گزارش میدانی خبرنگار اسوشیتدپرس از جوش و خروش اهالی آذربایجان و شور آنها در استقبال از ارتش در ۲۱ آذر ۱۳۲۵
حماسه خروش مردم آذربایجان علیه فرقه وطن‌فروشان

حماسه خروش مردم آذربایجان علیه فرقه وطن‌فروشان

➖در آذر ۱۳۲۱ به هنگام عزیمت یگان‌های ارتش ملّی ایران به سوی خطه اشغال‌شده آذربایجان به دست فرقه وطن‌فروش دموکرات، شماری خبرنگار خارجی جلوتر از آنها وارد آذربایجان شده و روایت خود را از خروش حماسی مردم آذربایجان علیه «فرقه دموکرات» و چشم‌انتظاری آنها برای ورود ارتش مستند کردند. یکی از این خبرنگاران ادوارد کرتیس خبرنگار اسوشیتدپرس بود. کرتیس گزارش می‌دهد:

🔸جعفر پیشه‌وری لیدر جنبش دموکرات که یک سال تمام بر آذربایجان حکومت می‌کرد، صبح روز پنج‌شنبه [۲۱ آذر ۲۵] در تبریز ناپدید شد. روز پنج‌شنبه بیش‌تر مردم تبریز در خیابان‌ها جمع آمده با فریادهای شادی منتظر ورود نیروهای ارتش بودند.

🔸نهضت دموکرات و مقاومت مسلحانه‌ی آن شبِ پنج‌شنبه [شامگاه چهارشنبه ۲۰ آذر] فرونشست و از اعضای اداری این نهضت فقط دکتر جاوید استاندار و شبستری رئیس انجمن ایالتی آذربایجان باقی‌ مانده‌اند و آن‌ها نیز منتظر ورود نیروهای دولتی هستند.

🔸محل حزب دموکرات و اداره‌ی کار پیشه‌وری اکنون در تاریکی است و همه آن را ترک گفته‌اند. ساعت‌ها پس از سقوط دموکرات‌ها در شهر تبریز صدای تیر شنیده می‌شد. این تیرها بیش‌تر بر اثر خوش‌حالی مردم بود.

تنها سوالی که مردم از مخبرین داشتند، در سراسر راه این بود: «چه وقت نیروهای ایران وارد می‌شوند؟!» و البته معلوم است که وقتی از موقع ورود ارتش مطلع می‌شدند، خوش‌حالی و سرور آنان تا چه حد بود.

🔸پلیس‌هایی که در لباس کشوری هستند، از شهر پاسبانی می‌کنند. هزارها نفر از اهالی شهرها و دهکده‌ها سر راه جمع شده از ارتش ایران که بار دیگر قدم به آذربایجان می‌گذارد، استقبال می‌کردند، خبرنگاران خارجی هم مورد استقبال اهالی قرار گرفته‌اند و برای آن‌ها هفت گوسفند قربانی شد. در سراسر راه مردم با صدای بلند برای شاه ایران فریاد می‌کشیدند و در نزدیک تبریز شنیده شد که عده‌ای فریاد می‌زدند: «زنده باد شورای امنیت»

🔸در خارج [از شهر] میانه، خبرنگاران به دهکده‌ای رسیدند که اهالی آن خبر سقوط آذربایجان را نشنیده بودند و این خبر را از دهان مخبرین [روزنامه‌های خارجی] شنیدند و به خبرنگاران اظهار نمودند که دموکرات‌ها با عجله از این شهر فرار اختیار کردند. از این دهکده تا ترکمن‌چای محل انعقاد قرارداد ایران و روسیه در سال ۱۸۲۰ قضیه از همین قرار بود، دموکرات‌ها فرار می‌کردند. در ترکمن‌چای بود که مخبرین با دسته‌ای از فداییان اسب‌سوار برخوردند و گرچه این دسته مسلح بودند ممانعتی نکردند. در ترکمن‌چای مخبرین جسد یک فدایی را دیدند و اهالی گفتند او را افسرش به قتل رسانده است.

🔸تنها سوالی که مردم از مخبرین داشتند، در سراسر راه این بود: «چه وقت نیروهای ایران وارد می‌شوند؟!» و البته معلوم است که وقتی از موقع ورود ارتش مطلع می‌شدند، خوش‌حالی و سرور آنان تا چه حد بود.

🔸از ترکمن‌چای به کنسول آمریکا در تبریز آقای ساتن اطلاع داده شد که خبرنگاران به سوی تبریز در حرکت‌اند و تمام دهاتیان سر راه خط تلگراف، جمع آمده و قربانی‌های خود را برای مخبرین آماده کرده کرده بودند.

🔸در تمام دهکده‌ها پرچم ایران در اهتزاز بود و دسته‌هایی نیز عکس شاه ایران را در دست داشتند و این طرف و آن طرف می‌بردند.

[در ۲۱ آذر، تا پیش از رسیدن ارتش به آذربایجان] در تمام دهکده‌ها پرچم ایران در اهتزاز بود. … روز پنج‌شنبه [۲۱ آذر] بیش‌تر مردم تبریز در خیابان‌ها جمع آمده با فریادهای شادی منتظر ورود نیروهای ارتش بودند.

🔸در نزدیکی شهر تبریز مردم دست و صورت کریستوفر سایکس یکی از مخبرین را که فارسی می‌داند می‌بوسیدند.

🔸در سر راه یکی از افسران سابق ارتش ایران لباس‌های نظامی خود را بر تن کرده و مدال‌هایش را زده و یک دسته گل در دست داشت و می‌گفت در این نقطه خواهد نشست تا این دسته گل را به نیروهای ایران بدهد.

🔸حرکت مخبرین در نزدیکی‌های حدود شهر [تبریز] مشکل شد زیرا مردم زیادی در این نواحی جمع شده و راه نمی‌دادند. مردم شهر کار را تعطیل کرده و به استقبال ارتش خود آمده بودند. روز قبل از ورود مخبرین حکومت نظامی اعلام شده بود و مردم حق نداشتند پس از ساعت ۸ از خانه‌ خارج شوند و سپس «بیریا» رئیس اتحادیه‌ی کارگران اعلام داشت که تصمیم گرفته شده از تهران اطاعت کنیم. اعلامیه‌هایی صادر شد و این موضوع در رادیو نیز اعلام گردید و مردم ناگهان از اوامر حکومت نظامی سرپیچی کرده و از خانه‌های خود خارج شدند و وقتی هیجان عمومی زیاد شد، در نیمه‌شب از طرف سربازخانه صدای تیراندازی بلند شد و این صدا تا نیمه‌شب ادامه داشت.

🔸صبح مردم در شهر جمع شده تفنگ‌هایی را که دموکرات‌ها انداخته و فرار کرده بودند، جمع می‌کردند. در این وقت تمام لیدرهای دموکرات، به جز دو نفر ناپدید شدند.

تنها سوالی که مردم از مخبرین [روزنامه‌های خارجی] داشتند، در سراسر راه این بود: «چه وقت نیروهای ایران وارد می‌شوند؟!» و البته معلوم است که وقتی از موقع ورود ارتش مطلع می‌شدند، خوش‌حالی و سرور آنان تا چه حد بود.

🔸این دومین بار است که پیشه‌وری پس از عدم کامیابی خود در برپا کردن یک حکومت ایالتی فرار کرده است. او در سال ۱۹۲۰ جزء حکومت گیلان بود.

🔸جمعیتی به اتومبیل بیریا حمله بردند. او به مریض‌خانه‌ی شوروی پناه برد و از آن وقت تا به حال دیده نشده است. (روزنامه اطلاعات: ۲۳ آذر ۱۳۲۵)