گفتاری در رد اتهام بی پایه نژادپرست بودن ایرانیان/رضا شاه‌ملکی

۱ آبان, ۱۳۹۸
گفتاری در رد اتهام بی پایه نژادپرست بودن ایرانیان/رضا شاه‌ملکی

رضا شاه‌ملکی*: در پی رفتار بیرون از نزاکت تماشاگران فوتبال در بحرین در هنگام پخش سرود ملی ایران، به طور طبیعی (اگر چنین نمی بود غیر طبیعی بود) بسیاری این رفتار را نکوهیدند‌. در این میان آقای آذری جهرمی وزیر ارتباطات نیز در  توییتی، طعنه ای را متوجه بحرینی ها نمود. بی درنگ صادق زیبا کلام استاد مهندسی خوانده ی دانشگاه تهران که معمولا پا نیز در کفش اهل تاریخ می کند و به همراه یوسفعلی اباذری و ناصر  فکوهی و دو سه تن دیگر تیمی (علیه ایران)¹ تشکیل داده اند و در ویران کردن هر میراث ملی اهتمام دارند؛ موضع گرفت و گفتار آقای وزیر را چون همیشه به نژادپرستی ایرانیان پیوند داد.

پیشتر به دیدگاه های امثال زیبا کلام و اباذری -که این آخری گاه حتی به دلیل رزومه ی ناچیز و کاستی های پژوهشی جامعه شناس بودنش هم با تردید روبه رو شده- ² پرداخته اند و نقدهای بایسته ای به اندیشه های ایران‌ستیزانه آنها نگاشته شده دست. در اینجا نیت پرداختن به افکار و آرا زیبا کلام ها و اباذری ها نیست. هدف بررسی فکت های تاریخی است تا هم دانش آموختگان علوم فنی-مهندسی که اشتباهاً در زمین تاریخ بازی می کنند را سودمند آید و هم به قول کرمانی ها راهی به دهی ببریم!

به راستی آیا ایرانیان نژاد پرستند؟

گویا ملا عبدالقادر بداونی مورخ گورکانیان هند بود که گفته تاریخ خط سیرهای فرعی فراوانی دارد. بی توجهی به این خط سیرهای فرعی و نتیجه گیری عقیم موجب آشفتگی سخن می شود. سخن گفتن از گروههای انسانی و مردمانی و ملتی، تنها و تنها در سایه سنجش آکادمیک و آمارهای علمی و پژوهشهای مستند پذیرفته است. جز این می شود نظریات پا در هوای دوستان جامعه شناس و مهندس و مردم شناس که عبارت: “فلسفه بافی بی زحمت سند یابی” مناسب آن است!

 

نژاد پرستی، از معنا تا اتهام

باید دید ملاک داوری متهم کنندگان چیست؟ اصولا ایرانیان از باستان تا کنون جهانگرا بوده اند. موقعیت جغرافیایی آنان در چهار راه حوادث و رفت و آمدهای عالم بوده است. برخلاف چینی ها دیوار به دور خود نکشیده اند. سفرنامه های گذشته و امروز غیر ایرانیان، از برخورد گرم مردمان ایران با بیگانه روایت میکنند. شوق و کنجکاوی زیادی بین ایرانیان دیده میشود برای همزبانی با بیگانه. اگر ایرانیان آنگونه که میگویند نژادپرستند میبایست این رفتار در برابر هر غیر ایرانی دیده شود. رفتار ایرانیان حتی مقابل سیاهان آفریقایی که از فقیرترین و توسعه‌نیافته ترین ممالک دنیایند اینگونه نیست بلکه گرم و از سر کنجکاوی است. (بر خلاف مشکلاتی که در غرب دارند). نژاد پرستی در ایران ریشه ای ندارد و این گفتمان در جامعه ایرانی هرگز گفتمانی غالب نبوده است. چند مقاله یا کتاب  یا … از اندیشمندان ایران در دست است که از برتری ذاتی نژاد سفید پوست ایرانی بر غیر ایرانی سخن گفته باشد؟ در کدام ورزشگاه ایران با شعارهای نژاد پرستانه نسبت به خارجی روبرو بوده ایم؟ بگذارید روشنتر و دقیقتر سخن بگوییم. مفهوم نژاد پرستی مفهومی غربی است. نژاد پرستی، ادعای تبیین زیست‌شناختی گروههای انسانی است. این فرضیه مدرن و جدید است و اطلاق این مفهوم اروپایی بر جوامع شرقی و مشخصاً ایران، بدون توجه به سیر تاریخ ایران و پیچیدگیهایش از سر ناآگاهی است. نژادپرستی بر نابرابری ژن های نوع بشر استوار است. ایرانیان  بر خلاف جهان غرب چند جنگ را علیه قوم و ملتی دیگر با این ادعا ها به راه انداخته اند؟  این هیاهوها آشکار است که بر مواجهه ایرانیان با یک کشور خاص (افغانستان) و قومی خاص (اعراب) تاکید می ورزد. اما آیا هیاهویی از سر ناآگاهی است یا فلسفه ای بنیادین و محکم از آن پشتیبانی میکند؟

 

ایرانیان، اعراب، افغانستانیها

بیشترین عاملی که موجب شده برخی (با سابقه تاریخی کوتاه) نژادپرستی را شایسته ایرانیان بدانند بر رفتار بعضاً نادرست گروه قلیلی از هموطنان با مهاجران افغانستانی و نیز الفاظ ناشایستی که گروهی دیگر علیه اعراب به کار میبرند استوار است. نمونه های دیگر یا نیست یا بسیار خرد و بی اهمیت است. همین رفتار هم جز بحث اعراب سابقه تاریخی ای ندارد و برای همین بینش تاریخی برای داوریهایی اینچنین بسیار ضروری است. پیشتر گفتیم که اگر نژادپرست می بودیم باید در رویارویی با فنلاندیها یا مالزیاییها یا مردم کامرون نیز چنین رفتاری در پیش میگرفتیم حال آنکه چنین نیست. در مورد افغانستانیها، این میهمانان خوانده و بعضاً ناخوانده‌‌ی چند دهه‌ایِ جامعه ایرانی زیاد سخنی نخواهیم گفت. توهین یا تحقیر آنان به هر شکل نکوهیده است. اما باز به خط سیرهای فرعی ای میبایست توجه نشان دهیم. بسیاری از ایرانیان به خصوص چون من اگر اهل خراسان باشند، تا چشم باز کرده اند در هرکوچه و خیابان با میهمانان افغانستانی آواره از جنگ و… روبرو بوده اند. این رویارویی هم‌ عموماً با مردمانی مظلوم و فقیر و کم توان اتفاق افتاده است. گرفتاری طولانی افغانستان این فرصت را نداده تا ایرانیان با یک پزشک یا مهندس یا بازرگان و دانشمند و معلم و … افغانستانی رو به رو باشند. همین امر به طور طبیعی و مبتنی بر نظریه های اجتماعی بر پیشداوری و سو گیری ذهنی میزبان اثر منفی می گذارد. انصاف اگر بدهیم دوست بدی برای این مهمانان چند دهه ای کشورمان نبوده ایم و حتی با وجود دشواریهای امنیتی همیشگی سرزمینشان و ناامنی در مرزهایشان و ترانزیت هولناک مواد مخدر  و نامهربانی در آب هیرمند و …، آنها سالهاست که در خانه ما مهمانند، به هر کجا که خواسته اند سفر کرده اند، در جامعه ایرانی پذیرفته شدند، کار کردهاند، در سالهای تنگ و سخت جنگ در نان و آب با ما شریک بوده اند، از سهم نفت و گاز و معادن این سرزمین نصیب برده اند، فرزندانشان در کنار خود ما و در مدارسمان درس خوانده اند، مدرسانی چون من فراوان به آنها بی هیچ نگاه جهت داری درس داده است و در مجموع، از ما بسیار بیشتر به این همسایگان شیرین سخن رسیده تا از آنها به ما! با این حال ملالی هم نیست. اما جواب خوبیهای ایرانیان برابر این همسایگان شرقی که دست استعمار هم آنها را از سرزمین مادری جدا انداخته، این قبیل اتهامات نیست. آیا چشم بر همه اینها بستن رواست و فقط دیدن رفتار عده ای که عموماً هم از حوزه زبانی و کلامی فراتر نمی رود، برای کوبیدن و بدهکار کردن و نژاد پرست خواندن ایرانیان درست است؟

 

ایرانیان و اعراب، آگاهی تاریخی

اما در باب اعراب سخن فراوان است و به درازا خواهد کشید. اینجا آگاهی تاریخی و ریشه های تاریخی بیشتر خودر ا نمایان میکنند. ناخرسندی برخی از ما نسبت به  اعراب (آنگونه که دوستان ادعا دارندو با چماق نژاد پرستی بر سر مردم میکوبند) بحث نژادی نیست. به خوزستان بروید و همزیستی بی مشکل و از گاهواره تا به گور ایرانیان عرب با بختیاری و لر و فارس و … را در کنار هم ببینید. در ایران دیدگاه ناخوشایندی اگر به اعراب هست، بسیار جدیدتر است از نامهربانی اعراب به ما. چه با هویت ایرانی و چه با مذهب شیعه. آغاز کننده توهین به ملیت و هویت دیگری، اعراب بوده اند و نه ایرانیان. اگر تاریخ میخوانید سری به دوران بنی امیه و قرون نخستین بزنید تا بدانید کدام گروه دیگری را بنده و عجم خوانده است! کدامیک تحقیر زبانی و هویتی را آغاز نموده است؟ ببینید کدامیک نامهای تاریخی جغرافیایی کشور دیگر را دگرگون میکند (خلیج فارس). کدام گروه بوده که در جنگ 8 ساله پول و سلاح و یار و دیار را در اختیار بعثی ها گذارد. سری به شبکه های اجتماعی پرطرفدار اعراب بزنید تا ببینید کمترین لفظ زشتی که برای ایرانیان به کار میبرند مجوس است. ببینید کدامیک است که بزرگان علمی دیگری را به نام خود و خود مصادره می کند (ابن سینا). مگر همین اعراب نیستند که نام شهرهایشان و مکانهای عمومیشان را قادسیه میگذارند؟ مگر آنها نیستند که در کتابهای درسیشان ایرانیان را دشمن میخوانند؟ مگر همین اعراب به خاک ما و جزایر ما چشم ندارند؟ این سوالات را نیز باید از صادق زیباکلام پرسید! نگارنده البته در پی دمیدن بر این آتش نیست و خود در خوزستان دوستانی دارد عرب و عرب‌زبان که در زمره بهترین نزدیکانش هستند. اما حکایت تبیین های اینچنینی و کوبیدن اخلاق ایرانیان، حکایت یکطرفه به قاضی رفتن است و راضی برگشتن. و البته توهین و تحقیر و … از سوی هر گروه و ملتی ناپسند است.

 

مسئله قومی: عرق و تعصب جهانی

عرق و تعصب قومی (اتنوسنتریزم) شاید آن چیزی است که از سوی منتقدان پر سر و صدای داخلی به نژاد پرستی تعبیر شده است. عرق و تعصب قومی در ایران هست و نمیتوان نادیده اش گرفت. البته آسیبهایی نیز به دنبال دارد و اصولا بیشتر ممالکی که سابقه حیات طولانی تاریخی دارند و مرزهایشان قراردادی به وجود نیامده از آن بی نصیبی نیستند. این مفهوم ناظر بر این است که فرهنگ ما برتر است و بر نژاد چشم ندارد و با متر و معیارهای درونی خودمان هم سنجیده میشود. مثلاً ملخ را چندش آور میدانیم و خوردن آن از سوی عده ای اعراب را دال بر پستی فرهنگ آنان میشماریم. اینگونه تعصبهای قومی خاص ایران هم نیست و در سرتاسر جهان و میان مردمان هرگوشه دنیا بازتاب دارد. در اسپانیا نسبت به کاتالانها، در تایلند علیه برمه‌ایها، در ایتالیا نسبت به سیسیلی ها و … نمونه هایی از این دست اند. البته که رفتاری نکوهیده است و به دور از روابط والای انسانی. اما صرفاً گفته شد که بگوییم خاص ایران نیست و اتفاقاً در ایران کمتر است از آنرو که ایرانیان قرنها است که گروههای جمعیتیشان به اسم ایرانی در هم تنیده شده اند. برای ازدواج در ایران، دونفر که نیتی بر اینکار دارند، آخرین چیزی که به آن توجه کنند شاید قومیت دوطرف باشد.

ناسیونالیسم همان راسیسم نیست

تاکنون آنچه که در اندیشه زیباکلام و اباذری و فکوهی و… در مواجهه با هویت ایرانی دیده ام (آیا صلا چیزی به اسم هویت ایرانی را به رسمیت می شناسند یا نه؟) این است که جامعه ایرانی عاداتش سرتاسر ناپسند است! این گروه  در پی هر حادثه ای که به نوعی ایرانیان در مرکز آن باشند، سوار بر  موج شده و دیگران را بر ارابه آرمانهای نادرست خود می بندند. باید از زیباکلام پرسید که آیا از آگاهی تاریخی ایرانیان به ایرانی بودن خود نگران است؟ این دوستان تعمداً یا از روی ناآگاهی ناسیونالیسم را با راسیسم یکی میگیرند. اصولاً ناسیبونالیسم مفهومی مثبت است و منفی نمیشود. بنا بر این، ناسیونالیسم یا وطن‌دوستی هرگز در تقابل با آموزه های مذهبی نیز نیست و اتفاقاً در ایران با مفهوم مذهب نیز تنیده شده و در جهان اسلام هویتی مجزا به مردم ایران داده است. گفته اند که مهدی خان زعیم الدوله نویسنده مفتاح المفاتیح (در رد بابیگری) یک وطن‌پرست حقیقی و ممتاز بود. فریدون آدمیت نیز در یکی از گفتگوهایش تاکید داشت که ما چیزی به نام وطن پرستی منفی نمیشناسیم.

 

سخن آخر

شوربختانه بخشی از جامعه شناسی ایرانی دچار ضعف نقد و ارائه درمان های ذات گرایانه بی ثمر برای دردهای واقعی است. زیباکلام ها و اباذری ها به جای تبیین خردمندانه واقعیت ها و دردها ، خود بخشی از این دردند! آنها به خود از دیدگاه یک اروپایی مینگرند و نه با چشمان یک ایرانی. در هراس اینکه نژاد پرست خوانده نشوند عقبگرد میکنند تا از بام میهن ستیزی فرو افتند. جامعه ایرانی البته محتاج نقد است. اخلاق و عادات ناپسند نیز کم نداریم. اما خودزنی ملی با نقد دلسوزانه متفاوت است.

***

 * دانشجوی دکتری تاریخ

۱. نگاه کنید به پرونده اختصاصی ماهنامه فرهنگ امروز درباره مواضع برخی روشنفکران ایرانی چون اباذری و زیباکلام علیه زبان و  هویت ملی تحت عنوان:  (علیه ایران) شماره ۲۵. اسفند ۹۷

 

۲. نگاه کنید به گفتگوی دکتر رضا عظیمی با ایلنا در نقد مواضع غیر آکادمیک یوسفعلی اباذری. آبان ۹۷