سرحلقه درنانیوز و آغری در تل آویو و آنکارا است/ “بنیاد فرهنگ و هنر آذربایجان” به تحریفات تاریخی پاسخ می دهد

۲۵ تیر, ۱۳۹۴
سرحلقه درنانیوز و آغری در تل آویو و آنکارا است/ “بنیاد فرهنگ و هنر آذربایجان” به تحریفات تاریخی پاسخ می دهد

رحیم نیکبخت استاد دانشگاه تبریز و پژوهشگر تاریخ در گفتگو با یکی از رسانه های محلی تبریز به تحلیل بایسته های بنیاد فرهنگ و هنر آذربایجان پرداخت. به گزارش وب سایت خبری-تحلیلی «آذریها» به نقل از «ائل پرس» نیکبخت در خصوص کانون های بیگانه گرا داخل کشور که با استفاده از «غفلت» مسئولین به فعالیت ادامه می دهند گفت: سرحلقه های کانون های بیگانه ستیز مانند آغری و درنانیوز با خارج کشور در تل آویو و آنکار مستقر شده اند.

 باتوجه به اینکه این بنیاد باید بنیادی علمی و فرهنگی باشد، ساختار و افراد حاضر درآن چه ویژگی هایی باید داشته باشند تا کارکرد سیاسی و یا قوم گرایی به حداقل کاهش یابد؟

قبل از اینکه به این سوال پاسخ دهم یک نکته ضروری قابل ذکر است؛ هویت از چند عامل شکل گرفته و بالاترین سطح هویت، هویت ملی و همگانی می باشد این عوامل شامل تاریخ و گذشته یک ملت، زیست و بوم و جغرافیای آن ملت و در نهایت فرهنگ به همراه موارد ذکر شده است که هویت یک ملت را شکل می دهد، فرهنگ مردم ایران، از عوامل مختلفی شکل گرفته که می توان ادبیات، شعر، موسیقی، ترانه و تمام دست آورد های مادی و معنوی یک ملت را جزو هویت یک ملت محسوب کرد. مهمترین وجه فرهنگی هم دین و مذهب است که هویت ایران چه قبل از اسلام وچه بعد از آن همواره دینی بوده است.
با این حال در هویت مردم مسلمان آذربایجان تلاش هایی صورت گرفت که فقط عامل زبان را به عنوان ملاک هویت مردم بدون توجه به مذهب وتاریخ سایر مولفه های مشترک مطرح شود. بدیهی است زبان آذری مردم مسلمان آذربایجان تمام ویژگی های هویت ایرانی را در خود دارد و هیچ کس نمی تواند مدعی خلاف این واقعیت شود با این حال جریان هایی پشت سر این قضیه بودند تا بر اساس زبان ملت سازی کرده و به پدنبال منافع سیاسی بودند و این تکیه بیش از حد بر زبان به عنوان تنها عامل هویت یک اقدام مشکوکی بود که در تاریخ معاصرایران و کشورهای منطقه توسط بیگانگان به راه افتاده است.
همانطور که قبل از ایران در عثمانی، مسلمان شده های ظاهری سالونیک که از یهودی های امپراطوری عثمانی بودند، اولین کسانی هستند که دعوای ساختگی ترک و عرب، ترک و صرب ، ترک و بلغاری ، ترک و ارمنی را به راه می اندازند. برتری ترک ها بر سایر ملل و زبان ترکی نسبت به زبان های دیگر را مطرح کردند و البته این ایده قبل از آنها توسط جاسوسان صهیونیست چون وامبری و دیگران در کتابهای خویش مطرح کردنده بودند، و برتر انگاشتن زبان ترکی بر زبان های دیگر زمینه ای فراهم آورد تا اعراب قلمرو عثمانی و کسانی که عرب زبان بودند به این نتیجه برسند که بر اساس زبان برای خود هویت جداگانه ای تعریف بکنند. ترکان جوان عثمانی با این ایده در دوره جنگ جهانی اول بدون در نظر گرفتن سیصد سال تهاجم خونین عثمانی به مردم آذربایجان برای نفوذ به مناطق ترک زبان ایران دعوای ترک و فارس را برپا کنند که می بینیم شیخ محمد خیابانی به شدت در مقابل آنها می ایستد و نقشه های آنها را خنثی می کند. در حالی که ما در طول تاریخ به کررات مشاهده کرده ایم که امپراطوری عثمانی علیرغم هم زبان بودن به شهرهای ترک زبان ایران یورش برده و قتل و غارت و جنایت های فجیعی به بار آورده است. خوشبختانه در بحث فرهنگستان درایتی اندیشیده شد که بحث زبان در قالب بنیاد فرهنگ دیده شد، چرا که اگر در آذربایجان ما فرهنگستان زبان ترکی آذربایجان برپا می شد باید بر میراث گذشته و مهم آذربایجان که بخش قابل توجهی از آن به زبان غیر ترکی آفریده شده خط بطلان می کشیدیم، به عنوان مثال حجم اشعار فارسی استاد شهریار نسبت به حجم اشعار ترکی وی خیلی بیشتر است و چنانچه بخواهیم هویت و فرهنگ آذربایجان را صرفا با تکیه بر زبان و گویش و گفتار مردم تنظیم بکنیم؛ بنابراین باید بخش مهمی از ادبیات و میراث گذشته را همچون جمهوری آذربایجان و ترکیه به دست خود به فراموشی سپرده ادبیات مهمی و زیبای آذری را نابود می کردیم که خوشبختانه با درایت مدیران فرهنگی کشور چنین فاجعه ای بروز نکرد.

عوامل و رسانه هایی چون گوناز تی وی در خارج و یا درنا نیوز در داخل یا هفته نامه هایی مثل آغری که متاسفانه در ارومیه با حمایت عوامل دولتی چاپ می شود، تاکید فراوانی بر روی بحث زبان به عنوان تنها عامل هویت دارند زیرا اگر بتوانند زبان را عامل جدایی مردم مسلمان آذربایجان از ایران جابیندازند، جا انداختن جدا بودن مردم سایر نواحی به راحتی انجام خواهد گرفت، بنا بر این بین اهداف رسانه های ضد انقلاب خارجی و رسانه های داخلی قوم گرایی افراطی یک حلقه ارتباط روشن دیده می شود که سر حلقه آن در تلاویو و آنکاراست. که به دنبال ایجاد شکاف در صفوف مردم ایران هستند که خوشبختانه در بنیاد فرهنگ، هنر و ادب آذربایجان حداقل در عنوان زمینه ای برای تفرقه فراهم نشد

اما بنیاد فرهنگی باید یک بنیاد علمی فرهنگی بوده و هر اندازه افراد تشکیل دهنده بنیاد چهره های علمی و دارای سوابق علمی موجه و درخشانی باشند بنیاد موفق تر عمل خواهد کرد به عنوان مثال در تمامی حوزه های تاریخی یا ادبی یا فرهنگ عامه و …اساتید خوشنام آذری باید به همکاری دعوت شوند و کسانی باشند که سابقه کارهای مثبت و قابل توجهی را در پیشینه خود داشته باشند.
*  برخورد سیاسی یا قوم گرایی در رابطه با بنیاد چه تبعاتی می تواند داشته باشد؟

اگر ما بخواهیم این بنیاد فرهنگ را به یک پاتوق یا محفل سیاسی برای جریانات سیاسی تبدیل بکنیم، متاسفانه نه تنها اهداف بنیاد محقق نخواهد شد بلکه می تواند تبدیل به وسیله ای برای سوء استفاده جریانهای سیاسی گردد. یا خدای نکرده اگر افرادی با سوابق فعالیت افراطی قوم گرایی در آنجا نفوذ کنند به تاریخ وفرهنگ وهویت ایرانی اسلامی آذربایجان ضربه های خطرناکی خواهند زد.

 آیا نمونه یا تجربه این چنینی تاکنون برای اقوام دیگر وجود داشته است تا بتوان از تجربه آن استفاده نمود؟
در ایران تا قبل از دوره پهلوی اول و تاسیس فرهنگستان چنین موردی نداشتیم که فرهگستان هم الگو برداری از اقدامات ترکیه توسط رضا شاه بود. اما در کشورهای غربی و کشوری مثل ترکیه مصطفی کمال پاشا طی اقدام های اولیه بنیاد تاریخ را تاسیس کرد و بعد از آن فرهنگستان زبان ترکی را راه اندازی کرد، اما در ایران نهاد های مردمی و خود جوشی داشتیم که در این زمینه فعالیت کرده اند به عنوان مثال در مازندران موسسات غیر انتفاعی و غیر دولتی داریم که به شکل آرام و منطقی همایش های علمی و ادبی راجع به شعر و ادبیات وموسیقی بومی منطقه خود دارند بودن آنکه وجود خود را در نفی دیگران تعریف کنند، اما به شکل رسمی دولتی اولین بار است که در آذربایجان شکل گرفته و به بهره برداری رسیده است.

 سه استاد به انتخاب استاندار آذربایجان شرقی عضو هیات امنا خواهند شد و از طرفی هیات امنا هیات مدیره و مدیرعامل را انتخاب خواهد کرد، با این اوصاف اساتیدی که برای این مناصب ، مناسب باشند چه ویژگی هایی به لحاظ علمی و تجربه باید داشته باشند؟(بخصوص مدیرعامل بنیاد)

 
بدون شک در موسسات این چنینی تصمیم گیران اداری، مسولین فرهنگی و مدیریتی ادارات استان هستند، استاندارمحترم، مدیر کل محترم اداره ارشاد و شخصیت های این چنینی در مدیریت این بنیاد شرکت دارند اما در مدیریت کمیته های علمی و بحث های تخصصی این بنیاد باید قطعا از اساتید پیشکسوت و پژوهشگر دانشگاهی و کسانی که درباره تاریخ و فرهنگ و هنرآذربایجان زحمت کشیده و سابقه درخشانی دارند استفاده گردد. به عنوان مثال در بحث تاریخ نگاری دفاع مقدس چهرهایی مثل استاد جلال محمدی و اسماعیل وکیل زاده و..یا در عرصه خاطره نگاری دفاع مقدس سرکار خانم سپهری … داریم که در سطح ایران مطرح هستند، یا در تاریخ انقلاب اسلامی باید افرادی که زحمت کشیده اند مورد نظر قرار گرفته و در کارگروهها کسانی انتخاب شوند که شائبه قوم گرایی یا ضدیت با نظام در آنها وجود نداشته باشد.

در این بنیاد چه موارد فرهنگی باید مورد تحقیق وتالیف قرار گیرند؟ به جز بحث زبان و ادبیات و تاریخ کدام مباحث فرهنگی دیگر باید مورد توجه این بنیاد قرار گیرد؟(تاکید بر فرهنگ جهاد و شهادت در آذربایجان، فرهنگ شیعه) از چه نهاد هایی می توان کمک گرفت؟

به نظر می رسد بنیاد باید با نهادها و موسسات موازی تعاملی داشته باشد به عنوان مثال در تبریز دانشگاه تبریز و گروههای مختلف ادبیات و تاریخ و … یا بنیاد شهریار سازمان اسناد ملی شمال غرب کشور و…را داریم که بایستی مدیران کارگروهها و مدیر بنیاد شهریاد و اساتید دانشگاه تبریز با هم فکری هم دستور کاری برای بنیاد تعیین کنند، چون قطعا بخشی راجع به تاریخ آذربایجان یا ادبیات ترکی آذری یا بحث دیگری راجع به فرهنگ عامه که شامل فولکلور، ترانه ، شعر، چیستان ها، مثل ها و… و یا بخش دیگری مربوط به زبان مردم آذربایجان در گذشته و حال باشد که باید همه جانبه به موضوعات نگاه کرده و در هر موضوع از بهترین اساتید متخصص استفاده شود، به عنوان مثال در بحث دفاع مقدس اسم دو نفر ذکر کردم اما در مواردی چون نسخه شناسی یا تصحیح نسخ خطی اساتید توانایی چون خانم منصوره وثیق که از شاگردان استاد ترابی طباطبایی بوده و در تصحیح نسخ خطی تبحر خاصی دارند یا در حوزه مطبوعات و تاریخ آن افراد خبره ای است.
یک موضوع دیگر که باید مورد توجه قرار بگیرد ادبیات مرثیه آذربایجان است که من فکر می کنم موضوع مهم ولی مورد غفلت واقع شده و است که متاسفانه به آن توجه چندانی نشده است، بالاخره هم ادبیات مرثیه و هم آیین هایی که در سوگواری اباعبدلله (ع) وجود دارد و هم فرهنگ و هنری که در ادبیات مرثیه نهفته شده جای پرداخت علمی و گسترده ای دارد و می توان روی موضوعاتی چون موسیقی و مرثیه و یا مرثیه و ادبیات کهن سوگواری ابا عبدلله (ع) ، پرچم ها ، حسینیه ها و هیات های عزاداری قدیم کار فراوانی انجام داد.در این مورد قطعاً استاد مجتبی زاد صادق که خداوند سلامتشان بدارد بیایند و در راس این کار گروه ادبیات مرثیه قرار گیرند ایشان هم کتابخانه مفصل و بسیار ارزشمندی از نسخه های خطی و چاپی دارند و هم اسناد ومدارک زیادی گرد آوری فرموده اند دارند به تنهایی به اندازه ده محقق زحمت کشیده و به ادبیات مرثیه سالار شهیدان خدمت کرده است یک دانشکده هم شاگرد تربیت کند.

تبیین زبان معیار فارغ از لهجه های استانبولی و باکویی یکی از هدف های این بنیاد (توسط مدیر کل ارشاد آذربایجان شرقی) اعلام شده است، در این باره چگونه باید برخود کرد؟ آیا چنین چیزی امکان دارد؟

با توجه به اینکه تبریز پایتخت دوم فرهنگ و هنر ایران بوده و ولیعهد نشین بوده است در دوره های مهم دارای جایگاه بوده و نقش تاریخی مهمی ایفا کرده است، بنابراین زبان وگویش تبریز زبان معیار در نگارش ترکی آذری در منطقه حتی جمهوری آذربایجان فعلی که قبلا جزو ایران بوده است و در منابع تاریخی آران نام داشته ، زبان تبریز بوده است، در واقع تمام نگاهها به تبریز بوده ، در دوره قاجار که صنعت چاپ وارد ایران شده و کتاب و روزنامه منتشر می شود تبریز به کانون چاپ کتاب های نوحه به زبان ترکی آذری محسوب شده و این زبان ترکی معیار است که در کتابهای چاپ سنگی به چشم می خورد. زبان معیار ادبیات مرثیه ای که در زمان قاجار منتشر می شود؛ زبان معیار تبریزی است، حتی شعرایی که در دربند شمالی ترین مرز ایران تا قبل از قرارداد گلستان و ترکمانچای زندگی می کردند مثل شعاعی دربندی یا قمری دربندی دیوان خود را با گویش معیار تبریز، در تبریز به چاپ رسانده اند، بنابراین در قالب این بنیاد می توان این موضوع را احیا کرد.از ادبیات مرثیه هم می توان زبان معیار را استخراج کرد، به عنوان مثال گویش و گفتار حسینی سعدی زمان تبریزی یا عابد تبریزی می تواند به عنوان زبان معیار نوشتاری ترکی باشند، و نباید به کسانی که می خواهند ملاک جاهای دیگر را به عنوان زبان در نظر بگیرند ، میدان داده شود چرا که کانون و چشمه جوشان ادبیات آذربایجان و آران تبریز بوده، تبریز قبله شعرا بوده، تبریز دارای مقبره الشعرا است و در تبریز بیش از چهارصد شاعر ایران زمین از مشهد ومرو و شیراز و باکو و گنجه و …در مقبره الشعرا دفن شده اند..بنابراین برای زبان معیار باید به دنبال آثار صافی تبریزی، صراف تبریزی،صحاف تبریزی، عابد تبریزی، سعدی زمان تبریزی بگردیم.نه فلان نویسنده باکویی یا استانبولی

مرکز این بنیاد در تبریز بنا شده است و استانهای دیگر آذری نقشی در آن ندارند لزوم کارکرد بنیاد برای تمامی آذری های ایران چیست و چه الزاماتی باید رعایت شود؟!

تبریز پایتخت فرهنگی دوم ایران بوده و طبیعتا در اردبیل و ارومیه و زنجان نیز این موضوع پذیرفته شده است، در واقع تبریز به عنوان کانون فرهنگی محسوب می شده که تمامی علما و دانشمندان و اساتید در شکل گیری این فرهنگ نقش داشتند، به عنوان مثال خاستگاه پدر علامه امینی یکی از روستاهای سراب است اما در تبریز متولد شده و به عنوان یک چهره ای که لقب تبریزی در پسوند اسم ایشان قرار می گیرد، چارچوب و شاکله اصلی زبان های شهرهای ذکر شده با زبان تبریز یکسان است.لزومی ندارد تا گویش تبریزی را به مردم شهرهای اردبیل یا زنجان و … تحمیل کنیم بلکه در چاپ کتاب ها چارچوب زبان تبریزی رعایت شده و در مطبوعات محلی جلساتی برگزار شود و یک خط مشی مشخصی برای این موضوع طراحی شود.

 تاریخ نگاری که اصولا باید در این مرکز انجام شود بر چه اساس و با چه تیم کاری باید آغاز شود؟

این بنیاد چنانچه بخواهد فعالیت خوبی داشته باشد باید از کمیته های علمی خوب و متخصصین برجسته ای که انسانهای شریف و محقق با دیدگاههای علمی باشند تشکیل شود، در بحث تاریخی هم باید توجه کافی به عمل آید، به عنوان مثال ببینید زمانی که از تاریخ استقلال جمهوری آذربایجان که بیش از سی سال نمی گذرد ، هر روز شاهد دست درازی آنها به تاریخ ایران هستیم که بخشی از تاریخ ایران را به عنوان تاریخ خود مطرح کرده اند، البته این بزرگی و وسعت و عمق تاریخ ایران را نشان می دهد که بخش های جدا شده از ایران خود را در گذشته ایران سهیم می دانند اما نمی خواهند به روی خود آورده یا عنوان تاریخ و فرهنگ مشترک ایرانی را قبول کنند، بنابراین کودکانه تاریخ را تحریف و تلاش می کنند گذشته ایران را به عنوان میراث خود مطرح کنند، اخیرا نادرشاه را به عنوان پادشاه جمهوری آذربایجان قلمداد کرده اند در حالی که با یک سوال ساده درباره پایتخت نادرشاه می توان این ادعا را به چالش کشید ، یا شاه اسماعیل صفوی و صفویان را به عنوان پادشان کشور جمهوری آذربایجان معرفی می کنند در حالی که پایتخت صفویان در ابتدا تبریز و سپس قزوین و اصفهان بوده است.بنابراین بنیاد باید بتواند به این شبهات تاریخی بویژه در برخورد با نسل جوان پاسخ گو باشد.