زبان ارزشمند اقوام ایرانی را از چنگال قوم گرایان نجات دهیم/ افشین جعفرزاده

۴ شهریور, ۱۳۹۸
زبان ارزشمند  اقوام ایرانی را از چنگال قوم گرایان نجات دهیم/ افشین جعفرزاده

شکی نیست که هیچ فرد منصفی که به ایران و داشته های فرهنگی اش می اندیشد و دغدغه دارد نمی تواند در حال و روز کنونی کشور ما نسبت به موضوع مهمی چون زبان اقوام بی تفاوت باشد. اگر ایران برای ما عزیز است باید بدانیم یک ذات متکثر است و در این ذات متنوع قطعا فرهنگ‌های بومی و زبان اقوام جایگاه خودش را دارد. این زبان‌ها بی‌شک در فرایند تکامل خود دارای هویت و موجودیت ایرانی هستتد و وقتی از زبان‌هایی چون ترکی آذربایجانی، کردی، گیلکی ، بلوچی، تالشی، لارستانی و عربی رایج در ایران سخن می گوییم نبایستی فراموش شود این‌ها در جغرافیای سیاسی – فرهنگی ایران کنونی رشد یافته و برخی در سده های اخیر دارای افرینش های ادبی ارزشمندی نیز بوده اند. دقت کنیم وقتی از واژه اقوام در ایران استفاده می‌کنیم پسوند ایرانی فراموش نشود. اقوام ایرانی درجغرافیای کنونی ایران همه ایرانی هستند. حتی با این مفروض که به فلات ایران مهاجرت کرده باشند. بررسی تاریخ  فرهنگ ایران نشان می‌دهد هر قومی به هر دلیلی به ایران مهاجرت کرده باشد خروجی اش دو نکته کلیدی بوده است:

۱.در اندک مدتی ایرانی و تابع فرهنگ ایران شده است.حتی اگر مغول و عرب حجازی یا خزاعی باشد.

۲. زبان اصلی ادبی و نگارشی اش فارسی بوده است.

عدم انکار واقعیتی به نام  اقوام ایرانی به هیچ وجه از نگاه کسانی که دل در گرو یکپارچگی سرزمینی و ملی ایران دارند ، به مفهوم انکار نقش زبان فارسی به عنوان زبان وحدت ملی ایران نیست.

ایرانیان فارغ از هر قوم تبار از سال‌های بسیار دور در فرایندی طبیعی وگزینش  روشی آگاهانه و بدون هر گونه تحمیلی، این زبان را به مثابه یک زبان وحدت بخش ملی انتخاب کرده اند .این نکته زمانی دارای ارزشی دو چندان میشود که بدانیم پس از سقوط ساسانیان تا ظهور صفویان ، فلات ایران هیچ گاه دارای دولتی همانند صفویان و ساسانیان نبوده و ایران  بیشتر یک واقعیت فرهنگی تاریخی بوده و نه یک دولت یکپارچه ملی.

 دیدگاه کسانی که سعی دارند بنابر اهدافی  مشخص ،نقش آفرینی بدون بحث زبان فارسی را در تحکیم  وحدت ملی ایران انکار و یا آن را کم رنگ جلوه دهند نه دارای مبانی تاریخی و شواهد ادبی است و نه دارای منطق عقلی.

فارسی عزیز است و بیش از آن زبان وحدت ملی ما ایرانیان بوده است..فارسی باید پیش از پیش تقویت شود و هر خردمندی می داند این زبان، زبان وحدت بخش ماست و به هیچ قوم و تباری بصورت اختصاصی تعلق ندارد و همچون گستره جغرافیایی ایران ، تک تک‌واژگانش ثروت مشاع هر ایرانی‌است و آموزش به این زبان بایستی همیشه ادامه یابد و این خط قرمز هر کسی است که دل در گرو ایران دارد.فروکاستن این زبان به یک قوم و هم ارز دانستنش با دیگز زبانها نخست جفا به واقعیتی به نام ایران است. اما در کنار نقش بی بدیل و بی گفتگوی زبان پارسی نباید فراموش کنیم که در ایران کنونی زبان‌های اقوام ایرانی به عنوان یک واقعیت عینی  و ارزشمند وجود دارند و دارای آفرینش های ادبی و فرهنگی خود هستند.

من تمامی این زبان‌ها را یک ثروت ملی و داشته ای ایرانی ارزیابی می‌کنم که لازم است هر که دل در گرو وحدت ملی ایران دارد بکوشد، آموزش درست و اصولی این زبان‌ها را در راهبرد فرهنگی و آموزشی ایران مد نظر   بگیرد.

چرایی این دیدگاه دارای دلایل متعددی است:

پیش از هر چیز باید گفت اگر خود ایران‌خواهان رشته این امور را به دست نگیرند به دلیل وضعیت ویژه ایران چه بسا ممکن است کسانی با اهداف خاص و اسلوبی غلط و نامربوط و چه بسا در تضاد با واقعیت‌های ایران محصولاتی فاسد تولید کرده و جنس مقلوب را به جای جنس اصیل تحویل دهند.

بررسی تولیدات زبانی در دو دهه اخیر نشان‌گر این واقعیت تلخ است که گروهی مشخص سعی دارند به قلب واقعیت های این زبان‌ها پرداخته و با آفرینش‌های باسمه ای و یکسره خارج از موضوع اهداف خود را که مشخصا تجزیه ایران و یا بنیاد یک فدرالیسم کور قوم ایست گسترش دهند. کافی است بررسی کوتاهی در آفرینش های ادبی و نگارشی اخیر در زبان‌های آذری و کردی و بلوچی و عربی انجام دهیم تا اختلاف فاحش آنها را با گویش های اصیل رایج در میان گویشوران نواحی را ببینیم. اسناد انتشار یافته در سال‌های اخیر نشان می دهد این گروه مشخصا هدفی به جز تخریب کیان ایران و ایرانی نداشته و مطالبه زبان مادری و اقوام از سوی آنان بیشتر به دنبال اهداف خاصی مطرح میشود.

اینها را به این دلیل به اختصار توضیح داده شد، که بدانند ما اهداف آنها را می دانیم و آگاهیم در نهایت امر باری آنها زبان مادری تنها بهانه ای برای فروپاشی ایران است و این گروه اگر ارزشی برای زبان مادری خود قایل بودند به قلب واژگان رایج و اسلوب دیرین  نمی پرداختند.

 

چه باید کرد؟

 بر هر ایرانی آگاه و بیدار دل فرض است که اگر توان ادبی در خود سراغ داشته و دل در گرو عزت ایران دارد، تلاش کند تا آفرینش های فرهنگی و ادبی به زبان اقوام از سیطره ادبیات منحط وارداتی و بیگانه ساخته نجات پیدا کند و به آن درجه از انکشاف و رشد  برسد که با رجوع به هویت دیرین و ادامه راه گذشتگانی که دل در گرو ایران داشتند ، افزون بر رفع نیاز داخل تاثیر خود را بر دیگران بویژه در کشورهای پیرامونی نشان دهد.

من اطمینان دارم در صورت تحقق چنین امری وحدت ملی ایران بیش از پیش تقویت خواهد شد و در کنار اجرای درست اصل ۱۵، بهانه از دست گروهی معدود گرفته خواهد شد که عادت دارند در پشت دفاع از زبان اقوام به نفرت پراکنی علیه وحدت ملی مبادرت کنند.

اینها غالبا نه توان آفرینش های درست ادبی داشته و نه دل در گرو تقویت این زبان‌ها دارند. بلکه مرور کوتاهی بر نوشته ها و گفتارشان نشان‌گر بی صلاحیتی محض آنها در این وادی است. از سوی دیگر آثار ادبی و فرهنگی قابل اعتنایی هم ندارند و انچه معدود می بینیم به جز گرته برداری های باسمه ای و نوعا غلط وارداتی نیست.

پس در شرایط کنونی لازم است در یک اقدام فراگیر و فرهنگی همه کسانی که دل در گرو ارج و اعتلای میهن دارند وارد این وادی شوند و با بذل توان ادبی و مال و تلاش به تقویت این زبانها البته با اسلوبی درست و مطابق با داشته های اصیل اقدام کنند. این سیاست می تواند گاهی در مدارس غیر انتفاعی اجرایی شود و در صورت تامین پیش نیازها و تالیف کتاب هایی مطابق با اصول علمی و واژگان رایج در ایران توسط کارشناسان خبره و دلسوز حتی در مدارس دولتی و نهادهای فرهنگی کشور… جهت بُردار  فرهنگ و ادب همیشه از سوی ایران به پیرامون  امتداد داشته است و اکنون نیز باید این سنت ادامه یابد. فارسی زبان وحدت ملی ایران است و آموزش مدرسه ای و دانشگاهی در ایران باید تا ابد به این زبان باشد و این خط قرمز هر ایرانی است. به ویژه کسانی که دل در گرو ترویج زبانهای اقوام ایرانی دارند.

اما در کنار تکیه بر این راهبرد، آموزش زبان‌های اقوام  با اسلوب درست با هر روشی  عاملی است که قطعا به تقویت وحدت ملی ایران خواهد انجامید و از دیگر سو مانع بهانه تراشی‌های قوم گرایان و کسانی خواهد شد که نه توانی در بازتولید یا آفرینش های ادبی به این زبان‌ا دارند و نه در واقعیت امر، علاقه ای به توسعه آن‌هابلکه هدفشان بیشتر تخریب ایران است.

بررسی آفرینش های ادبی مشاهیر فرهنگی اقوام ایرانی بویژه در سده های دور نشان می دهد ما به میزان کافی دارای افرینش های ادبی درحوزه نظم نثر هستیم که بتوانیم ادامه دهنده راه کسانی چون، میرزا معجز شبستری ، محمد حسین شهریار ، نظمی تبربزی ،صابر شیروانی و..در حوزه ادبیات ترکی آذربایجانی، نامی ،شامی کرمانشاهی، شاه ویس قلی و عبدالرحمن شرفکندی در گستره ادبیات کردی ایران علی علایی مطلق،عبدالغفور جهان دیده، نسرین بهجتی و عبدالله روانبد و…در حوزه ادبیات بلوچی و ابونواس اهوازی،زیادالاعجم اصفهانی بشاربن برد تخارستانی و اسماعیل بن قاسم در حوزه فرهنگ و افرینش های  عربی ایران ،باشیم و راه آنها را ادامه دهیم.

روشن است که نظیر این فرهیختگان در زبانهای اقوام لارستانی و تالشی و گیلانی و مازندرانی و لرستانی و گویش های در معرض خطر نابودی سمنانی و تاتی و آشتیانی و دزفولی و.. نیز کم نیستند. در کنار این کوشش ها لازم است فرهنگستان زبان های ایرانی نیز با تصدی خبرگان امر و دانشمتدان در ایران بنیاد شود.