مسجد رفیع عثمانی ها در تبریز و فراکسیون تُرک: فرش قرمز برای دشمن

۱۵ آبان, ۱۳۹۵
مسجد رفیع عثمانی ها در تبریز و فراکسیون تُرک: فرش قرمز برای دشمن

 

هنوز چند روز از اعلام غیرقانونی فراکسیون مناطق ترک نشین نگذشته است که جنبه های ضد ایرانی آن از سوی حامیانش آشکارتر می شود.

به گزارش «آذری‌ها» علاوه بر برنامه مغرضانه بی.بی.سی فارسی در این زمینه که از نظر میهمانان آن در برنامه صفحه دو، تشکیل فراکسیونی از این دست «نشانه شکست ولایت فقیه و حاکمیت جمهوری اسلامی تلقی می شود» برخی از طراحان پشت پرده آن نیز ماهینت خائنانه و ضد ایرانی خود را آشکار کرده و به نفرت‌پراکنی علیه تشیع و رسمی شدن این مذهب توسط صفویان پرداختند.

در همین راستا فردی به نام قاسم ترکان (روزنامه نگار قوم گرا) در یکی از شبکه های اجتماعی ذیل بحث فراکسیون مناطق ترک نشین، ادعا کرد که در جلسات «مشورتی» با برخی از نمایندگان از جمله پزشکیان و فرزین داشته است و از ابتدا نیز در جریان کار فراکسیون تُرک قرار داشت.

وی در یک بخش دیگر نظر خود را در خصوص موضوع حقانیت تشیع که رکن رکین هویت ملی ما است و پیوندی جدا نشدنی با آذربایجانی دارد، بیان می دارد و می‌نویسد:

 

« شاه اسماعیل 15 ساله در مسجد جامع تبریز با راه انداختن حمام خون از اهل تسنن این شهر، شیعه را مذهب رسمی ساخت و علی گویان ازپشت خنجر بر پهلوی عثمانی فرود آورد که اروپا را به سیطره خود در آورده بود…

 

اردوی عثمانی کاری با صفویه داشت؟ یا صفویه بود که به تحریک غرب از پشت به عثمانی خنجر می کوفت و در این میان تبریز همواره در آتش دشمنی ها می سوخت. سرانجام نیز آن سلسله پایتخت را از تبریز کوچاندند و این شهر تاوان ها داد و امروز نیز می دهد. اما لااقل وقف نامه ای از آن مسجد جامع رفیعی که عثمانی ها طی دو دهه حضور خود در تبریز به قدر کمال ساخته بودند، اگر اشتباه نکنم در کتابخانه مجلس بازمانده است که نشانگر رفعت آن بنا بود که صفویه بعد از تسخیر تبریز آن بنا را از بیخ و بن کندند. البته روایاتی نیز هست که مردم شافعی مذهب تبریز بر اساس داغی که از صفویه به دل داشتند، آنچنان نیز از عثمانی ها دل چرکین نبودند…»

 

 

 

 

بدیهی است که چنین رویکردی و متهم کردن دولت ایران در زمان صفویه به قتل عام و… نشانه ای جز پهن کردن فرش قرمز زیر پای دشمنان در همین رورگار  ندارد. به ویژه در زمانه ای که داعش بر علیه شیعیان (به زعم آنها رافضی) و قوای نظامی وفادار به تشیع و جمهوری اسلامی ایران (به زعم آنها جیش صفوی) اعلام جنگ کرده است.

بر مسئولان ما واجب که کُدهای ژئوپلتیکی نهفته در پتانسیل این فراکسیون را به به طور دقیق بازخوانی و پیامدهای ناشی از بدنه اجتماعی- سیاسی آن را درک کنند.

این ادعا که «تبریزی‌ها از قوای اشغالگر عثمانی دل چرکین نداشتند و عثمانی ها در بیست سال اشغال تبریز به این شهر خدمت کرده اند» از زبان کسی که تلویحا خود را جزء طراحان فراکسیون مناطق ترک نشین معرفی میکند  بسیار معنا دار است. فعلا درستی و یا نادرستی این ادعا برای ما معلوم نیست ولی دست کم می دانیم که این فرد جزئی از بدنه حمایت کننده از فراکسیون است و با افرادی چون پزشکیان و … به ادعای خود ملاقات و جلسه دارد.

این ادعا که تبریز در برابر اشغالگران خارجی با طیب خاطر تسلیم می‌شود، علاوه بر این که توهین به شعور مردم فهیم تبریز است، روحیه تسلیم و ذلت و خیانت را تقویت می‌کند و البته از حامیان فراکسیون مزبور نیز چیزی جز این انتظار نمی رفت.

آیا فراکسیون(به اصطلاح)  مناطق ترک و بدنه اجتماعی آن در آینده محملی خواهد شد برای تسلیم کشور به قوای خارجی؟ آیا فراکسیون (به اصطلاح) مناطق ترک نشین که ادعای تُرک بودن آذربایجان را برای اولین بار مطرح کرده است، قصد دارد شمالغرب و بخش هایی دیگر از کشور را زیر نفوذ معنوی ترکیه ببرد و این مناطق را به بخشی از جهان تُرک و به طریق اولی جهان سنی تبدیل کند؟

آیا وقتی برندا شیفر (افسر اطلاعات ارتش اسرائیل و استاد دانشگاه حیفا) از لزوم فعال شدن لابی ای قدرتمند از سیاست مداران و نمایندگان آذربایجانی در پارلمان ایران در کتابهای معروف خود سخن میگفت، منظوری جز این داشت؟

 

بدیهی است که این مردم و پیش از همه «آذری‌ها» اجازه ثبت چنین ننگنی را در حافظه تاریخی ملت ایران نخواهد داد.

مردم تبریز هنوز تجربه تلخ کشتارهای صورت گرفته توسط عثمانی ها را فراموش نکرده اند. ویرانی های تبریز و خوی در خلال حملات ترکان عثمانی، آذربایجان را سده ها عقب نگه داشت و بارها به ویرانه ای تبدیل کرد. این اظهارات نشان میدهد که جریان قومی موسوم به پانترک، کوچک ترین علاقه و تعصبی به کشور و حتی آذربایجان ندارد. در غیر اینصورت چنین بر روی صفویان و تشیع شمشیر نمی کشیدند.

جناب آقای دکتر پزشکیان و جناب نادر قاضی پور  اگر نماینده مردم هستند، باید تکلیف خود را با چنین افراد و طیف هایی که گویا در زیر سایه حماتی شان جمع شده اند مشخص کنند و الا «فریادهای یازهرا یا حسین» آقای قاضی پور در مجلس و جلسات نهج البلاغه خوانی آقای پزشکیان در تبریز، ارزشی ندارد. زیر حرف و عمل تا به امروز تناسب نداشته اند. زیرا این اعمال با «نوستالژی مسجد رفیع عثمانی ها» و روحیه تسلیم پذیری و فرش قرمز برای اشغالگران بسیار دور است.