ولتر و ایران شناسی تخیلی

ولتر و ایران شناسی تخیلی

آشنا شده باشد در خیال خود به ارائه تصویری از جامعه و فرهنگ ایرانی می پردازد و همه رذایل و مشکلات جامعه خودرا فرافکنی کرده و در آن قرار می دهد . در این روایت ایران نه یک سرزمین یا واقعیت سیاسی – فرهنگی بلکه گاه به مثابه مدینه ای بی رو ح و بی اخلاق به تصویر کشیده می­شود که قرار است به عنوان ابزاری برای نقد جامعه اروپایی پسا­روشنگری از آن بهره گرفته شود. قوت شرق شناسی و ایران شناسی تخیلی به گونه ای است که حتی آموزه های روشنگری و ظهور ذهن های نقادی چون ولتر ، مونتسکیو، دیدرو،کندورسه و… نیز باعث نشد تا این سنت ناصواب و قضاوت های هپروتی با دیده تردید نگریسته شوند. به عبارت دیگر حتی بصیرت­های بنیادین روشنگری یعنی عقلانیت،اصالت تجربه  و شک معرفت شناسی­باعث نشد تا مونتسکیو تصویر ریکاوازبکرا به انسان واقعی ایرانی نزدیک کند و یا ولتر بابوک را به ایران نفرستد بلکه به کشوری بفرستد که حداقل خودش در آن مسافرتی کرده باشد.

 

یاران دانشنامه و منتقدان سرسخت کلیسا و شریعت مسیح که نیچه آنها را فیلسوفان راستین می دانست بهره گیری از زبان تمثیل را یکی از روش های کم خطر جهت نقد شریعت مسیحی و جوامع اروپایی می دانستند که اینک در میانه توهم و تعقل به سر    می­بردند و از اینجاست که جامعه و کشوری به نام  ایران و شهری به نام پرسپولیس برای پیتربل، جیمز موریه ، دومولن وبل، گوبینو، ولتر و … موضوعیت می یابد.

اینکه چرا روشنگران قرن 18 اروپا ایران را به کرات مورد توجه قرار می دهند سخن مرکزی این یادداشت نیست اما واقعیت این است که ادبیات ساخته شده این دوره درباره ایران در ساخته شدن ذهنیت اروپای مدرن نسبت به ایران به درجات زیادی موثر بوده است.

یکی از نمونه داستان ها یا  نمایشنامه های تخیلی داستان “بابوک” اثر ولتر است. در این داستان اوتوریل فرشته آسمانی و احتمالا نماینده آسمان از دست افراط و تفریط های ایرانیان به ستوه آمده و مردد است که ایران را تنبیه کند یا نابود سازد. اوتوریل برای اتخاذ تصمیم درست بابوک را که مردی سکایی و ساکن سواحل جیحون است را به ایران می فرستد تا گزارشی از مردمان و مناسبات جامعه و دولت ایران به وی ارائه کند.

بابوک در این سفر با سربازان ، فرماندهان ، قضات، شوهران ، زنان و به صورت کلی مردمانی ناسپاس روبه رو می­شود و به اوتوریل حق می دهد که این مردمان کژکار را نابود کند اما آنگاه که به پرسپولیس پایتخت آسیا می آید و به زیر پوست فرهنگ این شهر نفوذ می کند قضاوتش تعدیل می­شود و با خود می گوید این شهر هم مغان فاضل دارد ، هم مغان جاهل و بیکار ، هم قضات عادل دارد و هم غیر عادل، هم زنان وفادار دارد و هم بی وفا و … در نهایت او با سردرگمی گزارش خود را در قالب مجسمه ای تمثیلی به اوتوریل ارایه می کند . مجسمه تمثیلی بابوک ترکیبی است از طلا ، مس، خاک و فلزات باارزش و بی ارزش است و به اوتوریل می گوید هر چند که این مجسمه سراسر طلا نیست اما شکستنش هم روا نیست ، باید اغماض کرد و کار را به گذر روزگار سپرد و این چنین است که به اعتبار ولتر پرسپولیس پایتخت آسیا به امید اصلاح در آینده از نابودی نجات می یابد.

به نظر می رسد که انگیزه نقد ازجامعه مسیحی فرانسه، ضدیت با کلیسا و از همه مهمتر تعصب ضد اسلامی و شرقی ولتر که متاثر از حضور ترکان عثمانی در اروپاست باعث گردیده تا وی به خود اجازه ندهد به سراغ فهم این سخن و گزاره مهم افلاطون برود که چرا وی در گفتگو با سیاستمدار و سردار معروف آتنی یعنی الکیبیادس میگوید”برو تربیت را از ایرانیان بیاموز”.

 

 

استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران

 
هویت اخلاقی دموکراسی‌ها: از ملی گرایی تا حقوق بشرگرایی / دکتر حبیب الله فاضلی