موزه‌ها و تاریخ آذربایجان هدف جدید ارتجاع قومی/ پیوندهای عمیق صفویان و هخامنشیان

۵ شهریور, ۱۳۹۷
موزه‌ها و تاریخ آذربایجان هدف جدید ارتجاع قومی/ پیوندهای عمیق صفویان و هخامنشیان

اخیرا تعدادی از افراد جامعه‌ستیز که خود هویت‌طلب می‌نامند، بهانه ای جدید برای غر زدن پیدا کرده اند تا با بحران‌زایی به حیات ویروسی خود ادامه دهند.

این بار نوبت موزه ها است که آماج ترک‌تازی مرتجعینی قرار گیرد که اصل و نسب خود را به اتراک لاادراک (به تعبیر عثمانی ها) می‌بندند و اعتراض مضحک‌شان این بار به چاپ تصویر سایر نقاط گردشگری کشور ایران مانند تخت جمشید بر روی بلیط موزه های تبریز و اردبیل است.

اولا، همان شاه اسماعیلی که در شیخ صفی آرامیده است خود را جانشین پادشاهان کیانی و هخامنشی می دانست و بر تختی تکیه می‌زد که معتقد بود تاج و تخت کیانیان است.

حسن بیک‌روملو و سایر مورخان درباری صفویه سلسله جلیله صفوی (که قرایت رسمی حکومت از ماهیت و تاریخ خودشان را بازتاب می دادند) آنها پادشاهان ایران باستان میدانستند. پس به این اعتبار نه تنها درج تصویر تخت جمشید نه تنها اشتباه نیست بلکه اتفاقا بازتاب دهنده مقصود آنها است. صفویه از یکسو ماهیت شیعی و اسلام ایرانی داشت که برای تمییز و بقای ایران در برابر «خلافت عثمانی» نیاز بود و از سوی دیگر ماهیت ایرانی.

حسن بیک روملو تاج‌گذاری شاه اسماعیل را چنین توصیف می‌کند:

فروزنده تاج و تخت کیان /فـرازنـده اختـر کاویـان

اسکندربیک منشی نیز شاه اسماعیل را خسرو عهد، کیقباد زمان می‌نامد.

در سایر نامه‌ها نیز القاب دیگری مانند فریدون فر، همایون اثر، خسرو ایران، دارای رایت کاووس، کیاست هوشنگ فراست، جاوی مفاخر کیخسروانی، راوی ماثر جمشید نشانی، فیروز بخت، منوچهرنژاد و صورت‌کیقباد نامیده است.

اسکندر بیک منشی نیز در تاج‌گذاری شاه عباس این شعر را می‌سراید:

مبارک بود بر تو تاج شهان /که بر توست زیبنده تخت کیان

صفویان به ویژه شاه اسماعیل، شاه عباس شاه طهماسب تمام زندگی خود بنام ایران و علیه تران ازبک و عثمانی شمشیر زدند و در این راه حتی خود ترکان قزلباش را نیز به خدمت گرفتند با این وجود مشتی از خیل همین بیماران از برساخته ای جدید به نام هویت اسلامی-ترکی دم می زنند. این افراد تصور می کنند و تحریف ترم هایی مانند هویت ایرانی- اسلامی می توانند نظریه پردازی کنند و انرا در تقابل با ایرانیت قرار دهند غافل از این هیچ کتابی در دنیا نیست که پیرامون این برساخته جدید صحبتی کرده باشد. حتی در دولت های متبوع شان یعنی ترکیه و جمهوری باکو سایه اسلام را با تیر می زنند.

به جرات می‌توان گفت در هیچ دوره ای مانند دوره صفویه شاهنامه به این اندازه به عنوان بخشی از تبلیغات دستگاه حاکمه تبلیغ نشده است. بحث پیرامون چگونگی استفاده صفویه از شاهنامه جهت تثبیت و تعمیم هویت ایرانی بحثی مفصل است که پژوهشی مستقل را می‌طلبد. همین اندازه می‌توان گفت که توجه صفویه به شاهنامه در چهار بُعد نسخه‌برداری از شاهنامه (مانند شاهنامه طهماسبی)، خطاطی شاهنامه توسط رضا عباسی و میرعماد، نقالی شاهنامه، به‌ویژه در قهوه‌خانه‌ها که فرهنگ ایرانی را به بطن جامعه منتقل می‌کرد، و نیز سنت شاهنامه‌نویسی (خلق آثاری به تقلید از شاهنامه فردوسی) نمودار گردید.

تنظیم «شاهنامه طهماسبی» به دستور شاه اسماعیل به عنوان میراثی برای فرزندش، و نامگذاری فرزندانش از روی اسامی شاهنامه ای از دیگر نشانه های علاقه صفویه به ایرانیت است.

عثمانیان نیز صفویه را نه به عنوان حکومتی تُرک تبار بلکه به عنوان حاکمیت فُرس تبار می شناختند. اگر نگاهی به القابی که عثمانی ها در نامه های خود به صفویان داشتند بی اندازیم می توان به این حقیقت پی برد که جهان آن روز ماهیت صفویه را در امتداد ایران باستان می شناخت.

سلیمان قانونی در نامه به طهماسب وی را «مکرمت شعار جمشید خورشید»، «داور فیروز بخت»، «خسرو فغفور فرّ»، «شاه فریدون سیرت» می‌نامد. سلیم دوم نیز در نامه خود به طهماسب وی را «جمشید نشان»، «خورشید عنوان»، «کسری بنیان»، «کیوان ایوان گیتی ستان» می‌خواند و در نامه‌اش با شعری وی را توصیف می‌کند:

فریدون سطوت و کاووس شوکت//نریمان هیبت و جمشید فطنت

فلک رتبت، خدیو تیــر تدبیــر//قمـر طلعت شد بهرام شمشیر

بنابراین تصویر «تخت جمشید» در مزار نفیس نفیس همایون، شاه اسماعیل صفوی مناسبتی تام دارد و اتفاقا باید در این خصوص مبالغه و افراط کرد زیرا خود صفویان مفتخر به تخت کیانی و تاج جمشیدی بودند و دشمنان شان هم این هویت را به رسمیت شناخته بودند.

دوم اینکه مگر میراث هخامنشی صرفا متعلق به شهر شیراز است؟ میراث هخامنشیان از مصر تا آناتولی را در برگرفته است و کتیبه های تاریخی خشایارشاه و داریوش در سراسر این پهنه گسترده شده از جمله در آذربایجان گسترده شده است.

یافته شده کتیبه خشایارشاه در آذربایجان و تبریز نشان می‌دهد که اتفاقا یکی از نمادهای موزه تبریز باید یادبودهای دوره هخامنشیان باشد.

سوم؛ هخامنشیان ( چه خوب چه بد، چه دوست داشته باشیم چه نداشته باشیم) حکومت و دولت این سرزمین بودند. مرتجعین قومی چون فعلا توان و یارای تجزیه از ایران و اقدام عملیاتی در راستای تجزیه طلبی را ندارند، سعی دارند ابتدا خود را از دولت های تاریخی ایرانزمین تجزیه کنند تا زمانی که نوبت به امروز هم برسد. البته هر جا بروند، سرنوشت تاریخی پشت سرشان است مگر اینکه تغییر نژاد و تغییر دین هم بدهند. والا ترکیه همین امروز سوءرفتار مثال زدنی را با جعفری های این کشور ( آذریهای دوازه امامی در شرق ترکیه) دارد و همواره با سوءنیت به آنها نگاه میکند!

چهارم، مناقشه بر سر درج تصویر تخت جمشید به مثابه یک رقابت شهری و منطقه ای نیست زیرا پان ترک اصولا شهر نشین نیستند و نسبتی با مفهومی بنام شهر ندارند، بلکه مسئله مدعیان این است که نباید هیچ نام و نشانی از ایران در آنجا وجود داشته باشد.

جامعه ستیزان حامل این ادعا اگر تصویر حافظه و سعدیه را هم بر روی بلیط ها می‌دیدند به مانند باز معترض بودند. کما اینکه در خصوص اصل پانزدهی که سالها سنگ آن را به سینه میزدند به یک بار ساز مخالفت زدند.

 اگر مناقشه بر سر اماکن تاریخی شهرها و اماکن تاریخی بود ممکن بود مطالبه یک فرد عاقل این باشد که تصویری هم از اماکن تاریخی تبریز و اردبیل در موزه شهرهای دیگر منتشر شود تا همبستگی و ارتباطات گسترش یابد. اما نفرت پراکن ها به دنبال چنین هدفی نیز نیستند.

این رویکرد رذیلانه باعث ایجاد پیشداوری های منفی در خصوص تبریز و آذربایجان شده است. یکی از دلایل بی رونقی گردشگری در تبریز نیز همین نکته است والا چرا باید حتی در تعطیلات تابستانی اثری از مسافر و گردشگر در تبریز نباشد؟ شکست مفتضحانه پروژه تبریز 2018 محصول وجود چنین افرادی در فضای مجازی است که موجب پیشداوری منفی انسانها در خصوص مردم نجیب شهرها و آبادی ها ما می شود.

به هر حال تصویر تخت جمشید، پاسارگاد، توس و شوش و مقبره الشعراء همگی خوب و مثبت هستند. پیشنهاد میشود تصویری از مقبره الشعراء که مدفن دهها شاعر پارسی‌گوی و نماد فرهنگ و ادب تبریز است بر روی بلیط سایر شهرها منقش شود. البته چنین بده و بستان های  خوبی در بین شهرهای ما وجود دارد. بلوارها و میدان های زیادی به اسم شهریار، نظامی، قطران و باکری در شهرهای دیگر ایران وجود دارد. چیزی که ایران‌ستیزان و ستون پنجم دشمن را هراسان می کند وحدت و هویت ملی ما است.

مشکل ارتجاع قومی این است که تاریخی ندارد و با با تاریخ و ریشه نداشته شان میخواهند به جنگ درخت ریشه دار و تنومند بروند که در جای جای این سرزمین ریشه انداخته است و هنگامی هم که با واقعیت دردناک روبرو می شوند، مانند کودکان شروع به فریاد و جیغ بنفش می‌کنند که به جایی نمی رسد.

دراین میان به نظر می رسد، بحث بلیط و … بیشتر بهانه است هدف ارتجاع قومی، تاریخ آذربایجان، گسستن رشته های پیوند و شکاف تاریخی در کشور است.