استاد شهریار: آذربایجان کانون نژاد آریایی و زبان پهلوی است+صدا

۲۷ شهریور, ۱۳۹۵
استاد شهریار: آذربایجان کانون نژاد آریایی و زبان پهلوی است+صدا

استاد شهریار شاعر و اندیشمندی بود که یک نمونه آرمانی از «انسان ملی» محسوب می شود. شهریار از هیچ یک از سطوح هویت غافل نبود و هیچ گاه به تقلیل گرایی های مرسوم در امر هویت فرو نلغزید.
هویت ملی: شهریار وطن خویش را با همه کاستی‌ها و افتخارات دوست می داشت و این وطن‌خواهی بازتاب روشی در اشعارش داشت.
هویت محلی: وی به زبان محلی و ناحیه خویش عشق می ورزید. آذربایجان و فولکور آن بخشی از دغدغه های ملی استاد بود. آذربایجان دوستی شهریار در امتداد ایران دوستی اش معنا پیدا می کرد. وی در کنار آثار و سروده های فارسی و برای زنده نگه داشتن گویش محلی آذربایجان منظومه «حیدربابایه سلام» را به گویش آذربایجانی سرود.
سروده معروف شعریار موید همین نکته است که شهریار هیچ گاه قصد دارد این دو بعد هویت را به مرحله تعارض برساند.برای همین است که هنگامی که از وحدت در کثرت صحبت میکند به اولویت وحدت اعتقاد دارد:

ترکی ما بس عزیز است و زبان مادری
لیک اگر “ایران” نگوید، لال باد از وی زبان

 

و یا در شعری دیگه با طعنه به قوم‌پرستان و ایادی شوروی که تفاوت گویش و لهجه را منشاء ملیت و قومیت می‌پنداشتند  می‌گوید:

اختلاف لهجه ملیّت نزاید بهر کس
ملّتی با یک زبان، کمتر به یاد آرد زمان
گر بدین منطق تو را گفتند ایرانی نه‌ای
صبح را خوانند شام و آسمان را ریسمان

هویت شیعی:  بُعد هویت مذهبی و دینی در آثار شهریار در امتداد هویت ایرانشهری، به خوبی قابل ملاحظه است. چنانکه «علی ای همای رحمت» معروف ترین سروده شهریار است. شهریار به خوبی می دانست که تشیع رکن رکین هویت ایرانی است بنابراین همانقدر که در وصف تخت جمشید، فردوسی، ایران و ایرانخواهی می سرود در وصف تشیع نیز اشعاری غنی داشت: «من علی اوغلویام، آزاده لرین مَردی، مُردای».
«سنت» جایگاه مهمی در آثار شهریار داشت. به همین دلیل برخی از شاعران یا فعالان سیاسی بیگانه از خویشتن مانند «سهند قره چولو» به مخالفت با شهریار برخاستند.
از نظر شهریار زبان آذربایجانی در امتداد زبان فارسی و پهلوی قرار داشت. وی در یکی از محافل شعرخوانی ، هنگامی که شهر زیبا « پر می زند، مرغ دلم با یاد آذربایجان» را می سراید و به این بیت می رسد: « تا باشد آذربایجان، پیوند ایران است و بس/این گفت با صوتی رسا، فریاد آذربایجان»
این نکته را یاد آور می شود:
« این را بنویسید در یک روزنامه ای، نه تنها آذربایجان…، اصلا کانون زبان پهلوی آذربایجان بوده، مرکز ایران آذربایجان بوده، کانون نژاد آریا، دروازه شرق، دروازه غرب، همه آذربایجان بوده»
شهریار به خوبی می دانست که پس از مرگش، عده ای دکان «شهریار شناسی»، یا بساط حقه «شاگرد شهریار» پهن خواهند کرد و نیز به خوبی میدانست که مرتجعین قومی به مصادره وی برخواهند خواست، همانطور که در زمان حیاتش برخی از شاعران باکو با هدایت دستگاه فرهنگی شوروی، به نامه نویسی و نامه نگاری با وی می پرداختند تا کلمه یا شعری از زیر زبان وی بیرون بکشند که در آینده در راستای اهداف قومی قابل استفاده باشد.
برای همین بود که در برخی از آثار و اشعارش به وضوح تمام سخن گفته است و باب قوم‌گرایی یا خود تُرک پنداری را بسته است.
اشاره به این که آذربایجان کانون «زبان پهلوی» بوده، نشانگر مشخص بر این نظریه علمی است که زبان تاریخی و دیرین آذربایجان در گذشته نه چندان دور زبان آذری یا پهلوی بود. طعنه زنی مداوم شهریار به عنصر «تُرک و ترکیت» در آثار شاخص اش از همین رو بوده است.

فلک یک چند ایران را اسیر تورک و تازی کرد
در ایران، خوان یغما دید تازی و تورکتازی کرد
«وطنخواهی» در ایران خانمان بر دوش شد چندی
به جز در سینه‌ها آتشکده خاموش شد چندی