آرش رئیسی‌نژاد
کریدورها ایران را دور می‌زنند/دالان تورانی یک فاجعه برای کشور است

۱۲ آبان, ۱۴۰۱
کریدورها ایران را دور می‌زنند/دالان تورانی یک فاجعه برای کشور است

محمد اکبری/خبرآنلاین: موضوع شکل گیری کریدورها در دنیایی که متغیرهای سیاسی و بین المللی در حال تغییر است و هر تنشی در منطقه می تواند روی شکل گیری ارتباطات تاثیر بگذارد و از طرفی شکل گیری هر ارتباطی می تواند تنشی جدید شکل دهد، وضعیت ایران در این شرایط چگونه است؟ در حالی که روسیه درگیر جنگ با اوکراین است و تنش باکوه ایروان می تواند وارد فضای جدیدی شود، ایران می تواند منافع خود را با تعریف استراتژی های کریدور محور تامین کند؟

در ابتدا تعریفی از کریدور به ما بدهید. چرا این واژه به وفور تکرار میشود؟

کریدور یعنی در یک محیط جغرافیایی نقطه A به نقطه B وصل شود ولی در عین حال زیر ساخت اقتصادی میان این دو راه، همچنین زیر ساخت حقوقی و مالی شکل بگیرد و آنرا از بخش های دیگر این کشور یا سرزمین متمایز کند. کریدور راه است ولی هر راهی کریدور نیست. بدین معنا که چون ما به کریدورهایی با زیر ساخت های مالی و اقتصادی اشاره می کنیم این واژه یک پدیده مدرن است ولی خود برخاسته از اهمیت شاهراهای باستانی است که نه تنها گرانیگاه داد و ستد تجاری و بازرگانی بوده بلکه محلی برای گسترش ایده ها و ادیان نیز به شمار می رود. اسلام در مسیر همین راه ابریشم به شرق رفت. مسیحیت یا بودایی در همین مسیر رشد کرده است. نه تنها مسیر گسترش ادیان بوده بلکه مسیر لشکرکشی ها و کشورگشایی های مغول و اعراب و اسکندر هم بوده است. راه ابریشم خود نیز تحول یافته راه شاهی ایران است. قطعا راه ابریشم نوین یا چیزی که به عنوان ابتکار کمربند و جاده گفته می شود یک نکته آغاز شگل گیری کریدور ها می شود. قبلا در اروپا به واسطه شکل گیری کریدورها بین کشورها، این مفهوم بوده است ولی به این شکل عملی نشده بوده است. این ابرپروژه راه ابریشم نوین است که می آید مفهوم کریدور را پر رنگ می کند.

از این نقطه نظر کریدورها امروزه مهمترین نمود و نماد قدرت ژئوپلتیکی کشورها هستند. نمی گویم قدرت اقتصادی میگویم قدرت ژئواکونومی. ژئواکونومی با اقتصاد صرف متفاوت است. ژئواکونومی یک مثلث است. ژئوپلتیک، اقتصاد و سرمایه گذاری. از سرمایه تان استفاده کنید برای رسیدن به اهداف ژئوپلتیک.

پرسش مهم این است که چرا کشوری مانند چین در بندر گوادر سرمایه گذاری می کند؟ چون گوادر یکی از نقاطی است که می تواند به اقیانوس هند دست پیدا کند. چون چین به عنوان یک قدرت بزرگ باید نیروی دریایی داشته باشد. قدرت بزرگ یعنی بتوانید برای سرزمین تان بویژه در حوزه دریایی معماری قدرت کنید. از قرن شانزدهم با کشف امریکا دیگر نیروی زمینی قوی خیلی مهم نیست. چیزی که باعث از یاد رفتن جاده ابریشم می شود. راه ابریشم تحول یافته راه شاهی ایران است. آنچه که می خواهم بگویم این است که باید بدانیم در مفهوم کریدور هر چند مفهوم اقتصاد وجود دارد ولی بحث اقتصادی صرف نیست. متاسفانه در همین سند ۲۵ ساله ایران و چین ما تنها برداشت اقتصادی از آن داریم و چینی ها نگاهی فراتر از آن دارند. چون اهمیت کریدور در آن پرداخته نشده است. چون متوجه نیستیم که ژئواکونومی یعنی هنر قدرت تولید از طریق قدرت سرمایه گذاری برای دستیابی به اهداف دیگر. من با این نظر کاملا موافق هستم که پیامد نهایی تحریم ها به نوعی فرسایش قدرت ژئوپلتیکی ایران است. ایران و به ماهو ایران برای نظام سیاسی حداقل در زمانهای زیادی چهار راه جهان بوده است. در دهانه سه قاره جهان بوده است. البته این موضوع یک توهم را ایجاد کرده است که ما قبله عالم هستیم که در زمانهای آینده کریدورها باید از ایران بگذرد. ولی می بینیم که این مسیر به آسیای مرکزی می آید ولی به ایران نمی آید و ایران حذف می شود و ما دچار فرسایش ژئوپلتیکی شده ایم و کریدور ها ما را دور می زنند. ما متوجه نیستیم. از این رو ما زیر ساخت داخلی نداریم. برداشت ژئوپلتیکی نداریم. ذهنیت استراتژیکی نداریم. ما درگیر دعوا و دست و پنجه نرم کردن با بحران ها و سیاستهای روزمره و همچنین وسواس مبارزه با آمریکا هستیم. وقتی با سیاست روزمره درگیر باشیم نمی توانیم نگاه کلان داشته باشیم. امروزه کریدورها نه تنها در کشورهای پیرامونی ایران بلکه در همه جای جهان نماد قدرت ژئواکونومی هستند که متاسفانه در ایران جدی گرفته نمی شود.

 

 

به نظرتان این ظرفیت ژئوپلتیکی ما که در اثر دور زدن کریدورها تهی شده است آیا قابل احیا است و می توان در آینده از آن بهره برد؟

ما در جهانی هستیم که به آن جهان تکی قطبی در حال توسعه می گوییم. پاسخ به این پرسش را از این نکته شروع می کنم. ما درست است که دیگر جهان تک قطبی امریکایی را نداریم ولی اینکه چین را به عنوان قطب جدیدی در جهان محسوب کنیم ما را در محاسباتمان به اشتباه خواهد انداخت. جهان هنوز دو قطبی یا چند قطبی نشده است. برای بوجود آمدن یک قطب یک مثلث قدرت نظامی، اقتصاد و ایده را باهم در کنار هم باید داشته باشید. چین شاید از نظر اقتصادی در کنار امریکا باشد اما از لحاظ دو بعد دیگر هنوز چیزی برای ارائه ندارد.

وقتی ما در یک جهان تک قطبی در حال گذار هستیم مجموعه فرصت ها و تهدیدات لحظه محور هستند. وقتی لحظه محور هستند شما همیشه غافلگیر می شوید. این بدین معنی است که دستگاه سیاست خارجی و تصمیم گیری اساسا توانایی روبرو شدن با این دنیای لحظه محور را ندارد. در این حالت هر چقدر که از فرصتهای در حال گذار نتوانید استفاده کنید تهدیدات جایگزین آن می شوند. مشکل ما این است که حتی در بحثهای تئوریک فکر می کنیم اقتصاد هیچ ربطی به سیاست ندارد و بالعکس. در صورتی که ما مدام در حال ترجمه تهدیدات ژئو اوکونومی به ژئوپلتیکی هستیم و بالعکس. ایجاد کریدور همانقدری که می تواند فرصت اقتصادی و سیاسی باشد به همان میزان از دست دادن آن تهدید است. ما می توانیم به کریدورها بپیوندیم و فرصت ایجاد کنیم. چند شرط دارد. ما باید ذهنیت استراتژیک داشته باشیم که نداریم. ما باید یک دیپلماسی راه ایجاد کنیم که تلاش کنیم شکل گیری کریدور چگونه روی قدرت ژئوپلتیکی تاثیر می گذارد. از قدرت دیپلماسی برای گسترش راه استفاده کنیم. باید در نظر داشت که گسترش راه و کریدور قدرت دیپلماسی کشور را بالا می برد. این یک امر دو سویه است. پس یکی از ستونهای اصلی توسعه و امنیت ایران، بحث کریدور است. درحال حاضر وجود ندارد و به آن فکر نشده است. دوم اینکه ما باید یک سری زیرساخت ها را آماده کنیم. مثلا چینی ها برای این موضوع در چهار حوزه سرمایه گذاری می کنند.

اولی انرژی است. ما در مورد انرژی فقط به این فکر می کنیم که نفت را صادر کنیم به چین یا هند. نه فکر کردن به انرژی یعنی خطوط انتقال انرژی. می خواهیم اتصال ایجاد کنیم؟ باید این خطوط ایجاد شود. کریدور فقط راه معمولی نیست.

دومی حوزه زیر ساخت است. یعنی بنادر. شما بنادر ایران را نگاه کنید. کدام یک از این بنادر بندر مهمی هستند؟ یک سرمایه گذاری درست تنها در چابهار که جایگاه بی نظیری دارد می تواند در کل ایران تاثیر بگذارد و ایران را به یک قدرت خشکی دریایی تبدیل کند.

سومی دیجیتال. یعنی خطوط فیبر نوری و مراکز دیتا و شهرهای هوشمند. در حال حاضر چین با کشورهای شیخ نشین همین مسئله را دنبال می کند. در حالی که مشکلات شدیدی در این حوزه داریم و باید حل شود.

بعد از انرژی یکی از مهمترین حوزه ها حمل و نقل و ترانزیت است. شما خطوط ریلی ایران با همسایگان را ببینید. خیلی ناچیز است. چرا از ایران به عراق خط ریلی وجود ندارد؟ ما باید نقاط هات یا گرم را تشخیص بدهیم و به سمت آنها برویم. خط آهن به شمال غرب نداریم، به پاکستان نداریم به عراق نداریم. با ترکیه ارتباط قوی وجود ندارد. در داخل کشور هم همه خطوط آهن فقط به تهران وصل است. یعنی ما نگاه حمل مسافر داریم. در حالی که اصل موضوع در راه آهن حمل بار است. چون سود خط آهن در بار است. چرا نباید در چابهار خط آهن و خط گاز نداشته باشیم. پس این مشکلات را باید دقیق پیگیر باشیم. نگاه استراتژیک داشته باشیم و زیرساخت ها را بسازیم.

باید واضح گفته بشود. کسانی میگویند فقط باید با شرق ببندیم این اشتباه است. همان گونه که نگاه تک بعدی به غرب اشتباه است. در حال حاضر نگاه ما به شرق از روی استیصال است. که در آن هم موفق نبوده ایم. باید بدانیم آمدن و رفتن چند بار موقت به معنی شکل گیری کریدور نیست. چینی ها با کشور تحریمی مثل ما هنوز دست به عصا رفتار می کنند. چین و روسیه متحد استراتژیک ما نیستند. همانگونه که امریکا یا اروپا نباید باشد. ایران دچار یک تنهایی استراتژیک است. ایران نمی تواند با قدرتهای بزرگ اتحاد استراتژیک داشته باشد. این به معنی انزوای ایران نیست. ما باید در توازن باشیم. برخی می آیند و چیزی به اسم تنهایی ژئوپلتیک را مطرح می کنند که این قلب کردن مسئله و کاملا اشتباه است. در ژئوپلتیک چیزی به نام تنهایی وجود ندارد. ما زیر فشار ژئوپلتیک هستیم. این واژه هیچ ما به ازایی ندارد.

این یک تفکر آرزومندانه ایران در گذشته و امروز است که ما اتحاد استراتژیک داشته باشیم. ما این را نمی توانیم داشته باشیم. شرایط این را ایجاب می کند. اینکه ما با روسیه یا چین اتحاد استراتژیک داشته باشیم را باید کنار بگذاریم. ما تنها می توانیم یک همراهی استراتژیک داشته باشیم. و البته این به معنای چیزی منفی نیست. بلکه نگاهی واقع گرایانه است.

ما باید نگاه صفر و صدی یا سفید و سیاهی را در سیاست خارجی کنار بگذاریم و روی نگاه استیصال گونه که به شرق وجود دارد خط بکشیم. اگر می خواهیم یک نگاه استراتژیک شکل بگیرد، ایران باید به کریدورهای راه ابریشم بپیوندد. به کریدورهای هند هم که رقیب چین هستند ملحق شود. به کریدورهای شمال جنوب روسیه و هند هم بپوندد. همچنین به سمت دریای مدیترانه هم کریدور ایجاد کند. در کنار این مدیریت تنش با غرب هم داشته باشد. ما نباید از کنار هیچ کریدوری رد شویم ولی باید تنشهایمان را هم مدیریت کنیم. من قبول دارم که در فضای مجازی نگاه چین هراسی افزایش پیدا کرده است ولی این به این معنا نیست که آنها پاک و دلباخته ما هستند. آنها هم مثل هر کشوری دنبال منافع خود هستند.

در خلال صحبتهایتان اشاره کردید که کریدور ها بقدری در جهان امروز مهم اند و اهمیت ژئواکونومیک و حیاتی پیدا کردند که کشورهایی که میخواهند قدرت های برتر شوند ممکن است در این مسیر حتی به تهدید های امنیتی و ژئوپلیتیک برای همدیگر منجر شود. آیا میشود این مسئله را به وضعیتی که در حال حاضر در قفقاز داریم تعمیم داد؟

مسئله ای که هست اینکه ما برداشت تهدیدآمیزی که از قفقاز داریم بیشتر برداشت امنیتی است و در راس آنها ما قفقاز را از دریچه باکو می بینیم. یعنی حتی نگاهی که به ارمنستان داریم نگاه موازنه گری علیه آذربایجان است با اینکه ما در جنگ اول قراباغ حداقل در ماه های اول از باکو حمایت کردیم. اما امروزه یک سیاست دیگری را داریم. نسبت به گرجستان همین مسئله است حتی ماورا قفقاز همین مسئله است.

پس میبینیم که یک برداشت کاملا امنیتی است، در صورتی که اگر به قفقاز بنگریم متوجه میشویم که این منطقه یکی از هدفهایی است با توجه به اینکه از مسیرهای مرکزی و بنیادی راه ابریشم نیست اما از هدفهای حاشیه ای کریدور ها میتواند باشد. یک کریدور شرقی غربی داریم که از غرب و باکو به سمت گنجه و تفلیس میرود از انجا به باتومی و میاید به بندر جیهان و از آنطرف به استانبول میرود. این کریدور موازی سه خط لوله است: یک خط لوله گاز جنوبی، قطار و راه اهن است که از باکو وارد گنجه تفلیس میشود و به سمت خطوط راه آهن ترکیه وصل میشود و خطوط لوله نفت که نفت در آذربایجان که در میدان نفتی شاه دنیز است را به منظور صادرات وصل میکند. ما به این مسائل به شکل دقیقی توجه نکردیم. چرا؟ چون برداشتی که داریم برداشت ژئوپلیتیکی با ارسال یک خطر سیاسی تا حدودی خطر تجزیه طلبی علیه ایران است. در شمال غربی و خطر گسترس ناتو از ترکیه به سمت آذربایجان تا دریای کاسپین. در این نگاه که در واقع عنصر اساسی آن ضد امریکایی بوده باعث شده اساسا ما به جزییات و روندهای منطقه ای محلی توجه نکنیم و دریچه ای که از آن به پیرامون خودمان نگاه می کنیم یک نگاه غیر منافعی باشد. با افغانستان یا طالبان جدید هم همین است. یعنی عنصر اساسی برای همکاری با کشورهای غیر دولتی ضد امریکایی بودن است و این یک نگاه کامل سطحی است و همکاری صورت نمیگیرد. مشکلی که ما در قفقاز داریم این است که کریدورها به سرعت شکل میگیرند، قطار های سریع السیر شکل میگیرند که کاملا ایران در آن دور خورده شده و کنار گذاشته شده است. همین الان هم دالان زنگزور هم در واقع می تواند موجب قدرت ژئوپلیتیکی شود و هم ممکن است قدرت ژئوپلیتیکی برای محور انکارا باکو باشد که ما به ان توجه نکردیم و من بارها به آن اشاره کردم. حتی نوع جنگ و لشکر کشی باکو برای آزاد سازی آن استان های اشغالی که حق جمهوری آذربایجان بود محور جنوبی است. یعنی تلاش برای رسیدن به استان سیونیک و دسترسی به نخجوان. الان هم میگویم کاری که باکو میخواهد انجام دهد این است که استان سیونیک را بگیرد و مرز ایران به ارمنستان قطع شود ، در ازای آن با یک میانجی گری غربی ترکی، قراباغ برای ارمنستان بماند و استان سیونیک که واصل سرزمین اصلی باکو و نخجوان است بهم بپیوندد. این یک فاجعه برای ایران است. متاسفانه گروه های ذی نفوذ در ایران وجود دارند که از این مسئله حمایت می کنند. گروه های نفوذ طرفدار باکو وجود دارند. هر چقدر هم که افرادی مثل بنده اشاره میکنیم این دالان که به درستی دالان تورانی ناتو است نه تنها موجب خطرات ژئوپلیتیک از طریق بای پس کردن قلمرو ایران می شود بلکه خطرات سیاسی شکل میگیرد. باکو زمانی به صورت نهایی در کنار ترکیه استان سیونیک ارمنستان را میگیرد که تغییر عمده ای در اینجا شکل میگیرد. یعنی یک تغییر که سیستم سیاسی نتواند به آن پاسخ بدهد و منعطف باشد. در آن لحظه ای که سیستم معلق است نمیتواند کاری انجام دهد. جنگ دوم قرا باغ در چه زمانی شکل گرفت؟ در میان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا. یعنی زمانی که جهان درگیر آن مسئله است و همان قضیه زنگزور جایی که مخالفش هستند رخ داد. باید دید که چه اتفاقاتی می تواند در ایران بیفتد. البته اتفاقات منظور بحران ها و ناارامی ها نیست بلکه یک اتفاق مهم تر که بر کل سیستم سیاسی چیرگی پیدا کند. اگر این اتفاق بیفتد گام بعدی شک نکنید قضیه تجزیه است. یعنی دالان زنگزور فقط ربطی به فرسایشی شدن ژئوپلیتیک ایران ندارند بلکه کاملا با یکپارچگی سرزمین ایران مربوط است. گام بعد از زنگزور اگر توانستند رژه نمایی کنند بعد از شوشی به زنگزور، سومیش تبریز خواهد بود.

مضاف بر اینکه نگاه کنید به همکاری شرکت های ترکی چینی و آذربایجان در گسترش این کریدور های قفقاز. از اسیای مرکزی به قفقاز و در حقیقت ترکیه. چرا چین؟ چون چینی ها میگویند ایران که با ما کار نمیکند. یعنی در ایران گروهی نشستند میگویند چین که میخواهد به اسیای غرب برود، مجبور است از ما بگذرد که اشتباه است! اساسا بحثی که چینی ها دارند ریشه در تفکر دنگ شیائوپینگ دارد. این تفکر : از رودخانه میخواهی عبور کنی ارام برو جوری که پاهایت آن سنگ ها و ماسه ها را پیدا کند و شما بتوانی رد شوی (با لمس سنگ ریز ها از رودخانه گذشتن). آنها درست است که میگویند ما میخواهیم به اسیای غربی برسیم ولی مسیر ها صلب و غیر قابل تغییر نیست. نگاه میکند؛ چناچه شما آبی را کف زمین میریزید این جریان اب انجایی که بر اساس ناهمواری خود زمین جریانی ایجاد میکند و پیش میرود و همین قضیه ایران است. ایران به دلیل تحریم تبدیل شده به یک حفره تو خالی در میان منطقه. کریدور ها شکل میگیرند و هیچ اتفاقی هم نمی افتد. مضاعف بر اینکه تمام کریدورهایی که پیرامون ایران است مثل قفقاز اساسا نفعشان، یعنی نفع وجودی شان این است که ایران حفره بماند. پس تمام تلاشی که میکنند این است که کریدور از ایران عبور نکند. چون اگر از ایران عبور کند به لحاظ جغرافیایی و چه امنیتی و ثبات و سرعت، ایران بهترین مسیر میشود. من قفقاز را نه تنها یک مسئله ژئوپلیتیکی و سیاسی میبینم بلکه مسئله قومی گری هم می بینم که در کنار آن از لحاظ ژئوپلیتیکی مسئله قدرت ملی ترکیه و محور تورانی هم وجود دارد و در کنار آن گسترش ناتو و از طرفی اینکه کریدورهای قفقاز ایران را دور میزند.

مقام معظم رهبری در دیداری که با اردوغان داشتند در خصوص آن تغیرات ژئوپلیتیک در منطقه هشدار دادند و حتی به طور ضمنی اشاره کردند که ایران این را بر نمی تابد. شما تصورتان این است که ایران وارد عمل میشود و ممکن است درگیری نظامی اتفاق بیفتد؟

من احساس نمیکنم که درگیری خیلی شفاف باشد من در عرایضم چند لحظه پیش گفتم آنها منتظر فرصت می مانند. روس ها با مسئله زنگزور زیاد مشکل ندارند چون خودشان درگیر اوکراین هستند. مضاف بر اینکه میتوانند با ترکیه کار کنند و یک بده بستانی داشته باشند. تنها مخالف بحث زنگزور ایران است و باید گفت ما توان این را نداریم که اگر واقعا تصمیم گیری عمده ای در انکارا و ناتو و باکو شکل بگیرد ما توانش را نداریم در واقع جلوی این دالان را بگیریم. احساس میکنم که ترک ها هنوز نمیخواهند با ما سر شاخ شوند ولی متاسفانه مترصد فرصت می مانند. فرصتی که طی شاید تا کمتر از پنج سال دیگر ایجاد میشود و تغییرات عمده ای میتواند در داخل و یا در خارج ایجاد کند.

هیج نقشی برای خود ارمنستان یا امریکا قائل نیستید؟ از لحاظ اینکه ارمنی ها لابی های قدرتمندی در امریکا دارند.

امریکا به لحاظ تاریخی در جنوب قفقاز تاثیر زیادی نداشته است. لابی آذربایجان در اروپا و حتی امریکا از ارمنی ها قوی تر شده است، در اروپا به صورت مستقیم با دیپلماسی خاویار. با این طریق میتوانند نمایندگان اتحادیه اروپا را بخرند. اساسا لابی ارامنه در آنجا قدرتی ندارد و فرانسه به صورت متحد سنتی ارمنستان نمیتواند کاری کند. دیپلماسی خاویار در واقع بسیاری از نمایندگان اتحادیه اروپا را به فساد کشیده است. در مورد لابی آذربایجان در امریکا باید گفت لابی اسرائیل کار میانجی را انجام می دهد. یعنی اسرائیل اهمیت ژئواستراتژیک برای باکو قائل است برای محاصره ایران. در واقع تمام ضرباتی که اسرائیل به ایران زده و خراب کاری هایی که شده از طرف باکو بوده است. شک نکنید پایگاه اصلی موساد در باکو است. لابی اسرائیل توانسته بخشی از هیئت حاکم در امریکا که روز به روز هم دارند قدرتمند تر میشود را مجاب کند که در مورد آذربایجان دست به کار نشود. در کنار آن ارمنستان هم توان احیای قدرت را ندارد. منظورم کشوری که فساد سیاسی اقتصادی در ان بیداد میکند. تیم قراباغی که قبل از اقای پاشینیان قدرت را در دست داشتند اینها در واقع فساد سیاسی اقتصادی داشتند و نمیتوانیم کتمان کنیم. ارمنستان و هیئت حاکمه و حتی جامعه آن به نوعی به این نتیجه رسیده بودند که سرنوشت ارمنستان از راه اتحاد با روسیه نمیگذرد بلکه از راه اتحاد با غرب میگذرد و همین دلیلی است که روس ها برای اینکه ضربه شصتی به این تفکر نشان دهند گذشتند که آذربایجان بتواند به ارمنستان ضربه وارد کند. وگرنه روس ها میتوانستند براحتی دخالت کنند. پس مجموعه شرایط به این بحث میپردازد که جمهوری آذربایجان دست بالاست و ما نباید خودمان را فریب دهیم. در ایران گروه هایی میگویند ما برویم در ارمنستان پایگاه نظامی بزنیم. باید گفت افزون بر اینکه این مسئله در راستای امنیت ملی ما هم نیست و ایران همیشه دنبال صلح در اطرافش بوده باید از روش دیگری وارد شود. توصیه ی ما این است که روی همین کریدور ها میتوانیم امنیت را برقرار کنیم. تصور کنیم اگر ما شبکه های خطوط ملی گازی نفتی و در کنار خطوط برق را ده سال پیش با ارمنستان میبستیم انوقت خیلی راحت به بهانه حفظ اینها میتوانستیم بازیگر فعالی شویم. ما چیزی در ارمنستان نداریم. حالا میگوییم پایگاه نظامی بزنیم؛ پایگاه نظامی یعنی دعوت ترکیه و اسرائیل به تنش نظامی و در نهایت یعنی سرشاخ شدن. ولی ما از طریق کریدور ها میتوانستید امنیت را ایجاد کنیم.

به نظرتان پاشینیان با این مسئله و معامله موافق است؟

بله موافق است؟ حداقل مخالفتی نکرده است.

و افکار عمومی ارمنستان را می شناسد و می داند که مخالفتی صورت نخواهد گرفت؟

به هر حال در دو انتخابات پشت سرهم افکار عمومی ارمنستان از او حمایت کردند.

ارمنی ها خیلی برایشان مهم نیست که مرز با ایران را از دست بدهند؟

بله، البته آنها بیشتر ضربه خواهند خورد. ولی جامعه دچار فرسایش شده است. آنها فکر میکنند تا وقتی محاصره هستند کاری پیش نمی رود. به هر حال آنها میخواهند به سمت ترکیه بروند و ترکیه هم یعنی ناتو و اروپا . آن مرز بسته شده و با گرجستان و آذربایجان هم مشکل دارند. با ایران هم بازی عوض نمی شود. از لحاظ فرهنگی هم گروه های ملی گرا در ارمنستان صدای بلند تری دارند. ولی من به شخصه گمان نمیکنم که توازن را بهم بزنند. اقای پاشینیان روی موجی سوار شده که این موج ژرف است که آن عامل فساد سیاسی اقتصادی رهبران پیشین است که همگی از طیف قرا باغ بودند.(همگی اصالت قرا باغ داشتند). در نتیجه ما خیلی نباید روی نگاه ارمنستان سرمایه گذاری کنیم. البته یک امر میتواند پالس باشد. در حال حاضر ایران درخواست باز کردن کنسولگری در شهر سیونیک را کرده است. اگر ارمنستان موافقت کند که تا به امروز موافقت نکرده است اگر موافقت کند یعنی ارمنستان به این نتیجه رسیده که در کنار ایران می تواند جلوگیری کند.

سفر اخیر خانم پلوسی به ارمنستان را چطور تحلیل می کنید؟ بیشتر فقط یک نمایش بود و تاثیر خاصی نمی گذارد؟

چه نمایش باشد چه واقعیت مهم این است که چه برداشت های مهم از آن وجود دارد؟ یک گروهی در ایران میگویند حالا که نماینده آمریکا به ارمنستان رفته است پس بهتر است که ما دخالت نکنیم. یک گروه دیگر ممکن است این را تفسیر کنند به رقابت قدرت در خود آمریکا. یعنی گروه های جمهوری خواه که نفتی هستند از آذربایجان حمایت میکنند، تیم دموکرات ها از ارمنستان. در هر دو صورت به گمان بنده بازی بزرگی شکل نمی گیرد و بازی تغییر پیدا نمی کند. چون خود امریکا درست است که یک قدرت بزرگ است، ولی این نیست که همه جا میتواند برای محیط محلی اعمال قدرت کند. آذربایجان اگر که بتواند از طریق دیپلماسی خاویار در اروپا و لابی اسرائیل بتواند غرب را قانع کند، میتواند بازی را ببرد. ایران توانایی این را ندارد و فکر نمیکنم قضیه سفر خانم پلوسی بتواند این پالس را به آذربایجان بدهند که بیشتر جلو نیاید. اتفاقا تفسیری که من از این مسئله دارم این است که آنها میگویند به هر حال بخشی از ارمنستان حداقل نصف نخبگان ارمنستان طرفدار روسیه هستند. حالا که روسیه در اوکراین گیر افتاده چه بهتر که ما ارمنستان را کنار خود داشته باشیم. این که ارمنستان کنار ما قرار بگیرد به این معنی است که از ارمنستان حمایت کند؟ من شک دارم! تنها قدرتی که حافظ مرزهای قفقاز میتواند باشد ایران است که با این تفاسیر نگاه بد بینانه اتخاذ میکنم.

روسیه چطور راضی شده است که دالان تورانی تا زیر گوش آنها بیاید؟ کارشناسان ژئوپلیتیک معمولا می گویند که روس ها تا البرز را حیطه قلمرو جلوگیری از گسترش ناتو میدانند.

بله روس ها همواره قفقاز را حیاط خلوت خودشان میدانستند و یک نگاه هارتلندی دارند. اما روس ها این باور را دارند که فعلا خطر اصلی اوکراین است. اگر آن را حل کنند میتوانند آذربایجان را کنترل کنند میتوانند به ترکیه صدمات زیادی وارد کنند. یعنی آن اعتماد به نفس را دارند. مضاف بر اینکه مسئله ی روسیه این است که در خارج نزدیک (روس ها از زمان۱۹۹۱فروپاشی شوروی به جهان دو گانه نگاه میکند؛ یکی خارج نزدیک یکی خارج دور ) خارج دور کشور های دیگر غیر از شوروی است، خارج نزدیک جمهوری های تازه استقلال یافته است. از نظر روس ها حضور غرب در خارج نزدیک مسری و واگیردار است با بزرگترین خطر امنیتی. در نتیجه پاشینیان غرب گرا باید تنبیه شود. همانطور که اقای ساکاشویلی در گرجستان تنبیه شد. همانگونه که اوکراین غرب گرا باید تنبیه شود. سه جمهوری بالتیک بیشتر پیش از اینکه با روسیه باشند با آلمان و اتحادیه اروپا هستند و به نوعی روسیه به شکل استخوان در گلو پذیرفته است. ولی هر جمهوری که در خارج نزدیک است بخواهند به غرب نگاه کنند این یک خطر اصلی است در نتیجه آذربایجان را کنترل پذیر تر از ارمنستان غرب گرا میدانند. البته هر دو خطراند بحث این است که کدام ژرف تر است کدام بیشتر میتواند مشکلات امنیتی ایجاد کند و کدام در آینده قابل حل تر است. شما اگر اجازه دهید یک رئیس جمهور غرب گرا در ارمنستان پیروز شود یعنی گفتمان غرب در نگاه روس ها پیروز شده است. ولی بهترین حالت برای روس ها این است که این تنش را نگه دارند و پیروز قطعی در قفقاز جنوبی ایجاد نشود و آنوقت بعد از پایان بحران اوکراین به این مسئله بپردازند. در هر دو صورت چه غرب انجا باشد چه روسیه، ایران بازیگر دورافتاد است.

در گفته هایتان اشاره کردید که هنوز میشود جبران کرد و به برخی از این کریدورها پیوست. آیا ایران میتواند از فرصتی که برای روسیه پدید امده استفاده کند و نیازهای شمال جنوبی روسیه را از طریق کریدور شمال به جنوب با هند از طریق چابهار تامین کند؟ و چه اقداماتی باید صورت بگیرد؟

بحث دالان بین المللی ترانزیتی شمال جنوب از سال۲۰۰۰ است با قراردادی بین روسیه و ایران و هند شکل گرفت، یعنی۲۱ سال پیش که بعدها آذربایجان و کشور های دیگر هم به آن پیوستند. شما اگر به نقشه های اولیه نگاه کنید محور این دالان این است که از ساحل غربی دریای کاسپین یعنی از آستاراخان بیاید دربند و باکو، از آستارا بیاید رشت، بعد راه آهن ایران و برود سمت بندر عباس و برود سمت هند. (یعنی بمبئی، بندرعباس، باکو. اینها گره ها هستند. آذربایجان اصلا خودش را شمالی جنوبی مطرح نکرده بلکه شرقی غربی نگاه می کند و به بهانه های گوناگون از جمله کرونا، مواد مخدر، تحریم اجازه نمیدهد این مسائل پیش برود. همین نقشه به شما پالس های ژئوپلیتیکی میدهد. شما اگر میدانستید که برای مسیر شمال و جنوب میتوانند از مسیر های دیگر هم بروند با این مشکلات مواجه نبودید. ما میتوانیم یک مسیر میانی داشته باشیم یعنی از آستاراخان برسیم به بنادر ایران بدون اینکه به جمهوری های آسیای مرکزی و قفقاز نیازی داشته باشیم. ولی ما کشتی رورو نداریم وگرنه ما با چه چیزی میخواسیم به انجا وصل بشویم! چون ذهنیت استراتژیک نداریم. اگر امریکا در دریای کاسپین بود مطمئن باشید به این مسائل فکر میکردیم. الان نیست. مسئله مهم تر کرانه شرقی دریای کاسپین است. مسیری که کمی دورتر است اما ثبات امنیت دارد. زیر ساختش هم مهیا است. از آستاراخان بروید کاراکولو بیاید به سمت ترکمنستان بیاید به سمت اینجه برون و گرمسار و بعد به سمت بندرعباس و چابهار. این مسیر ها اصلا راه نیفتاده است. اصلا دنبالش نبودیم. همین الان هم بنده میگویم اگر میخواهیم رشت و استارا را شکل دهیم می توانیم روی باکو فشار بیاوریم تا مسیر شرق را راه بیندازند. آن وقت خود به خود به وجود می آید . شما اگر بدانید یک آلترناتیو وجود دارد برای دسترسی روسیه به ایران و هند مطمئن باشید وارد بازی میشود. ولی شما سمت شرق را کنار گذاشتید. مضاف بر اینکه آن دالان در کریدور شمال جنوب که روسیه را به هند وصل میکند شمالی جنوبی است ولی میتواند با استراتژی کریدوری هند درهم تنیده باشد. هندی ها زمانی که ابتکار جاده و کمربند شکل گرفت، وقتی به نقشه نگاه میکنیم میبینیم که یک کانسپتی که در واقعیت وجود دارد و شکل گرفته است به نام مفهوم زنجیره ماهواره. این مسئله اشاره دارد به بنادر، پایگاه های دریایی، زیر ساخت های اقتصادی که چین دور تا دور اقیانوس هند شکل داده است. هندی ها پیش از این میخواستند یک خط یا راه ادویه درست کنند که هند در مرکز باشد و کشورهای آسیای جنوب شرقی (اندونزی، مالزی) در یک طرف و افریقای شرقی مثل تانزانیا در طرف دیگر. این معروف بود به «خط سرخ ». یک ردلاینی از مصر تا آفریقای جنوبی در ساحل شرقی که اکثرا هندی تبار بودند که شکل نگرفت. در حال حاضر آمده اند و یک مسیر تعریف کرده اند به نام مائوسام. مائوسام تلاش هند است برای ایجاد دو بال برای اقیانوس هند و سواحل آن. یک بال آن (بال جاده کالادان که از کلکته میرسد به بندر سیتره در مقابل بندر کیاکوانگ چین. یکی دیگر از مومبای میرسد به چابهار. چابهار بسیار مهم است. حضور هند در چابهار اقتصادی نیست استراتژیک بوده است. بخاطر همین تنها نقطه ای بوده که در دوران ترامپ از تحریم معاف بود. چون هند شریک اصلی آمریکا در مهار دریایی چین در اقیانوس هند است. یکی از مهم ترین متحدین امریکا در کوارت. تفسیری که ما از حضور هند در چابهار میکنیم اقتصادی است. اگر میدانستیم حضور هندی ها را باید آسان نمیفروختیم. چون برداشتی از صحنه ی ژئوپوتیک جهان نداریم. باید این در ذهنمان باشد اگر میخواهید به کریدور ها من جمله مائوسام بپیوندید باید دو اصل را رعایت کنید: ۱. تلاش کنید همه کریدور ها از شما عبور کنند. ۲. شما باید بدانید کریدورها قدرت ژئوپلیتیکی تولید میکنند و اگر از شما نگذرند همان بلا بر سر شما می آید. بله ما میتوانستیم با هند و روسیه در این وضعیت کار کنیم. ولی در حال حاضر اگر یک باری بخواهد از مومبای به چابهار و در بالا به سنپترزبورگ برسد فقط در چابهار باید ۲۴ نهاد پاسخگو باشد. مثل استاندار، بخشدار، وزارت راه، منطقه آزاد، بنادر و… بنده بارها گفته ام باید سازمان ملی کریدورها شکل بگیرد همانطور که روس ها و چینی ها و بسیاری از کشورهایی که کریدور محور هستند دارند. چون کریدور زیر ساخت اقتصادی حقوقی مالی دارد و کارها را تسریع می کند. باید بدانیم که دنیا در حال تغییر است و مدام مجموعه تهدیدها و فرصت ها شکل میگیرد. برای مثال ما هیج وقت گمان نمیکردیم که روسیه از ما یک زمانی بخواهد در دور زدن تحریم ها به آن کمک کنیم. چون پیش بینی نمیکردیم. این فرصت میتواند باشد به شرطی که زیر ساخت ها را درست کنیم و نگاه استراتژیک حول محور مفهوم دیپلماسی راه را داشته باشیم .

اگر ما تلاش و عجله نکنیم کریدورها شکل میگیرند. در حول این کریدورها اتحادها شکل میگیرند و هر کس از آنها جا بماند کنار گذاشته میشود. وقتی میگوییم کریدور منظورم تنها راه ابریشم نیست کریدور شمال جنوب، جاده کتان هند، کریدوری که تا ترکیه تا دریای مدیترانه برود. باید اینها را شکل دهیم. پس ما باید به کریدورها بپیوندیم و این را در ذهن داشته باشیم که فقط چین و روسیه نیستند که کریدور محورند آمریکا و هند و اروپا و کشور های دیگر هم به دنبال کریدور هستند. باید روی آنها سرمایه گذاری کنیم و تلاش کنیم کریدورها از ایران بگذرد و خودمان بازیگر باشیم.

برای این مهم نیاز به درک این مسئله است: آنگاه که رهبران خردمند دنباله رو ایده‌های نابِ برآمده از دلِ تاریخ و جغرافیا و نه سیاست روزمره شوند کلان استراتژی زاده می‌شود. این سرآغاز طرح و پاسخ به پرسش بنیادینِ”ماکه هستیم”و”به کجا باید رویم”خواهد بود. پس”جهانی بیندیشید،منطقه‌ای گفتگو کنید و ملی کنش ورزید.”