محمدامین رسولزاده با چه منطقی از سرقت نام آذربایجان دفاع میکرد؟
محمدامین رسول زاده و نام آذربایجان

۱۲ خرداد, ۱۴۰۰
محمدامین رسول زاده و نام آذربایجان

پیشینه بحث در خصوص انتخاب نام «جمهوری آذربایجان» به ناحیه ای که پیش از آن قفقاز،آران،آلبانیا،خانات شکی،شروان،قره باغ،نخجوان نامیده می شد، به تاسیس جمهوری مستعجلی باز می گردد که که محمد امین رسول زاده پایه گذار آن بود. از همان روزهای نخست، انتخاب نام یکی از استان های ایران به عنوان نام یک کشور مستقل در شمال ارس اعتراض های متعددی از سوی روشنفکران و سیاسیون این عنوان شد. ایرانی ها در آن دوره از استقلال براداران تاریخی خود استقبال می کردند اما آنچه که مورد اعتراض قرار می گرفت صرفا نام انتخابی بود. حتی شیخ محمد خیابانی در اثنای مبارزات خود و با در نظر گرفتن پیشینه مبارزات وطنخواهانه و ایران گرایانه اش در قفقاز، تصمیم می گیرد نام ایالت آذربایجان را موقتا به آزادستان تغییر دهد زیرا وی از ذهنیت و هدف حزب مساوات به لحظ تجربه زندگی در قفقاز اطلاع دقیق داشت. به دلیل آشنایی و صمیمتی که رسول زاده با روشنفکران و سیاسیون ایرانی داشت بحث های دوستانه ولی جدی در همان سالها بین وی و ارباب جراید بر سر این موضوع شکل گرفت. بعدها عنایت الله رضا، پژوهش های جدی و دامنه داری در این خصوص انجام داد که با نام آذربایجان و آران(1360) و آران از باستان تا آغاز عهده مغول (1380) منتشر شد. علاوه بر این منابع، اثری گمنام اما دقیق دیگری به کمک دیدگاهی می آید که قائل به تمییز آران و آذربایجان از یکدیگر است. کتاب عربی صبح الاعضی فی صناعه الانشاء تالیف قلقشندی جغرافیدان و مورخ مصری در چهارده جلد به شرح جغرافیای بخش هایی از جهان در دوران ممالیک مصری پرداخته است. بخش مربوط به ایران این کتاب در کشور با نام جغرافیای تاریخی ایران در قرن نهم هجری منتشر شده است.

وی در معرفی ایران آن را به دو بخش کلی جنوبی و شمالی تقسیم می کند. اقلیم آذربایجان در بخش شمالی معرفی می شود که شامل سه مرکز یعنی اردبیل،تبریز و زنجان و شهرهای پیرامون است. اقلیم دوم اران است که در این کتاب به دو مرکز بردعه و تفلیس تقسیم شده است (قلقشندی،1384: 70- 74). تفکیک بین آذربایجان و آران در این تقسیم بندی به خوبی روشن است.

به هر حال فهم و برداشت رسول زاده در مباحثه با جراید ایران (ارشاد، ایران، نوبهار و هم چنین ملک الشعرای بهار) در خصوص «آذربایجان» مورد ادعایش و نسبت آن با ایران، حاوی نکات مهم و برجسته ای است نشانگر رویکرد ملایم تر و تا حدودی دوستانه وی نسبت به ایران است، روشی که در دوران باقراف به خشونت کلامی و خصومت زاید الوصفی انجامید که میراثش نسل به نسل تا امروز باقی مانده است. مضمون های کلی آرای رسول زاده در این خصوص چند خط کلی را پیگیر است.[1]

برداشت رسول زاده از کلمه آذربایجان قومی است نه جغرافیایی

رسول زاده علاقه ای به درگیر شدن در مباحث تاریخی و جغرافیایی که اثبات می کند، شمال رود ارس در گذشته آذربایجان نامیده نمی شد، ندارد در مقابل به تعریف قومی و زبانی آذربایجان و در نتیجه قابلیت تعمیم آن به بخش های دیگر علاقه نشان می دهد. وی در مقاله «ایران و ما» که در 1298 در روزنامه «ایران» چاپ شد، چنین می گوید:

«مقصود ما از آذربایجان شمالی تا آذربایجان قفقاز است که شامل اران قدیم و شیروان و مغان است. اسم آذربایجان زیاده از یک اصطلاح جغرافیایی یک معنای ملی را نیز افاده می کند. ما خودمان را یک قوم مخصوص می شماریم که به زبان آذربایجان متکلم است» (رسولزاده در بیات، 1379: 75).

وی در مقاله ای دیگری که در همان سال در «ایران» منتشر می کند یکبار دیگر تاکید می کند:

«ما می خواهیم مطبوعات ایران در این خصوص دقت کنند که آذربایجان قفقاز از کلمه آذربایجان بیش از یک معنای جغرافیایی یک معنای ملی را اراده کرده است و زیادتر کلمه را برای این معنی و مقصود استعمال می کند… کلمه آذربایجان که به تعبیر دیگر به اتراک مسلمان قفقازی گفته می شود، اگر ممکن باشد از نقطه نظر جغرافیایی آن را جرح و تعدیل کرد از نقطه نظر ملیت و نژادی انکار آن ممکن نیست» (پیشین:79).

البته رسول زاده به سوی این پاسخ رهنمون نمی شود که در چه دوره ای آذربایجان مدلول نژادی و ملی داشته است و نژاد مخصوص آذربایجان مورد ادعای وی چیست؟ و این مدلول مستندا در کدام ادوار و با چه ویژگی های پدید آمده است.  رسولزاده از سوی دیگر معترف است که ممکن است مفهوم آذربایجان از نقطه نظر جغرافیایی قابل حرج و تعدیل باشد. به این ترتیب وی به صورت ضمنی و محتاطانه بر حقایق تاریخی یعنی عدم رواج نام آذربایجان بر شمال رود ارس صحه می گذارد و تاکید دارد که بیشتر از معنای جغرافیایی مفهومی قومی از این نام استنباط می کند. گذشته از قابل بحث بودن وحدت قومی در قفقاز جنوبی و حضور چنین حسی به ویژه در آن سال ها، صراحت و شجاعت بناینگذار جمهوری آذربایجان در عدم استعمال تاریخی و جغرافیایی آذربایجان بر شمال رود ارس قابل توجه است.

پرهیز از تعمیم جمهوری مستعجل به جنوب ارس

وی مکررا تاکید دارد که سوء نیتی نسبت به قلمرو ارضی ایران نداشته و منظور وی از جمهوری آذربایجان مناطق مسلمان نشین قفقازیه است. مقاله مختاریت آذربایجان در آچیق سوز صراحت در این موضوع دارد:

«لازم است به تمام ایرانی ها خاطر نشان نماییم که ما وقتی که آذربایجان می گوییم مقصود ما آذربایجانی است که در قلمرو دولت روسیه است نه دولت ایران و به مقدرات آذربایجان ایران حق و حد دخالت نداریم» (پیشین:35). و در مقاله آذربایجان و ایران اظهار می کند: «از ما چرا ظنین هستید؟ باید تصور کنیم که چنین گمان کرده اند که از گرفتن نام آذربایجان که اسم یک ولایت ایران است به مسمای آن نیز چشم داریم. جمهوری ما قبل از جمهوریت ، مکرر و به دفعات این معنی را اعلام کرد که دعوی مختاریت آذربایجان به هیچ وجه به جنوب ارس راجع نیست. باز بالفعل هم این را اثبات می کنیم» (پیشین:80).

او علاوه بر این که سعی دارد حسن نیت خود را نسبت به حاکمیت ایران اعلام کند، به منافع مشترک نیز اشاره کرده و مجددا توضیح می دهد که تشیکل یک حکومت اسلامی در شمال به سود ایران نیز خواهد بود. وی در مقاله ای که در رجب 1298 در روزنامه ایران چاپ شده است، می گوید: «تشکیل یک جمهوری مدنی اسلامی در قسمت اعلای رود ارس مفید و نافع است» (پیشین:72). و در مقاله دیگری که در شعبان 1298 خورشیدی در همان روزنامه به نام آذربایجان و ایران نوشته است یکبار دیگر به سودمندی تشکیل یک حکومت جمهوری و اسلامی در شمال ارس پافشاری کرده و از درخواست هئیت نمایندگی ایران در ورسای نسبت به اعاده حاکمیت ایران بر قفقاز انتقاد می کند:

«به نظر ما چنین می آید که پایدار بودن یک حکومت اسلامی مستقل که آذربایجانیان شمالی نهر ارس آن را تشکیل داده باشند، برای ایران دارای منافع است. اگر نشریاتی که شایع شده که هیئت نمایندگان ایران در پاریس از زاقفقاز[2] اراضی می خواهند، صحیح باشد،آن وقت ما حق خواهیم داشت تصور کنیم حکومت ایران طریقه دیگر غیر از آن چه ما می پیمائیم، در نظر دارد» (پیشین:81).

رسول زاده در ادامه مقاله با اشاره به فایده حکومت اسلامی آذربایجان برای ایران می نویسد: « مادام که یک حکومت جدید اسلامی برای ایرانی ها مطبوع است در آن حال گمان می کنیم اگر رفقای تهرانی ما مباحث راجع به اسم را به متخصصین جغرافیا و ملیت واگذار کرده از معنای بحث کرده بهتر می توانستند به حسن مناسباتی که بین ما هست خدمت کنند» (پیشین:84).

تاکید بر پیوندهای فرهنگی ایران و آذری های قفقاز و ماهیت ایرانی

بر خلاف سیاست هایی که از دوره شوروی به ویژه دوران باقراف تا به امروز در حوزه فرهنگی و زبانی منطقه پیگیری شد و ایران زدایی متن اصلی آن را تشکیل می داد، رسول زاده نه تنها قائل به جدایی فرهنگی دو منطقه نبود بلکه بسیاری از جنبه های فرهنگی کشوری که آن را جمهوری آذربایجان نامید، مرهون ایران یا محصول تعامل می دانست و بر این عقیده استوار بود که فرهنگ و سنت های ایران، اساس آموزش و فرهنگ مسلمان های قفقاز را تشکیل می دهد. وی خطاب به همکاران ایرانی خود در روزنامه ها و جراید ایران می نویسد:

        «ادبیات ما، ادباء ما، شعراء ما و بالخاصه متاخرین از مکاتب قدیمه با فیض و برکت ایران پرورش یافته اند. فردوسی، سعدی، حافظ، عمر خیام، ملای روم و سایر ایرانیان سخن گو و سرآمد سخن عادتا از طرف ما پیشوا و مقتدا محسوب گشته و در میانه ما اصول و عادات ایران اساس تربیت اتخاذ شده و آشنایان ما به زبان فارسی و دستداران آن در میانه ما کم نیستند و ما می توانیم به شعرای نامدار دوره اخیر ایران از قبیل نظامی ، خاقانی و مهستی افتخار کنیم … آذربایجان قفقاز حدالامکان باید صبر کند قرضی را که از ایران گرفته، اعاده کند. موسیقی دان های ما اگر چه خصوصیت خود را محفوظ داشته اند، ولی اساس اعتبار آنها موسیقی ایران است که ما به توسط اپرا و اپردان های خودمان تا حدی قرض خویش را به ایران اداء می نمائیم» (پیشین:72-73).

در جمع بندی این بخش به نظر می رسد رویکرد رسول زاده نسبت به ایران و ناخرسندی که در میان ایرانیان آن دوره در خصوص استفاده از نام و اعتبار یکی از ولایات آن در خارج ، رویکردی اقناعی و از در دوستی بود. از لحن و روش کلام وی چنین بر می آید که خود وی نیز اعتقاد زیادی به سندیت اِسناد نام آذربایجان به شمال رود ارس نداشت ولی اعتبار و آوازه آن را آغازی مناسب در تولد یک کشور جدید می پنداشت. بنابراین در بخش پایانی مقاله آذربایجان و ایران تمام تلاش خود را برای قانع ساختن طرف ایرانی به کار برده است:

«برادران ایرانی ما اگر از اسم جمهوری ما که به روی اساسات ملیه و دموکراتیکی تشکیل شده است راضی نبوده و این نام به سامعه آنها خوش نمی آید به معنای ما نظر کنند. بعد از آن که مسمای ما را قبول و از نقطه نظر خودشان آن را مطلوب دیدند، تقدیر خواهند کرد که اسم آنقدرها اهمیت ندارد. ما از مطبوعات ایران که ادعی محق برادری بزرگ می نمایند انتظار نشریاتی داریم که بیش از شکل به معنی عایده بوده باشد. چون اشتغال به ظواهر از شئون بزرگ تری نیست» (پیشین: 86).

این شیوه از تفکر و برخورد با ایران مختص رسول زاده نبود، سایر سیاست مداران و نخبگانی که درگیر دولت سازی در آذربایجان قفقاز بودند چنین روشی داشتند و سعی میکردند علاوه بر رفع سوء تفاهم ها (دستکم در ظاهرا و ابتدای راه) به ویژه در مورد نام کشور به تصور منفعت مشترک با ایران برسند. برخی از نخبگان این ناحیه به قطع همسایگی ایران و روسیه از طریق قفقاز در صورت تشکیل یک کشور مستقل در جنوب این ناحیه اشاره داشته و حاضر بودند نقش سپر بلا را در برابر روس ها بر عهده گیرند. یوسف وزیر چمن زمینلی در همین چارچوب به رهایی ایران از مصیبت همسایگی با روس اشاره کرده و در روزنامه آذربایجان نوشت:

«یکی از نقاطی که همواره از توفان بزرگ روس صدمه پذیرفته، ایران بوده است. گرچه مدتها است این مملکت در اندیشه اصلاحات دولتی بوده اما از دخالت روس ها در امان نبوده است. ایران بیچاره در اثر ضربات روس نمی توانست چشم باز کند و برای راحتی و پیشرفت تلاش نماید. روس سرنگون شد. در فاصله مابین ایران و روس دولت آذربایجان تشکیل شد. در برابر واهمه روس ها ارتش های قفقاز سینه سپر کرده و ایستادند و خواهند ایستاد. ایران نیز نفس آسوده ای کشید. از هر نظر که بنگریم استقلال و سعادت ایران برای ما سودمند خواهند بود» (حسنلی،1390: 283).

[1] – مجموع مباحثات دو طرف در مجموعه ای به نام : آذربایجان در موج خیز تاریخ، نگاهی به مباحث ملیون ایران و جراید باکو در تغییر نام آران به آذربایجان 1298-1296 شمسی منتشر شده است.

[2] – تزارها کل منطقه را ماوراءقفقاز (زا قفقاز) می‌نامیدند که تفلیس پایتخت اداری آن بود.