علی مرشدی‌زاد در گفت‌وگو با «قانون»: عناصر هویت قومی خللی در هویت ایرانی ایجاد نمی‌کند

۱۹ اردیبهشت, ۱۳۹۷
علی مرشدی‌زاد در گفت‌وگو با «قانون»: عناصر هویت قومی خللی در هویت ایرانی ایجاد نمی‌کند

مهرشاد ایمانی: کشور ایران در طول تاریخ چندهزارساله خود فرازونشیب‌های بسیاری را تحمل کرده است؛ سرزمینی که در آن جنگ‌ها و نزاع‌های خارجی و داخلی تاثیری بر هویت مردمش نگذاشته است، هویتی که از پس سرزمین، تاریخ، زبان و دین مشترک به وجود آمده است و در طول سال‌های متمادی نه‌تنها در استحکام و دوامش نقصانی پدید نیامده، بلکه تاثیر خود را بر فرهنگ‌های بیگانه یا حکومت‌های متجاوز گذاشته است. البته نباید غافل از این موضوع شد که حفظ چنین میراث ماندگاری احتیاج به ممارست علمی و عملی مردم ایران دارد تا با بازخوانی عناصر هویتی و نیز برقراری توسعه متوازن و رفع تبعیض‌ها میان مردم مناطق ناحیه‌ای از گزند ناملایمتی‌ها در امانش داشته باشند. برای تحقق این مهم، ساعتی را با «علی مرشدی‌زاد»، استاد علوم سیاسی و عضو هیات علمی دانشگاه شاهد به گفت‌وگو نشستیم.

هویت ملی ایرانیان دارای شاخص‌هایی مانند سرزمین، تاریخ، زبان و دین مشترک است. در تکوین و تداوم چنین عناصری چه عواملی دست‌به‌دست دادند تا هویت ایرانیان دچار گسست و از هم‌پاشیدگی نشود؟

ایران کشوری با سابقه تاریخی چندهزارساله است. عنصر تاریخ، ایران را از کشورهای دیگر متمایز کرده است. نسبت تاریخ کهن با هویت یک نسبت مستقیم است. هویت ایرانیان فراتر از بحث‌هایی است که در خصوص مفهوم هویت ملی یا دولت-ملت مطرح می‌شود. مفهوم هویت ملی و دولت-ملت، از حیث ریشه‌شناسی معانی تازه‌ای محسوب می‌شوند؛ در حالی که هویت ایرانیان پشتوانه‌ای چندهزارساله دارد. کشور ایران دارای مجموعه مردمانی است که در سرزمین واحد با ویژگی‌های فرهنگی، زبانی و مذهبی مشترک در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند. حتی خصوصیات اقلیمی و اقتصادی متفاوت در این کشور خدشه‌ای به ریشه‌های تاریخی و هویتی مردم ایران وارد نکرده است؛ به‌نحوی که نوعی میثاق‌نامه نانوشته‌ای میان مردم ایران مبنی بر هم‌زیستی مستمر با پذیرش تنوع‌های فرهنگی وجود دارد. یکی از مهم‌ترین شاخص‌های هویت ایرانی، همین مفهوم ایرانی‌بودن است. گرچه عناصر قومی تنوع ایجاد کرده اما خللی در ایرانی‌بودن مردم این سرزمین وارد نمی‌کنند. ما باید تاکید خود را بر ایرانی‌بودن مردم این‌کشور بگذاریم. عنصر بسیار مهم دیگر در تکوین هویت ایرانیان، زبان است. زبان فارسی مانند نخ یک تسبیح، محور هویت ایرانیان محسوب می‌شود. گرچه زبان‌ها یا گویش‌های مختلفی در ایران وجود دارند اما باید بدانیم که زبان معیار ایرانیان، فارسی است. از ویژگی‌های دیگر هویتی ایرانیان مناسبت‌ها، آداب و رسومی است که پیوندی تاریخی میان فرهنگ مردم در اعصار مختلف ایجاد کرده است؛ نوروز یکی از سرآمدهای رسومی است که از دیرباز وجود داشته است. علاوه بر آن دین اسلام نیز یکی از ویژگی‌های عموم ایرانیان است که در طول زمان با ریشه‌های هویتی ما پیوند خورده است. از سوی دیگر از پیوندهای اقتصادی نیز نباید غافل شد. تولیدات منطقه‌ای ایرانیان و وابستگی اقتصادی مردم به یکدیگر، یکی از علل تشکیل هویت واحد است زیرا مردم با مراودات و احتیاج‌های اقتصادی به یکدیگر به یک همبستگی جامع و هویت مشترک دست یافته‌اند.

نقش و وجود دولت در ایجاد هویت ایرانی، چقدر موثر بوده است؟

دولت در ایران به چند مرحله تقسیم می‌شود. در دوران باستان دولت مستقر در ایران وجود داشته است؛ هرچند در آن دوره نیز با حمله اسکندر و حکومت سلوکیان وقفه‌ای در دولت ایرانی شکل گرفت و نوعی تلفیق فرهنگ و هویت یونانی با ایرانی به‌وجود آمد؛ البته فرهنگ و هویت یونانی چندان در فرهنگ ایرانی تاثیرگذار نبود و عناصر آن به سرعت از بین رفت. فارغ از این وقفه تاریخی، امپراطوری ایران در دوران باستان توانسته بود تمام مناطقی را که ایرانیان در آنجا زندگی می‌کردند در یک‌سرزمین واحد جمع کند. این سرزمین پس از ورود اسلام، به‌طور کامل تحت سیطره خلافت اسلامی قرار گرفت. ایرانیان در دوران خلافت اسلامی با ایجاد جنبش شعوبیه و جنبش احیای فرهنگی به‌تدریج هویت خود را احیا کردند. نتیجه احیای فرهنگ ایرانی، حکومت‌هایی مانند آل‌بویه، صفاریان و سامانیان بود. این حکومت‌ها در عین حال که کم یا زیاد با خلافت اسلامی ارتباط داشتند اما حکومت‌های ایرانی محسوب می‌شدند. با حمله مغول‌ها به ایران یک گسست در تاریخ حکومت‌های ایرانی شکل گرفت اما بازهم از حیث فرهنگی، هویت ایرانی آن‌قدر قدرتمند بود که توانست مغول‌ها، تیموریان و ایلخانیان را تحت تاثیر خود قرار دهد و حتی آن‌ها را به مروجان فرهنگ ایرانی تبدیل کند؛ به‌نحوی که شعر ایرانی در دربار پادشاهان آن‌ها راه پیدا کرد. در این سیر تحولات فرهنگی نباید از نقش مهم وزرای ایرانی آن دوران مانند خواجه نصیرالدین‌طوسی، خواجه نظام‌الملک، رشیدالدین فضل‌ا… همدانی و… غافل شد. در دوره صفویه با ایجاد حکومتی ایرانی، یک دولت فراگیر با معیارهای ایرانی تشکیل شد و شاید بتوان گفت که با آغاز صفویه دولت ملی در ایران شکل گرفت زیرا صفویه توانست دولت واحدی را ایجاد کند و با تقویت مذهب تشیع، وجه تمایزی مهم میان دولت ایران و دولت عثمانی شکل دهد.

آیا دولت‌های بیگانه و گاه متجاوز توانستند هویت ایرانیان را تحت تاثیر قرار دهند؟ و آیا عنصر دولت در طول تاریخ بر عناصر هویت ملی مانند سرزمین، تاریخ، زبان و دین مشترک برتری دارد؟

به‌هیچ وجه برتری ندارد. ویژگی سرزمین در تکوین هویت ایرانیان بسیار برجسته است. با پیمانی نانوشته مردم ایران افرادی هستند که در فلات ایران زندگی می‌کنند و با ویژگی‌های فرهنگی مشترک، خود را متمایز از هویت‌های دیگر مانند هویت عرب یا ترک می‌دانند. حتی اعراب ایرانی خود را ایرانی می‌دانند یا آنکه مردم ساکن در آذربایجان، خود را آذربایجانی‌های ایرانی معرفی می‌کنند. ایرانی‌بودن فارغ از حکومت‌ها در طول تاریخ چندهزارساله یک‌ویژگی تمایزبخش است. مرحوم‌تقی‌زاده می‌گفت که باید به شدت بر هویت سرزمینی تاکید کنیم زیرا اگر کسانی که در ایران زندگی می‌کنند،بدانند که به اعتبار سرزمینی که در آن زندگی می‌کنند ایرانی هستند، تمایل و انگیزه‌ای برای جدایی نخواهند داشت. درست هم می‌گفت. اما موضوعی که در خوانش هویت ایرانی باید به آن تاکید شود، نبود تبعیض میان همه مردم است؛ به‌نحوی که اگر حتی دولت مستقر ناکارآمد باشد، مشکلات و محرومیت‌ها برای همه مردم باشد و اگر نعمت و گشایشی وجود دارد، همه مردم آن را احساس کنند. اگر حس تبعیض از بین برود، می‌توان انتظار هم‌زیستی مسالمت‌آمیز را داشت. فاصله اجتماعی نباید وجود داشته باشد. ازدواج‌های بین‌قومی نشان می‌دهد که جامعه ایران از فاصله اجتماعی بسیاری رنج نمی‌برد اما همین میزان اندک از فاصله اجتماعی و احساس تبعیض نیز باید رفع شود.

یک بحث دیگر در خوانش هویت ایرانی، اقلیت و اکثریت به دلیل دین و مذهب است. آیا می‌توان بر اساس این دو عنصر قایل به اقلیت و اکثریت میان ایرانیان باشیم؟

قانونگذار اساسی در قانون اساسی از لفظ اقلیت استفاده کرده است. این اقلیت هیچ‌دلالتی بر تبعیض ندارد و تنها ناظر به جمعیت است. قبول دارم که وقتی از واژگان اقلیت و اکثریت استفاده می‌شود، ناخودآگاه حس تبعیض متبادر می‌شود اما واقعیت این است که زبان قانون اساسی، حکایت از تبعیض میان مردم ایران ندارد. به لحاظ حقوقی قانونگذار با ذکر عنوان اقلیت، حقوقی را برای پیروان ادیان غیر از اسلام و مذاهبی غیر از تشیع درنظر گرفته است؛ از جمله آنکه در رعایت احوال شخصیه آزادند. تمام این‌ها در حالی است که آن‌ها نیز ایرانی هستند و در هویت ایرانی هیچ فرقی میان پیروان ادیان و مذاهب وجود ندارد. قانون اساسی حقوق را به صورت فردی در نظر گرفته است؛ یعنی حقوق برای اقوام در نظر گرفته نشده بلکه برای افراد مطرح شده است. این موضوع حکایت از این دارد که قانونگذار با هوشمندی و ظرافت در وهله نخست در مقابل قوم‌گرایی ایستاده است و در وهله دوم زمینه‌های تبعیض را از بین برده است.

بعضی گروه‌ها با خوانشی افراطی از هویت ایرانی، عنصر دین را دین ابتدایی ایرانیان می‌دانند. دین اسلام تا چه میزان با فرهنگ ایرانیان پیوندهای تاریخی دارد؟

ما مردمی هستیم که دوره‌ای طولانی از تاریخ را پشت سر گذاشته‌ایم و بخش مهمی از این تاریخ مسلمان بوده‌ایم. عنصر دین اسلام بخشی از هویت بسیاری از ایرانیان است. در حقیقت گریزی از پذیرش یک مثلث هویتی نیست. مثلثی که یک ضلعش ایران باستان، ضلع دیگرش اسلام و در نهایت ضلع سومش عناصر هویتی مدرن است. اگر هریک از این اضلاع حذف شوند، نقصانی در هویت ایرانی به‌وجود می‌آید.

یکی از مولفه‌های دیگر هویت ایرانی، زبان است که مناقشات بسیاری بر سر آن وجود دارد. آیا می‌توانیم بگوییم که زبان واحد ایرانیان، فارسی بوده است؟ و آیا تکثر زبان‌های موجود در ایران به هویت ایرانیان خدشه‌ای می‌رساند؟

زبانی که اکنون به آن سخن می‌گوییم، زبانی است که از دوره باستان تا کنون با ترکیب زبان عربی به ما رسیده است. زبان فارسی در کنار زبان‌های دیگری که در کشور ما وجود دارند، زبان رسمی کشور و یکی از مهم‌ترین شاخصه‌های ایرانی‌بودن است. ممکن است که واژگان در این زبان قدری تغییرشکل داده باشند اما اگر ریشه‌شناسی کنیم، درمی‌یابیم که ریشه در زبان باستانی ما دارد. نکته دیگر این است که گاهی گفته می‌شود چه ایرادی دارد که مردم مناطق ناحیه‌ای به زبان خودشان سخن بگویند یا تدریس دروس به زبان محلی باشد؟ در پاسخ به چنین پرسشی باید گفت که در وهله نخست اصل15 قانون اساسی تکلیف را مشخص کرده است. بر اساس این اصل آموزشِ اسلوب ادبیات زبان‌های محلی آزاد و تدریس کتب درسی ممنوع است و در وهله دوم وقتی کودکان این سرزمین کتب درس‌شان را به‌زبان محلی فرا بگیرند، نمی‌توانند به راحتی در بهترین دانشگاه‌های ایران تحصیل کنند. باور کنید که تدریس کتب درسی به زبان‌های محلی جفا در حق فرزندان مناطق ناحیه‌ای ایران است زیرا آن‌ها را محدود می‌کند. علاوه بر تمام این‌ها زبان‌های محلی دارای شعب مختلف است. به‌طور مثال در مناطق کردنشین، کدام یک از شعب زبان کردی زبان اصلی قرار داده می‌شود؟ و آیا امکان تعیین یک زبان واحد برای مردم آن منطقه وجود دارد؟ و به بهای حذف کدام یک از شعب زبان کردی می‌خواهیم یک زبان واحد کردی را تعیین کنیم؟ افراطی‌ها باید به این پرسش‌ها پاسخ بدهند. از سوی دیگر افرادی که زبان را معیار نژاد می‌دانند، هنوز متوجه این موضوع نشده‌اند که سخن گفتن از نژاد دیگر جایی ندارد. مقداری دیر به بحث نژاد رسیده‌اند زیرا این موضوع تا قرن20 میلادی مطرح بود.

به عنوان بحث پایانی مختصر بفرمایید که ریشه اندیشه‌ تجریه‌طلبی بعضی نیروهای افراطی قوم‌گرا از کجا آغاز شد؟

مشکلات ما به جنگ چالدران بازمی‌گردد. اگر در آن جنگ شاه‌اسماعیل صفوی شکست نمی‌خورد، هیچ مشکلی از ناحیه کردها وجود نداشت. آن شکست باعث شد بخشی از سرزمین ایران از دست برود. به لحاظ تاریخی کردها، ایرانی‌ترینِ مردم ایران هستند و به قول دکتر باوند، دولت ایران باید به تمام کردهای تمام مناطق جهان پاسپورت ایرانی بدهد زیرا آن‌ها از هرجهت ایرانی هستند و هیچ خللی در این مدعا وجود ندارد. متاسفانه این کار باید پس از سقوط صدام رخ می‌داد که دولت ایران کاهلی کرد و دولت اقلیم خودمختار عراق این مهم را انجام داد. بسیاری از امور باید در وقت خود انجام شود که در کمال تاسف انجام نشد.