محمد مطلق
بررسی جغرافیای زبان ترکی در سواحل ارس و سپیدرود از کوهستان تا دریا

۲۱ آذر, ۱۳۹۹
بررسی جغرافیای زبان ترکی در سواحل ارس و سپیدرود از کوهستان تا دریا

پروفسور آندژی پیسوویچ استاد زبانشناسی و استاد دانش‌های انسان کاوانه دانشگاه یاگلونی لهستان در کتاب “عقاب سفید” نوشته آیدین فرنگی نویسنده و روزنامه‌نگار اردبیلی که مجموعه مصاحبه‌ای است با استادان زبانشناس این دانشگاه، تئوری زبانشناختی مهمی را طرح می‌کند که می‌توان نام آن را تئوری “رودخانه و کوهستان” گذاشت. این تئوری نشان می‌دهد زبان‌ها به طور طبیعی چگونه با جریان رودخانه بسط و گسترش می‌یابند و چگونه در کوهستان گیر می‌افتند و حرکت‌شان کند می‌شود. بر این اساس بررسی رودخانه‌های ارس و سپید رود یا قزل اوزن به ما نشان خواهد داد که چگونه زبان ترکی روند طبیعی بسط و گسترش زبان را در شمال غرب ایران و قفقاز جنوبی متوقف و آن را چند پاره کرده است.

اما پیش از پرداختن به این نظریه، باید موضوع مهم دیگری را یادآوری کرد و آن اینکه زبانشناسان شرق اروپا در سال‌های حاکمیت شوروی به دلیل حساسیت شخص استالین از برجسته شدن هویت ایرانی 17 شهر واگذار شده ایران به روسیه تزاری و تلاش برای دگرگونی هویتی آنها با محدودیت فراوانی در زمینه شناخت زبان‌های ایرانی و آریایی رو به رو بوده‌اند و اغلب به یادگیری و مقایسه یک زبان واسط مثل ارمنی یا یک زبان ایرانی قابل دسترس مثل کردی کرمانج در لاچین قفقاز و در همسایگی قراباغ که به کردستان سرخ شهرت دارد پرداخته‌اند. کرمانجی علاوه بر خراسان شمالی و شمال غرب، 35 میلیون گویشور خارج از جغرافیای امروز ایران در کردستان ترکیه، کردستان سوریه، قفقاز جنوبی و نیز جمعیت اندکی در لبنان و اردن دارد.

بنابراین در سال‌های حاکمیت شوروی، تحقیق روی دو زبان همسایه کردی و ارمنی در قفقاز جنوبی، می‌توانست کمترین بدگمانی را برای پژوهشگران شوروی و بلوک شرق برانگیزد و آنها را به درک بهتر زبان‌های ایرانی نزدیک سازد که در “عقاب سفید” نیز کم و بیش به این محدودیت‌ها پرداخته شده است. به عنوان مثال خود آندژی پیسوویچ اشاره می‌کند که برای درک بهتر زبان‌های آریایی از هزار واژه فارسی وارد شده در زبان ارمنی استفاده بسیاری برده و رساله دکترای خود را نیز برهمین اساس تالیف کرده است. بنابراین می‌توان گفت ارمنی شناسی و کردی شناسی برای زبانشناسان حوزه نفوذ اتحاد جماهیر شوروی همواره پنجره‌ای به ایرانشناسی بوده است.

تئوری رودخانه و کوهستان

اما تئوری رودخانه و کوهستان که به سادگی، شکل طبیعی بسط و گسترش یک زبان در امتداد رودخانه یا ساحل دو طرف و نیز نحوه گیر افتادن یک زبان در کوهستان و رشد متفاوت آن را نشان می‌دهد. پیسوویچ در پاسخ به این پرسش آیدین فرنگی که منشا پیدایش تفاوت دو زبان ارمنی شرقی و غربی چیست، می‌گوید: “زبان ارمنی باستان هزار و 600 سال قدمت دارد. زبان در اثر تحولات طبیعی دگرگون می‌شود. ارمنستان کشوری است کوهستانی و رفت و آمد در آن آسان نیست. در ایران هم زبان یا لهجه‌های مازندرانی و گیلکی با زبان فارسی تهرانی فرق می‌کند؛ برای اینکه کوهستان البرز مانع حرکت بوده و مردم مدت‌های طولانی بدون ارتباط با دیگران به سر می‌بردند و زبان‌ و لهجه‌ به صورت متفاوتی دچار تحول می‌شد. وجود کوهستان و رودخانه‌های بزرگ از دلایل ایجاد و تفاوت لهجه‌هاست. برای نمونه در کردستان عراق و در دو سوی رودخانه زابِ بزرگ که به فرات می‌پیوندد، در جنوب لهجه کردی سوران کاربرد دارد و در شمال، کردی کرمانج.”

بررسی مسیر حرکت دو رودخانه مهم ارس و سپیدرود که اولی از کوه‌های بینگول یا مینگول (هزار گل) در کردستان ترکیه سرچشمه می‌گیرد و پس از ورود به خط مرزی شمال غرب ایران وارد جمهوری باکو شده و با جریان یافتن در منطقه تاریخی اران در نزدیکی شهر “نفت چالا” یا نفت چاله به خزر می‌ریزد و دومی با طی مسیری مشابه از ارتفاعات چهل چشمه (چِل چَمَه) دیواندره در استان کردستان و با گذر از استان‌های زنجان، آذربایجان شرقی، اردبیل و گیلان، درنهایت همچون ارس وارد خزر می‌شود، نشانه‌ها و نکات بسیار مهمی را پیش روی ما می‌گسترد که می‌تواند منجر به درک عمیقی از نقشه زبانشناختی شمال غرب ایران و قفقاز جنوبی شود.

در یک نگاه کلی متوجه می‌شویم دو سمت هر دو رودخانه از پیوست زبانی برخوردار است اما در میانه به یکباره زبان ترکی این پیوست را از هم گسسته است. علاوه بر زبان، آثار بسیار مهم باستانی، قلعه‌ها، سنگ نوشته‌ها و… در مسیر هر دو رود، نشان می‌دهد این پیوست طی سده‌ها و هزاره‌ها برقرار بوده و این دو رودخانه به طور طبیعی نقش بسیار مهمی در انتقال فرهنگ و تمدن از سواحل خزر و البرز به سمت زاگرس و آسیای صغیر داشته‌اند و اقوام ایرانی در این مسیر به سمت سرچشمه‌ها در حرکت بوده‌اند؛ زبانی از دل زبان دیگر و گویشی از دل گویش دیگر بیرون آمده و به سمت چشمه‌سارها و سرشاخه‌ها حرکت کرده است. این حرکت گاه می‌توانسته برعکس باشد مثل سرازیر شدن مادها از زاگرس میانی و حرکت در مسیر زاینده رود. “مادی”ها یا نهرهای سه هزار ساله اصفهان که هنوز هم کاربرد دارد این موضوع را تایید می‌کند و در ادامه وقتی دیگر از مادی نیز کاری برای انتقال آب برنمی‌آید، رودخانه‌های زیرزمینی یا قنات‌ها ساخته می‌شوند تا تمدن را از زاگرس به قلب ایران سرازیر کنند. پس همچنان که رودها در اروپا و چاه‌ها در شبه جزیره عربستان عامل مهم شکل‌گیری شهرها و تمدن‌ها بوده‌اند، در ایران نیز چشمه‌سارها و رودخانه‌ها و نیز رودهای مصنوعی در روی زمین و زیرزمین این وظیفه را برعهده گرفته‌اند.

جریان زبان در مسیر رود

بررسی جریان زبانی در مسیر دو رود ارس و سپیدرود با ساده‌ترین شکل ممکن به ما می‌گوید زبان ترکی به عنوان یک زبان از خانواده زبان‌های اورال آلتایی که خاستگاه آن صحرای گبی در شمال غرب چین و جنوب مغولستان است، به طور طبیعی در این مناطق بسط و گسترش نیافته و زبانی است تهاجمی که با روی کار آمدن حکومت‌های “ترک تبار” و “ترک زبان” رواج یافته و با زبان پیشین اقوام ایرانی مخلوط شده است. بگذارید ابتدا نقشه سپیدرود یا قزل اوزن را اندکی جزئی‌تر بررسی کنیم.

همان طور که گفته شد سپیدرود که اکنون بخشی از آن با نام “قزل اوزن” شناخته می‌شود، از چشمه‌سار چهل چشمه دیواندره به سمت بیجار، مرکز منطقه گروس سرازیر می‌شود. نام قدیمی این رودخانه “ماردوس” بوده که پس از حکومت ایلخانان به قزل اوزن (طلای شناور یا شناور سرخ) تغییر کرده است. در بیجار چند رودخانه کوچک و بزرگ دیگر به قزل اوزن می‌پیوندد تا اینکه رودی بزرگ و خروشان در امتداد منطقه حفاظت شده و باستانی “دره پادشاهان” این شهر جریان می‌یابد و درنهایت وارد استان زنجان می‌شود. پس از عبور قزل اوزن از دره پادشاهان، دیگر اندک اندک زبان کردی جای خود را به ترکی می‌سپارد و گاه در نام روستا یا منطقه‌ای خود را نشان می‌دهد تا اینکه به یکباره محو می‌شود.

این رودخانه پس از عبور از چند روستای میانه زنجان وارد خلخال در جنوب استان اردبیل می‌شود که باز می‌بینیم آرام آرام ترکی رنگ می‌بازد و تاتی جای آن را می‌گیرد. رود بار دیگر به طارم در استان زنجان برمی‌گردد؛ منطقه‌ای که تاتی و ترکی درهم آمیخته است و درنهایت با عبور از منجیل، رودبار، رشت و آستانه اشرفیه وارد دریای خزر می‌شود. بنابراین سپیدرود به ترتیب از چهار جغرافیای زبانی یعنی کردی، ترکی، تاتی و درنهایت گیلکی عبور می‌کند که بجز ترکی، سه زبان دیگر جزو زبان‌های ایرانی و از یک خانواده زبانی هستند و پیوندهای کاملا ملموسی دارند. آیا می‌توان وجود ترکی را در میانه چنین بافت به هم پیوسته‌ای طبیعی دانست؟

اگر بار دیگر به تئوری رودخانه و کوهستان برگردیم، می‌بینیم زبان ترکی اگر به صورت طبیعی در امتداد رود یا مناطق اطراف آن همراه با حرکت اقوام ایرانی و به شکلی طبیعی رشد و گسترش می‌یافت، اکنون می‌بایست ده‌ها لهجه و زبان ترکی می‌داشتیم درحالی که تفاوت ترکی در این نواحی تنها محدود به تفاوت موسیقی کلام است. به عنوان مثال یک جمله ساده “چه می‌خواهی؟” در کردی چنان متفاوت است که گاه ممکن است یک کرد هم متوجه سوال گوینده نشود: “چَت گَرَکَ؟”، “چَه خوازید؟”، “چَه تواید؟”، “چَه اتواید؟”، “چیت دَوی؟”، “چیت بَه پیوستَه؟”، “چی دَخوازید؟” چرا ما شاهد چنین تنوعی در ترکی نیستیم؟ پاسخ مشخص است؛ این زبان قدیمی نیست و از آن مهمتر با یک الگوی مشخص و در یک مقطع زمانی مشخصی رواج یافته است.

دوباره به قزل اوزن یا سپیدرود بازخواهیم گشت اما پیش از آن سری بزنیم به ارس که آنجا هم همین اتفاق را می‌توانیم به سادگی ببینیم؛ یعنی پیوند سرچشمه و نقطه پایانی و گسست این دو با قیچی ترکی در میانه ی رود. همان طور که گفته شد ارس از کردستان ترکیه سرچشمه می‌گیرد و جالب آنکه ساکنان این منطقه “زازا” نشین هستند. کردی زازاکی یا زازایی که امروزه به عنوان یکی از گویش‌های کردی کرمانج با حدود 8 میلیون گویشور شناخته می‌شود، در اصل ریشه کردی ندارد و بعدها با زبان کردی آمیخته است. ریشه زازایی را می‌توان زبان‌های غرب خزر و از خانواده گیلکی و تاتی و تالشی دانست که با حرکت اقوام ایرانی در مسیر ارس سر از آسیای صغیر درآورده است. به همین دلیل سبک زندگی زازاها هنوز هم با سایر کردهای کرمانج در ترکیه متفاوت است. کردها کوهپایه نشین و دامدار اند، درحالی‌ که زازاها دشت نشین و کشاورز هستند. اگرچه همه این زبان‌ها از یک رگ و ریشه‌اند و هرچه از نظر زمانی به عقب برگردیم اختلاف آنها کمتر و کمتر می‌شود تا جایی که دیگر تفاوتی در میان‌شان باقی نمی‌ماند.

حال نسبت عمیق زازایی در سرچشمه و تاتی در نقطه پایانی رود چه روایت ناشنیده‌ای برای ما می‌تواند داشته باشد؟ تاتی و تالشی البته فقط در نقطه پایانی نیست که خودنمایی می‌کند بلکه در دو سوی مسیر رودخانه، مدام با لکه‌های بزرگی از تاتی، تالشی و کردی مواجه می‌شویم که فعلا تا به امروز از یورش حوادث تاریخ جان سالم به دربرده‌اند؛ مثل باغ‌های پراکنده‌ای که زمانی جنگل وسیع و یکدستی بوده است.

تاتی گویشی از ترکی است؟

جالب آنکه با ورود قزل اوزن به روستاهای ترک زبان در نقطه تماس کردستان و زنجان، با دو گویش ترکی مواجه می‌شویم؛ ترکی شاهسونی و ترکی تاتی که قاعدتا تنها تفاوت این دو گویش در موسیقی زبان است و بس. در این منطقه با این پرسش رایج مواجه می‌شوید که شما ترک تات هستید یا شاهسون؟ این درحالی است که اساسا زبان تاتی ربطی به ترکی ندارد و زبانی شبیه به کردی یا گیلکی و از خانواده زبان‌های ایرانی است. این مسئله نشان می‌دهد تات‌هایی که برعکس جریان رود از سواحل غربی خزر به سمت سرچشمه‌ها‌ در حرکت بوده‌اند با تغییر زبان و همین طور تغییر بافت جمعیتی مواجه شده‌‌اند و از خلال این حوادث، تنها نام قوم را حفظ کرده و آن را روی زبان جدید گذاشته‌اند؛ ترکی تاتی. با این الگو دقیقا در طارم و خلخال نیز به صورت جمعیت دو زبانه تات‌های ترک زبان مواجه می‌شویم. این وضعیت همچنین در ارس نیز قابل شناسایی است یعنی در این سوی رود مناطق تات زبان در شمال آذربایجان شرقی و اردبیل و در آن سو منطقه وسیع تات زبان‌ها و تالش زبان‌های بیله سوار و سالیان و نفت چاله و… زبان تاتی و تالشی در جمهوری باکو چنان مناطق وسیعی را به خود اختصاص می‌دهد که می‌توان این جغرافیا را از آستارا در مرزهای جنوب شرقی این کشور با ایران تا باکو و پس از آن تا مرز روسیه دانست. زبان تاتی همچنین در مناطقی از روسیه و در سواحل خزر ادامه می‌یابد.

با این همه خود کلمه تات، یک واژه ترکی و معادل عجم در زبان عربی است که ترکان برای ایرانیان به کار برده‌اند و به معنای زبان پهلوی یا زبانی بوده که از آن سردر نمی‌آورده‌اند و همچنان که اسناد تاریخی بسیاری نشان می‌دهد زبان آذربایجان در جنوب ارس و قفقاز جنوبی در شمال این رودخانه پهلوی یا به قولی تاتی بوده است.

آیا جمعیت ایرانی ساکن در این مناطق یکسره محو شده و ترکان صحرای گبی جای آنها را گرفته‌اند؟ خیر. قطعا عمر حضور ترکان کوچ رو در این منطقه که بیش از 700 سال نیست به عمر تمدن شهری تبریز، اردبیل، ارومیه، مراغه، خوی، سلماس، مرند و یا گنجه و باکو قد نمی‌دهد بنابراین آذری‌های ایران و قفقاز ترک زبانند نه ترک تبار. قضیه ساده‌تر از این‌هاست؛ در این مناطق رشد طبیعی زبان متوقف و به دلایل گوناگون سیاسی، جنگ‌ها، حاکمیت ترک تباران و ترک زبانان در سده‌های اخیر تغییر کرده است.