گزارش نشست نقد کتاب «درآمدی بر جامعه‌شناسی سیاسی تنوع قومی»

۲۹ مهر, ۱۳۹۱
گزارش نشست نقد کتاب «درآمدی بر جامعه‌شناسی سیاسی تنوع قومی»

این جلسه  با حضور نویسنده کتاب؛ دکتر مجتبی مقصودی دانشیار دانشکده علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز، دکتر علی مرشدی زاد عضو هیات علمی دانشکده علوم سیاسی دانشگاه شاهد، دکتر محمدسالار کسرایی عضو هیئت علمی گروه جامعه شناسی انقلاب اسلامی پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، اعضاء کمیته جامعه شناسی سیاسی انجمن علوم سیاسی ایران با مسئولیت اجرایی خانم شقایق حیدری دانشجوی دکتری علوم سیاسی و با حضور جمعی از علاقمندان از ساعت  17 الی 19 عصر روز پنجشنبه 18 خرداد 1391 در دفتراصلی انجمن علوم سیاسی ایران برگزار شد.

 در ابتدای جلسه، دکتر کریمی دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه مازندران به معرفی کتاب خود پرداخت و با توجه به ماهیت آموزشی و درسی بودن کتاب، دولتی بودن انتشارات و حساس بودن موضوع قومیت در ایران به مشکلات موجود در مسیر چاپ آن از جمله اصلاحات مکرر و اعمال نظرهای معین اشاره کرد که تغییراتی در محتوای اولیه آن را موجب شده است. وی افزود این اعمال نظرهای متفاوت سبب جرح و تعدیل هایی در متن و تغییر برخی عبارات گردید و این حساسیت ها تا آنجا  پیش رفت که درصدد برآمدم از انتشار کتاب صرفنظر کنم. اما با برگزاری نشست و مذاکرات مختلف سرانجام کتاب به چاپ رسید.

مدیر مسئول فصلنامه مطالعات ملی در ادامه مطالب، کتاب را به دو قسمت تقسیم کرد. قسمت اول به مسائل تنوع قومی و آثار و پیامدهای آن در حوزه سیاست و جامعه شناسی سیاسی اختصاص دارد. قسمت دوم شامل یک سلسله نظریاتی است که از منظر آنها، شکل گیری پویش های قومی و یا سیاسی شدن قومیت مورد توجه و تبیین قرار گرفته است. نویسنده با اشاره به پرهیز از ورود به مسائل ایران و تمرکز بر مباحث نظری تاکید کرد که از بداعت کتاب این است که کلیه نظریات مطروحه در حوزه  جامعه شناسی سیاسی قومیت را به نقادی گذاشته است.

 

علی مرشدی زاد،علی کریمی مله،مجتبی مقصودی،محمدسالار کسرایی

دکتر علی مرشدی زاد استاد دانشگاه شاهد به عنوان نخستین منتقد، این کتاب را از جمله کتب نادر به زبان فارسی دانست که مباحث نظری قومی به صورت منسجم درآن آمده است. وی انسجام مطالب ، نداشتن اغلاط تایپی، روانی مطالب، وجود واژه نامه در آخر کتاب را از نقاط مثبت آن برشمرد. وی همچنین عدم ذکر منابع در پایان هر فصل و نبود کتاب شناسی در آخر کتاب و  اشکالات ارجاع را از ایرادهای شکلی کتاب دانست. دکتر مرشدی زاد در ادامه به برخی نکات محتوایی کتاب پرداخت و گنجاندن فصل دوم از بخش اول را غیر ضروری خواند و خلط بحث جامعه شناسی با جامعه شناسی سیاسی را در آن گمراه کننده دانست. فقدان توجه به انواع رویکردها در طرح بحث از قومیت مثل ناسیونالیسم، پریموردیالیسم، کانستراکتیویسم از نظر نویسنده کتاب ” روشنفکران آذری و هویت ملی و قومی “از ضعفهای اثر است؛ بویژه ناسیونالیسم که به نظر وی قومیت و ناسیونالیسم همزاد هستند و پرداختن به قومیت بدون توجه به ناسیونالیسم ناممکن است. مشخص نبودن رویکرد نویسنده کتاب نیز از نکات دیگر مورد اشاره بود و اینکه مشخص نیست ایشان ابزارگرا، سازه انگار یا دیرینه گرا / ازلی گرا هستند. گرچه دکتر مرشدی زاد در ادامه بحث رویکرد نویسنده را ترکیبی اعلام می کند اما اذعان دارد که خالق کتاب نتوانسته است خود را از دوگانگی ساخت گرایانه و دیرینه گرایی رها کند.

 

  منتقد بعدی دکتر مجتبی مقصودی رییس انجمن علوم سیاسی ایران بود. وی بدوا به این نکته اشاره کرد که واقعیت مسایل قومی کشور در زیر هیاهوهای جامعه ی بشدت سیاست زده ایران ، به ویژه ناشی از افراط و تفریط ها گم شده است. نفی چنین واقعیتی باعث شده تا کنشگران سویه های قومی از تعادل خارج شده و اسیر افراط و تفریط شوند. جامعه ایران جامعه ای متنوع و متکثر است و به ناگزیر دیر یا زود باید به پدیده تنوع قومی پرداخته شود و ورود این بحث به متون درسی یا آموزشی در مقطع دانشگاهی و آموزش عالی تحولی مهم در برنامه ریزی آموزشی است.

  نویسنده کتاب “تحولات قومی در ایران” به وجود سه رویکرد در ایران در ارتباط با تنوع قومی اشاره کرد: رویکرد اول ناظر بر فراموشی صورت مسئله است. در این رویکرد نباید درباره مسایل قومی بحث و صحبت و تولید ادبیاتی کنیم؛ تا مبادا این شیر خفته بیدار شود. در مقابل این رویکرد، راهبرد بزرگنمایی و برجسته سازی وجود دارد که از سوی متولیان افراطی قومی تعقیب می شود. سومین رویکرد، بررسی موضوع را با واقع بینی و احتیاط و با در نظر گرفتن ملاحظات ملی در دستور کار دارد. دکتر مقصودی در بررسی های خود، رویکرد کتاب “درآمدی بر جامعه شناسی سیاسی تنوع قومی: مسائل و نظریه ها” را در این دسته قرار داد.

 وی در ادامه به نکات مثبت کتاب در حوزه های مختلف پرداخت. نخست، موضوع تنوع قومی است که کتاب منتشر شده رویکردی متنوع و متکثر نسبت به آن دارد. یعنی مباحث از دیدگاه سلبی و منفی مطرح و نگریسته نمی شود. از این چشم انداز اصل قضیه مورد پذیرش و شناسایی recognition قرار می گیرد. چرا که، غلبه عنصر شناسایی و به رسمیت شناختن اصل تفاوت و عدم نفی انکار، بسیار مهم و مبنای تعامل، مذاکره است.

   نکته مثبت دیگرکتاب، گرایش همدلانه به پذیرش حقوق شهروندی بر مبنای توجه به اصل تمایز، کرامت و شان انسانی است. در کنار این موارد، رویکرد مثبت به سیاست و آرمان چند فرهنگ گرایی در کتاب وجود دارد. به این نکات مثبت باید نقد جامعه شناسی کلاسیک را هم افزود. در این کتاب به لحاظ روشی تلاش می شود از جامعه شناسی کلاسیک پلی به جامعه شناسی نوین زده شود. اعتبار زدایی و نقد جدی سیاستهای همانندسازی ویژگی دیگری  است که در متن کتاب قابل رویت می باشد.

    دکتر مقصودی در ادامه بحث به ساختار کتاب پرداخت و گفت: ساختار کتاب علمی و متوازن بوده و احساسی و یک سویه نیست و از انسجام ساختاری برخوردار است. از ویژگی های دیگر اثر رویکرد انتقادی نسبت به نظریات مطروحه است. نقد نویسنده بر هریک از این نظریات، دیدی جدید به خواننده می بخشد تا این نظریات را چشم بسته نپذیریم و رویکرد علمی و واقع گرایانه نسبت این نظریات داشته باشیم. اختصاص فصل 9 کتاب به ادبیات و پیشینه تحقیق، طرح پرسش های انتهای هر فصل، وجود نمایه و تفکیک نمایه به نمایه موضوعی واعلام و عدم مشاعده اغلاط تایپی درکل اثر از جمله موارد قابل طرح در این کتاب درسی است.

    اما نقاط ضعف کتاب، بیشتر محتوایی است. گرچه اختصاص فصلی به ادبیات و پیشینه تحقیق مناسب بنظر می رسد ولی در عین حال، جای خالی برخی مباحث مهم و جدی در این قسمت به شدت احساس می شود. برخی از نظریات مثل دیدگاه های بندیکت اندرسون در باب  جامعه تصوری، نظریات مربوط به جغرافیای سیاسی و ژئوپلتیک، توسعه ناموزون و نابرابریهای منطقه ای و نیز دیدگاه های اوموت اوزکریملی  ترک تبار آشنا با دغدغه های مشترک دو جامعه ایران و ترکیه و شاید کشورهای جهان سوم خالی است. همچنان که در کتاب اگرچه به دیدگاههای تد رابرت گر پرداخته  می شود  و مقاله اخیر ایشان مرتبط با فضای بین الملل مورد استناد قرار می گیرد؛ ولی مهمترین کتاب این صاحبنظر متاثر از روانشناسی اجتماعی یعنی “چرا انسانها شورش می کنند؟” و مرتبط با مسائل هویتی – قومی بویژه شورش ها و پویش های قومی از دید نویسنده پنهان مانده است.

    مدیر مسئول پژوهشنامه علوم سیاسی به برخی نکات روشی کتاب اشاره کرد و گفت؛ توازن کمی لازم بین فصول کتاب وجود ندارد. کمتر به مسائل و واقعیت های قومی ایران و جهان پرداخته شده است. تنها در فصل 9 و آن هم در بخش نظریه ها، مسایل هویتی و قومی ایران مورد طرح قرار گرفته و به تنوع قومی در ایران پرداخته شد ه است که طرح آن در این بخش بلاموضوع می نماید. در حالی که درکل کتاب پس از طرح هر نظریه ای، ارزیابی و نقد آن نظریات نیز انجام پذیرفته ولی نقد  سیاستهای قومی ج.ا.ایران در دستور کار قرار نگرفته و بنظر می رسد تعمدی بر عدم بررسی جدی سیاست ها و راهبردهای جمهوری اسلامی در حوزه اقوام وجود داشته است.  نقد سیاستهای قومی دولت پهلوی در چارچوب سیاستهای نوسازی بصورت گذرا انجام شده است ولی به هر ترتیب از نقد جدی خبری نیست. در صفحات 62 و 63 اشاره به برآمدن 5 دولت بنگلادش، اسلوونی، کرواسی(1991)، اریتره(1993) و تیمور شرقی(2003) متاثر از مناقشات قومی در چند دهه اخیر اشاره می شود. فکر می کنم با ملاحظاتی اتحاد جماهیر شوروی و پاره شدن آن 15 پاره تقسیم شد میتوانست در دستور کار باشد و خلاء آن بشدت احساس می شود.

    در ادامه این منتقد افزودند: از فصل چهارم مباحث اختلاف سطح پیدا می کند و از رویکرد آسمانی و ملاحظات آرمانی نظیر؛ چند فرهنگ گرایی، شهروندی و شان و کرامت انسانی به  یک باره وارد مباحث نظری و عینی می شود. در کل کتاب به کرات واژه “پویش قومی” استفاده می شود، حال آنکه توضیحی خاصی در مورد این واژه کلیدی و از جمله در واژه نامه انگلیسی به فارسی داده نمی شود. و در نهایت، در حالی که همه فصول دارای مقدمه است فصول 2 و 4 فاقد مقدمه است.

      در ادامه جلسه، دکتر محمد سالار کسرایی عضو هیئت علمی گروه جامعه شناسی پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی از


جدیدترین اثر دکتر کریمی مله،استاد دانشگاه مازندران

منظر جامعه شناسی سیاسی به نقد کتاب پرداخت. وی کتاب را بسیار خوب دانست که  از منابع انگلیسی بسیار در آن استفاده شده و به شیوه کتاب درسی نوشته است. وی در ادامه به نقد کتاب پرداخت و از طراحی روی جلد آغاز کرد و گفت: جلد کتاب نسبتی با جامعه شناسی سیاسی و تنوع قومی ندارد و  می تواند جلد هر کتابی باشد. یکی از ایرادهای شکلی، تعداد مقدمه های کتاب است. مقدمه/ introdation معمولاً در اول یک کتاب می آید و معرف کتاب است و معمولا هر کتابی تنها یک مقدمه دارد. حال آنکه در این کتاب هر فصلی یک مقدمه دارد که می توانستند مدخلی برای ورود به بحث باشند در صفحه 4 موضوع مطالعه جامعه شناسی سیاسی، روابط بین نیروهای اجتماعی و سیاسی ذکر شده است که در صفحه 27 تصحیح شده و نیروهای اجتماعی و ساخت سیاسی عنوان شده است. مطالعه جامعه شناسی سیاسی بین نیروهای اجتماعی و ساخت سیاسی است. در پاراگرافی در صفحه 4 قومیت همپایه طبقه آمده است: «چون در تاریخ معاصر به عواملی بنگریم که باعث تضعیف یا زوال همبستگی اجتماعی ثبات سیاسی و شکل پویش های سیاسی شده عناصر قومیت و طبقه اجتماعی نقش بسزایی ایفا می کنند». در فصل اول، در بحث  ادبیات و پیشینه موضوع به نظر بهتر بود به عنوان یک کتاب درسی و آموزشی یک دسته بندی از آثار ارائه می شد. یعنی آثار موجود به دو دسته آثار تالیفی و ترجمه ای دسته بندی می شد. در نظام ارجاع، ارجاعات ظاهراً درون متنی است اما کامل نیست. بد نبود در آخر کل ارجاعات در جایی تجمیع می شد تا قابل استفاده تر باشد. برخی مطالب هم ارجاع ندارند حتی بعضی نقل قول ها بدون ارجاع است.

 

    در فصل دوم؛ جامعه شناسی سیاسی و تحول پارادایمی چند نکته حایز اهمیت است. در صفحات 26 و 27 کتاب، به لحاظ نظری جامعه شناسی سیاسی محصول اندیشه لیبرالیسم دانسته شده است. اما در واقع جامعه شناسی سیاسی محصول نظریه مکانیکی دولت است و بعد از آن، محصول اندیشه مارکسیستی است که نویسنده به سراغ لیبرالیسم و عناصر درونی لیبرالیسم رفته است. بهتر بود اشاره می شد که در اندیشه قرارداد اجتماعی و زمینی شدن دولت طرح شد و بعدها در اندیشه مارکسیستی جامعه شناسی سیاسی به لحاظ نظری تولید شد و در واقع جامعه شناسی سیاسی محصول این دو روند است.

     در بحث تحول پارادایم جامعه شناسی سیاسی کتاب کیت نش اثر مطمئنی نیست و کمتر قابل استناد است. کیت نش در کتاب جامعه شناسی سیاسی معاصرسعی کرده مطالب و نوشته های دیگران را کنار هم بگذارد و در نهایت در فصل اول کتاب که بنیان نظری بحث است، نتوانسته است چگونگی و حدود و ثغور گذار به جامعه شناسی جید را نشان بدهد. نویسنده کتاب” چالش سنت و مدرنیته در ایران” افزود: بنظر می رسد ما شاهد باز شدن هر چه بیشترکلاف جامعه شناسی سیاسی کلاسیک هستیم، وهمچنان جامعه شناسی کلاسیک موضوع عصر ماست. دولت و قدرت به شکل پیشین همچنان مورد بحث است.

      در کتاب جامعه شناسی سیاسی و تنوع قومی، به بحث جامعه شناسی سیاسی جدید از این دریچه نگاه شده که جامعه شناسی جدید یا تحولات جدید در واقع زمینه ای برای ظهور و بروز مسائل قومی فراهم کرده است. نویسندۀ محترم می خواهد از این زاویه بگوید که ظهور مسائل جدید زمینه ورود به جامعه شناسی سیاسی جدید را فراهم آورده است، یعنی هم در سطح نظری و هم در سطح اجتماعی تعامل دوجانبه صورت گرفته ولی تلاش نویسنده ناکام مانده و این مطلب حداقل در فصل دوم نشان داده نمی شود. به نظر می رسد که مناسب ترین بحث نظری برای مسئله تنوع قومی نظریه های شکاف های اجتماعی است که از آن غفلت شده است. در صفحات 34 و 35 کارهای آخر زندگی فوکو مدنظر قرار گرفته اند و دیدگاه مثبت فوکو به قدرت بحث شده در حالی که اصولا رویکرد فوکو نسبت به قدرت بدبینانه است و درمباحث اواخر عمر فوکو از قدرت مولد بحث شده و بین سلطه و قدرت تفاوت گذاری می شود.

    در بحث تحولات دولت نیز به نظرمی رسد، از دولت مدرن عبور نکرده ایم؛ بلکه حوزۀ عمل دولت مدرن بازتر شده و مباحث مربوط به یکسان سازی از کارویژه های دولت مطلقه است. دولت های مطلقه اولین بار سعی کردند یکسان سازی بکنند؛ مرزهای جغرافیایی را مشخص کنند، شکل گیری ارتش مدرن و آموزش و پرورش همگانی، یکسان سازی نظام حقوقی و سرپوش گذاشتن روی قومیت ها، بنابراین یکسان سازی ها بیشتر آثار دولت مطلقه است و هرچه از کارویژه های دولت مطلقه  دورتر می شویم خصلت یکسان سازی در دولت مدرن کم می شود.

    مترجم کتاب ” طبقه، سیاست و ایدئولوژی در انقلاب ایران” در ارتباط با نظام ارجاعات کتاب به نکاتی اشاره می کنند؛ صفحات 49 و 50 از نظر پارک استفاده شده که در مورد تنوع فرهنگی است حال آنکه هیچ رفرنسی داده نشده است. در زیرنویس نام کتابی آمده که اسم نویسنده و سال انتشار ندارد. در فصل سوم تنوع فرهنگی با تنوع قومی یکسان گرفته شده که به نظر من متفاوت هستند؛ چند فرهنگ گرایی یا چند فرهنگی می تواند وجود داشته باشد اما تنوع قومی نباشد، ضمن اینکه تنوع فرهنگی پدیده ای متأخر است. به هر حال، ورود مدرنیته به کشورهایی از جمله ایران یکسانی فرهنگی را به هم ریخته و به شکاف های مختلف سنت و مدرنیته و قدیم و جدید و … منجر شده که خود بسترهای فرهنگی را متنوع کرده که ارتباط وثیقی با قومیت ندارد. ای بسا بهتر بود تنوع فرهنگی را معادل تنوع قومی ندانیم. برداشت من این است که تنوع فرهنگی  با تنوع قومی یکسان گرفته شده است. در صفحه 63 مطالبی آمده که هیچ ارجاعی   ندارد.

    بخش دوم کتاب به  نظریه ها اختصاص یافت است. به نظر تناسبی بین نظریه ها و بخش قومیت وجود ندارد. در فصل اول، 11 صفحه به نظریه انتخاب عقلانی اختصاص داده شده در حالی که فقط 5 صفحه به کاربرد نظریه انتخاب عقلانی در باب مسائل قومی اختصاص یافته است. این نکته در فصل های دیگر هم تکرار شده  مثلاً در فصل ششم، 17 صفحه به توضیح نظریه گفتمان و شرح آرای لاکلائو و موفه اختصاص داده شده که فقط 5 صفحه به کاربرد آن در مسئله قومیت می پردازد. موضوع فصل هفتم جنبش های اجتماعی قرن 20 است، 26 صفحه به جنبش های اجتماعی اختصاص داده شده که فقط 5 صفحه به اصل موضوع و کاربرد نظریه جنبش های اجتماعی در بحث قومیت ها اختصاص دارد.

     پس از طرح نکات قوت وضعف کتاب “درآمدی بر جامعه شناسی سیاسی تنوع قومی: مسائل و نظریه ها” از سوی سه منتقد این نشست، نویسنده اثر دکترعلی کریمی به نقدهای مطروحه پاسخ دادند. وی در خصوص مباحث شکلی آن را خارج از اراده نویسنده و مبتنی بر دستورالعملی حاوی نحوه ارجاع دهی، مقدمه نویسی، چکیده نویسی و فهرست منابع از سوی کارفرما دانستند که به عنوان مجری این ملاحظات را عمل و رعایت کردم. در خصوص عدم ضرورت تمرکز بر مقوله جامعه شناسی سیاسی به ویژه در ابتدای اثر باید گفت که این کتاب در گروه جامعه شناسی تنظیم شده نه در گروه علوم سیاسی و طبیعتاً اگر طرف قرارداد گروه علوم سیاسی بود، موضوع تفاوت می کرد. چون فرض این بود که متخصصان و دانشجویان علوم سیاسی با مباحث آشنایی دارند نیاز به پرداختن به این بحث نبود. اما چون این کتاب برای دروس رشته جامعه شناسی تحت عنوان «جامعه شناسی قومیت» نگاشته شده است به نظر رسید که نگارش آن ضرورت دارد. در خصوص عدم تناسب بین بخش اول و بخش دوم لازم به ذکر است که بنا بود در نسخه اولیه در فصل اول مباحث جامعه شناسی سیاسی پررنگتر دیده شود. مباحثی تحت عنوان تنوع قومی و طبقات اجتماعی، تنوع قومی و رفتار شناسی سیاسی گروه های قومی، تنوع قومی و مذهب، تنوع قومی و مختصات محیط و جامعه سیاسی در آن گنجانده شود. همچنین قومیت و بسیج سیاسی، راهبردها و تاکتیک های بسیج و اهداف بسیج در آن لحاظ شود، اگر این مباحث گنجانده می شد، عدم توازن بین این دو بخش برطرف می شد. اما بنا به ملاحظاتی از گنجاندن آنها صرفنظر گردید. حساسیت در مورد مقوله قومیت در فضای سیاسی سال نگارش کتاب و توسط نویسنده ای با پیشینه ای معین می توانست به حساسیت ها بیفزاید و در نتیجه این قسمت ها از فصل اول حذف شدند یا به گونه ای جرح و تعدیل شده و به صورت ایما و اشاره مورد توجه قرار گرفت. در خصوص تأثیر تحول پارادایمی در جامعه شناسی سیاسی، بر تحول قومی، بی تردید ساخت جهانی و روند جهانی بر روی ساخت سیاست و قدرت اثر جدی می گذارد. از این رو در فصل گفتمان مورد اشاره قرار گرفت و چه بسا زیبنده بود به صورت مبسوط تری این نکته در کتاب لحاظ می شد. در کتاب استفان کوردل دقیقاً به همین مسئله، منتهی با نگاه غلیظ و ژئوپلتیک توجه می شود من با توجه به تحول پارادایمی این عنصر را می دیدم؛ ولی در عین حال این نقصان، نقصانی است که من می پذیرم. امید است در ویرایش بعدی اصلاح شود.

      اینکه رویکرد نویسنده در بحث روش نیست و یا به مفاهیمی مثل قومیت، ناسیونالیسم، قومیت و رابطه اش با ملت باید پرداخته می شد. اینها مفاهیمی است که من با علم به اینکه نزدیک به هم به کار می روند بنا به ملاحظاتی این ها را حذف کردم. در واقع دلالت بر این داشت که برخی قومیت ها هستند که خود را ملت معرفی می کنند و گستره ای از مطالبات سیاسی و پیشینه تاریخی برای خود بازنمایی می کنند. برخی ها برعکس این تمایل را دارند که این تمایل را به منزله خاص و مطالبه سیاسی مطرح بکنند. بنابراین، بر آن سرپوش می گذارند. ولی من بخاطر اینکه در این فضا درگیر این مباحث نشوم تعمداً اینها را حذف کردم. بحث ناسیونالیسم قومی ارتباط وثیقی با بحث قومیت و ملیت دارد و یکی از انواع رایج رفتار سیاسی گروههای قومی است  و می تواند بنیان و زیر ساخت این مبحث باشد. این که گفته شده است رویکرد نویسنده روشن نیست؛ من 3 رویکرد را توضیح دادم: رویکرد دیرینه انگاری، رویکرد ابزارانگاری و رویکرد ساخت گرایی. سعی شد ضمن توضیح این 3 رویکرد، تاثیری را که هر یک بر فهم مقوله قومیت دارند بیان شود. خود من رویکرد تلفیقی را مرجح و واقع بینانه می دانم و کتاب نیز در نوسان بین دیرینه گرایی و سازنده گرایی و ابزارانگاری قرار دارد. از مباحث این گونه  بر می آید. آنجا که بحث جهانی شدن و دلایل احیای گفتمان قومیت در شرایط جدید مطرح می شود؛ دلایل سیاسی شدن قومیت در آن مختصاتی که محیط سیاسی پیدا می کند؛ آنها ویژگی هایی سازه انگارانه را به ما منتقل می کنند. در رابطه با ایران سعی کردم به بحث دیرینه گرایی پایبند باشم.

     در پاسخ به عدم ورود به موضوع قومیت در ایران باید اشاره نمود که مباحث کتاب کاملاً عمومی و نظری است. ولی اگر بنا باشد به هر دلیل نویسنده و هر کس دیگری مجدداً به بحث قومیت در ایران بپردازد و آن هم از زاویه جامعه شناسی سیاسی هیچ گریزی ندارد به این بحث ها بپردازد. این که گفته شده است ماهیت جنبش های قومی قدیمی است نه جدید در فصل جنبش های اجتماعی و قومیت بحث به صورت تفکیک شده مورد امعان نظر قرار گرفته و اشاره شده که از برخی جهات مثل ماهیت مطالبات از جنس قدیم و از منظر تقاضای شناسایی می توان آنها را جدید تلقی نمود.