شکل گیری دیپلماسی خاویار در ایران و اروپا
دیاسپورای ترکیه و جمهوری آذربایجان در فرانسه: ابزارهایی در خدمت پان ترکیسم

۱۴ فروردین, ۱۴۰۰
دیاسپورای ترکیه و جمهوری آذربایجان در فرانسه: ابزارهایی در خدمت پان ترکیسم

نویسنده: ت. یگاویان؛

ناشر: مرکز تحقیقات اطلاعات فرانسه

مترجم: دکتر کامروز خسروی جاوید؛ سایت آذریها

دسترسی به متن اصلی

مقدمه

گزارش پیشرو ترجمه و خلاصه ای است از گزارش راهبردی مرکز تحقیقات اطلاعات فرانسه در خصوص فعالیت های برون مرزی جمهوری آذربایجان و ترکیه در فرانسه با استفاده از ابزارهای قومیتی و نژادی (دیاسپورای ترکیه و جمهوری آذربایجان در فرانسه: ابزارهایی در خدمت پان ترکیسم). برخی نکات در این نوشته اهمیت بسزایی دارد. به ویژه اشاره‌ی مؤلف با ذکر سند و مآخذ، نسبت به هزینه‌ مالی گسترده باکو در برخی کشورهای جهان جهت لابی گری سیاسی با توجه به اشارات آن قابل توجه است. نویسنده در گزارش مفصل 39 صفحه‌ای خود، به دیاسپورای ترکیه‌ای در فرانسه و گسترش ایدئولوژی افراطی پانترکی در میان آنها با هدایت دولت ترکیه اشاره دارد. بخش نخست این گزارش به شبکه گرگ های خاکستری در  اروپا به عنوان اهرم فشار ترکیه می پردازد و توضیح میدهد که چرا سازمان های اطلاعاتی اروپا فعالیت آنها را محدود کرده اند. بخش دوم به فعالیت لابی‌گری جمهوری باکو در جهان به ویژه اروپا می پردازد. بر این اساس انجمن های دوستی، مراکز فرهنگی و فوروم های مشترک مهم ترین پوشش برای لابی گری سیاسی باکو در  اروپا به ویژه فرانسه هستند. در بخشی دیگر از گزارش به سرمایه گذاری شبکه گرگ های خاکستری بر روی کلوپ های ورزشی از جمله «تیم های فوتبال» در سراسر جهان اشاره شد است. در سال 2001، بررسی‌ سازمان‌های اطلاعاتی هلند نشان دادند که گرگ‌های خاکستری در اروپا، قفقاز و آسیای میانه، شبکه‌ی گسترده‌ی فرهنگی و ورزشی به وجود آورده اند.

این گزارش به توزیع میلیونها دلار در سراسر جهان از جمله ایران از سوی باکو اشاره میکند که به دیپلماسی خاویار معروف است. به گفته این مرکز مطالعاتی فرانسوی، پول هایی که باید صرف جلب نظر «سیاست مداران» و «رسانه ها» در کشورهای هدف می شدند ابتدا به چهار شرکت بریتانیایی منتقل شده و سپس در کشورهای مختلف از جمله جمهوری اسلامی ایران هزینه شده اند. به نظر می رسد انتخاب بریتانیا برای پولشویی تصادفی نبوده باشد. از نظر تاریخی بریتانیای کبیر حامی و حتی طراح پان ترکیسم در قرن نوزده جهت ایجاد یک کمربندی حایل علیه روسیه تزاری بود. از نظر اقتصادی- سیاسی نیز بریتانیا مهم ترین حامی جمهوری آذربایجان در بین کشورهای اروپایی است. شرکت بریتیش پترولیوم ( با نام قبلی شرکت نفت ایران- انگلیس که در دوران نهضت ملّی از منابع نفتی ایران خلع ید شد) خریدار و استخراج کننده اصلی نفت خزر است. بنابراین بریتانیا محلی امن برای فعالیت های سرّی بزرگ برای باکو محسوب می شود.

یگاویان، محقق و عضو مرکز تحقیقات اطلاعات فرانسه، دانش‌آموخته علوم سیاسی، دارای دکترای تاریخ مطالعات معاصر، و عضو هیأت تحریریه‌ی مجله‌ی کونفلیت (conflit) در زمینه‌ی ژئوپلیتیک است. نویسنده‌ی مقالات متعددی در زمینه‌ی علوم سیاسی بوده و آخرین کتاب او بنام «مکاتب مشرق‌ زمین» در سال 2019 میلادی منتشر شده است. این نوشتار ترجمه و تلخیصی از مقاله‌ی مفصل وی در مرکز تحقیقات اطلاعات فرانسه که در ژانویه‌ی 2021 میلادی منتشر شده، می‌باشد.

 

بخش یک: اقلیت تُرک‌تبار فرانسه ابزاری در دست توسعه‌طلبی آنکارا

در 25 ژوئیه‌ی 2020 میلادی، در شهرک «دِسین» فرانسه، دسته‌هایی از پانترک‌های ملی‌گرای افراطی و عضو گروه «گرگ‌های خاکستری» به تظاهرات مسالمت‌آمیزی که در حمایت از ارمنستان برگزار شده بود حمله کردند. سردسته‌ی آنها، احمد چتین 23 ساله، دستگیر و به 4 ماه زندان محکوم شد. پس از پیروزی جمهوری آذربایجان در جنگ قراباغ که با همکاری ترکیه صورت گرفت، گروه‌های پانترک به خیابان‌‌های شهرهای فرانسه ریختند و با برافراشتن پرچم ترکیه و نمایش نماد گرگ‌های خاکستری با دست، [که سر گرگ را نشان می‌دهد] به شادمانی پرداخته، و شعار «ما ارمنی‌ها را نابود خواهیم کرد» را فریاد زدند. همه‌ی این تحرکات موجب شد وزیر کشور فرانسه در 4 نوامبر 2020میلادی، فرمان ممنوعیت فعالیت «گرگ‌های خاکستری» را در خاک فرانسه صادر کند. جریان‌های پان‌ترکیستی که در میان ترک‌تباران فرانسوی گسترش یافته است و از سوی آنکارا حمایت می‌شود، به سمت جمهوری خواهر، یعنی دولت باکو هدایت و تزریق شده و به حمایت از آن در جنگ قراباغ پرداخت.

این گروه‌های خشن، نزدیکی بسیاری با گروه‌های مافیایی و جنایتکار سازمان‌یافته دارند و نیز به فعالیت‌های گسترده‌ی اقتصادی، سیاسی و ورزشی (به ویژه باشگاه‌های فوتبال) می‌پردازند. در سال 2001، بررسی‌ سازمان‌های اطلاعاتی هلند نشان داد که گرگ‌های خاکستری در اروپا، قفقاز و آسیای میانه، شبکه‌ی گسترده‌ی فرهنگی و ورزشی به وجود آورده و هچنین دست به قاچاق انسان، آدم‌ربایی و دیگر جرایم می‌زنند.

مهاجرت ترکیه‌ای‌ها به فرانسه در دهه‌ی 60 میلادی و به ویژه پس از عقد قرارداد مهاجرت کارگران تُرک، میان دو کشور شدت گرفت. بطور عمده، روستائیان مناطق آناتولی شرقی، مانند ارزنجان، سیواس، قارص، قونیه و غیره بدنه‌ی اصلی این مهاجران را تشکیل می‌دادند. در پی کودتاهای متعدّد دهه‌ی هفتاد و هشتاد میلادی، و نیز جنگ با پ‌.ک‌.ک در کردستان ترکیه، شمار زیادی از مهاجران ترکیه‌ای که این بار شامل کُردها، چپ‌گرایان، علویان و غیره می‌شدند به فرانسه پناهنده و در آنجا ساکن شدند. این موضوع به تغییر بافت جمعیتی مهاجران ترکیه‌ای در فرانسه انجامید، بطوری‌که درصد ترک‌تبارهای مهاجر را کاهش داد.

کُردها و علویان به‌راحتی در بافت اجتماعی فرانسه ادغام شدند، در حالی که ترک‌های سنی مذهب به شدت به آنکارا و حزب حاکم A.K.P وابسته بوده و هستند. آنها به شدت تحت تأثیر گرایش‌های ‌‌افراطی «تُرک‌گرایی» قرار دارند و مفهوم «غربت» یعنی یادمان نوستالژیک سرزمین مادری را در میان خود پرورده‌اند. پیوند آنها با ترکیه، و رفت و آمدشان به آنجا بطور مداوم برقرار است. این ترک‌تبارهای فرانسوی نهادهایی مانند فدراسیون «تُرکان فرانسه» و «چهره‌ی ملّی» را بنیاد نهاده‌اند که بیش و پیش از هر چیزی به دولت ترکیه وابسته است و از سوی سفارت‌خانه‌ی آن، هدایت و سیاست‌گذاری می‌شود. در 27 سپتامبر 2020میلادی، دولت باکو به کمک ترکیه و پاکستان، به منطقه‌ی قراباغ تاخت و توانست با ایجاد تسلط کامل هوایی در منطقه به یاری پهپادهای ترکیه‌ای و اسرائیلی، نیروهای قراباغی را شکست دهد و کنترل هفت ولایت پیرامونی قراباغ و نیز منطقه‌ی شوشی در این ناحیه را بدست آورد. در 10 نوامبر همین سال، پیمان آتش‌بس به اهتمام مسکو و آنکارا میان دو دولت ارمنستان و جمهوری باکو امضا شد؛ هرچند تنش و دشمنی همچنان ادامه دارد و هنوز مسائل حل نشده‌ای پابرجاست. مهمترین آنها «دالان پان‌ترکی»‌ای است که ترکیه و آذربایجان اصرار دارند آن را در جنوب ارمنستان احداث نمایند؛ منطقه‌‌ی «سیونیک» که باریکه‌ی کوهستانی است که ارمنستان و ایران را به هم متصل می‌سازد و به لحاظ استراتژیک اهمیت فراوانی دارد. ترکیه مایل است از این طریق نخجوان را به خاک اصلی جمهوری آذربایجان متصل نماید.

فرانسه از همان آغاز نبردها تا اندازه‌ای جانب ارامنه‌ را گرفت و برای بکارگرفته شدن جهادی‌های سوری در این جنگ اعتراض نمود. فرانسه که از قرارداد مسکو چندان رضایتی ندارد می‌کوشد تا دوباره، گروه «مینسک» قوی‌تری را جهت حل و فصل مسائل مرتبط با موضوع قراباغ، مبتنی بر حقوق بین‌الملل تشکیل دهد. رأی‌گیری‌ که در مجلس سنا و نمایندگان فرانسه مبنی بر شناسایی رسمی «آرتساخ» صورت گرفت، به شدت خشم باکو و آنکارا را برانگیخت. در مقابل ترکیه کوشیده است با فعال کردن 700,000 ترک‌تبار فرانسوی در راستای منافع خود، پاسخ محکمی به این گونه اقدامات دولت فرانسه بدهد.

بخش دوّم: ناسیونالیسم، سلاحی ایدئولوژیک

در این بخش، نویسنده نخست به شکل‌گیری و پیدایش پان‌ترکیسم پرداخته، جایگاه نژادپرستانی مانند ضیاء گوگ‌آلپ با اصالت کُرد، و نهال آتسیز را در شکل‌گیری جریان نژادپرستانه‌ی پانترکی بررسی ‌کرده، و به رُمان «گرگ‌های خاکستری» آتسیز اشاره می‌کند؛ جنبش ترک‌های جوان و کمیته‌ی اتحاد و ترقّی را یادآور می‌شود و قتل‌عام ارامنه را زیر نظر انور پاشا و دیگر ترک‌های جوان بیان می‌کند؛ به نقش اساسی یهودیان تابع امپراطوری عثمانی، در اوج‌گیری جریان پان‌ترکیسم می‌پردازد و افزون بر کوهن (1961-1883) به دو یهودی دیگر، هانری سوریانو و مارسل فرانکو اشاره می‌کند که در سال 1928 «انجمن فرهنگ ترکیه» را پی‌ریزی کردند، که کوشش فراوانی برای گسترش ایده‌های پانترکی و زبان تُرکی داشت.

در سال 1958 میلادی، راست‌گرایان افراطی ترکیه صاحب حزبی بنام «حزب ملی جمهوریت» می‌شوند، که در سال 1969 به «حزب حرکت ملّی» M.H.P تغییر می‌یابد. چهار سال بعد از اینکه آلپ ارسلان تورکش (1997-1917) به ریاست این حزب رسید، این سرهنگ ارتش ترکیه نقش اساسی در کودتای سال 1960 ایفا می‌کند، که به برکناری نخست‌وزیر محافظه‌کار، عدنان مندرس منجر می‌شود. تورکش سال‌ها بعد شاخه جوانان «حزب حرکت ملّی» را بر پایه‌ی دیدگاه‌های ایدئولوژیک نژادپرستانه‌ی نهال آتسیز تأسیس می‌کند، با یک تفاوت مهم، که آتسیز را از شاگردان تورکش جدا می‌کند و آن اینکه، آتسیز با تمایل به شمنیزم آلتایی تُرکان، از اسلام تنفّر دارد و برای تحقیر، آن را دین اعراب می‌داند، در حالی که این‌ها با پوشش اسلام وارد می‌شوند. در این موضوع، یعنی نزدیک شدن دیدگاه‌های پان‌ترک‌ها به اسلام، می‌بایست به احمد آرواسی (1932- 1988) اشاره کرد. هم او بود که نخستین بار به ترکیب التقاطی میان اسلام و پان‌ترکیسم دست یازید. وی که ناسیونالیست افراطی و بیگانه‌ستیز و نژادپرست بود، اسلام را به عنوان ارزشی ملّی برای ترک‌ها به رسمیّت می‌شناخت، و قصد داشت با این تبلیغات اسلام-ترک‌گرایی، کُردها را نیز در این آش شله‌قلمکار تُرک‌‌گرایی خود، حل کند، اما دیری نپایید روند ترکیب کُردها در مردم تُرک با مشکلات جدّی روبرو شد.

نهادهای اطلاعاتی ترکیه از اعضای گرگ‌های خاکستری در راستای سرکوب مخالفان بهره گرفت. بسیاری از قتل‌های سیاسی صورت گرفته به دست گرگ‌های خاکستری در هماهنگی با سازمان اطلاعات و امنیت ترکیه «میت» بوده است.

در سال 1975میلادی، رهبر گروه تورکش در ائتلافی با نجم‌الدین اربکان به قدرت رسید و پست معاونت نخست‌وزیری را ازآن خود کرد. شعار وی این بود «قرآن راهنمای ماست، توران هدف ماست». این مطلب به خوبی به التقاط میان اسلام عثمانی و پان‌ترکیسم نزد آنها دلالت می‌کند. حزب حرکت ملّی از سال‌های دهه‌ی هفتاد میلادی، اقدام به تاسیس «خانه‌های آرمان‌گرا‎‌یان»‌ خود در اروپا کرد. سازمان گرگ‌های خاکستری برآمده از همین «خانه‌های آرمان‎‌گرایان» است که تحت تأثیر ایده‌های نژادپرستانه‌ی نهال آتسیز قرار دارد.

از سال‌های 80 و 90 میلادی به این سو، سازمان گرگ‌های خاکستری کوشیده است خود را با تحولات سیاسی ترکیه هماهنگ نماید. در ابتدای قدرت‌گیری اردوغان و حزب وی رابطه‌ی میان «حزب حرکت ملّی» با اردوغان پیچیده و خصمانه بود و گروه‌های مافیایی و ملّی‌گرایان افراطی «اَرگنَه‌کُن» که هم‌پیمان گرگ‌های خاکستری هستند، سعی در ساقط کردن حکومت اردوغان داشتند و به شدت و تندی با مذاکره‌ای که اردوغان با سازمان p.k.k در سال 2013 میلادی، آغاز کرده بود مخالفت می‌کردند.

از سال 2015میلادی به این سو، رابطه‌ی میان A.K.P و M.H.P بهبود یافت؛ چرا که اردوغان از اصلاحاتی که به نفع کُردها انجام داده بود عقب نشست و گفتمانی ملّی‌گرایانه در داخل و سیاستی تهاجمی در روابط خارجی در پیش گرفت. سرانجام ائتلاف میان A.K.P و M.H.P، به اردوغان این امکان را داد تا اکثریت پارلمانی را حفظ نماید و در عوض با شتاب بیشتری به سوی راست افراطی و ملّی‌گرایان پانترک بچرخد. در پی کودتای 1908 میلادی، کمیته‌ی اتحاد و ترقی که قدرت  را در استانبول در اختیار داشت، سازمانی بنام «تشکیلات مخصوصه» برپا کرد، که در واقع «بازوی اجرایی» برای آنچه که بعدها «دولت پنهان» را شکل داد، بود. این سازمان که بیشتر اعضای آن از نظامیان بودند به عملیات چریکی و پنهانی و غیره می‌پرداخت و بطور هدف‌مند نسل‌کشی ارامنه را در سال 1915میلادی، طراحی نمود. «گرگ‌های خاکستری» ادامه‌‌ی همان سنت مخفیانه‌ی تشکیلات مخصوصه می‌باشد. نام گرگ‌های خاکستری در دهه‌ی 70 میلادی در ترکیه بیشتر به گوش می‌رسید. مقطعی که کم وبیش، کشمکش داخلی میان چپ‌گراها و اقلیت‌های قومی از یک سو، و راست افراطی از سوی دیگر درگرفته بود و در نهایت منجر به کودتای 1980میلادی کنعان اورن شد.

بخش موسوم به عملیات ویژه‌ی ارتش، با همراهی آمریکایی‌ها تصمیم به سرکوب نیروهای دگراندیش گرفت و چون دخالت مستقیم پلیس یا ارتش را در محیط‌های دانشگاهی به مصلحت نمی‌دید، از اعضای گرگ‌های خاکستری در راستای سرکوب مخالفان بهره گرفت. از 1980 به این سو، گرگ‌های خاکستری به عنوان بازوی آهنین «دولت پنهان» در سرکوب کُردها، چپ‌ها، ارامنه و علویان بکار گرفته شد. بعدها روشن شد بسیاری از قتل‌های سیاسی صورت گرفته به دست گرگ‌های خاکستری در هماهنگی با سازمان اطلاعات و امنیت ترکیه «میت» بوده است.

اعمال تروریستی و حذف مخالفان به دست این تشکیلات، محدود به مرزهای ترکیه نشد و یکی از سرشناس‌ترین اعضای‌شان در غرب، بنام محمدعلی آقچا، دست به ترور نافرجام پاپ ژان پل دوم زد. همین شخص، دو سال قبل از آن در فوریه 1979میلادی، عبدی ایپکچی سردبیر روزنامه‌ی سوسیال‌ـ‌دموکرات «ملیّت» را به قتل رسانده بود. از سال 1982 به این سو، آنکارا اعضای گرگ‌های خاکستری را به اروپا و از جمله فرانسه، به منظور عملیات ترور، علیه مخالفانش گسیل کرد. یکی از این عملیات‌ها ترور «آرا تورانیان» بنیان‌گذار «جنبش ملی ارامنه» در سال 1983 بود. این گروه‌های خشن، نزدیکی بسیاری با گروه‌های مافیایی و جنایتکار سازمان‌یافته دارند و نیز به فعالیت‌های گسترده‌ی اقتصادی، سیاسی و ورزشی (به ویژه باشگاه‌های فوتبال) می‌پردازند. در سال 2001، بررسی‌ سازمان‌های اطلاعاتی هلند نشان دادند که گرگ‌های خاکستری در اروپا، قفقاز و آسیای میانه، شبکه‌ی گسترده‌ی فرهنگی و ورزشی به وجود آورده و هچنین دست به قاچاق انسان، آدم‌ربایی و دیگر جرایم می‌زنند.

در ادامه، گرگ‌های خاکستری به سراغ مخالفان و فعالان کُرد مستقر در فرانسه رفتند. عمر گونِی در سال 2013، سه زن کُرد عضو حزب کارگران کردستان را در پاریس به قتل رساند. در سال 2016، ده‌ها نفر از اعضای گرگ‌های خاکستری مسلح به سلاح سرد و گرم، به تجمعی از کُردهای مخالف حمله کردند که شماری زخمی بر جای گذاشت. اکنون، گرگ‌های خاکستری در اروپا به لطف دیاسپورای تُرک و شبکه‌های مرتبط، به عنوان بازوی اجرایی «دولت پنهان» ترکیه ایفای نقش می‌کند. در پی ائتلاف میان احزاب ترکیه ایفای نقش می‌کند. در پی ائتلاف میان احزاب A.K.P و M.H.P، گروه‌های دست‌راستی دیاسپورای تُرک به آنکارا نزدیک شده و در خدمت دستورات او قرار گرفته‌اند.

 

شبکه گرگ های خاکستری به فعالیت گسترده ورزشی (به ویژه باشگاه‌های فوتبال) می‌پردازند. در سال 2001، بررسی‌ سازمان‌های اطلاعاتی هلند نشان داد که گرگ‌های خاکستری در اروپا، قفقاز و آسیای میانه، شبکه‌ی گسترده‌ی فرهنگی و ورزشی به وجود آورده اند.

فدراسیون ترک‌های فرانسه «F.T.F» به صورت رسمی فعالیت‌هایش را اعزام متقاضیان به حجّ، پرداختن به امور کفن‌ودفن و سرویس‌دهی برای مسافرت تُرک‌تبارهای فرانسه به ترکیه بیان می‌کند، اما بنا به آنچه که در حساب‌های رسمی‌اش مانند فیسبوک می‌توان فهمید، به تبلیغات گسترده‌ی پان‌تورانیسم و پان‌ترکیسم دست می‌زند و شخصیت‌های مؤثر این جریان مانند ضیاء گوگ‌‌آلپ و آلپ‌ارسلان تورکش را تبلیغ می‌نماید. مدیر F.T.F نزدیکی مواضعش با M.H.P و حتی گرگ‌های خاکستری را پنهان نمی‌کند. این پانترک‌های افراطی، حتی رادیویی بنام M.I.T در منطقه «رون» دارند که پیگیر اهداف پانترکی است. عمده فعالیت‌های گروه‌های پانترک در فرانسه به کینه‎ورزی و ستیز با یونانی‌ها، ارامنه، کُردها و هر کسی که او را دشمن آرمان‌های خود بدانند معطوف شده است.

یکی از مهمترین فعالیت‌های ایشان در ارتباط با ارامنه، انکار نسل‌کشی 1915 میلادی ارامنه به دست ترکان عثمانی است. آنها حتی کمیته‌هایی را در فرانسه، آلمان، هلند، و غیره به نام طلعت پاشا، عضو ارشد ترکان جوان عثمانی که دخالت مستقیم در نسل‌کشی ارامنه داشت، تشکیل داده‌اند که اقدام به برگزاری تظاهرات و راهپیمایی بر علیه ارامنه و انکار قتل‌عام آنها می‌نمایند. هر چند دستور وزارت کشور ما [فرانسه] در نوامبر 2020، مبنی بر ممنوعیت فعالیت‌ گرگ‌های خاکستری در خاک فرانسه اهمیت بسزایی دارد، اما نباید از یاد برد، از آنجایی که این گروه‌ و گروه‌های مشابه در فرانسه وضعیت و موقعیت قانونی ندارند و به شکل رها شده‌ای موجود و فعال‌اند، این ممنوعیت بیشتر اهمیت سیاسی دارد تا درمقام عمل؛  چرا که این گروه‌ها درون همین f.t.f سازمان‌دهی شده و جای گرفته‌اند.

بخش سوم- [جمهوری] آذربایجان و شبکه‌های آن:

در نخستین جنگ جهانی، رهبران «ترک‌های جوان» سودای پان‌تورانیسم خود را داشتند و البته در آرزوی چاه‌های نفت باکو هم بودند، که اکثریت ساکنانش را تُرک‌زبان‌ها تشکیل می‌دادند. در پی انقلاب اکتبر 1917 و فروپاشی امپراطوری تزاری روس، حاکم محلی روس در قفقاز هم قدرت را رها کرد و کناره گرفت. عثمانی‌ها از این فرصت نهایت استفاده را برده و به قفقاز جنوبی لشکرکشی کردند. در آنجا یک جمهوری ضعیف و بی‌بنیاد، بنام جمهوری فدراتیو قفقاز جنوبی متشکل از تاتارها، ارامنه و گرجی‌ها تاسیس شده بود. انور پاشا وزیر جنگ دولت عثمانی، نیرویی با 9 لشکر را مأمور اشغال «آذربایجان» و شهر باکو نمود؛ شهری که توسط کمیته‌ی کمونیستی ارمنی، به رهبری استپان شائومیان اداره می‌شد. ارتش عثمانی با ایستادگی نومیدانه‌ی ارامنه که از تکمیل طرح نسل‌کشی‌شان به دست عثمانی‌ها در هراس بودند، روبرو شد. انور پاشا باکو را تحت تسلط خود درآورد و فرماندهی لشکر قفقاز عثمانی را به برادر ناتنی‌اش نوری پاشا سپرد. شمار این سپاه  20,000 تن بود و مشاور ایدئولوژیک آن احمد آقایف، روشنفکر قفقازی بود که سال‌‌ها در استانبول در تبعید به‌سر برده بود. به هر روی، ارامنه ناگزیر شدند به پیمان 1918 در باتومی تن دهند، که بر پایه‌ی آن کشور کوچکی در پیرامون ایروان و دریاچه‌ی سوان به مساحت 9000 کیلومتر‌مربع از آن آنها می‌شد، و در پی آن تاتارهای قفقاز به استقلال دست یافته و دولتی را بنام جمهوری آذربایجان تاسیس کردند.

بنابر گزارش «گاردین» در  2017 جمهوری آذربایجان از طریق پولشویی کوشیده است لابی‌گری قدرتمندی به سود خود فراهم نماید. براین اساس میان سال‌های 2012 تا 2014 روزانه 3 میلیون دلار از جمهوری آذربایجان خارج شده و به چهار شرکت «بریتانیایی» منتقل شده است. این پول‌ها سپس در کشورهای مختلف، به ویژه ایران، آلمان، بریتانیا، فرانسه و قزاقستان به منظور نفوذ در سیاست‌مداران و رسانه‌ها هزینه شده است.

شکل‌گیری اندیشه‌های پان ترکی در جمهوری آذربایجان به اوایل سده‌ی بیستم باز می‌گردد. یکی از مهمترین چهره‌های نظریه‌پرداز آن علی حسین‌زاده (1940-1864) بود که در تفلیس و سنت‌پترزبورگ تحصیل کرده و بعدها در استانبول ساکن شده بود. از شاگردان نامدار او می‌توان به ضیاء گوگ‌آلپ اشاره کرد. حسین‌زاده یکی از بنیان‌گذاران کمیته‎‌ی اتحاد و ترقی و از اعضای برجسته‌ی «تُرکان جوان» بود. پس از اعلام استقلال جمهوری آذربایجان به سرزمین مادری خود بازگشت و نقش مهمی در مبارزه با بلشویک‌ها در جمهوری باکو ایفا کرد. پس از استقرار حکومت شوروی در قفقاز به ترکیه پناه برد و تا پایان عمر در آنجا زیست. یکی دیگر از روشنفکران و نویسندگان مهم آذری که نقش اساسی در استقلال آن کشور و شکل‌گیری جمهوری نوپای آن داشت محمد‌امین رسول‌زاده بود که رهبری حزب مساوات را بر عهده داشت. بیانیه‌ی رسمی تشکیل حکومت جمهوری مستقل دموکراتیک آذربایجان را او صادر کرد. وی نیز پس از استقرار حکومت شوروی پناهنده‌ی ترکیه شد و در آنجا به فعالیت‌های پان‌ترکیستی خود که بیشتر جنبه‌ی فرهنگی داشت، ادامه داد.

الکساندر بنگین مورخ و متخصص مسائل مسلمانان اتحاد جماهیر شوروی از سال‌ها پیش معتقد بود کینه‌ای که آذری‌ها نسبت به ارامنه از خود نشان می‌دهند به مراتب از کینه‌ی آنها نسبت به روس‌ها بیشتر بوده و در واقع پاسخی به بحران عمیق هویتی آنها است که به این طریق می‌کوشند با این دشمنی مشترک به یک وحدت و هویت جعلی در میان خود برسند. چرا که آذری‌ها به لحاظ تاریخی تحت تاثیر فرهنگ‌های متعددی هستند.

در وهله‌ی نخست فرهنگ ایرانی قرار دارد که بخشی از هم‌زبان‌های آنها نیز در آن زندگی می‌کنند. ایران یا پارس، قدرت غالب قفقاز جنوبی در مدت بیش از 25 سده بوده است. درست تا آغاز سده‌ی بیستم نخبگان آذری، بیشتر خود را متعلق به دنیای فرهنگ ایرانی می‌دانستند تا جهان تُرکی، که به گویشی از آن سخن می‌گفتند. آنها حتی زبان و فرهنگ تُرکی را کم‌ارزش‌تر از فرهنگ پارسی می‌دانستند. این موضوع یکی از پیچیده‌ترین و بغرنج‌ترین مشکلات نخبگان تاتار را شکل می‌داد. فراموش نکنیم که تا سال 1918 به این منطقه آذربایجان اطلاق نمی‌شد و مردم ترک‌زبان آنجا را تاتارهای قفقازی می‌نامیدند. به همین خاطر، یک مسئله‌ی اساسی این بود که آیا زبان رسمی دولت مستقل آینده را پارسی یا ترکی تعیین کنند. آذری‌های قفقاز، گاهی خود را بازماندگان و میراث‌داران پادشاهی مسیحی آلبانیای قفقاز می‌دانند، زمانی هم خود را متعلق به دنیای تُرکان می‌دانند که ریشه در آسیای مرکزی دارد و با هجوم سلجوقیان در سده‌ی یازدهم میلادی به این منطقه وارد شده‌اند. پس از کسب استقلال در سال 1991، جمهوری آذربایجان گرایش‌های پانترکی‌اش را پنهان نکرده است. نخبگان آذری جریان پانترکیسم را به گونه‌‌ی ابزاری کارساز، برای یگانگی با برادر بزرگتر خود، یعنی ترکیه می‌بینند که می‌کوشد ارمنستان را از نقشه‌ی سیاسی جهان بزداید.

ائتلاف میان A.K.P و M.H.P، به اردوغان این امکان را داد تا اکثریت پارلمانی را حفظ نماید و در عوض با شتاب بیشتری به سوی راست افراطی و ملّی‌گرایان پانترک بچرخد

پان ترکیسم بیش و پیش از هر چیز، ابزار و اهرمی برای نیل به قدرت است، تا به این شیوه دولت نوپای آذری خود را از تهدید امپریالیستی روسیه در شمال و ایران در جنوب در امان ببیند. هر چند پان ترکیسم تنها جریانی نبوده که سیاست خارجی جمهوری آذربایجان را تعیین می‌کرده است، اما از همان آغاز استقلال، محور اصلی سیاست خارجی آن را شکل داده است، بطوری که دومین رئیس‌جمهور این دولت نوپا، ابوالفضل ایلچی‌بیگ (ژوئن تا سپتامبر 1993)، که عمر سیاسی کوتاهی داشت، در گرماگرم جنگ با ارمنستان، سیاست ماجراجویانه و خصمانه‌ای را نسبت به ایران در پیش گرفت و چند ماهی از حکومتش نگذشته بود که توسط حیدر علی‌اف رئیس پیشین  و آذری k.g.b، که سیاست‌مدار عمل‌گراتری بود، ساقط شد.

امروزه رابطه‌ی نامتوازن ترکیه و باکو که بیشتر بر سیاست قیم‌مآبانه‌ی ترکیه استوار شده است، از سوی تمامی احزاب سیاسی ترکیه به جز حزب H.D.P، که گرایش‌های نزدیکی به کُردها دارد، پشتیبانی می‌شود. این رابطه از طریق جامعه‌ی متنفذ آذری‌های مقیم ترکیه و نیز به وسیله‌ی ازدواج‌های روزافزون میان شهروندان دو کشور تقویت و تشویق می‌شود. بدین ترتیب هر چند جمهوری آذربایجان هرگز بخشی از امپراطوری عثمانی نبوده است، اما نزدیکی و شناخت مردم دو کشور از یکدیگر افزون‌تر می‌شود.

این روزها با پیروزی‌ای که باکو در نبرد با ارمنستان در نوامبر 2020، به دست آورده و هفت ولایت پیرامونی قراباغ را دوباره به خاک خود الحاق نموده است و نیز به لطف درآمدهای هنگفت گازی و نفتی و اتحاد ژئوپولتیکی با برادر بزرگتر یعنی ترکیه، دولت باکو با شادمانی بیشتری به آینده می‌نگرد. باکو نخستین شریک بازرگانی ترکیه است و نخستین سرمایه‌گذار خارجی ترکیه نیز به شمار می‌آید. پروژه‌ی غول‌آسای سومین فرودگاه استانبول، به لطف شرکت نفت جمهوری آذربایجان برپا شده است. در سایه‌ی پیروزی‌ای که باکو و ترکیه بر ارمنستان بدست آورده‌اند، این دو تمایلات توسعه‌طلبانه‌ی خود را برای الحاق نواحی دیگر ارمنستان، از آن جمله منطقه‌ زنگزور -باریکه‌ی کوهستانی که آذربایجان را از نخجوان جدا می‌کند- پنهان نمی‌کنند و حتی ادعای تاریخی بر تملک منطقه‌ی ایروان و دریاچه‌ی سوان را هم پیش می‌کشند.

شبکه گرگ های خاکستری در اروپا علیه مخالفان حکومت ترکیه از جمله کردها، علوی ها، ارمنی ها و گولنیست ها فعالیت های تخریبی گسترده ای می کنند. همه‌ی این تحرکات موجب شد وزیر کشور فرانسه در 4 نوامبر 2020میلادی، فرمان ممنوعیت فعالیت «گرگ‌های خاکستری» را در خاک فرانسه صادر کند. 

 

اهمیت فرانسه برای دیپلماسی دولت باکو به چند دلیل است؛ نخست آنکه بزرگترین و مهمترین دیاسپورای ارامنه در اروپا، در سکونت دارند. همچنین حدود 70 هزار تن از شهروندان جمهوری آذربایجان در فرانسه زندگی می‌کنند، که بیشتر آنها دانشجو هستند. دیگر آنکه فرانسه عضو گروه مینسک است که وظیفه‌اش حفظ و استقرار صلح میان ارمنستان و دولت باکو است. سرانجام اینکه، فرانسه شریک تجاری ارزشمندی برای باکو است. درست است که دولت فرانسه همواره رابطه‌ی خوبی با ارمنستان داشته و این حسن رابطه، تاریخ دیرینی دارد، اما در نظر پاریس این موضوع نباید موجب اخلال در ارتباط آن کشور با دولت باکو شود. چرا که این روابط اهمیت اقتصادی و ژئوپولتیکی به سزایی دارد. کشوری که سه برابر ارمنستان جمعیت و البته نفت‌وگاز دارد، به مراتب ثروتمندتر از دیگری است. در این موضوع پاریس می‌تواند به شیوه‌ای انعطاف‌پذیر، قانون منع فروش سلاح به طرف‌های درگیر در جنگ را دلخواهانه تفسیر نماید.

در سال 2019، تراز بازرگانی میان فرانسه و باکو به 749 میلیون یورو رسید، که در مقایسه با سال پیش از آن نه ممیز بیست و یک درصد رشد داشته است. صادرات فرانسه به آذربایجان یک ممیز بیست وشش درصد نسبت به سال 2018 افزایش داشته و به 143 میلیون یورو رسیده است، در حالی که واردات آن از جمهوری آذربایجان نه ممیز بیست درصد درصد رشد داشته و به 606 میلیون یورو بالغ شده است. تقریباً تمامی این واردات شامل نفت خام بوده است. اگر این مبالغ را با تجارت نحیف میان ارمنستان و فرانسه که تنها 80 میلیون یورو در سال است مقایسه کنیم، اختلاف تراز تجاری کاملا آشکار می‌شود. به لحاظ استراتژیک، فروش ماهواره‌های رصدگر «ایرباس دیفنس» در زمان ریاست‌جمهوری فرانسوا اولاند اهمیت فراوانی دارد. هر چند به ظاهر کاربرد این ماهواره‌ها نظامی نیست، اما روزنامه‌های باکو به خوبی پرده از امکان کاربرد نظامی آنها برداشتند.

بنابر گزارشی که روزنامه‌ی گاردین در سال 2017 انجام داد و منتشر کرد، جمهوری آذربایجان از طریق پولشویی کوشیده است لابی‌گری قدرتمندی به سود خود فراهم نماید. براساس این مقاله میان سال‌های 2012 تا 2014 روزانه 3 میلیون دلار از جمهوری آذربایجان خارج شده و به چهار شرکت بریتانیایی منتقل شده است. این پول‌ها سپس در کشورهای مختلف، به ویژه ایران، آلمان، بریتانیا، فرانسه و قزاقستان به منظور نفوذ در سیاست‌مداران و رسانه‌ها هزینه شده است.

به لطف امکانات مالی گسترده‌، سفارتخانه‌های جمهوری آذربایجان، «دیپلماسی خاویار» را بکار گرفته و در پاکسازی چهره‌ی دولت خویش موفق شده‌اند. لابی آذری در فرانسه موفق شده روابط ویژه‌ای با برخی از نخبگان سیاسی این کشور پی‌ریزی نماید. آنچه در این موضوع برجسته است جایگاهی است که دولت باکو برای مجلس فرانسه و نمایندگان آن در این فرآیند لابی‌گری برای خود، قائل است. در راستای ترمیم و آرایش وجهه‌ی خود، سفارتخانه‌ی باکو بر روی سه ویترین حساب باز کرده است و از آن بهره می‌برد: نخست مراکز فرهنگی آذربایجان در پاریس، دیگری فوروم فرانسه-آذربایجان و بعدی «انجمن دوستان آذربایجان». هر سه‌ی این سازمان‌ها از سوی بنیاد ثروتمند «علی‌اف» تأمین مالی می‌شود.