جلال محمدی
مبنای نامگذاری خیابانها و بوستانهای تبریز چیست؟

مبنای نامگذاری خیابانها و بوستانهای تبریز چیست؟

جلال محمدی

نامگذاری اماکن، خیابانها، موسسات عمومی و شهرها از اهمیت ویژه ای برخوردار است و در تمام کشورها، دولتها و مردم به این موضوع اهمیت می دهند. در جمهوری اسلامی ایران نیز نامگذاری خیابانها و اماکن و شهرها و موسسات عمومی جایگاه خاصی دارد. چرا که این اسامی در واقع «در حکم شناسنامه شهرها و بیانگر ارزش های اعتقادی، تاریخی، فرهنگی و ملی جامعه است.» پس می توان گفت: آنچه در وهله اول باید در نامگذاری ها در نظر گرفته شود، این است که اسم هر مکان و شهر و خیابان، بیانگر و یادآور ارزشهای اعتقادی و ملی و فرهنگی ملت بزرگ ایران باشد.

موضوع نامگذاری از چنان اهمیتی برخوردار است که از ابتدای قانون نویسی به سبک جدید در ایران، این مسئله در قوانین شهرداری ها از آغاز دهه ی نخست قرن حاضر هجری شمسی مورد توجه بوده است. پس از انقلاب اسلامی نیز شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان یک مرجع قانونی، آیین نامه  ای درباره ی نامگذاری اماکن و خیابانها و… تصویب کرده است که باید مبنای نامگذاری ها در کشور قرار گیرد.

در آیین نامه ی نامگذاری شهرها، خیابانها، اماکن و موسسات عمومی که در تاریخ 6/9/1375 در شورای عالی انقلاب فرهنگی کشور به تصویب رسیده، آمده است:

«شهرهای جمهوری اسلامی ایران در ظاهر و باطن باید نمایانگر تاریخ و جغرافیای تمدن و فرهنگ اسلامی و ایرانی باشد.« در ماده ی اول همین آیین نامه ذیل عنوان «ضوابط و معیارهای نامگذاری»، آمده است: « نام شخصیت های مهم تاریخ اسلام و انقلاب اسلامی و شهدای گرانقدر آن و حوادث مهم تاریخ مبارزات اسلامی مردم ایران در درجه  اول، و نام شخصیت های فرهنگی، ادبی، علمی، سیاسی و تاریخ ایران و اسامی راجع به اندیشه، فکر و هنر و نیز مظاهر طبیعت زیبای ایران در مرتبه بعد برگزیده شود.»

همچنین ذکر شده است که: «از اسامی مناسبی که باعث ایجاد روحیه ی افتخار ملی و حماسی و انبساط خاطر و تلطیف اخلاقی و عاطفی مردم و بیانگر غنای فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی باشد، استفاه شود.»

یکی دیگر از نکاتی که در آیین نامه ی نامگذاری مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی مورد توجه قرار گرفته و در ماده اول آن آمده است، این است که

«به منظور حفظ و تحکیم یکپارچگی سیاسی و فرهنگی کشور و حفظ هویت ملّی، نام ها باید فقط به زبان فارسی باشد… در نقاط مختلف کشور ضمن توجه به ویژگی های منطقه ای از اسامی شهرهای دیگر هم استفاده شود. در نامگذاری، علاوه بر توجه به شخصیت های ملی و قهرمانان، به شخصیت های محلی هر منطقه نیز توجه شود.»

زبان فارسی، زبان رسمی و ملّی و عمومی و تاریخی کشور عزیزمان ایران است و هر ایرانی، در همه جای کشور سهیم است. ایران از آن همه ایرانیان است، ایرانیانی که ممکن زبان محلی و بومی آنها، بلوچی، کردی، آذری، ترکمن، لری، گیلکی، تاتی، لکی، تالشی، ارمنی، عبری، عربی، گرجی و… باشد. تاکید بر نامگذاری اماکن و خیابانها به زبان فارسی به خاطر آن است که مفهوم و معنا و پیام هر نام، برای همه ی مخاطبان قابل درک باشد. و چون زبان فارسی، از دیرینه تاریخ تاکنون جزئی از هویت ملی و فرهنگی ایرانیان است، بهتر است که در نامگذاری از این زبان استفاده شود.

پرواضح است که نامگذاری اماکن و خیابانها به زبان فارسی، امری معقول و خردمندانه است که رعایت آن توسط شهرداری ها و شوراهای فرهنگ عمومی شهرها و استانها ضروری به نظر می رسد. البته آیین نامه ی شورای عالی انقلاب فرهنگی، جوانب دیگر را نیز در نظر گرفته است، مانند استفاده از اسامی شخصیتهای محلی و یا حتی استفاده از اسامی شخصیتهای خارجی و اسلامی غیر فارسی که به منظور ایجاد پیوندهای فرهنگی، علمی و سیاسی انتخاب شده باشند.

این نکته را بایستی به روشنی گفت که طی سالهای اخیر در سایه ی نقشه ها و کوششهای بیگانگان و برخی دولتهای ضد اسلامی و ایرانی، اقداماتی برای ایجاد جریانی از قومیت گرایی در میان اقوام مختلف ایرانی صورت گرفته است. راه اندازی زنجیره ای از نشریات قومگرا در داخل، ایجاد کانالهای تلویزیونی در خارج به زبانهای قومی ایران، تبلیغ قوم گرایی و تخریب و تضعیف هویت و وحدت ملی ایرانیان در پوشش حقوق و زبان اقوام و تلاش برای ایجاد اغتشاشات قومی و برهم زدن امنیت ملت ایران از جمله این اقدامات است.

یکی از ویژگی های قومگرایان ایجاد تقابل بین زبان های بومی و زبان ملی و رسمی کشور است، لذا وقتی از نامگذاری اماکن و خیابانها و… به زبان فارسی سخن میرود، قومگرایان با هوچیگری از بی اعتنایی به زبانهای قومی و غالب شدن زبان قوم فارس سخن میگویند!! در حالی که زبان فارسی در ایران از دیرینه ی تاریخ تاکنون، زبان ملی همه ی ایرانیان است. یعنی زبان فارسی، زبان ملی است و در انحصار قومی خاص نمی باشد. زبان فارسی، زبان همه ی اقوام و زبان همه شهروندان ایرانی است و در واقع همان قدر که زبان فارسی، زبان اهالی استان فارس یا کردستان و لرستان و تهران است، همان قدر نیز زبان مردم آذربایجان و تبریز است.

مقام معظم رهبری درباره ی زبان ملی یعنی زبان فارسی بیانات عالمانه و روشنگرانه ای دارند که آگاهی از آن اهمیت دارد. از جمله در تاریخ15 مرداد 1392 گفته اند:

«برادران و خواهران عزیز! اهمیت زبان ملّی یک کشور برای خیلی ها هنوز دانسته و شناخته نیست. زبان فارسی باید گسترش پیدا کند. باید نفوذ فرهنگی زبان فارسی در سطح جهان روز به روز بیشتر شود. فارسی بنویسید، فارسی واژه سازی کنید»

با این مقدمه، می توان به بحث نامگذاری در شهر بزرگ تبریز پرداخت که به علل گوناگون اهمیت خاصی دارد. تبریز به عنوان نخستین پایتخت حکومت وحدت ملی شیعی در ایران، نقش آن در قیامها و جنگ های بزرگ در دفاع از ایران و تشیع، موقعیت جغرافیایی و پیشینه فرهنگی و سیاسی خود، از شهرهای درجه اول ایران است که در نامگذاری اماکن آن باید دقت ویژه ای داشت.

براساس تحقیقات میدانی و بررسی عملکردها، می توان درباره نامگذاری برخی اماکن و خیابانهای شهر بزرگ و تاریخی مانند تبریز با مشکلات و مسائلی مواجه شد که نشان می دهد، شورای نامگذاری و نیز شورای فرهنگ عمومی که در آیین نامه شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان ناظر بر حسن اجرای ضوابط و معیارهای شورای عالی انقلاب فرهنگی تعیین شده است، در این بحث به صورت تخصصی عمل نکرده است یا این که در نامگذاری معیارهایی غیر از معیارهای قانونی مدّ نظر قرار گرفته، و یا این که افرادی بدون توجه به قانون، سلیقه ای و یا حتی بر اساس دیدگاه های نادرست عمل کرده اند.

مراجعه به کتابهای تاریخی و جغرافیایی و دیوانهای شعرای قرنهای گذشته، نشان می دهد که در گذشته، اسامی اماکن و خیابانهای تبریز اغلب به زبان فارسی بوده است.

برای مثال در دیوان خاقانی شروانی از شاعران قرن ششم هجری آمده است:

کو دلی کانده گسارم بود و بس

از جهان زو بوده ام خشنود و بس

 

تا به تبریزم، دو چیزم حاصل است

نیم نان و آب «مهران رود» و بس …

چنان که پیدا است، نام «مهران رود» در شعر خاقانی آمده است.

یا ابیاتی در دیوان کمال خجندی از شاعران سده ی هشتم هجری و مدفون در تبریز آمده و در این ابیات اسامی برخی اماکن و محلات ذکر شده است:

گفت فرهاد آقا به میرولی

که «رشیدیه» را کنیم آباد

 

زر به تبریزیان به آجر و سنگ

بدهیم از برای این بنیاد

 

یا همین شاعر در رباعی معروف خود، اسامی «سرخاب» و «چرنداب» و «گجیل» را آورده است:

تبریز مرا به جای جان خواهد بود

پیوسته بدو دل نگران خواهد بود

 

تا در نکشم آب «چرنداب» و «گجیل»

«سرخاب» ز چشم من روان خواهد بود.

 

کمال خجندی در بیتی دیگر نام «ولیانکوه» را آورده که خود ساکن آن جا بوده است:

زاهدا تو بهشت جو که «کمال»

»ولیانکوه» خواهد و تبریز

 

چنان که پیداست، کمال خجندی هفتصد سال قبل از محلات چرنداب و گجیل و سرخاب و ولیانکوه نام برده است. علاوه بر کهن بودن نامهای فارسی مانند سرخاب، سیلاب، چرنداب و… در تبریز، هماهنگی آوایی میان این نامها نیز قابل توجه است و به نوعی از ذوق ادبی تبریزی های قدیم خبر می دهد.

این اشعار به عنوان نمونه آورده شده و الا اگر تحقیق کافی برای استخراج اسامی اماکن و محلات و دروازه ها و عمارات تبریز در اشعار گذشتگان انجام شود، به نتایج گسترده ای می توان رسید.

نمونه ای دیگر از کتابهایی که اسامی محلات و اماکن تبریز در آن آمده، کتاب «نزهه القلوب» حمدالله مستوفی قزوینی است که در سال 740 هجری قمری تالیف شده است. نزهه القلوب کتابی در شکل و شمایل دانشنامه است و نویسنده در تالیف آن علاوه بر مشاهدات و تحقیقات میدانی از کتابهای معتبر و منابع دست اول مانند صورالاقایم، المسالک و الممالک، عجایب المخلوقات، آثار البلاد، التفهیم، عجایب الاخبار، معجم البلدان، صورالکواکب و منابع دیگر استفاده کرده است.

از نوشته های حمدالله مستوفی به روشنی پیداست که تبریز در روزگار او یکی از آبادترین و پرآب ترین شهرهای ایران بوده است.

مستوفی در سال 740 قمری نوشته است: «دارالملک [مرکز] آذربایجان در ماقبل مراغه بوده است و اکنون شهر تبریز است و آن نزه ترین و معظم ترین بلاد ایران است.»

در این کتاب اسامی محلات و اماکن تبریز ذکر شده است: «دور باروی غازانی 25هزار گام است و شش دروازه دارد: اوجان و اهر و شروان و سردرود و شام و سراورود و تبریز … شهر تبریز باغستان بسیار دارد و آب مهران رود که از کوه سهند می آید و نهصد و چند کاریز که ارباب ثروت اخراج کرده اند، در آن باغات صرف می شود..»

در نزهه القلوب آمده است:

«در آنجا [تبریز]، مقابر [منظور گورستان] به چند موضع متفرق است چون، سرخاب و چرنداب و گجیل و شام و ولیان کوه و سیاران و غیرذلک … و در مقبره الشعرا به سرخاب، انوری و خاقانی و ظهیرالدین فاریابی و شمس الدین سجاسی و فلکی شروانی و دیگر شعراء … و به دیه کجوجان مزار خواجه محمد کجوجانی است و به دیه شادباد پیر شیروان و اکابر بسیار است. و از صحابه ی رسول (صلی الله علیه و آله) به کوه سهند مزار اسفهسالار اسامه بن شریک و بر کنار سراورود مزار ابوالمحجن کرد و به دیه سردرود مزار قیس و … به مقبره ی سرخاب مزار امیه بن عمرو بن امیه و مزارات اکابر در شهر و ولایات بسیار است…»

مولف نزهه القلوب نوشته که تبریز هفت ناحیه است و در ذکر این هفت ناحیه اسامی روستاها و اماکنی را آورده است که امروز بعد از صدها سال، همین اسامی زنده است و اسامی رسمی این روستاها و اماکن به شمار می رود مانند: «کندرود، سعید آباد، سردرود، کجاباد، لاکدزج، خسروشاه، میلان، اسکو، فسقندیس، ارونق، سیس، شبستر، وایقان، کوزه کنان، صوفیان، کوه سرخاب، »

اسامی برخی محلات تبریز که صدها سال سابقه دارند و در نزهه القلوب نیز آمده، هنوز هم باقی است مانند: سرخاب، سیلاب، چرنداب، گازران، شش کیلان، نوبر و…

متاسفانه طی سالهای گذشته دستهایی آشکار و پنهان در صدد تحریف و نسخ هویت تاریخی و اصیل تبریز در کار بوده است، چنین القا می کنند که گویا اسامی فارسی اماکن و جای ها و محلات و مناطق تبریز یا آذریابجان، در دوره رضا شاه جعل شده است! و با همین بهانه می خواهند اسامی اصیل محلات و اماکن و رودها و کوه ها و خیابانها و روستاها را تحریف و تغییر دهند، در کنار تلاشهای کسانی که با عناصر هویتی آذربایجان مانند تشیع، زبان فارسی و اندیشه ی ایرانی سر ستیز دارند، عده ای نیز هستند که به خاطر کم دانشی و عدم آگاهی از گذشته تاریخی و جغرافیایی تاریخ اسامی اماکن و روستاها و محلات تبریز، در تحریف این اسامی شریک و همدست می باشند.

به عنوان مثال: نگاهی به کتابهای تاریخی و جغرافیایی معتبر و کهن، نشان می دهد که در تبریز کوهی به نام «عینالی!» وجود نداشته است و نام این کوه طی سالهای اخیر بر تابلوهای شهرداری تبریز نقش بسته است!

کوهی که در تابلوهای شهرداری تبریز از آن با عنوان جعلی «عینالی» یاد می شود، در واقع کوه سرخاب است که در کتابهای تاریخی، جغرافیایی و دیوانهای شعرا نام آن بارها ذکر شده است. به خاطر مقبره دو بزرگوار از اولیای خدا که نام یکی از آنها «عون بن علی» گفته می شود، به تدریج اسم «عینالی» در زبان بومی شکل گرفته است و شهرداری تبریز این اسم بی معنا (عینالی) را پذیرفته و در تابلوهایش نوشته است! در حالی که پذیرفتن این نام جعلی، علت علمی ندارد و گوشه ای از تاریخ تبریز را که در پیوند با «کوه سرخاب» است، از تاریخ محو می کند!

یا در اتفاقی سوال برانگیز تابلوهایی توسط اداره میراث فرهنگی در بازار کهن تبریز با الفبای انگلیسی و تلفظ آذری نصب شده که معلوم نیست هدف از آن چیست؟

یا فی المثل، چند عضو کم سواد شورای یک روستا، تصور کرده اند که نام «کجاباد» که هزار سال سابقه دارد، معنا ندارد و کوشیده اند که نام تاریخی و اصیل این روستا را به «کوجو وار!» یا « گوجو وار»(یعنی قدرت و نیرو دارد!) تغییر دهند!

البته وقتی نام کوه بزرگ و تاریخی مانند کوه سرخاب به اسم بی معنای «عینالی» تغییر می یابد و شهرداری تبریز نیز همین اسم بی معنی را به نام تاریخی و اصیل ترجیح می دهد، می توان دانست که تغییر و انحراف اسامی در وسعتی زیاد رخ می دهد! مسئله دیگر، آشفتگی در نامگذاری اماکن در تبریز است و گاهی برای یک مکان از چند اسم در تابلوها استفاده می شود. مثلا در یک تابلو برای «بازار پنبه فروشان» از همین اسم استفاده می شود و در تابلویی دیگر علاوه بر همین اسم فارسی، اسم دیگری مانند «پامبوخچی بازار» نقش می بندد! بالاخره کدام یک درست است؟

مساله دیگری که در نامگذاری اماکن توسط شهرداری تبریز به چشم می آید، استفاده از اسامی ترکی است. نامگذاری اماکن و خیابانها به زبان فارسی هرگز به معنای مخالفت با زبان آذری یا ترکی آذری نیست. همچنان که ایرانی ها و شیعیان اعم از آذری و کرد و فارس و … در نامگذاری فرزندان خود از اسامی مبارک ائمه اطهار (علیهم السلام) استفاده می کنند و این به معنای بی اعتناییی یا مخالفت با زبان آذری و کردی و ترکی و … نیست. بلکه در این نامگذاری ها هدفی بسیار والاتر از موضوع زبان و قومیت دنبال می شود. مسئولان نامگذاری در تبریز، نخستین پایتخت حکومت بزرگ شیعی ایران، باید بدانند که تبریز متعلق به ایران است، همانگونه که تهران و مشهد و اهواز و خرم آباد و سنندج نیز چنین است. تصور کنید عده ای از مردم تبریز به شهرهایی مانند اهواز و سنندج و خرم آباد بروند و در بوستانها و خیابانها با اسامی نامانوس عربی، کردی و لری مواجه شوند که نه معنای آنها را می دانند و نه حتی به درستی می توانند آن اسامی را تلفظ کنند! گویی به کشوری دیگر آمده اند که زبان فارسی در آنجا زبان رسمی و ملی و عمومی نیست! چه احساسی به آنها دست می دهد؟

همین احساس به سایر هموطنان ناآشنا با زبان بومی آذربایجان دست می دهد، وقتی که وارد تبریز می شوند و با اسامی خاصی مواجه می شوند: « ائل باغی»، «ائل داغی»، «باغلارباغی» … این اسامی حامل چه پیامی است؟ آیا زندگی «ایلی» هنوز در ایران جریان دارد که این همه از کلمه «ایل» در اسامی استفاده می شود؟

 

دیگر نکته ای که در نامگذاری اماکن به زبان فارسی باید مورد درک نامگذاران قرار گیرد این که منظور از اسامی فارسی، اسامی و واژه های رایج در زبان فارسی است. زبان فارسی نیز مانند همه ی زبانهای زنده دنیا لغات فراوانی از دیگر زبانها گرفته است که این لغات از کثرت کاربرد در مدت زمان طولانی جزئی از زبان و لغات فارسی شده و هر فارسی زبان و فارسی دانی آن را میفهمد.

نامگذاری خیابانها و بوستانها و اماکن با اسامی غیرفارسی یا لغات نامانوس در واقع نوعی ایجاد مرزبندی با فرهنگ و زبان ملی است. حتی اگر هدف نامگذاران استفاده از زبان محلی و بومی باشد، اهل ادب و لغت می دانند که صدها لغت مشترک بین زبان ملی ما یعنی زبان فارسی با زبانهای آذری، کردی، عربی و… وجود دارد که از این لغات مشترک می توان در نامگذاری اماکن و جای ها و موسسات و بوستانها استفاده کرد.

نتیجه ای که از این گزارش می توان گرفت این که:

1.نامگذاری در تمام کشورها اهمیت ویژه ای دارد، در ایران نیز چنین است و به همین جهت شورای عالی انقلاب فرهنگی آیین نامه ای برای آن تهیه کرده است که متاسفانه به صورت جدی مورد اعتنا قرار نمی گیرد.

  1. نامگذاری یک امر تخصصی است و کسانی که در این کار دست دارند، باید علاوه بر برخورداری از فکر و اندیشه اسلامی و ایرانی و دلبستگی ملی، از تاریخ و جغرافیا و ادبیات در حد لزوم اطلاع داشته باشند.
  2. تحریف و نسخ اسامی تاریخی در تبریز در حال روی دادن است و با این کار، به گذشت تاریخی تبریز لطمه وارد می شود.
  3. هماهنگی در نامگذاری وجود ندارد و برای یک مکان تابلوهایی با اسامی فارسی یا آذری نصب می شود.
  4. برخی مواقع از اسامی فاقد معنا و جعلی در نامگذاری استفاده می شود مانند عینالی، رهلی بازار و…
  5. برخی مواقع نامگذاری ها بر مبنای نگرش محدود و قومیتی است.
  6. ضروری است شورای فرهنگ عمومی در راستای حسن اجرای آیین نامه شورای عالی انقلاب فرهنگی و نظارت بر نامگذاری ها در شهر تبریز فعال تر شود.

منبع: روزنامه آذربایجان، 20 دیماه 1399