ستارخان و ترفند فراکسیون مناطق ترک نشین/نورالدین غروی

۱۶ آذر, ۱۳۹۵
ستارخان و ترفند فراکسیون مناطق ترک نشین/نورالدین غروی

«راستی هم این ایستادگی مردانه ستارخان یک کار بزرگی می‌باشد. در تاریخ مشروطه ایران هیچ کاری به این بزرگی و ارجداری نیست.

این مرد عامی از یک سو دلیری و کاردانی خود را نشان داد و از یک سو مشروطه را به ایران باز گردانید.

مشروطه از همه شهرهای ایران برخاسته تنها در تبریز باز می‌ماند. از تبریز هم برخاسته تنها در کوی کوچک امیرخیز بازپسین ایستادگی را می‌نمود. در سایه دلیری و کاردانی ستارخان بار دیگر به همه کوی‌های تبریز بازگشته، سپس نیز به همه شهرهای ایران باز گردید.

آن لکه سیاهی که در نتیجه زبونی و کارندانی نمایندگان پارلمان و شکست آزادیخواهان تهران به دامن ایران مشسته بود، این مرد با جانبازی‌های خود آن را پاک گردانید.

ستارخان نه‌تنها مشروطه را به ایران باز گردانید، صدها کسان را از کشته‌شدن و از گزند آسیب رهانی». (احمد کسروی/ تاریخ مشروطیت) صدودومین سال درگذشت ستارخان، قهرمان ملی را که با هستی‌اش فرازی بلند در خط چند‌هزاره‌ای ایران‌سازی، ایران‌پردازی و ایران‌نگهبانی از مادها تا آتروپات تا بابک به جای گذاشت، گرامی می‌داریم.

آذربایجان و آذربایجانیان از همان آغازین روزهای پایه‌گذاری ایران، پیوسته و بی‌هیچ درنگی از تمامیت ایران در برابر هر ترفند اهریمنی با هنگفت‌ترین بها نگهبانی کرده‌اند و ستارخان ستاره‌ای درخشان از این ایستادگی در آسمان ایران دیرینه‌پاست. افسوس بسیار که از سرزمین ستارخان نغمه‌های ناساز به گوش می‌رسد. پس از این‌همه ازخودگذشتگی‌ها که قوم‌های گوناگون ایرانی کرده‌اند و با گزاف‌ترین بها از ملیت ایران یک بتن آرمه مسلح ساخته‌اند، کسانی چند بر آن شده‌اند که به قبیله‌گری برگردند و ایران را نه بتن آرمه مسلح که یک موزاییک از قطعه‌هایی که هرگز با هم عجین نشده‌اند و با کوچک‌ترین ضربه از هم جدا می‌شوند، نشان بدهند. ولی این کار برای آن نیست که اینان خواب‌نما شده‌اند یا می‌خواهند در برابر فراکسیون‌های دیگر مانند معلمان، فرهنگیان و… فراکسیونی بسازند که از منافع گروهی‌شان دفاع کنند. در پارلمان ایران بیش از سه دهه است که فراکسیون نمایندگان آذربایجانی برساخته از نمایندگان آذربایجان شرقی، غربی و اردبیل وجود داشته و منشأ کارهای خوب زیادی هم در دوره‌هایی بوده است. چگونه است که ناگهان کسانی، به یاد ریشه نژادی خود افتاده‌اند و فراکسیون ترکان مجلس را ساخته‌اند. این یک زنگ خطر است که بی‌گمان در همین‌جا نخواهد ایستاد و به جاهای باریک و خطرناکی خواهد رفت. شاید تنی چند از این کسان ندانند که بازیچه طرح‌های بسیار کارشده دقیقا از همان آغاز انقلاب قرار گرفته‌اند. من به چند سند دراین‌باره اشاره می‌کنم:

«مورد ایران بسیار سخت است. چیزهائی داخلی هست که باید به آنها توجه شود. دموگرافیک یکی از آنهاست. فارس‌ها، Persians، در کشور خودشان تقریبا در اقلیت هستند. پنجاه‌ودودرصدوخورده‌ای. در تبریز (جمعیت) آذری‌ها از جمعیت جمهوری آذربایجان بیشتر است. که این مسئله در طول زمان اثر تغییر در مسائل دارد».

این گفته ریچارد آرمیتاژ معاون کالین پاول وزیر خارجه جورج دبلیو بوش است که در سپتامبر ٢٠٠۴ در نشریه بیزینس ویک آمده است.

رائول مارک گرشت Reuel Marc Gerecht افسر سابق سازمان سیا و متخصص خاورمیانه و از شاگردان برنارد لوئیز و از همکاران پیشین مایکل لدین که در مؤسسه امریکن اینترپرایز سال‌هاست برای اجرای پروژه برنارد لوئیز در چندپاره‌کردن ایران کار می‌کند، همو که در مصاحبه‌اش با کانال پی‌بی‌اس می‌گوید تروریسم در دی‌ان‌ای ایرانیان است، کتابی دارد به نام دشمن‌ات را بشناس Know Thine Enemy که در آن مشروحا درباره ژئوپلیتیک آذربایجان ایران بحث کرده است و به‌روشنی توضیح می‌دهد که چگونه با کمک متخصصان امنیتی-اطلاعاتی با کارکردن روی مقامات بالای آذربایجانی و نیز کردها می‌توان ایران را از بین برد و چندتکه‌کردن (dismantlement) این کشور دشمن را اجرا کرد.

او اضافه می‌کند بی‌ثبات‌کردن حاکمیت ایران از راه بهره‌بردن (exploit) از نارضایتی‌های برخی از اقوامی که موزاییک پیچیده قومیت در ایران را می‌سازند، از استراتژی‌های مورد علاقه در واشنگتن بوده و هدف‌قراردادن آذری‌ها مسئله تازه‌ای نیست.

باز می‌نویسد: آذربایجان ایران پر از امکانات برای عملیات مخفی است. از راه ترکیه و جمهوری آذربایجان قابل دسترسی است. ناسیونالیست‌های باکو چشم به آنجا دارند.

جیمز وولسی که حالا مشاور ارشد دانلد ترامپ است و قرار است مشاور امنیتی او شود و رئیس سابق سازمان سیا بوده، می‌گوید: همان‌طور که ما تلاشمان را می‌کنیم، می‌توانیم امیدوار باشیم که بدون اینکه وارد جنگ شویم، رژیم ایران را تغییر دهیم. ما باید طبیعت امپراتوری ایران را به یاد داشته باشیم. اکثریت ضعیف فارس‌ها به اقلیت‌های ناآرام عرب، آذری، کُرد، بلوچ و دیگران حکومت می‌کنند.

تنها لازم است ما از نارضایتی و مقاومت در بین اقلیت‌ها، جوانان، زنان و… بهره‌گیری کنیم. ما همچنان باید به شکاف‌های جغرافیایی و قومی توجه کنیم. بخش بزرگی از نفت در منطقه ناآرام عرب قرار دارد.  سیمور هرش ژورنالیست پژوهشگر پرآوازه در مجله نیویورکر می‌نویسد:

من از طریق مشاورانی که نزدیک به مقامات غیرنظامی پنتاگون هستند، شنیدم که واحدهایی با اقلیت‌های ایرانی در داخل ایران کار می‌کنند که شامل آذری‌ها در شمال، بلوچ‌ها در جنوب شرقی و کردها در شمال غربی است… هدف بلندمدت این است که تنش‌های قومی را تشویق کنیم که رژیم را پایین بکشیم.

ساندی تلگراف می‌نویسد ملاحظات روزافزون آمریکا در ناکام‌ماندن راه‌حل‌های دیپلماتیک باعث شده که سی‌آی‌ای در مناطق مرزی با گروه‌هایی معامله کند… بودجه این اهداف جدایی‌خواهانه مستقیما از بودجه محرمانه سیا تأمین می‌شود که دیگر حالا محرمانه نیست. این گفته یکی از مقامات برجسته پیشین سیا که نخواست نامش گفته شود از سویFred Burton نماینده آژانس ضدتروریسم وزارت خارجه آمریکا تأیید شد که گفت آخرین حمله‌های داخل ایران با این خط‌مشی آمریکا انجام می‌گیرد که اقلیت‌های قومی برای بی‌ثبات‌کردن ایران باید تأمین مالی شوند. این گزارش را ویلیام لوتر در واشنگتن و کالین فریمن در لندن با هم در تاریخ ٢۵ فوریه ٢٠٠٧ در ساندی تلگراف لندن منتشر کرده‌اند.

اینها که گفته شد در ادامه اجرای پروژه معروف برنارد لوییز است که تنها دوماه‌ونیم پس از انقلاب ایران در کنفرانس محرمانه بیلدربرگ در وین به وسیله او اعلام شد که زبیگنیو برژینسکی هم از باشندگان آنجا بود.

این سیاست در گذر این سال‌ها فرازونشیب زیاد داشته است. در دولت اوباما رویکرد با ایران تفاوت راهبردی با دوران جورج دبلیو بوش داشته است. هیلاری کلینتون در دوران وزارت خارجه‌اش با تشدید و اصرار بر جنگ شیعه و سنی سعودی‌ها و اقمار آن کشور را در برابر ایران قرار داد.

مرتب از امپریالیسم ایران و کمربند شیعه سخن راندند و مغزشویی کردند؛ ولی تا اینجا ایران همچنان سرپا مانده است.

بسیار واضح است که به موضوعی به نام فراکسیون ترک‌ها در مجلس نباید با ساده‌انگاری بنگریم. این قصه سر دراز دارد. از پروژه قلعه بابک و تبدیل بابک به بای بک سودی نبردند، «تراختوریسم» با آگاهی بالای آذربایجانی‌ها شکست خورد. از داستان سوسک و خشک‌شدن دریاچه ارومیه هم نتوانستند بهره‌برداری کنند. حالا برای هیچ مزدوری امکان تحرکی روشن و آشکار به نام ما همه ترکیم و خواست جدایی از ایران نیست. پس هوشمندانه‌ترین کار و مناسب‌ترین جا پارلمان ایران است. به چرتکه‌انداختن ترک‌زبانان است؛ حتی نمایندگانی را که هیچ نزدیکی‌ای به آذربایجان هم ندارند، در فهرست ترکان آوردن است. طراح این نظریه را به یک نماینده ضدزن تقلیل‌دادن یا آن دیگری را فرصت‌طلب‌دانستن خطاست. همه می‌دانیم که چیزی به‌نام ترکان ساکن ایران وجود خارجی ندارد. آن ترکانی که در هشت، ٩ قرن گذشته به ایران آمدند، دست‌کم در نسل دومشان عمیقا ایرانی شدند. تیمور پسرش شاهرخ شد و عروسش گوهرشادخانم شد و در مشهد مدرسه و مسجد ساخت و نوه‌اش بایسنقر از ولیعهدی و شاهی گذشت و همه زندگی‌اش را با برادرش و مادرش هزینه گردهم‌آوری نسخه‌های شاهنامه از هر جای ایران بزرگ کرد و شاهنامه‌ای از خود به‌جای گذاشت که امروزه از آثار گران‌بهای فرهنگی ما و اثر ثبت‌شده میراث فرهنگی جهان به دست یونسکو است. آنان و اقوام دیگر ترک چنان در ایران مستحیل شدند و این رنگین‌کمان قوم‌ها در ایران را پربار کردند که بارها و بارها به نام ایران با هر دشمنی ازجمله ترکان عثمانی و ازبکان جنگیدند.

تبریزیان گرچه زبانشان از راه اجبار حکومتگران ترکی شده بود؛ ولی بزرگ‌ترین ایستادگی را در برابر ترکان عثمانی کردند و گرچه دشمنان از سرهای جوانان مناره‌ها ساختند؛ ولی اینان با این هم‌زبانان خون‌خوار هرگز راه نیامدند.

شاه‌ اسماعیل پس از نبرد چالدران به اردبیل رفت؛ ولی جنگ و گریز تبریزیان سلطان سلیم را به تَرک ایران واداشت. سالیانی پس از آن در زمان محمد خدابنده پدر شاه عباس، ترکان باز هم هجوم آوردند و کشتند و ویران کردند.

شاه‌ عباس پدرش را برکنار کرد تا بتواند به سوی تبریز بیاید. نزدیک هجده سال ترکان عثمانی در آنجا اتراق کردند و پادگان‌ها ساختند و لنگر انداختند؛ ولی مردم بسیار آگاه ایرانی هرگز با آنها همگن نشدند و جان‌ها باختند؛ ولی هرگز با آنها همدلی نکردند و خود را ترک ندانستند. تا خبر نزدیک‌شدن شاه عباس به گوششان رسید شبانه بر متجاوزان خوش‌نشسته چنان یورش بردند که تا بامدادان اثری از آنان و لشکریان‌شان باقی نماند و شاه عباس به شهری وارد شد که از پیش خالی از دشمن شده بود.

چگونه است که ما نشانی از هزاران خانواده عربی که در آذربایجان اسکان کردند و همانند گیلان و مازندران سده‌های بسیار در آنجا ریشه دوانیدند، نمی‌بینیم و حالا از سرزمین ستارخان و انجمن تبریزی‌ها به نام «منطقه ترک‌نشین» نام می‌برند، گویا که درباره آلبانیایی‌های کوزوو سخن می‌گویند. بسیار افسوس خوردنی و پرخاش‌کردنی است که پاره‌ای از رسانه‌های ملی و دولتی هم از واژه‌های بیگانه‌ساخته «ترکان ایران» یا «منطقه ترک‌نشین ایران» نام می‌برند؛ واژه‌گانی که هرگز در دورانی که حکومت ایران به دست قاجار ترکمن‌تبار بود، در تبریز و دیگر جاهای آذربایجان به کار نمی‌رفت.

اینان از کدام سرزمین این‌چنین بی‌آزرم نام می‌برند؟ سرزمینی که بیشترین بها را برای ساختن و نگهداری از سرتاسر ایران پرداخته است؟ بی‌گمان یکی از کسانی که ژرف‌ترین اثر را بسیار بیشتر از دیگران در نهضت مشروطه گذاشت، زین‌العابدین مراغه‌ای بود که دکتر خسرو شاکری در کتاب ارجمند خود «پیشینه‌های اقتصادی و اجتماعی جنبش مشروطیت» می‌نویسد نخستین ایرانی‌ای که شیوه تفکر و رفتار هم‌وطنانش را در دوران معاصر مورد انتقاد شدید قرار می‌دهد، زین‌العابدین مراغه است.

او بود که کتاب سیاحت‌نامه ابراهیم‌بیکش (جلد اول) به نوشته ناظم‌الاسلام کرمانی در فضای پرخفقان آن روز در نشست‌های مخفیانه دست‌به‌دست می‌شده و حتی بخش به بخش آن کتاب را برای رهایی از گزند گزمه‌های استبداد حفظ می‌کردند و خود، کتاب سیار مراغه‌ای می‌شدند و این سالیان بسیار زیادی پیش از جورج اورول و ١٩٨۴ و فیلم فارنهایت ۴۵١ که آدم‌ها برای گیرنیفتادن و نگهداری از کتاب هرکدام کتابی را از بر می‌کردند و خود آن کتاب می‌شدند، بود.

فریدون آدمیت در کتاب ایدئولوژی نهضت مشروطیت می‌نویسد: «در مذهب وطن‌پرستی و عواطف ایرانی‌گری او (زین‌العابدین مراغه‌ای) تردید نیست. با وجود آنکه سالیان دراز از وطن دور مانده از[عادات مستحسنه ملی و اطوار پسندیده ایرانی] دست برنداشت. حتی [در تعصب ملی چندان سخت بود که در چندین سال یک کلمه عربی با کسی حرف نزد] و همواره [ترانه وطن می‌سرود] (او سالیان دراز در مصر تاجر بسیار موفقی بوده است).

به خاک ایران که پا نهاد، دیده به دیدار وطنش [روشنایی گرفت]. بس غم‌زده است که پاره‌ای از سرزمین ایران را بیگانگان برده‌اند.

آدمیت از قول مراغه‌ای می‌گوید [یکی از عناصر اصلی مملکت آزادی و استقلال وطن است. ایران وطن ما است و هیچ بیگانه‌ای را حقی نیست که در گوشه آن خیمه و خرگاه برپا کند تا چه رسد به اینکه به یک وجب آن نظر استیلا داشته باشد؛ چون حقوق وطن را پاسبانی نکردیم، نصف بلوچستان را انگلیس برد، هرات را به افاغنه دادیم و استیلای روس بر قفقاز جای خود دارد].

نه، اینها همه ریشه‌های بسیار کارشده دارد. آن نماینده از سر خیرخواهی سخن از این تُرّهات ضدایرانی نمی‌راند. باید سخت هوشیار بود.  من به‌عنوان یک تبریزی به این افراد در مجلس شورای اسلامی بیدارباش و آگاه‌باش می‌گویم و آنان را از افتادن در تله و ترفند غیرایرانیان پرهیز می‌دهم. در سرزمین مشروطه ساز آذربایجان و سرزمین بابک و آتروپات، اتفاقاتی ازاین‌دست نتیجه‌ای نخواهد داشت. آقای لاریجانی، رئیس مجلس و دیگر نمایندگان هم بدانند سهل‌انگاری در این حوزه، قضاوت تلخ تاریخ را برای همه آنها در پی خواهد داشت.

منبع/روزنامه شرق