پایان کار فرقه دموکرات در سراب (به روایت اسناد)

۴ آبان, ۱۳۹۳
پایان کار فرقه دموکرات در سراب (به روایت اسناد)

ها و گزافه های زیادی به ویژه از سوی وابستگان به حزب توده مطرح شده است. برخی حتی پا را فراتر گذاشته و از نسل کشی گسترده توسط ارتش سخن گفته اند که مشخصا در راستای درام سازی تاریخی بوده و الگوی از هولوکاست و یا ژنوساید را مد نظر داشت که هیچ گاه اثبات نشده است.  کتاب فرقه دموکرات در سراب نوشته رحیم نیکبخت پژوهشگر آذربایجانی است که با تکیه بر اسناد وقت به بررسی موضوع فرقه و پایان کار آن در شهرستان سراب پرداخته است. این اثر از سوی کتابخانه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی منتشر شده است و رونوشت اسناد نیز در بخش ضمیمه قابل دسترسی است.

***

مأموریت اصلی ارتش ابتدا تصرف تبریز بود، اما چون از جنگ با فرقه دمکرات اندیشمند بودند و دستور داشتند به آرامی پیشروی کنند تا نفرات فرقه از تبریز خارج و به آن سوی ارس بروند، لذا در بستان‌آباد توقف کردند. گویا در این فرصت پیشه‌وری پنج میلیون ریال و غلام یحیی دو و نیم میلیون ریال از بانک‌های آذربایجان برداشته و با خود بردند.  تعداد زیادی از افراد فرقه نیز تا توانستند اموال و مبالغی از اداره‌ها و فروشگاه‌های دولتی و شخصی چپاول کردند.  مردم تبریز در 21 آذر 1325 با چوب، چماق، خنجر و شمشیر قیام کرده و تعداد زیادی از فدائیان باقی‌مانده و اعضای فرقه را کشتند و شهر را آزاد کردند. فردای آن روز جمعی از بزرگان و علمای تبریز به بستان‌آباد رفتند و از ارتشی که آنها را در نبرد با افراد مسلح و خشن فرقه تنها گذاشته بودند پیشواز کرده و سقوط شهر را اطلاع دادند تا این بار آنها دست به کشتار نزنند. ارتش شاه با عنوان فاتح بعدازظهر 22 آذر 1325 وارد تبریز شد!
در شهر سراب با رسیدن دستور فرار به کادرهای رده بالای فرقه، آنها دست به نیرنگ زدند و با راه انداختن کارناوال شادی و گردش در خیابان‌های اصلی شهر، مردم را از ماندن خود مطمئن کردند تا علیه ایشان اقدامی نکنند. آنان در شب 21 آذر با اعلام حکومت نظامی در شهر شبانه گریختند.
رسیدن ارتش به شهر سراب دو سه روزی طول کشید. در این فاصله انجمن شهر مرکب از آقایان اسدالله شاکی، یحیی نفیسی، ممی زینال‌زاده، اکبر شیدایی و حیدر شفیعی به اداره شهر پرداختند.  جوانان هر محله تا رسیدن ارتش با خنجر و سلاح‌هایی که از اعضای فرقه به جا مانده بود، به نگهبانی و حراست از خانه‌ها و خانواده‌ها پرداختند.
با انتشار خبر فرار اعضای اصلی فرقه دمکرات، عده‌ای به خانه‌های آنها در شهر و روستاها ریخته و آنچه یافتند بردند. این امر در حافظه تاریخی معمرین سراب به خوبی باقی مانده است. در غارت خانه فرمانده محبوب، ذغال‌ها را نیز بردند و گویا معترض زن و دختر او نیز شدند.  چنین اموری در روستاها نیز ر وی داد. آقای علی مصدقی از فدائیان مسلح فرقه در جبهه قانلانکوه که در روستای ساری‌قیه از روستاهاهای سراب مخفی شده بود و بعد خود را به آن طرف ارس رسانید، در خاطراتش می‌گوید:
چهار پنج روز از متلاشی شدن فرقه می‌گذشت که صبح زود سر و کله اوباشان در روستا پیدا شد. آنها به جان مردم بدبخت افتادند و خانه کسانی را که با فرقه ارتباط داشتند غارت کردند و افراد فرقه را زیر شکنجه گرفتند و اسب مرا به غنیمت بردند. مهاجمین به روستا از ایل شاهسون و از افراد مجیدخان از مالکین روستای ساری‌قیه بوند. من مخفی شده بودم … در روستاهای دیگر هم اعمالی از این قبیل روی داد.
با استقرار ارتش در سراب، موج دستگیری فدائیان مخفی شده و اعضای فرقه آغاز شد و برای رسیدگی به اتهامات و جرم‌های آنان دادگاه زمان جنگ نیز در شهر تشکیل گردید. در سند شماره 6576 به تاریخ 22/2/1326 دادگاه مذکور، تعداد زندانیان سراب 156 نفر قید گردیده است.
برخی از اعضای رده بالای فرقه دمکرات در شهر سراب به هنگام دستگیری مورد ضرب و شتم مردم و مأموران حکومتی واقع شدند.  در این میان فرمانده محبوب خوش کلام که در منزلش واقع در روستای اسفستان مخفی و دستگیر شد به درخواست جمع کثیری از مردم که در جلوی فرمانداری اجتماع کرده و درصدد رساندن او به سزای جنایاتش بودند در اختیار آنان قرار گرفت. مردم خشمگین وی را چنان به شدت با چوب، چماق و سنگ زدند که بیهوش شد. بعد محبوب را روی زمین کشیدند و در این حال نیز کتک زدن او متوقف نشد، سر تا پای محبوب خونین و مالین بود. فردی نیز که پوتین بر پا داشت هر از چند گاهی روی شکم او می‌پرید. چون او را از پا می‌کشیدند، لباس‌هایش جمع شد و بدن لختش سائیده و پوستش کنده شد و خونریزی زیادی کرد. فرد دیگری سنگ بزرگی آورده، بر سر او کوفت که جمجمه‌اش شکست و کشته شد. همچنان جنازه او را کشیدند در چهار راه اصلی شهر از پایش آویزان کردند. گویا جسد او یکی دو روز به همان صورت باقی ماند.  خانه محبوب در روستای اسفستان بعد از شکست فرقه دموکرات و کشته شدن وی توسط افرادی به آتش کشیده شد.
تنها فردی که از اعضای فرقه دمکرات در سراب به دست مردم کشته شد، همین فرمانده محبوب بود. او که در ایام اقتدارش رعب و وحشتی عجیب در میان مردم ایجاد کرده بود مکافات اعمالش را به صورتی فجیع دید! فدائیان و مسئولان دیگر فرقه که توسط مردم دستگیر می‌شدند، بعد از کتک‌کاری در اختیاری نیروهای دولتی قرار گرفتند.

اعدامی‌ها
از میان 156 زندانی مربوط به فرقه دمکرات در سراب، بازجویی‌های تعداد اندکی از آنها در دست است. احتمالاً چون اتهامات بسیاری از آنان سبک بود، بعد از مدتی آزاد شده‌اند. افرادی که مورد بازجویی واقع شده‌اند، همگی شرکت در قتل مأموران ژاندارمری و دیگر کشته‌شدگان را رد کرده‌اند. فدائیان روستایی علت عضویت خود را ضعف مالی و دریافت ماهیانه 30 تومان حقوق از فرقه دمکرات قید نموده‌اند. گاه ساکنان روستایی در مورد بی‌گناهی یکی از فدائیان شهادت کتبی داده، او را از اعدام رهانیده‌اند و گاه جمعی از اهالی روستایی به شرکت چند تن از هم‌روستائیان خود در حمله به اداره‌های دولتی سراب و قتل ژاندارم‌ها شهادت کتبی داده‌اند و این امر آنها را به پای طناب دار کشانیده است.
روند رسیدگی قضایی به اتهامات زندانیان در اسناد به جا مانده کمتر از پنج ماه نیست. برخی مانند آقایان اسماعیل امیرزاده، ابوالفتح زمانی و غفار فتوحی تبرئه شده‌اند و برخی مانند آقایان محمد اسلامی (روستای وینی)، یدالله عزتیان (روستای اردها)، میرحیدر هاشمی (روستای بیجند)، علی مهرائی (روستای وینی)، حسین غفارنژاد (روستای قره‌قیه)، اسدالله بابایی (روستای سرنسر) و علی خوشکوئی (روستای بیجند) به سه تا شش سال زندان شاقه محکوم شده‌اند.  بخش قابل توجهی از اسناد بازجویی و محاکمه‌ها مربوط به شش نفر از اهالی روستای سنزیق به اتهام مشارکت در قتل 22 ژاندارم و دو نفر فرماندهان آنها هنگام تصرف شهر سراب در آذر 1324 است. چند بار آنها را محاکمه  و به ایشان اجازه داده‌اند برای خود وکیل مدافع برگزینند. وکلای مدافع هم با توج به گفته‌های موکلین از آنان دفاع کرده‌اند. اما در این میان، شهادت‌نامه جمعی از اهالی روستای سنزیق مبنی بر این‌که هشت نفر از اهالی آن روستا در حمله به سراب و قتل 22 ژاندارم شرکت فعال داشتند و سپس از سوی فرقه برای کمک به تصوف تبریز به آن شهر فرستاده شده‌اند (سراب یکی دو روز قبل از تبریز به تصرف فرقه دمکرات درآمده بود) که دو نفرشان فراری و شش نفر زندانی هستند، حکم اعدام شش نفر مذکور را در پی داشت. در این شهادت‌نامه چنین آمده بود:
مقام محترم افسران دولت ایران، محترماً معروض می‌دارد هشت نفر از ده سنزیق از غائله شهریور شب و روز به ضددولت و وطن دست و پا می‌زدند [جدیت می‌کردند] آن وقت که در چمن عسکرآباد [روستای نزدیک در شرق سنزیق که محل تولد و رشد غلام یحیی دانشیان بود] مسلح شدند و به (روستای) میهن رفتند. از آنجا به خلع اسلحه ژاندارم‌ها و رئیس ژاندارم‌ها و رئیس پادگان اشتراک کرده و [آنها را بعد از دستگیری] به میهن بردند و بر قتل تبریز [تصرف تبریز در 21 آذر 1324] حاضر شدند و در قره‌داغ به قتل و غارت اشتراک کرده و هم در خمسه [زنجان] به فضاهیات [اعمال شنیع و جنایت] مرتکب شده و ضد دولت و وطن اشتراک کرده این متجاسرین از خدا و رسول حیا نکرده اسامی این هشت نفر درج می‌شود: محمود اسماعیل، محمدحسین اسماعیل، محمد آقابشیر، علی‌محمد خانکشی، اسمعلی قلندر، اژدر رحمان؛ اسکندر و میکائیل یحیی که فراری هستند. اسامی امضا‌کنندگان: میرعباس ساعدی، علی‌اکبر موسوی [مولوی؟]، آقامرادی، علی‌آقا نایبی، علی‌اصغر قرشی، خلیل میرزایی، بشیر میرزایی، مجتبی احمدزاده، نجف ناطقی، اروج اسلامی، محبوب عظیمی، محمد سیدپور، حاجی‌زاده، کدخدای رسمی ده سنزیق میربهلول رفیعی مراتب فوق و اظهارات‌کنندگان را تصدیق می‌نمایم. محل امضا و انگشت.
رأی دادگاه زمان جنگ سراب در مورد افراد مذکور چنین صادر شد:
پرونده اتهامیه شش نفر غیرنظامیان بالا که دادستان دادگاه به جرم حمل سلاح از لحاظ به هم زدن اساس حکومت به استناد ماده 319 قانون دادرسی و کیفر ارتش تقاضای مجازات نامبردگان را نموده است مورد مطالعه هیأت دادگاه [قرار گرفت] پس از بررسی و مداقه در اوراق پرونده اتهامیه و مدارک و دلایل موجوده آن و اظهارات مطلعین در محضر دادگاه، ادعای دادستان را درباره هر شش نفر متهمین موسوم به اژدر فرزند رحمن شهرت شافعی و محمد فرزند بشیر شهرت و میرمحمود فرزند میراسماعیل شهرت جنگی و علی‌محمد فرزند خانکشی شهرت دست‌آموز و میرمحمدحسین فرزند میراسماعیل شهرت محمودی و اسمعلی فرزند قلندر شهرت عمرانی سنزیقی وارد دانسته و به اتفاق آراء نامبردگان را به جرم قیام مسلحانه به منظور به هم زدن اساس حکومت مرکزی بنا بر مواد 319-317 قانون دادرسی و کیفر ارتش به مجازات اعدام محکوم می‌نماید.
رئیس دادگاه زمان جنگ سراب سرهنگ احمد نخجوان
[امضاء]
دادرسان: 1- سرهنگ احمد طاهرنیا [امضا] 2- سرهنگ حسینقلی بزرگ امید [امضا]
دادستان دادگاه سرهنگ شریف‌الدین قهرمانی [امضا]
وکیل مدافع سروان عبدالعلی نصرتی 16/3/1326»
در این زمان به دستور مستقیم محمدرضا پهلوی (شاه)، محکومین به اعدام از اعضای فرقه دمکرات حق تجدیدنظر نداشتند؛ چون در ادامه سند مذکور چنین آمده است:
طبق امریه شماره 849/3/10/25 فرماندهی نیروی سابق مراغه و فرماندهی لشکر 3 آذربایجان به فرمان مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاهی رأی صادره در مورد این قبیل متهمین که در این نوع دادگاه‌ها محکومیت حاصل می‌نمایند، بدون تجدیدنظر بوده و بایستی فوراً به موقع اجرا گذارده شود. رئیس دادگاه زمان جنگ سراب سرهنگ احمد نخجوان [امضا]، دادستان دادگاه سرهنگ قهرمانی [امضا].
ابوالحسن واقف که سه ماه از سوی فرقه دمکرات فرماندار سراب بود بعد از دستگیری و محاکمه به ده سال زندان محکوم گردید. به گفته فرزندش چند ماه از حبس را در سراب و بقیه را در تبریز گذرانید و بعد از دو سال از حبس آزاد شد.  بعد از استعفای ابوالحسن واقف، شخصی به نام میررحیم نوعی از طرف فرقه جای او را گرفت. در حکم شماره 10377 ق به تاریخ 22/5/1326 دادستانی ارتش، میررحیم نوعی به اعدام محکوم شد. کیفرخواست سرهنگ شریف‌الدین قهرمانی دادستان دادگاه زمان جنگ سراب علیه میررحیم نوعی چنین است:
رحیم نوعی قبل از تشکیل فرقه دمکرات، انواع و اقسام مشاغل مختلف را دارا بوده پس از تشکیل فرقه دمکرات به واسطه جدیت و فعالیت در وطن‌فروشی بخشداری بستان‌آباد را قبول نکرده فرماندار خوی گردید و بعد از پنج ماه تعویض و به بخشداری سراب منصوب شده تا اضمحلال حکومت متجاسرین در این شغل باقی بوده است. پس از ورود نیروهای اعزامی از مرکز، فراری و در ده زیری [یکی از روستاهای سراب] دستگیر می‌شود. در موقع فرار مقداری از وجوه ارسالی جهت تبلیغ و انتخابات را برداشته و می‌گوید چهار هزار ریال آن را در بیابان کنار سنگی انداخته و سیصد ریال آن را هم با اسلحه کمری خود از دست داده و بقیه را که سیصد ریال می‌باشد مخارج کرده است که جمعاً پول برداشت شده 4600 ریال بوده است. به علاوه در موقع بخشداری خود اثاثیه منزل آقای سیف‌السلطان و آقای معصوم‌خان و آقایان اسکندری‌ها از همان اثاثیه را می‌خواسته به نفع خود از بین ببرد که اهالی بعداً کشف نموده‌اند. غیر از قسمت‌های فوق، مقداری اسلحه و مهمات از منزل نامبرده در تبریز کشف گردیده، بنا بر مطالب معروضه در فوق از اول قیام متجاسرین بر علیه دولت شرکت داشته و جهت پیشرفت مقاصد شوم ماجراجویانه مقدرای اسلحه در ذخیر داشته و نیز به مال مردم دست‌اندازی کرده است.
در مجموع 24 نفر از فدائیان فرقه دمکرات (به تعداد ژاندارم‌های کشته شده) توسط دادگاه زمان جنگ محاکمه و به اعدام محکوم شدند. شرح دادگاه این محکومان غیر از هفت نفری که ذکر شد در مجموعه اسنادی که در اختیار ماست وجود ندارد. به هر حال استاندار وقت آذربایجان در نامه‌ای محرمانه به وزارت کشور در تاریخ 31/6/1326 چنین می‌نویسد:
عطف به نامه شماره 2961م-14/6/1326، طبق گزارشات شهربانی سراب و به استناد نامه‌های فرمانداری نظامی سراب، دادگاه‌های مربوطه 24 نفر زندانی متهم به همکاری با متجاسرین تاکنون با تشریفات قانونی در سراب به دار آویخته شده‌اند. اینک صورت اسامی آنها برای استحضار ارسال و من‌بعد نیز به محض وصول گزارش به عرض خواهد رسید. رئیس شهربانی آذربایجان، سرتیپ دانشور.
رنوشت با رونوشت صورت مربوط، عطف به نامه شماره 10589 ن-5/6/1326 به وزارت کشور ایفاد می‌گردد. استاندار آذربایجان [امضا]
صورت اسامی 24 نفر متهمین که اعدام شده‌اند: 1- اژدر فرزند رحمن [شهرت] شافعی، 2- محمدبشیر بشیری، 3- محموداسماعیل جنگی، 4- علیمحمد خانکشی دست‌آموز، 5- میرمحمدحسین میراسماعیل محمودی، 6- اسماعیل قلندر عمرانی، 7- اسماعیل محمود ابراهیمی، 8- محمدکاظم دژلکا، 9- حضرقلی مهدی اجلالی، 10- محمدعبدالله تاموزی، 11- یحیی ممی سرابی، 12- محرم ابی‌ستاری، 13- علی خانعلی فدایی، 14- کریم‌حسین بزوی، 15- هلال عبدالحسین هلالی، 16- میررحیم میرعلی‌اکبر نوعی، 17- روح‌الله حبیب حسنی، 18- صمدمحمد محمدی افزون، 19- اسماعیل جهاندیده، 20- عوض حسین‌پور، 21- سیدحسن جلالی، 22- حسین صافی، 23- محمدحسین داراق خلیل داراق، 24- علی‌ستار جدی.
برخی منابع علاوه بر 24 نفر مذکور، اسامی عده دیگری از اعدام‌شدگان در سراب را ذکر کرده‌اند که عبارتند از: بخشی ترابی، سیدحسن اسفستانی، محمدحسن اوغانی، بهمن اوغانی، جعفر مکی رازلیقی، اژدر بالواری، سیدحسن عسکراوغلو و علی‌خان اگندی (این فرد عضو کمیته دهستان مهربان بود و به دستور امیرنصرت اسکندری اعدام شد)، محمدحسن اصل رزاقی و میرمحمدحسین دست‌آموز.
به گفته معمرین سراب، هر صبح زود چهار نفر از محکومین به اعدام را در چهارسوی چهارراه اصلی شهر به دار می‌آویختند.
بر طبق گزارش شهربانی تبریز به استناد گزارش شهربانی مراغه، دادگاه زمان جنگ شهر مراغه فردی به نام محمدعلی رامتین  اهل سراب سرگرد متجاسرین را به اعدام محکوم کرد. وی در ساعت 6 صبح روز 16/10/1325 به دار آویخته شد.