مشی راهبردی پان ترکیسم در ایران:حزب غیرقانونی؛ فعالیت قانونی

۱۰ مهر, ۱۳۹۸
مشی راهبردی پان ترکیسم در ایران:حزب غیرقانونی؛ فعالیت قانونی

لنین «ترکیب مبارزه مخفی و علنی» را برای تمامی احزاب کمونیست جهان توصیه می‌کرد. از این منظر، همه آنها باید دارای یک بال مخفی و یک بال علنی باشند. تجربه حزب توده در ایران نیز نشان می­دهد که هرگاه این حزب فرصت فعالیت پیدا کرد، به ایجاد سازمان مخفی افسران ارتش جهت کودتای احتمالی دست زد و با تأسیس احزاب و جمعیت های «اقماری» به نام های زیبای دموکراسی، انجمن ضد فاشیسم و… فعالیت کرده است. سازمان مخفی افسران حزب توده پس از انقلاب اسلامی مشتمل بر بیش از 110 افسر عالی رتبه می شد که برخی از آنها عضو ستاد مشترک ارتش نیز بودند. سازمان مجاهدین خلق نیز در برهه ای خاص به این استراتژی روی آورد. افرادی مانند کلاهی،عباس زیباف و … محصول این فعالیت ها بودند.

لنین در مقالۀ «حزب غیر قانونی و فعالیّت قانونی» توضیح می دهد که «رهبری» فعالیّت قانونی و علنی حزب باید به دست هسته های غیرقانونی آن باشد. بدینسان حزب در مجموعۀ فعالیّت‌های خود، هم فعالیّت قانونی می‌کند و هم فعالیّت غیرقانونی، هم کار انقلابی یعنی تبلیغ و ترویج انقلاب می‌کند و هم مبارزه برای اصلاحات. در برخی از این فعالیّت‌ها ممکن است نتوان همۀ شعارهای انقلابی را مطرح کرد، مثلاًً اگر حزب یا جنبش در «مجلس» نمایندگانی داشته باشد، این نمایندگان نمی توانند در آنجا شعار «سرنگونی» بدهند، اما آنها می‌توانند و باید محکم ترین و گسترده ترین افشاگری‌ها را بر ضدّ طبقات حاکم و دولت انجام دهند و بدین ترتیب به بیداری و مبارزه جویی توده ها کمک کنند، یا مانع تصویب لوایح و قوانین ارتجاعی (از منظر خود) شوند.

 وی در کتابی دیگر با انتقاد از کمونیست های آلمانی که اعتقاد داشتند نباید در پارلمان بورژوازی مشارکت کرد، می نویسد:

«تا زمانی که شما توان برچیدن بساط پارلمان بورژوایی و هر یک از گونه های دیگر موسسات ارتجاعی را ندارید، موظف اید در این موسسات مشارکت کنید».[1]

لنین اهمیت بسیار زیادی برای «تکیه گاه های قانونی» و «پوشش‌های قانونی» در روند مبارزاتی سرنگونی رژیم ها بورژوایی قائل است و آنها را محمل و حامل ایده های انقلابیِ هسته های غیرقانونی (=حزب انقلابی) به درون توده ها می داند و در شرایط معین این تکیه گاه‌ها را عامل گسترش نه فقط ایده های حزب و افزایش نفوذ آن، بلکه توسعۀ سازمان و نفوذ مادی آن هم به حساب می آور.

به همین نسبت حرکت قومی در آذربایجان به اشکال مختلف سعی در نفوذ دادن عناصر و افراد وابسته به خود در ارگان های مختلف و حساس کشور دارد. اولویت نخست این استراتژی نفوذ دستگاههای حساس دستکم در سطح استانی و اگر شد سطح ملی است.

همچنین آنها می دانند که نفوذ در بدنه دانشگاهی کشور در نهایت منجر به نفوذ در بدنه تصمیم سازی و سیاست گذاری خواهد شد. بنابراین پروژه نفوذ همه جانبه در دستگاههای حساس کشور ولو از طریق غیرمستقیم و اشاعه گفتمان در دستور کار میان مدت جریان قومی قرار دارد.

آنچه هم اکنون در مجلس شورای اسلامی و شورای شهر در حال رخ دادن است بخشی از این پروژه نفوذ است. در این صورت‌بندی، کلیت جریان قومی به دو بخش مخفی (غیرقانونی) و علنی یا قانونی تقسیم بندی شده است. بدنه قانونی این حرکت، در واقع سپر و ضربه‌گیر در برابر حاکمیت و در برخورد با بدنه غیرقانونی ِ تجزیه طلب- برانداز است.

تجربه ای که نمود اخیر آن از سال 2007 تا 2014 در ترکیه روی داد برای مطالعه این روند حایز اهمیت است. در این سال حدود بیست نفر از اعضای حزب صلح و دموکراسی که یکی از احزاب اقماری پ.ک.ک در حوزه مبارزه قانونی محسوب می شدند وارد مجلس شدند. نامزدهای این حزب به دلیل وجود آستانه رأی ده درصدی در قانون انتخابات ترکیه، قادر به کسب آرای مورد نیاز نبودند بنابراین هر یک به صورت مستقل در مناطق خود رأی آورده و پس از ورود به پارلمان به صورت یک «فراکسیون کُردی» عمل کردند. این نمایندگان و فعالیت های آنها که تحت قیمومت «عبدالله اوجالان» قرار داشتند، اهمیت فوق العاده ای در پیشرفت و رسمیت یافتن جنبش واگرای کُرد در ترکیه داشتند. تجربه ای که بلافاصله به ایران نیز منتقل شد و از سوی جریان قومی در آذربایجان به عنوان یک الگو در دستور کار قرار گرفت.

بال قانونی جریان های غیرقانونی و تجزیه طلب، در قالب فعالیت های به ظاهر غیر سیاسی و فرهنگی، تندترین شعارهای انقلابی را سر می دهند و در پایان منظورهای واگرایانه خود را نیز القاء می کنند. آنها بر این باور اند که میتوانند با این تاکتیک اولا «حاشیه امن» برای خود ایجاد کنند و از سوی دیگر با تطبیق کدهای سیاسی خود با کدهای سیاسی هسته نظام سیاسی به آن نزدیک شده و اهداف خود را پیاده کنند.

البته همانطور که لنین اشاره کرده است، کسی از آنها انتظار ندارد که شعارهای حدااکثری بدهند. انتظاری که از آنها می رود «ریل گذاری» برای بقیه و عادی سازی واگرایی است. آنها نیروها را برای پیوستن به هسته غیرقانونی حزب / نهضت آماده می کنند و در عین حال نسبت خود را به عناصر غیرقانونی مبهم نگه می دارند تا در صورت مسئله دار شدن در داخل به بال غیرقانونی آن ملحق شوند. این یک تقسیم کار عملیاتی عمده در میان جریان های پان ترکیسم و پان عربیسم است.

وظیفه تحلیلگر استراتژیک شناخت این حربه های مبارزاتی و تفکیک بین آنها است. این دو گروه «مکمل استراتژیک» یکدیگر اند نه رقیب هم و در طول یکدیگر فعالیت می‌کنند نه معارض همدیگر. آنها جایگرین هم نیستند بلکه لبه های یک قیچی هستند که از داخل و خارج «امنیت ملی» و قانون اساسی را پاره می کند. ممکن است آنها تفکیک های فریبنده ای مانند هویت طلب- تجزیه طلب برای خود قائل باشند ما این تفکیک ها یک دام ِ دانه نما برای تحلیلگران استراتژیک است تا دچار سردرگمی و اشتباه محاسباتی شوند و در برابر جریان های پوششی ( بال قانونی ِ جنبش غیرقانونی) دچار تردید و اشتباه شوند. به این ترتیب یک حزب/ حرکت غیرقانونی موفق می شود «فعالیت» قانونی را در جامعه پیش ببرد بدون اینکه مزاحمتی برای آن درست شود.

در تئوری های تشکیلاتی لنین کارویژه شاخه علنی این است که با استفاده از آزادی های سیاسی تظاهر به اعتدال و میانه روی نماید (مانند احزاب سوسیال دموکرات و یا نمونه موردی حزب صلح و دموکراسی نزدیک به پ.ک.ک در ترکیه) اما گروه مخفی همه آرمان های مارکسیستی ( در اینجا تجزیه طلبانه) را به صورت کامل پیگیری و تبلیغ می‌کند.

 

جدایی طلب، فدرالیست، هویت طلب| ده دلیل در رد این تقسیم بندی

 



[1] .ولادمیر لنین، بیماری کودکی چپ گرایی در کمونیسم، ترجمه محمد پورهرمزان، انتشارات حزب توده، 1387