قومیت گرایی؛ بازی با آتش/برهان حشمتی

۱۴ شهریور, ۱۳۹۵
قومیت گرایی؛ بازی با آتش/برهان حشمتی

رفتار شماری از نمایندگان مجلس و مقامات دولتی، روزنامه نگاران و قلم به دستان و سیاسیون و اصحاب علم و اندیشه ایران در حوزه موضوعات قومی و سیاسی، رفته رفته به رفتارهای قوم پرستان و محل گرایان شبیه تر و از ملی گرایی و اسلام گرایی و رفتارهای دینی دورتر و دورتر می شود. سرایت پدیده خطرناک قوم گرایی و محل گرایی افراطی به مجلس قانونگذاری کشور و ارکان دولتی حکایت از احتمال بروز تحولاتی تلخ دارد که حتی ممکن است به برخوردهایی خونبار در کشور بینجامد. اهمیت سرایت این پدیده شوم به ارکان تصمیم سازی و سیاستگذرای کشور زمانی جدی تر می شود که توجه کنیم در دوره اخیر بسیاری از سیاستمداران و تصمیم سازانی که در راس امور کشور قرار گرفته اند، تصمیمات قومیتی خود را  با استدلال های ظاهرا عقلایی و مصلحت اندیشی و منطق و علوم آموزش داده شده توسط تکثرگرایان و چندفرهنگی گرایان غربی نیز  توجیه و تبیین نیز می کنند و با تبیین های شبه روشنفکری تیشه به ریشه پایه های وحدت ملی کشور می زنند.

توجه به تبعات نگاه و نگرش قومیتی به مسایل و برخوردهای خونین قومی و قبیله ای موجود در کشورهای آفریقایی، افغانستان و پاکستان و جمهوری های شوروی سابق و بخصوص منطقه قفقاز ، به وضوع می تواند چشم انداز زیانبار و خطرناک شدن نگاه و نگرش قومی به مسایل را عیان سازد. از زمان فروپاشی شوروی، چندین مرکز مناقشه قومی در قفقاز به وجود آمده است که همچنان موجب خونریزی میان اقوام مختلف است. قومی شدن نگرش انسان ها در این منطقه، مناقشه ای همچون بحران قراباغ را میان آذر ی ها و ارمنی ها، مناقشه اوستیای جنوبی را میان گرجی ها و جدایی طلبان «اوست» یا «آسی» و مناقشه آبخازیا  را میان آبخازها و گرجی ها پدیدار کرده بود که منجر به کشتار هزاران نفر طی این سال ها شده است. همچنین بحران و جنگ داخلی خونین جاری در اوکراین که البته عامل خارجی نقش اساسی در آن دارد، دارای زمینه های مهمی از نگرش قومی و محل گرایانه به مسایل سیاسی و فرهنگی است. اساسا  نگاه و نگرش قومی به مسایل فرهنگی و سیاسی و اقتصادی موجب بروز تضادهایی میان بخش های مختلف یک کشور می شود که همین تضادها زمینه مساعدی را برای دخالت خارجی فراهم می کند. 

پسروی و تبدیل شدن نگرش و نوع نگاه سیاسیون و اهل قلم ایران به نوع نگاه و نگرش قومیتی موجود در  آفریقا، افغانستان ، پاکستان  و حوزه شوروی سابق که با موانع جدی در مقابل پیشرفت های فکری مواجه بوده اند، نه تنها جای بسی تاسف دارد، بلکه بسیار هشداردهنده است. اگر نگرش قومی به مسایل امروز موجب فحاشی و درگیری فیزیکی و مشت و لگد انداختن میان یک نماینده مجلس و یک روزنامه نگار می شود، سرایت این نگرش و طرز رفتار به عوام و توده ها، قطعا به خونریزی منجر خواهد شد.

اینکه زخم نزاع های قومی میان آذری ها و ارمنی ها در قفقاز پس از گذشت نزدیک به سه دهه التیام نمی یابد و دو طرف برغم تمامی تمایلی که برای تبدیل آتش بس 30 ساله به صلح و دوستی مجدد میان خود دارند، نمی توانند به آرزوی صلح دست یابند، ناشی از درد و رنج  هایی است که نزاع قومی به خانواده ها تحمیل کرده است و هیچ کس نمی تواند صحنه جراحت و قتل عزیزان خود به دست اعضای قوم مقابل را از یاد ببرد. صحنه های جنایاتی که آذری ها و ارامنه قفقاز از درگیری های خود بازگو می کنند، نه تنها برای خود آنها ، بلکه برای هر ناظری دلخراش و زجر آور است. اکنون پس از گذشت سه دهه از آغاز نزاع قومی میان قفقازی ها ، آنها نیز اذعان می کنند که در آغاز منازعات لفظی قومی میان سیاسیون دو طرف در اواخر عمر شوروی، هیچ یک از طرفین قصد تبدیل آن به جنگ خونین و کشتار و قتل و غارت را نداشتند. اما، رقابت و نزاع قومی آتشی نیست که بتوان آن را مهار کرد و در حد لفاظی ها و هتاکی های سیاسی و لفظی نگه داشت. زیرا، فخرفروشی قومی و رجزخوانی قبیله ای و محلی ناخودآگاه و بطور خودکار به رجزخوانی قومی شدیدتر و هتاک تر طرف مقابل می انجامد و این تقابل بطور دائمی و تصاعدی افزایش می یابد و هیچ یک از طر فین نه تنها تمایلی به  کوتاه آمدن و کم آوردن ندارد، بلکه قادر به کوتاه آمدن از به اصطلاح «افتخارات قومی – محلی» خود نیز نخواهد بود. قطعا  با توجه به  تنوع و تکثر قومی و طایفه ای که در ایران وجود دارد، اکثر انسان ها در کشور عزیزمان ، نمونه ها و مصادیقی را از تبدیل شدن رجزخوانی ها و مطالبات و فخروشی های لفظی قومی به نزاع های فیزیکی و خونریزی را  به چشم خود مشاهده کرده اند.

خوشبختانه این نوع نزاع های قومی تاکنون در سطوح ابتدایی و بسیار جزئی باقی مانده است و در کشور فراگیر نشده است. اما، فراگیر شدن ناخواسته نگاه و نگرش قومی در ایران، می تواند اوضاعی به مراتب دردناک تر از افغانستان و مناقشه قراباغ و درگیری های اقوام آفریقایی را در ایران به دنبال داشته باشد. زیرا، عوامل مختلفی موجب می شود که رقابت ها و درگیری ها در ایران شدت و حدت بیشتری داشته باشد. مهمترین عاملی که موجب می شود رقابت های قومی در ایران، شدیدتر و خونبارتر از سایر مناطق محل مناقشات قومی باشد، شدت حسد و دشمنی و خصومت قدرت های مستکبر جهانی از آمریکا و رژیم صهیونیستی گرفته تا انگلیس و عوامل منطقه ای آنها نظیر رژیم سعودی و برخی شیوخ عربی و برخی جمهوری های تازه به دوران رسیده همسایه و رقبای سنتی ایران است.

در صورت تشدید گسترش نگاه و نگرش قومیتی در ایران که این روزها با تاسیس رشته های دانشگاهی و آموزشی نیز به بسط و تقویت این نگرش قومیتی در میان اقوام ایرانی بیش از پیش دامن زده می شود، احتمال اینکه تقویت نگرش قومیتی به برخوردهای قومیتی و واگرایی های قومی و محلی تبدیل شود، وجود خواهد داشت و در این صورت نیز هریک از این عوامل و قدرت های خارجی، به نحوی بر تنور آن خواهند دمید . این عوامل خارجی از هم اکنون نیز با استفاده از ابزارهای رسانه ای و  ساختارهای ضدامنیتی و جاسوسان و عوامل نفوذی شان در  ایران به ترویج نگرش های قومیتی در ایران دامن می زنند. اگر رژیم صهیونیستی و آمریکا، مناسبات خود با تجزیه طلبان کرد در غرب ایران را به  ارتباط گیری های آشکار با  فعالان قومیتگرا و تجزیه طلب آذری ایران نظیر  گروهک به اصطلاح »کنگره آذربایجانی های دنیا» (داک) ، گروهک «جبهه آزادی بخش ملی آذربایجان جنوبی» و گروهک «جنبش بیداری ملی آذربایجان جنوبی» از طریق سازمان های به اصطلاح دیاسپورای جمهوری آذربایجان و بخصوص کمیته دولتی امور دیاسپورا این جمهوری و نیز سازمان های پان ترکیست و جریان نورچی ها بسط داده است و اگر زلف های تروریست هایی که خود را «جبهه دموکراتیک خلق عرب اهواز» می نامد با تروریست های داعش و رژیم سعودی و صهیونیستی و امارات عربی متحده گره خورده است و اگر تروریست هایی که با ادعای مطالبه حقوق مدنی خلق بلوچ و اهل سنت، سازمانی شیطانی تحت نام «جندالله» تشکیل می دهند و خون سربازان بی گناه و جوانان خانواده های چشم به راه ایرانی را  برای رسیدن به امیال کثیف خود می ریزند و از کمک های سیاسی و رسانه ای و مالی و تسلیحاتی وهابی های سعودی و رژیم صهیونیستی و آمریکا و انگلیس برخوردار می شوند، همگی حکایت از وجود شرایطی خطرناک دارد. در این شرایط، کافی است آتشی که این چنین برافروخته شده است، به دست نمایندگان مجلس و اعضای شوراها و  فعالان سیاسی و رسانه های داخلی و مقامات دولتی و حزبی و گروهی ایران به بدنه جامعه سرایت داده شود تا  تر و خشک را با هم بسوزاند.