پیامبر جدید ارتجاع قومی و تکفیر ایرانیت

۲۳ دی, ۱۳۹۶
پیامبر جدید ارتجاع قومی و تکفیر ایرانیت

 

همه شما داستان آن دزدی که خلق به دنبالش بودند تا بگیرند و تحویل داروغه دهند، می دانید.

وقتی دید در قفایش همه بانگ دزد سر داده اند او نیز دوئیدن آغاز کرد و فریاد همی زد آی دزد و

حکایت ما و آقای میری همین است. کسی که شیفته غرب است و الگوهای به اصطلاح جامعه شناختی اش را از آنجا گرفته و مسایل جامعه ایرانی را با فرمولهای غربی حل میکند، ولی برای اینکه رد گم کند نعل وارونه زده! در زبان آذری اصطلاحی است می گویند: ” آت ایزی، ایت ایزنه قارشیب” یعنی ردپای سگ و اسب روی هم افتاده و نمیشود رد گرفت. کاری آقای میری میکند دقیقا همین است. رد پاها را گم می‌کند و اثر انگشت کسان دیگری را در صحنه جرم می گذارد.

اما؛ به تازگی استاد میری افاضه فرمودند مفهوم آریا را از گوبینو گرفته ایم و این هم یوروسنتریک است. این یکی از هم از «تکفیر» پیامبر جدید قومیت‌گرایان در امان نماند. بعد از تطهیر پیشه وری و جدایی طلبی فرقه دموکرات این بار ریشه و بنیاد نام ایران و جوهر ارزشمند ملی مان در معرض ترکتازی های تلگرامی ایشان قرار گرفت.

البته عجیب نیست اگر ببینیم کسانی که ماموریت دارند همچون موریانه بنیادهای هویت ملی  را نابود کنند، مفهومی چندهزار ساله را چنین ناشیانه منکر شوند.

به طور کلی هر چیزی که حضرت نپسندد یوروسنتریک است! ولو بومی ترین باشد. شاید اگر این اصطلاح چندش‌آور “یوروسنتریک، پیوست فرهنگی و امر سیاسی” را از ایشان بگیریم دیگر صحبتی برای عرضه باقی نماند.

بخوانید: نژاد آریایی؛رکن هویت ملی

بگذریم. برای رفع شبهات آقای میری در مورد هویت این کشور چند نکته را یادآوری میکنیم؛

اولا، اگر یوروسنتریک نیست اسم “ایران” ماخوذ از آریا است و همه زبان شناسان در این خصوص اتفاق نظر دارند و مردم ایرانی آریایی اند (کتاب درسی چهارم دبستان).

دوم، مفهوم آریا در متون کهن اوستایی و ودایی بارها تکرار شده است. اگر قانون ملاک باشد، دستکم از نظر قانون اساسی ما، دین زرتشت، جز ادیان الهی بوده و کتاب مقدس آن اعتبار دارد. فارغ از اعتقادات و آموزه هایی زرتشت که موضوع اینجا، نیست، آیا کسی میتواند ادعا کند که اوستا، یوروسنتریک است یا گوبینو آن را نوشته است؟! پاسخ روشن است، بله! کسی میتواند چنین ادعایی کند، اما جای او بیمارستان روانی خواهد بود!

سوم،کتاب پیامیران و پادشاهان حمزه اصفهانی در قرن‌سوم را مطالعه بفرمایید (اگر یوروسنتریک نیست) و ملاحظه کنید که حمزه اصفهانی (نه گویینو) کشور ایران را ارض الآریان خوانده است.

در صفحه 2 تاریخ حمزه اصفهانی چنین آمده است:

و اعلم أن المسکون من ربع الأرض علی تفاوت أقطاره مقسوم بین سبع أمم کبار و هم: الصین و الهند و السودان و البربر و الروم و الترک و الأریان. فالأریان من بینهم، و هم الفرس، فی وسط هذه الممالک، و قد أحاطت بهم هذه الأمم الستّ لأن جنوب مشرق الأرض فی ید الصین، و شماله فی ید الترک، و وسط جنوب الأرض فی ید الهند، و بحذائهم الروم فی وسط شمال الأرض، و السودان فی جنوب مغرب الأرض، و بإزائهم البربر فی شمال مغرب الأرض– حمزه اصفهانی و سنی ملوک الارض و الانبیاء، ص 2

و ترجمه فارسی اش به قلم استاد محمدجعفر شعار چنین است:

«بدان که ربع مسکون با تفاوت نواحی آن در میان هفت قوم بزرگ یعنی چین، هند، سودان، بربر، روم، ترک و آریان تقسیم شده است. “آریان” که همان فرس است و در میان این کشورها قرار دارد و این کشورهای ششگانه محیط بدان اند…» (چاپ اول: 1346)

چهارم، جناب میری که این قدر غرب‌ستیز است چرا تاریخ بومی این کشور را نمی خواند؟ چرا تاریخ ایران را به روایت مورخان خود این سرزمین نمی خواند؟ و به دنبال لاطائلات کسانی چون گوبینو و سرجان ملکم است؟ چرا تاریخ ایران را از چشم غربی ها می‌بیند و نقد می‌کند؟

منطق چنین حکم میکند، وقتی غربیها را بد و پلید می دانیم مابه ازای آن باید بومی‌گرایی باشد نه بیگانه‌گرایی (پان ترکیسم و پان عربیسم و دفاع از ادعاهای تاریخی بعثی ها).

 

تصویر شمارۀ ٢: هفت کشور جغرافیایی به نظر ابوریحان بیرونی (قرن دهم)

 

پنجم، فرمودند که “آریایی (و در نتیجه ایرانی) خواندن ما” باعث گسست از پیوست فرهنگی مان از جهان اسلام میشود!

عجب! پیوست فرهنگی از جهان اسلام ( منظور همان جهان ترک و عرب است) مگر ایران بخشی از این جهان اسلام نیست؟ مگر حوزه ایران فرهنگی خارج از اسلام است که بخواهیم آنرا فدای اسلام کنیم؟ مپر تشییع حداقل از نظر ما ایرانیها و نیاکان صفوی مان کامل ترین مذهب نیست؟

پس چرا برای این به اصطلاح پیوست فرهنگی، ما باید خودزنی کنیم؟ چرا دیگران کوتاه نمی آیند و خودشان را انکار نمیکنند؟ البته ما می دانیم که این ادعای جناب میری ، از جنس واقعی جهان اسلام نیست، بلکه تاکتیکی جهان‌وطنی برای تخطئه ارزش‌های ملی است.

ششم، آقای میری و آنارشیست هایی که تحت تاثیر جامعه شناسی چپ هستند بشدت در برابر غرب احساس حقارت میکنند. احساس حقارت در برابر غرب دو گونه است. یا تسلیم میشوند یا متنفر میشون.

 خودزنی میری از همین رو است. برهان قاطع سیدجواد میری را ببینید « غربی ها شما را آدم حساب نمی کنند»!

ترجمه دقیق این جمله این است: «غربیها ایرانیها را در هیچ صورتی آدم حساب نمی کنند»!

 این بخشی از صغری و کبری کسی است که ادعای مبارزه با یوروسنترسیم دارد!

میری می گوید، اصلا شما کسی نیستند که غربیها بخواهند شما را آدم حساب کنند!

البته این همان شرق شناسی وارونه است. قطعا در غرب کسانی هستند که مانند ترامپ که بر ایده خودمخوری سوارند. همچنان که در شرق نیز کسانی هستند که غربی ها را تکفیر کرده اند. همگی دو روی یک سکه اند. ولی به جد میتوان گفت اکثریت مردم غرب این گونه نیستند و نژادپرستی در میان بیشتر مردم آنجا جایگاهی ندارد. اما هستند کسانی مانند میری که عقده خودکم بینی دارند و تصور میکنند غربیها، شرقی ها، یا مسلمانها آدم حساب نمی‌کنند. نتیجه این عقده دو گونه است. یا تسلیم یا نفرت. از دوم تکفیر و سلفی گری بیرون می آمد و از اولی وطن فروش، خائن و غرب زده ( به قول فردید)

ظاهرا میری همچون پاندولی میان یک و دو در دوران است!

هفتم، نمیدانیم آیا امام خمینی (ره) هم آثار گویینو را خوانده بود یا نه! ولی قدر مسلم یوروسنتریک نبوده و مانند سیدجواد میری، اسیر یکسری کابوسهای خودکم بینانه نشده بود. هر چند ما به توانایی های استاد اعتقاد و یقین داریم که ایشان راه رندانه ای برای تخطئه و یوروسنتریک نامیدن امام هم پیدا میکند.

 به هر حال وقتی مدرسه می رفتیم این جمله از امام را در صفحه اول کتابهایمان نوشته بودند و ما هم با همان بزرگ شدیم، ببخشید که مثل شما در یوروپا درس نخواندیم تا اروپایی ها تحقیرمان کنند و به دلیل ضعف شخصیتی بگوییم که ما آدم نیستیم:

« بدانید که نژاد آریا و عرب از نژاد اروپا و امریکا و شوروی کم ندارد و اگر خودی خود را بیابد و یاس را از خود دور کند و چشمداشت به غیر از خود نداشته باشد،در دراز مدت قدرت همه کار و ساختن همه چیز را دارد»

هشتم: چرا بنیادگرایی قومی خطرناک است؟ و چرا ارتجاعی است؟

 ارتجاع قومی، هویت ملی کلان را کنار میگذارد و گزاره های دیگری را جایگزین میکند. برای کنار گذاشتن هویت یکپارچه که مانند سقفی بالای سر کشور است، نخست باید بنیادهایش تخریب شود. «ایرانی بودن» ریشه هایی دارد. این فرقه قصد دارند، ریشه های تاریخی اش را از آن سلب کنند، پس از ریل گذاری روشنفکرماب ها عده ای دیگر میآیند و پروژه را ادامه میدهند و آن هویت ملی را با گزاره هایی چون من ترکم، من کردم، من عربم و … جایگزین میکنند! اینجا است که به یکبار سقف خراب میشود و امنیت ملی به خطر می افتد.

کسانیکه در کار ریل‌گذاری هستند به خوبی می‌دانند چه مسیری را راه اندازی کرده اند. بنابراین ریلها را در جاهای حساس کار میگذارند. کسانی دیگر در حال تخریب اند، یعنی در بنیادهای ملی دینامیت کار می‌گذارند تا مسیر صاف شود. به همین خاطر به هیچ عنوان در پی استدلال و برهان نیستند و زیر بار یک بحث منطقی و مبتنی بر دلیل نخواهند رفت. زیرا نه در پی کشف حقیقت بلکه در حال انجام رسالت شیطانی خود هستند.

 

به پیوست یادداشت سیدجواد میری :

یکی از بازیهای عجیب با ملت ایران همین مفهوم “آریایی” است. من مشکلی در این نمیبینم که قومی به نام آریا از دره فرغانه یا از سیبری وارد فلات ایران شده اند و برخی هم به هند و بعضی هم به اروپا رفته اند بل مشکل از آنجا آغاز میشود که این مفهوم بار نژادی در بستر معاصر پیدا میکند و به گونه ای این تفکر یورسنتریستی در ذهن برخی از تئوریسین های گوبینیستی در ایران باز خوانی میشود که پیوست فرهنگی مردم ایران با جهان اسلام نادیده گرفته میشود و در عوض پیوست نژادی بین ایران و اروپا لانسه میگردد. حال چطور به این تئوریسین های عقب افتاده حالی کنیم که اروپایی ها شما را آدم حساب نمیکنند حتی اگر آریایی باشید.

 

 

سید جواد میری