تاتی و هرزنی/ عبدالعلی کارنگ

۳۰ فروردین, ۱۳۹۵
تاتی و هرزنی/ عبدالعلی کارنگ
  • م (۱۲۸۰ شمسی) در برلن چاپ کرده بود، در اعلام جغرافیای ایران درباره زبان آذربایجان تصریح کرده بود که : زبان حقیقی پهلوی زبان آذربایجان است که زبان اشکانیان بوده است. مضاف بر این پروفسور مارکوارت در سال ۱۹۱۸، اران را که قسمتی از سرزمین قفقاز توسط مساواتچی­ها، آذربایجان نامیده شده بود، سخنرانی انتقادی به عمل آورده که در مجامع عمومی و در مطبوعات آن زمان انعکاس یافت.

     

    استاد ایرج افشار در مجله آینده (شماره ۶-۴ سال پنجم، ۱۳۵۸) در مقاله­ای، از استاد زبان­شناسی به نام امئل بئر نام می­برد که استاد دانشگاه زوریخ است. استاد مزبور با هدایت و راهنمایی سیدحسن تقی­زاده به تبریز، جلفا، مرند، هرزند، خلخال، و قریه گلین قیه و تالش سفر می­کند و مطالعاتی درباره زبان آذری و تالشی به عمل می­آورد و نتیجه تحقیقاتش را به صورت مقاله به انجمن بین المللی شرق­شناسی ارائه می­دهد.

    قبل از اینکه کسروی در سال ۱۳۰۴ رساله آذری یا زبان ­باستانی آذربایجان را به چاپ برساند، دکتر تقی ارانی مقالاتی درباره زبان آذربایجان و زبان فارسی در مجلات ایرانشهر و فرنگستان شماره ۵ و ۶ در سال ۱۳۰۳ شمسی در برلین قلمی کرده بود.

    بعد از کسروی اولین مقاله­ای که درتایید رساله زبان آذری انتشار یافت توسط علامه محمد قزوینی بود که در دی ماه ۱۳۰۵ انتشار داد، علامه قزوینی در مقاله خود می­نویسد:

    «این رساله­ی صغیره الحجم، عظیمه الفایده مولف فاضل آن سیداحمد کسروی تبریزی، یک موضوع بدیع و دلکش را انتخاب نموده و در پیرامون آن تحقیقات فاضله­ای خود را تمرکز داده است.  و آن موضوع عبارت است از حل دو مسئله ذیل:

    اول آن که زبان آذری مذکور در کتب مولفین قدما چه زبانی بوده است؟ ثانیا آنکه: زبان ترکی که فعلا زبان اهالی آذربایجان است از چه وقت و در نتیجه چه علل و اسباب تاریخی در آن ناحیه ظهور پیدا کرده است».

    زبان آذری تا آن موقع مورد احتیاج عمومی نبوده و کسی هم به صرافت نیفتاده بود که در پیرامون این زبان در کتب گذشتگان، تحقیق و پژوهش نماید. خود کسروی در دیباچه چاپ دوم این مسئله را به وضوح شرح می دهد.

    «بیست و اندی سال پیش یک رشته گفتارها در روزنامه­های تهران ـ قفقاز و استانبول پیرامون مردم آذربایجان و زبان آنجا نگارش می­یافت. در عثمانی آن زمان دسته­ای اتحاد و ترقی به روی کار آمده و آنان به این می­کوشیدند که همه­ی ترکان را در هر کجا هستند با خود همدست گردانند و یک توده­ای ترک بسیار بزرگی پدید آورند. و در قفقاز نیز پیروی از اندیشه­ی ایشان می­نمودند. چون آذربایجان در جنبش مشروطه­خواهی شایستگی بسیار از خود نشان داد، و در همه جا بنام شده بود، نویسندگان قفقاز و استانبول آن را از دیده دور نداشته و از این که زبان ترکی در آنجا روان است دست­آویز یافته، گفتارهای پیاپی درباره آذربایجان کارگر نمی افتاد. زیرا آذربایجانی­ها خواست نویسندگان آنها را نیک می­دانسته و با جانفشانی­هایی که خود میان توده ایران باز کرده بود هیچ نشایستی که پیروی از اندیشه دیگران نماید. این است مردم آذربایجان کمترین ارجی به آن نگارش­ها نمی­نهادند.

    در تهران روزنامه ­ها به جوش آمده و به پاسخ می­کوشیدند و چیزهایی می­نوشتند که اگر نمی نوشتند بهتر بود زیرا اینان از خواست نویسندگان ترکی آگاه نبودند که از راهش به جلوگیری از آن کوشند و نه چگونگی داستان مردم و زبان آذربایجان را از روی دانش و تاریخ می­دانستند که پاسخ درستی به ایشان بدهند.

    آذربایجان همیشه بخشی از ایران می­بود و کمتر زمانی از آن جدا افتاده، با این­همه زبانش ترکی می­باشد و این خود چیستانی شده که به دست روزنامه­نویس های عثمانی و قفقاز افتاده بود. و چون سخن از آذربایجان و مردم آنجا می­رفت و من که برخاسته از آذربایجانم بر آن شدم چگونگی را از راهش جستجو کنم و به نتیجه روشنی رسانم و خرسندم که به آسانی توانستم آذری یا زبان دیرین آذربایجان را پیدا کنم و نمونه­هایی از آن را بدست دهم و نیز چگونگی رواج زبان ترکی را در آن سرزمین از راه تاریخ بشناسم.  اگر چه نادانانی به زبان درازی­ها برخاسته­اند لیکن دانشمندان از ارج­شناسی باز نایستاده­اند». (دیباچه آذری یا زبان ­باستانی آذربایجان در چاپ­های متعدد).

    قبل از چاپ رساله زبان آذری توسط سیداحمد کسروی ایران­شناسان و زبان­شناسان تصور می کردند زبان آذری همان زبان ترکی است که در آذربایجان رایج است و آن را ترکی آذری می­نامیدند. بعد از انتشار رساله کسروی، هم زبان­شناسان و هم شرق­شناسان متوجه این مسئله شدند که زبان آذری جدا از زبان ترکی فعلی آذربایجان است. حتی دایره­المعارف اسلامی در حرف آ (آذربایجان) و حرف ت (تبریز)  زبان آذری و زبان تبریزی را نوعی گویش ترکی ثبت کرده بودند که بعد از انتشار رساله آذری آن را تصحیح کردند.

    چاپ رساله زبان آذری در سال ۱۳۰۴ باعث شد که کسروی به عضویت در انجمن­های فرهنگی اروپا و آمریکا و روسیه پذیرفته شود. کسروی این موضوع را مرهون دوست دانشمندش، محمد احمد که ترجمه رساله را به زبان انگلیسی در روزنامه تایمز بخش انگلیسی عراق با تقریظ نامبرده و به چاپ رسانید و نسخه­هایی از آن را به انجمن علمی لندن فرستاد.

    سردنیس راس، رئیس دانشکده زبا­­ن­های شرق، کسروی را به عضویت در انجمن آسیایی همایونی برگزید و هم زمان در انجمن آمریکایی هم برگزیده شد. م ـ چاپگین شرق­شناس روس عضویت در مجامع علمی در مسکو از کسروی دعوت کرد و سفارت شوروی در تهران تعدادی از نسخه­های رساله را خرید و به مسکو ارسال نمود.

    البته بعد از اسلام توسط مورخان و جغرافی­دانان بی­شماری در کتابهایشان به زبان فهلوی (فهلویات ـ آذری) در گروه­های زبان دری غربی نجد ایران در آذربایجان اشاراتی داشته­اند که این اشارات تاریخی به کسروی این امکان را داد که به قول خودش از راه تاریخ و زبان­شناسی به تحقیق درباره زبان آذری در آذربایجان بپردازد. مرحوم کارنک در این کتاب به نوشته های جغرافی دانان و جهان گردان و مورخین در قرون گذشته به تفصیل پرداخته است.

    رساله زبان آذری در آن زمان، نه فقط در بین ایرانیان بلکه در کشورهای همجوار و پیرامون در ترکیه و اران و قفقاز و شوروی عکس العمل­های متفاوتی در برداشته است.

    در طول قرون طایفه های ترک به آذربایجان حمله ور شدند و بدین گونه افزایش عناصر زبان ترکی در زبان مردم آذربایجان قوت گرفت.

    فئودال های ترک در اراضی اشغالی آذربایجان اصول اداری تحمل ناپذیر بر بومیان پیاده می کردند و این همه نفرت مردم از ترکان را دو چندان کرد

     

    در زمان نهضت خیابانی در آذربایجان چون ترک­های عثمانی، آذربایجان را اشغال کرده بودند و جمهوری نیم بند مساوات­چی­ها در اران را پایه­گذاری کرده بودند و به علت آذربایجان نامیدن اران توسط مساوات­چی­ها، خیابانی به این اعمال مساوات­چی­ها و عثمانی­ها اعتراض داشته است و به همین علت ترک­های عثمانی از خیابانی دل خوشی نداشته­اند. لذا نویسندگان و روزنامه­نگاران ترکیه در سال­های بعد با رساله زبان آذری و با خود کسروی هم به خاطر آذری نامیدن آذربایجانی­های ایران به مبارزه برخاسته و توهین­ها و تهمت­هایی درباره کسروی در مطبوعات ترکیه به او نسبت می­دادند. یکی از این روزنامه­ها به نام طنین که توسط روزنامه­نگاری به نام یارار افندی منتشر می­شد که وی را «ترک­ستیز و نوکر ایران که از قیافه، نه به عرب­ها می­ماند و نه به ایرانی­ها با این همه خودش را سید می­داند و دشمن ترکهاست» می­نامند.(مجله هفتگی پرچم، شماره۶، اردیبهشت ۱۳۲۳)

    زبان شناسان  مورخین شوروی از جمله ن . ی . مار و وب.آ.تورایف و ع. سیداف و شرکا ، با جعلیات و اختراع تئوری های زبانی یا حتی نژادگرایی ترکی سومری به خیال بافی ها و مهمل گویی ها درباره ی زبان و فرهنگ و تاریخ آذربایجان افتادند، از این که این به اصطلاح زبان شناسان و دانشمندان، فرهنگ، تاریخ و زبان را با قلم سیاست و برای خوش آیند فرمانروایان نوشتند، اصل و نسب و فرهنگ و زبان آذربایجان را به عناصر اورال آلتائیک آن هم از نوع سومری که مدت بیشتر از هفت هزار و پانصد سال پیش ساکن آذربایجان بودند نسبت می دادند! در قرن حاضر این تئوری زبان شناسان روس را زبان شناسان ترکیه به عنوان کذایی «نظریه زبان خورشید» در هوا قاپیدند و تا حال جعلیات درباره ی زبان و فرهنگ آذربایجان ادامه دارد. بعد از انتشار رساله زبان آذری توسط کسروی، دو نفر از پژوهشگران و آکادمیسین های بی طرف آذربایجان (آران؟)، پژوهش های ارزنده ای درباره فرهنگ و زبان آذربایجان به عمل آوردند. پژوهش های این آکادمیسین ها، خط بطلانی بر سخنان زبان شناسان شوروی سابق و بیمایگی و جعلی بودن ادعاهای آنها را درباره ی زبان آذربایجان ثابت می کرد. این پژوهشگران به خاطر خوش آمد سیاست مداران قلمشان را به پلشتی نیالودند و استوار و سربلند گرد و خاک قرون اعصار را از واقعیت های زبان و فرهنگ آذربایجان ستردند.

    یکی از این پژوهشگران، پروفسور اقرار علیف بود که درباره ی آذربایجان نوشت «واژه ی آتورپاتکان بر اساس قانون دگرگونی طبیعی زبان به آذربایجان تبدیل شد. اتورپاتگانیان با آلبانیائی زبان ها در آمیخته نسلی را بوجود آوردند که آذربایجانی های امروز مستقلا از نژاد آنان هستند، با اینکه در قرون میانه (قرون وسطی) زبان ترکی به سرزمین آنها وارد شد این رویداد به هیچ روی نمی تواند مانعی ایجاد کند که ما خود را از نسل آتورپاتگانیان ندانیم و میراث دار فرهنگ آنان که نیاکانمان به آن نیرو بخشیدند ندانیم». (پروفسور اقرار علی یف، تاریخ آتورپاتگان، صفحه ۱۲ ترجمه دکتر شادمان یوسف، نشر بلخ، ۱۳۷۸). پروفسور اقرار علی یف این حرف ها را درباره کسانی همچون سیداف ها و ذهتابی ها تحریف گران بزرگ گفته بود. آنها که آذربایجان را ترکی معنی کرده و آذربایجان را جزء سرزمین های اورال آلتائیک نام برده بودند.

    یکی دیگر از اکادمسین های آران، ن. قولیف، مولف کتاب «از پیدایی انسان تا رسایی فئودالیسم در آذربایجان» که در سال ۱۳۵۳ به اقتباس و ترجمه ی ح. صدیق در تهران به چاپ رسیده است. این کتاب در فضای ایدئولوژیک خلقی در دهه ششم قرن بیستم نوشته شده درست آن زمانی بود که تحریف ها و دروغ ها درباره ی فرهنگ و زبان آذربایجان توسط فراریان سالهای ۲۵/۲۴ در آن طرف رود ارس توسط وسایل ارتباط جمعی آن موقع باریدن گرفته بود. اما پروفسور قولیف با این شانتاژها از راه حق و حقیقت منحرف نشد. بهتر است چندین جمله از این کتاب آورده شود و خواننده بیشتر واقعیت های فرهنگی و زبانی آذربایجان از زبان پروفسور قلیف بخواند:

    «واژه ی آتورپاتکان کهن ترین نام بومی آذربایجان که در معنای «دیار آتش» از آیین های باستانی نیاکان ما تغذیه می کند (ص ۱۸). زبان آلبانی همان زبان ارانی بود و میان زبان آلبانی و زبان معاصر آذری پلی را تشکیل می دادند (ص ۳۵). در زمان ساسانیان مردم آذری با مردم ارمنستان مناسبات فرهنگی برقرار کرده بودند (ص ۴۱). در آران، زبان آرانی، زبان همگانی بود (ص ۵۲). شعرای آذری مضامین و ایده های دموکراتیک به زبان آذری خلق می کردند (ص ۵۳).ترکان سلجوقی در اواسط سده ۱۱ مقاومت مردم بومی آذربایجان را درهم شکستند و سرزمین آنان را متصرف شدند (ص ۵۶). پروسه پیدایش مردم آذری در سده ی ۱۲-۱۱ به فرجام رسید و مرزهای اراضی آذربایجان مشخص شد و پیدایش زبان همگانی آذری در تشکیل مردم این سرزمین نقش اساسی داشت (ص ۶۵). در طول قرون طایفه های ترک زبان به آذربایجان حمله ور شدند و بدین گونه افزایش عناصر زبان ترکی در زبان مردم آذربایجان قوت گرفت (ص ۶۵). فئودال های ترک در اراضی اشغالی آذربایجان اصول اداری تحمل ناپذیر بر بومیان پیاده می کردند و این همه نفرت مردم از ترکان را دو چندان کرد (ص ۱۱۳).

    این جملاتی که از تاریخ آذربایجان نوشته ی قلیف آورده شد به منظور خاصی بود، در دهه پنجاه که این کتاب توسط خلقی های آن زمان ترجمه و پخش شد خلقیون آن زمان این کتاب را مثل کاغذ زر می بریدند و به آذربایجان و به آذربایجان و آذری بودنشان افتخار می کردند، حالا که ان سبو بشکسته و آن پیمانه ریخته همان خلقیون سابق عقیده شان را مثل لباسشان عوض کردند و به قوم قبیله ی اورال آلتائیک پیوستند و منکر هر چه آذربایجانی و آذری هستند و اعتقاد دارند که  «در طول تاریخ نه آذربایجانی بوده و نه مردمی به نام آذری وجود داشته است. این همه، توهمات کسروی بوده و بس». (فرضیه ی زبان آذری، ح. صدیق).

    طبق تحقیقات روان­شاد دکتر محمدامین ریاحی زبان مرسوم در اران آن طرف رود ارس، در طول تاریخ به استناد گفته­های ابن­حوقل و مقدسی و سایر مورخین و جغرافی­نویسان قدیم از (فارسی ارانی) نام می­برد که زبان نوشتاری اغلب شاعران و نویسندگان امثال نظامی، خاقانی، مجیر و صدها شاعر و ادیب آن طرف رود ارس بوده است. (برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به نزهه المجالس جمال خلیل شیروانی به تصحیح دکتر محمدامین ریاحی)

    بعد از کسروی، استادان و زبان­شناسان و شرق­شناسان خارجی و ایرانی در تایید رساله آذری مقالاتی به رشته تحریر کشیدند. از خارجی­ها همچون پروفسور مارکوارت آلمانی امیل بئر و مینورسکی و پروفسور هنینگ مقالات زیادی در مطبوعات و مجلات خارج از کشور قلمی کردند و از شرق­شناسان شوروی نیز ارانسکی، برتولد و از همه مهم­تر ژیرکوف، دانشمند روس تصریح می­کند که «آثار زبان ایرانی آذری در زبان ترکی آذربایجان محفوظ ماند و مردم آذربایجان قبل از ورود طوایف ترک زبان بدان زبان سخن می­گفته اند و البته تا کنون آثار آن در زبان آذربایجان کنونی می­توان یافت». (مجله آینده، شماره ۲۱، صفحه ۶۴۳)

    در داخل کشور هم از سال ۱۳۰۴ تا حال نزدیک به ۵۰ نفر از دانشمندان و زبان­شناسان در تایید و تکمیل رساله آذری مقاله­ها و کتابها به رشته تحریر کشیده است.

    از سال ۱۳۲۷ تا سال ۱۳۵۷ مجله دانشکده ادبیات علوم انسانی دانشگاه تبریز بیشترین مقالات و تحقیقات خود را درباره زبان دیرین آذربایجان توسط استادانی همچون دکتر منوچهر مرتضوی، دکتر ماهیار نوابی و دکتر ادیب طوسی و عبدالعلی کارنگ و . . . و سایر استادان ایرانی به چاپ رسانیده است. در مدت سی سال مجله پربار دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز، یک تنه تحقیق و پژوهش را به طور آکادمیک درباره زبان و فرهنگ آذربایجان بعهده داشته است. البته تحقیقات خارج از دانشگاه کماکان به موازات دانشگاه تبریز توسط سایر دانشمندان ایرانی انجام پذیرفته است که نام بردن از این عزیزان باعث اطاله کلام خواهد شد.

    کسروی رساله زبان آذری را از راه تاریخ و با استفاده از زبان­های ایرانی، امثال زبان پهلوی و زبان کهن مادها و هخامنشیان حتی با استفاده از زبان­شناسی ارمنی که همسایه زبان­های ایرانی در قفقاز بود پی گرفت و با استفاده از کتابهای تاریخی و جغرافی­نویسان بعد از اسلام، زبان ایرانی آذربایجان را از گرد و غبار قرون بیرون کشید.

    کسروی در رساله زبان آذری طی هفت گفتار توانسته است زبانی که تا آخر دوره صفویه در آذربایجان رایج بوده است به آذربایجانی­ها ارمغان گرداند.

    در گفتار اول نویسنده با اشاره به تاریخ و مردم آذربایجان خاطر نشان می­سازد که: «ما بیش از همه به دنبال راستی هستیم می­خواهیم بگوییم که در آغاز تاریخ سه هزار سال پیش، مادها در آذربایجان و این پیرامونها سکونت داشتند و اگر کسی به تاریخ آشنا باشد این را می­داند که سه هزار سال پیش، ترکان از آذربایجان بدور بودند و بسیار عامیانه است کسانی بگویند که آذربایجان نخست سرزمین ترکان بود. و هیچ سودی از چنین گفته بدست نخواهد آورد». (رساله زبان آذری یا زبان­شناسی آذربایجان)

    در گفتار دوم «ترکی چگونه و از کجا به آذربایجان راه یافته است؟»

    نویسنده با استفاده از نوشته­های تاریخی و مورخانی مثل ابن اثیر و راوندی و سایر مورخان ایرانی چگونگی و زمان ورود ترکان به ایران و آذربایجان را بیان می­کند.

    در گفتار سوم «چند سخن در پیرامون زبان آذری»

    نویسنده با استفاده از تحقیقات ایرانی باستان­شناسان معلوم می­کند که زبان اوستا، زبان شمالی است و نشانه­های شمالی را با توجه به اینکه زرتشت را از مردم شمال شمارده­اند و بیشتر او را برخاسته از آذربایجان می­دانند و از این رو می­توان اوستا را نخستین نمونه از زبان آذربایجان نامید. (این موضوع را بعدها دیاکوف در کتاب تاریخ ماد به این زبان­ها اشاره می­کند)

    درگفتار چهارم «نمونه­هایی که از آذری در دست است»

    در این گفتار نویسنده به نمونه­هایی از زبان آذری از خلخال و از هرزندات و نمونه­هایی از نزهه القلوب و صفوت الصفای ابن بزاز اردبیلی و . . . می آورد.

    در گفتار پنجم «آنچه از این نمونه­ها برمی­آید»

    در این بخش نویسنده چندین دوبیتی و رباعی و فهلویات آذری و کلماتی چند از قواعد دستوری زبان آذری و آمدن حروف به جای یکدیگر و کلمات ویژه آذری هم­چون چول ـ اویان ـ بوری ـ درده ژر و ژاته می آورد.

    در گفتار ششم چندین دوبیتی از معالی و کشفی یاراجی آورده که پیش از پیدایش سلسله صفویان سروده شده است که آقای دفتر روائی از خلخال برای نویسنده فرستاده بود.

    گفتار هفتم «نمونه­هایی از آذری کنونی»

    نویسنده در این گفتار می­گوید زبان آذری به یکباره از آذربایجان ناپدید نشد و هنوز هم در چند جا بومیان محلی مثل دهقانان گرنیکان و خلخال و هرزندات ارسباران هستند که به گویش آذری تکلم می­کنند.

    آخرین نفر از قافله­سالاران تحقیق درباره زبان دیرین آذربایجان دکتر منوچهر مرتضوی است که آخرین کتاب را درباره «زبان دیرین آذربایجان» به خواهش و تمایل شادروان دکتر محمود افشار و فرزند برومندش ایرج افشار در موقوفات دکتر محمود افشار در سال ۶۰ به چاپ رسیده است و در سال ۱۳۸۲ با مقدمه و تفسیر بیشتری از نویسنده تجدید چاپ گردید.

    «زبان دیرین آذربایجان» متضمن فصولی است :

  •     آثار و اسناد مربوط به زبان دیرین آذربایجان
  •     منابع و مآخذ مربوط به زبان آذربایجان
  •     نکته­ای چند از زبان هرزنی که در سال ۱۳۳۴ در شماره سوم سال ششم مجله دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز چاپ شده است.
  •     فعل در زبان هرزنی که این مقاله هم در شماره­های چهارم، سال چهاردهم و شماره یک، سال پانزدهم در سال های ۴۲/۴۱ در همان مجله دانشگاه تبریز چاپ شده بود.
  •     نزدیک به ۵۰ صفحه عنوان یادداشت برای چاپ دوم

    استاد مرتضوی در این یادداشت به اشاره به بعضی بدخلقی­ ها و عصبیت­های قومی ضد ایرانی عده­ ای، یادآور می­شود که : « . . . در شگفت بودم که اثبات علمی و مستند ایرانی بودن زبان آذربایجان از عهد باستان تا زمان دولت صفوی چه مشکلی ایجاد می­کند؟! البته این تعجب در مورد نوشته­ های دیگران از زمان عباس اقبال و احمد کسروی و محمد قزوینی و ادوارد براون وجود داشته است. جای تعجب نیست اگر تعجبی؟! باشد در ساده لوحی امثال بنده است که در مردابی از عصبیت و ناآگاهی دنبال گوهر نایاب انصاف و دانش و ادب و متانت می گردیم». (زبان دیرین آذربایجان، چاپ دوم، صفحه ۱۸، انتشارات موقوفات دکتر افشار، سال ۱۳۸۲)

    یاد آور می شود که: تعدادی نزدیک به ۵۰ مقاله و خلاصه کتابهایی که طی ۸۰ سال گذشته درباره زبان آذربایجان توسط استادان و زبان­شناسان در ایران به رشته تحریر در آمده است در سالهای ۶۱ و ۶۲ در دو جلد تحت عنوان « زبان فارسی در آذربایجان» به اهتمام شادروان ایرج افشار در موقوفات دکتر محمود افشار به چاپ رسیده است.

    در آخر باید یادآوری شود که این کتاب احتیاج به تفسیر و تعبیر اضافی ندارد. همانطور که بعد از خواندن کتاب، خواننده متوجه خواهد شد این کتاب نتیجه تلاش و کوشش روزها و هفته ها و ماهها است  که شادروان کارنگ در بین اهالی روستاها آذربایجان گذرانیده است که الحق که از این تحقیق، موفق و سرافراز بیرون امده و مورد تایید بیشتر زبان شناسان خارجی و ایرانی قرار گرفته است و می توان گفت این کتاب بعد از رساله زبان آذری کسروی، بهترین کتابی است در معرفی یکی از زبان های محلی قدیمی آذربایجان. خدا بیامرزدش و روحش را شاد گرداند.

     

     
    تاریخ‌سازی به سیاق پان ترکیسم/ نگاهی گذرا به کتاب درسی تاریخ در جمهوری باکو