عدهای شواهدی منتشر میکنند که این خواننده روس، طرفدار ارامنه در جنگ قراباغ است!
اوراسیانت گزارش میدهد یک پاپاستار روس به حمایت از مگویان برمیخیزد و به خبرنگاران در باکو میگوید: «مزخرفتر از این نمیشود که عدهای ابله به خاطر قومیت یک نفر، برای او مانع ایجاد کنند!». زارا مگویان نیز در دفاع از خودش به خبرنگاران میگوید: «من معتقدم که موسیقی، فرهنگ و ورزش، مرز نمیشناسد و ملیت و قومیت زارا مگویان را تشخیص نمیدهند! این جشنواره افراد را فارغ از ملیت، قومیت و مذهب، دور هم جمع کرده است».
این گزارش نشان میدهد که در برخی از کشورهای همسایه ما چه میگذرد و باید به چه میزان مراقب باشیم که مبادا زمانی فرا رسد که خدایی ناکرده اینگونه رفتارها توسط عدهای آگاهانه و عمدی و عدهای هم غیرآگاهانه و غیرعمدی وارد سپهر اجتماعی فرهنگی کشور شود.
مردم این سرزمین در اوج گرفتاری و مشکلات خود، به کمک مردم کشوری میشتابند که هشت سال با آنها جنگیدهاند و هنوز در گوششان صدای آژیر قرمزی که دستاورد موشکهای مهاجمان دیروز و برادران امروز بوده، میپیچد! این یعنی در مرام ما ایرانیان؛ نه «موشک جواب موشک» بلکه «گل و بلبل جواب موشک» ریشه دوانده است! پس ملتی که با متجاوز دیروزش اینگونه رفتار میکند،ماحصلش هرگز حتی یک نفر هم نخواهد بود که در مقابل هموطن خودش مطابق با چنین رویکردهایی رفتار کند. اگر کسی پیدا شد که چنین کرد، شک نکنید که او خلافآمد مرام ایرانیان و فرهنگ و تمدن متعالی ایران است و به صورت مستقیم یا غیرمستقیم از سوی همانها هدایت شده است. پس مراقب خوبیهای ایران باشیم.