خانم‌ها، آقایان! شما را به خدا سیستان‌ و‌ بلوچستان را دریابید!/رضا کدخدازاده

۱۰ بهمن, ۱۳۹۵
خانم‌ها، آقایان! شما را به خدا سیستان‌ و‌ بلوچستان را دریابید!/رضا کدخدازاده

بدون تعارف هر گاه نام سیستان‌ و‌ بلوچستان را می‌شنویم، اولین چیزی که در ذهن بسیاری از ما نقش می‌بندد، اشکال گوناگونی از محرومیت‌هایی است که این استان سالیان درازی است با آن دست و پنجه نرم می‌کند.

استانی که بیش از یک دهم وسعت ایران را تشکیل می‌دهد و از حدود بیش از یکصد کشور عضو سازمان ملل بزرگتر است، اما به میزان وسعتش مورد توجه قرار نمی‌گیرد.

هنوز از تلخی حادثه دردناک ساختمان پلاسکو کاسته نشده که تصاویر و گزارش های روزهای اخیر از سیل ویران گری که هموطنان مان در سیستان‌ و‌ بلوچستان را گرفتار کرده، بر تلخی کام مان می‌افزاید.

 آنچه در این میان بر تلخی ماجرا می‌افزاید این است که چند سالی هست که هموطنان مان در این خطه دوست‌داشتنی، رنگ آرامش نمی‌بینند و محرومیت اولین چیزی است که در این استان به چشم می‌آید.

آخر این چه وضعیتی است که هموطنان مان در این استان، باران نمی‌بارد با خشک‌سالی؛ باران هم که می‌بارد با سیل باید دست‌وپنجه نرم کنند؟!
 
درست است که اقلیم کشور ما نیز مانند اکثر کشورهای جهان در شرایط بدی قرار دارد، اما اگر قرار است فکر چاره‌ای برای مدیریت این مشکلات نداشته باشیم و همه چیز را بیندازیم گردن طبیعت، پس این همه سازمان‌های عریض و طویل چه می‌کنند؟!

خودمان را لحظه‌ای جای هموطنان عزیزمان در سیستان‌ و‌ بلوچستان بگذاریم. واقعاً در مقابل این مشکلات و محرومیت‌ها از «چه» و «که» باید گِله کنیم؟!

از طبیعت، مسئولان یا هموطنان؟! طبیعت که سال‌هاست نه فقط با این منطقه بلکه با کل اقلیم ایران سر سازگاری ندارد. می‌ماند مسئولان و هموطنان! مسئولان که خوشبختانه به قدری کار خود را خوب و دقیق انجام می‌دهند که آمار میزان استعفا و اخراج آنها، خود به تنهایی نشان‌دهنده‌ی انجام درست وظایفشان است! پس فقط می‌ماند هموطنان آنها؛ ما!

به راستی ما چه کاری می‌توانیم برای هموطنان مان در این استان محروم انجام دهیم؟! آیا باید صرفاً منتظر بمانیم تا آنها گرفتار حوادث غیر مترقبه‌ای همچون سیل و زلزله شوند تا به کمک آنها بشتابیم؟!

البته انصافاً مردم ایران نشان داده‌اند در این مواقع هر چه دارند برای کمک به هموطنانشان در جای‌جای این سرزمین می‌گذارند. اما بد نیست یک بار هم که شده به این بیندیشیم که می‌شود در غیر از این گونه مواقع نیز کاری کنیم که کمکی -هر چند کوچک- در محرومیت‌زدایی از مناطقی همچون سیستان‌و‌بلوچستان انجام دهیم. و چه کمکی بهتر از اینکه کارهایی را انجام دهیم که پیش و بیش از هر چیز نشان دهیم هموطنانمان در مناطق اینچنینی را فراموش نکرده‌ایم.

چیزی به تعطیلات ایام نوروز باقی نمانده است. چه چیز بهتر از اینکه استان سیستان‌و‌بلوچستان را به عنوان یکی از مقاصد سفر نوروزی خود قرار دهیم؟! اگر چه می‌دانیم که نوع گردشگری داخلی ما در ایران به دلایل گوناگون آنچنان که باید از نظر اقتصادی موثر نیست، اما یقیناً از نظر اجتماعی تاثیر مهمی در ایجاد حس همبستگی با مردم این استان خواهد داشت و حداقل نشان خواهد داد که آنها را فراموش نکرده‌ایم.

 ضمن اینکه در بلند مدت تاثیرات اقتصادی مثبتی نیز خواهد داشت که تا حدودی از محرومیت‌های این استان نیز خواهد کاست.

در نظر بسیاری از مردم ایران، سیستان‌و‌بلوچستان یک منطقه کاملاً خشک و کویری است که سفر به آن شاید چندان جالب نباشد. اما نه تنها اینگونه نیست بلکه بهتر این است این گزاره را به این شکل مطرح کنیم که کویر تنها بخشی از زیبایی‌های این استان است! علاوه بر آن، این استان دارای مناطق کوهستانی و جنگلی زیبایی است که دیدنش برایمان قطعاً خالی از لطف نخواهد بود.

سیستان‌و‌بلوچستان از جنوب به دریای عمان متصل می‌شود که این موقعیت زیبایی‌های طبیعی خاصی برای آن به وجود آورده است. این موقعیت را می‌توان به بهترین شکل ممکن در بندر چابهار -که تنها بندر اقیانوسی ایران است- دید که علاوه بر زیبایی‌های طبیعی و گردشگری آن، بهترین راه برای ارتباط با کشورهای آسیای مرکزی و همچنین دسترسی به آبهای آزاد جهان است.

 دارا بودن کشاورزی و باغبانی منحصر به فرد (به ویژه میوه‌های استوایی و گرمسیری) و همچنین جاذبه‌های فراوان تاریخی از دیگر ویژگی‌های قابل توجه سیستان‌و‌بلوچستان است.

حال سوالی که در اینجا می‌توان مطرح کرد این است که چرا استانی که از چنین شرایط ویژه‌ای بهره‌مند است، آنچنان که باید توسعه پیدا نکرده و در اغلب معیارهای توسعه‌یافتگی در رتبه آخر استان‌های کشور قرار دارد. به هر حال باید بپذیریم که بخش زیادی از این توسعه‌نیافتگی حاصل کم‌توجهی‌های مسئولان کشور به این استان است.

اما درست نیست که ما نیز به این کم‌توجهی‌ها دامن بزنیم. اگر تنها نیمی از ایرانیانی که در ایام نوروز امسال قصد سفر دارند، این استان را به عنوان مقصد انتخاب کنند، به احتمال فراوان تاثیرات قابل توجهی در کمک به توسعه‌ی آن خواهد داشت.

همواره به مردم سیستان‌و‌بلوچستان علاقه‌ی خاصی داشته‌ام. چندی پیش که در همایشی با تعدادی از اهالی این خطه -که اغلب اهل تسنن بودند- آشنا شدم، از محرومیت‌هایی گفتند که برایم بسیار قابل تامل بود. اما آنچه قابل تامل‌تر بود -برای چون منی که شاید یک دهم محرومیت‌های آنها را هم تاکنون تجربه نکرده‌ام- عشق و علاقه‌ی عجیب آنها به کشور و مردم ایران بود.

این میزان از ایران‌دوستی آنها را که دیدم بدون تعارف به این فکر کردم که برای چون منی که دو دقیقه برق قطع می‌شود، هر چه فریاد دارم بر سر ایران می‌زنم، اگر تنها با نیمی از محرومیت‌های آنها مواجه بودم، تاکنون چند بار از ایران مهاجرت کرده بودم!

این چند سال این همه پویش (کمپین) راه انداختیم؛ مگر چه می‌شود یک بار هم کمپینی مثلاً با عنوان «کمپین سفر به سیستان‌و‌بلوچستان» راه بندازیم.

تا برویم با هموطنان نازنینمان در دیار رستم دستان از نزدیک معاشرت کنیم و از جاذبه‌های دیدنی گوناگون این دیار نیز لذت ببریم. خدا را چه دیدیم، شاید برخی از مسئولان هم در این کمپین شرکت کردند و با ما در این سفر همراه شدند! تا ما از یک سفر به‌یاد‌ماندنی به این استان نهایت استفاده را بکنیم، و مسئولان هم شاید از محرومیت‌های آن شرم!