حق تعیین سرنوشت و خودمختاری برای تالشستان؛ تنها راه بقاء/الوین ارشادوف

۳۱ خرداد, ۱۳۹۹
حق تعیین سرنوشت و خودمختاری برای تالشستان؛ تنها راه بقاء/الوین ارشادوف

الوین ارشادوف، از فعالان سیاسی تالش جمهوری باکو با انتشار مقاله ای، انگ جدایی طلبی به تالشان این کشور را رد کرد و  نوشت : « خودمختاری تنها راه سدّ روند تحلیل رفتن و نابودی فرهنگ تالش در جمهوری آذربایجان است. »

الوین ارشادوف با اشاره به وجود و رسمیت داشتن “جمهوری خودمختار نخجوان” و ” استان خودمختار قره باغ کوهستانی” در ترکیب جمهوری آذربایجان نوشت : « تمامی سازمان های تالش و سخنگوینده از طرف تالشان ، با تجزیه جمهوری آذربایجان مخالفند. در میان این سازمان های تالش، سازمان هایی که در روسیه فعالند، حداکثرگراترین نیروهای تالش هستند و هدف آنها نیز احیای دولتمداری در ترکیب جمهوری آذربایجان و رسیدن به خودمختاری است. به این ترتیب، بی ارتباط بودن تالش ها با جدایی طلبی عیان است.»

الوین ارشادوف افزوده است : « در کشورهای کثیرالمله احتمال بروز نزاع قومی زیاد است. زیرا، دولت های بزرگ ، تشدید نزاع قومی را در این قبیل کشورها در برنامه خود دارند. جمهوری آذربایجان نیز در مکان ژئوپلیتیک بسیار متضادی قرار دارد. تاثیرات خارجی زیادی بر روی این کشور جوان وجود دارد. جمهوری آذربایجان بخاطر عامل نفت مورد توجه زیاد غرب قرار دارد. موجودیتمان را در میان دو دولت قدرتمند ایران و روسیه ادامه می دهیم. پوشیده نیست که این دولت ها بطور غیررسمی ، جمهوری آذربایجان را جزئی از اراضی خود می دانند و برای تحقق خواسته خود منتظر فرصت هستند. اگر ابزار فشار غرب بر جمهوری آذربایجان، مخالفان تندرو هستند،  ابزار فشار همسایگان قدرتمندمان بر جمهوری آذربایجان نیز اقلیت های قومی یا اقوام ، طبقه دیندار و اشخاصی هستند که به طرق مختلف در قشر بالای دیوانسالاری کشور تعیین کرده اند.

 در چنین جغرافیای متلاطمی، باقی ماندن طولانی مدت این قبیل دولت های نسبتا کوچک در نقشه سیاسی جهان ،مساله ای دشوار است. به همین خاطر ، جمهوری آذربایجان باید از مخاطرات احتمالی آینده جلوگیری کند. نابود کردن این مخاطرات امکان پذیر نیست. بنابراین، جمهوری آذربایجان باید به قدرت خود اتکاء داشته باشد و در چارچوب قوانین کشور، حقوق اقلیت های ملی را برپا کند و سنت خودمختاری در کشور را به عرصه بیاورد.  این سنت باید در تعیین وضعیت حقوقی آینده قره باغ کوهستانی ، نقش رویه را ایفاء کند.

 دولت جمهوری آذربایجان باید به جامعه بین المللی نشان دهد که شرایط برابر را برای تمامی اقوام ساکن در این کشور ایجاد کرده است. این، علاوه بر اینکه وجهه برای کشور ایجاد می کند، حل مناقشه قره باغ میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان نیز به همین موضوع منوط است.  زیرا، ارامنه در موضوع جدایی قره باغ از جمهوری آذربایجان، به عنوان استدلال اصلی این مساله را مطرح می کنند که جمهوری آذربایجان زندان اقوام است و در چارچوب این کشور هیچ چشم اندازی برای توسعه و رشد اقوام وجود ندارد. بی اساس بودن این ادعاها را فقط دولت جمهوری آذربایجان با تامین حقوق اقوام مختلف می تواند اثبات کند. بنابراین، ما تالش ها ، خودمختاری را در وهله نخست منطبق با منافع جمهوری آذربایجان و ضرورتی حیاتی برای حفظ موجودیت آن در آینده تلقی می کنیم.»

الوین ارشادوف افزوده است : « تالش ها برای رسیدن به خودمختاری در وهله نخست باید مصرانه این حق را مطالبه کنند و برای مبارزه مدنی در راه آن ، سازماندهی شوند تا توجه دولت و جامعه بین المللی را به خود جلب کنند. در آینده، موجودیت جمهوری آذربایجان به عنوان یک دولت ، به سرنوشت تالش ها بستگی خواهد داشت. زیرا، تالشان قومی دولت ساز و ستون های دولت هستند. باید موثر بودن فعالیت تالشان در شبکه های اجتماعی را افزایش دهیم. برای احیای هویت تالشان ، تنها راه تقریبا بی خطر، همین شبکه های اجتماعی هستند. برای این نیز تا حدی حمایت مالی لازم است. تجار باوجدان تالش باید در این زمینه کمک مالی بکنند. تمامی این ها، به دولت جمهوری آذربایجان گوشزد خواهد کرد که زمان احیای حقوق قومی تالشان فرارسیده است. »

این فعال تالش درباره موضع مخالفان غربگرای دولت جمهوری آذربایجان در قبال تالشان این کشور افزوده است:

« پوشیده نیست که مخالفان ( مخالفان غربگرای دولت جمهوری آذربایجان) ، مطابق با منافع غرب از پان ترکیسم حمایت می کنند و این ایدئولوژی، پایه مرامنامه آنها را تشکیل می دهد.

نباید فراموش کنیم که به علت پان ترکیست بودن موسسان دو حزب مساوات و جبهه خلق ، خلف های آنها نیز راه پیشینیان خود را ادامه می دهند. تصادفی نیست که در میان فعالان اصلی هیچ یک از این احزاب ، یک شهروند تالش نیز وجود ندارد.  تالش ها باید از تمامی اینها نتیجه گیری کنند.  بلای پان ترکیسم، “ارمغان” این دو حزب به ملت ماست. اگر تالش ها جدایی خواه بودند و برای استقلال تلاش می کردند، به حاکمیت رسیدن این احزاب ، به فرصت تاریخی برای تالش ها تبدیل می شد. زیرا، فقط در صورت به قدرت رسیدن پان ترکیست ها در جمهوری آذربایجان، تالش ها می توانند از حمایت ایران و روسیه برخوردار شوند. اگر تالش ها امروز در صفوف مخالفان ( احزاب غربگرای پان ترکیست جمهوری آذربایجان) شرکت ضعیفی دارند و از آنها حمایت نمی کنند، این نشان می دهد که به کشور خود وفادارند و نمی خواهند این کشور را تجزیه کنند. در سال های دهه 1990 فرصت تاریخی برای تجزیه جمهوری آذربایجان ایجاد شده بود که به قدرت رسیدن حیدر علی اف آن را مهار کرد. در آن برهه، روی آمدن ملی گرایی ترکی و حمایت از آن در سطح دولتی ، موجب مقاومت ملی سایر اقوام شد. علت اصلی  رونق مناقشات قومی در جمهوری آذربایجان در اوایل دهه 1990، حمایت از ایدئولوژی زیانباری همچون پان ترکیسم در سطح دولت در جمهوری آذربایجان بود. پان ترکیسم ،پروژه غرب علیه مسلمانان است.

 پان ترکیست ها از ایرانی ها و اعراب و روس ها و در یک کلام به هرکس که از خودشان نیست، نفرت دارند و این نیز اعلام جنگ به کل دنیا است. بی تردید کشورهای قدرتمندی همچون  ایران و روسیه به ریشه دواندن پان ترکیسم در جمهوری آذربایجان با سکوت نظاره نمی کنند. چنانکه در اواخر قرن گذشته این را به عیان نشان دادند. پان ترکیست ها آشکارا علیه ایران و روسیه ادعای ارضی مطرح می کنند. در چنین حالتی، ظرفیت های سایر اقوام از جمله تالش ها و لزگی ها برای خنثی کردن پان ترکیست ها به وفور قابل استفاده است. روسیه مهارت خاصی در این زمینه دارد. نمونه های گرجستان و اوکراین را می توان مثال زد. تدبیر سیاسی و متوازن دولت جمهوری آذربایجان، فعلا ثبات این کشور را تامین می کند.اگر مخالفان پان ترکیست در جمهوری آذربایجان به حاکمیت برسند و دولت هایی مثل ایران و روسیه منافع خود را در خطر احساس کنند، قطعی است که در جمهوری آذربایجان رویارویی ایجاد خواهند کرد.  مخالفان نیز همانطور که در 30 سال پیش بودند، به همان صورت هم باقی مانده اند. آنها هنوز هم “تبریز را می گیرند” ، “چین را تجزیه می کنند” و “توران تاسیس می کنند”. این مخالفان در صورت رسیدن به قدرت، از ظرفیت مانور میان غرب و شرق و روسیه و ایران برخوردار نخواهند بود. زیرا، اگر غرب آنها را همانند نمونه گرجستان به حاکمیت برساند، خواستار آن خواهد شد که بطور کامل روی به سوی غرب کنند. این نیز رسما به تجزیه کشور منجر می شود.»

این فعال تالش افزوده است : « تالش ها بجای پیوستن به مخالفان ( احزاب مساوات و جبهه خلق) و هر نیروی سیاسی دیگر درمبارزه سیاسی، باید به عنوان نیرویی مجزا سازماندهی شوند و در فرایندهای سیاسی مشارکت کنند تا در صحنه سیاسی پذیرفته شوند. »

 

همچنین در این زمینه بخوانید

 

تالش های جمهوری آذربایجان کانونی برای توجه ژئوپلیتیکی

 

پیام ویدئویی رهبر جنبش آزادیبخش تالش به همایش چالدران

 

بررسی روند تاریخی‌سیاسی جمهوری تالش- مغان به بهانه سالگرد تاسیس‌ آن