پژوهشی از کانال ایران‌بانِ کُرد
ایرانشهر در تواریخ دوره اسلامی

۸ فروردین, ۱۴۰۱
ایرانشهر در تواریخ دوره اسلامی

این مقاله به این پرسش می‌پردازد که از نظر جغرافی‌دانان و تاریخ‌دانان ایرانشهر چه سرزمین‌هایی را در بر می‌گرفته است؟

جریان‌های قوم‌گرا از جمله پانکردیسم در رونوشت از یاوه های ده سال پیش پانترکها مدعی هستند که ایران در طول تاریخ هرگز یک کشور یکپارچه نبوده و نام ایران یک نام تازه است که به دستور رضاشاه بر سرزمین پارس گذاشته شده و ایران واقعی در افغانستان است اکنون ببینیم که بر اساس تواریخ دوره اسلامی پهنه‌ ایرانشهر چه مناطقی را در بر می‌گرفته و چه نامیده می‌شده است.

همانگونه که اشرف ،مسکوب و دیگران گفته‌اند شاهنامه تنها یکی از اسناد تاریخ‌نویسی است که خاطره ایران اسطوره‌ای را حفظ می‌کند و یا به این وسیله در تداوم آگاهی قومی ایرانیان در دنیای اسلام سهیم می‌شود. در کتاب‌های تاریخی سده‌های میانی دوران اسلامی آگاهی به وجود سرزمین ایران، ایران زمین و ایرانی در واژه‌های «الفرس» و «العجم» نیز بروز می‌کرد. زیرا عرب‌ها پیش از اسلام، ایران و ایرانی را فرس و عجم می‌خواندند و پس از اشغال ایران نیز آن را به کار می‌بردند آنچنان که تاریخ‌نویسان و جغرافی‌دانان ایرانی هم غالباً این اصطلاحات را در نامیدن ایران و ایرانی استفاده می‌کردند. در آغاز دوره اسلامی، تاریخ‌نویس و مفسر سده سوم و چهارم محمدبن جریر طبری گفته بود که :((تاریخ ایران تداوم بی‌سابقه در مقایسه با دیگر اقوام دارد)) چنین ارزیابی از تاریخ ایران سه سده پس از گسستنی که با فروپاشی شاهنشاهی ساسانی در ایران ایجاد شد در نخستین سده‌های دوره اسلامی به ظاهر موجه نمی‌نمود اما اینکه طبری به گفتن آن خطر کرده در مواردی نیز نشانه‌هایی از ملی‌گرایی او نیست بلکه از یکی از وجوه خلاف آمد عادت تاریخ ایران است.

مورخان ایرانی حتی پس از سقوط ایلخانان با هدف بازیابی مفهوم ایران زمین و هویت ایرانی تلاش بسیاری کردند و با اقتباس از الگوی حماسه‌سرایی شاهنامه فردوسی در صدد بازتاب برخی اشعار او آمدند. گرچه کار مورخان در بازتولید اندیشه ایرانی‌گری فردوسی با حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده آغاز شده بود. در مقدمه دو اثر پر اهمیت دو دوره بعد یعنی ظفرنامه علی یزدی و نزهه القلوب، اساسا سرگذشت و سرنوشت ایران زمین دغدغه اصلی نویسنده برای طرح و ارائه مباحث و داده‌های تاریخی است. در کتاب شیراز نامه در موارد متعدد با ارائه روایات تاریخی هویت مدار از جمله هویت سیاسی، به احیای هویت شاهان ایران باستان و برخی حاکمان ایرانی از جمله آل بویه و سامانیان می‌پردازد. در کتاب ظفرنامه نویسنده مدام در تعریف مفهوم و الگوی سرزمینی ایران به شاخصه های ایران در دوره باستان استناد کرده است. در شیراز نامه و تاریخ وصاف شاهد طرح مفاهیم هویت مدار گوناگونی هستیم که تلفیق مولفه‌های فرهنگی و سیاسی ایران زمین و درآمیختگی مرزهای فرهنگی و تاریخی ایران در آنها مشهود است و بر این اساس از فره ایزدی، نژاد، ارث، هنر و گوهر وجود ایرانیان و اهل شیراز سخن به میان آمده است که بیانگر الگوبرداری از فردوسی است.

زرکوب شیرازی در کتاب شیراز‌نامه که در سده هشتم هجری نوشته شده است از تقدس اسطوره‌ای این سرزمین که تختگاه جمشید بوده است یاد می‌کند تا به اهمیت جغرافیایی آن اعتباری اسطوره‌ای ببخشد.

اکنون می‌خواهیم تعریف مورخان و جغرافی‌دانان پس از اسلام از مفهوم ایران و گستره جغرافیایی ایران در کتابهایشان را بررسی کنیم.
اهمیت این آثار تنها در کاربرد مکرر آنها از واژه ایران،ایرانشهر، فرس و عجم نیست ،بلکه در نهادینه کردن تاریخ سنتی ایران همچون بخش عمده‌ای از تاریخ جهان باستان در تاریخ‌نگاری اسلامی است.روایت مورد نظر آنها از تاریخ باستانی ایران ،بارها و بارها دیگر دوره های بعدی نسخه‌برداری و ارائه شده است. این اشاره‌ها به تاریخ سنتی و باستانی ایران به بازسازی ریشه سرزمینی و تبارشناسی مردم ایران یاری رساند و بنیان هویت فرهنگی و تاریخی ایرانی را در سده‌های پسین حفظ کرد.

🔹گستره ایران در التنبیه‌الاشراف نوشته علی بن حسین مسعودی (سده چهارم هجری )
مسعودی از ایرانیان به نام «الفرس» یاد می‌کند و می‌گوید :((پارسیان قومی بودند که وسعت سرزمین‌شان دیار جبل بود از ماهات و غیره و آذربایجان تا مجاور ارمینیه و اران و بیلگان تا دربند که باب و ابواب است و ری و طبرستان و مسقط و شابران و گرگان و ابرشهر که نیشابور است و هرات و مرو و دیگر مناطق خراسان و سگستان(سیستان) و کرمان و پارس و اهواز با دیگر سرزمین عجمان که در این زمان به این سرزمین‌ها پیوسته است. و همه این سرزمین‌ها یک مملکت واحد بود که پادشاهش یکی بود و زبانش یکی بود، تنها در برخی واژه‌ها تفاوت داشتند زیرا وقتی حروفی که زبان را به آن می‌نویسند یکسان باشد و ترکیب واژه‌ها یکی باشد زبان یکی است و اگر چه در چیزهای دیگر تفاوت داشته باشد همچون پهلوی و دری و آذری و دیگر زبان‌های پارسی))

🔹ایران در احسن التقاسیم نوشته مقدسی (سده چهارم هجری )
یکی از موارد استفاده از واژه العجم کتاب دو جلدی احسن التقاسیم ،نوشته مقدسی بشاری است .او در این کتاب «اقالیم العجم» را به تفضیل تشریح کرده و با ذکر نام قدیمی آنها تصویر روشنی از سرزمین پهناوری به دست داده است که پیش از آن ایرانشهر خوانده می‌شد. او که سالیان دراز در این مناطق سفر می‌کرد و با مردم آن به فارسی گفتگو می‌کرد، آنچنان روشن، صریح ،تأویل ناپذیر و تغییر ناپذیر درباره این زبان نوشته که مطلب او می‌تواند در مطالعات زبان شناسی ایرانی سندی مهم و مغتنم باشد .
او نوشته است:((سخن این اقلیم‌های هشتگانه به عجمی است ،لیکن برخی از آنها دری و برخی دیگر شکسته و ناروشن است .ولی همه آنها فارسی خوانده می‌شود ))
مقدسی زبان جاهایی را که سالم و روان و رسا بوده را دری نامیده و زبان جاهایی را که شکسته و ناروشن بوده (احتمالا در این دوران لهجه های محلی در حال شکل گرفتن بوده اند)را مغلق خوانده است. او افزون بر فارسی‌زبانان از مردمانی با زبان‌های دیگر نیز یاد کرده است،چنانکه درباره ارمنستان و ارّان(جمهوری باکو کنونی) می‌گوید:((در ارمنستان به ارمنی و در ارّان به ارّانی سخن می‌گویند و فارسی آنها نیز فهمیدنی و نزدیک به فارسی است در لهجه ))《مقدسی ،۱۳۶۱،جلد ۲،برگه ۳۷۸و ۵۶۲》

🔹ایران در تاریخ طبری:
تاریخ طبری نوشته طبری (درگذشت ٣١١ ق. ٩٢٣ م) که در یک جلد از تاریخ بسیار گسترده خود با موضوع ایران پیش از اسلام پرداخته است، در تاریخ طبری هم سخن از ایرانشهر می‌رود، هم از ((ملک عجم)).

🔹گستره ایران در کتاب الخراج و صنعه الکتاب قدامه بن جعفر(سده چهارم هجری )
در این کتاب همه‌ جا از فارس و پارسیان سخن گفته است:((بخشی که به سرزمین فارس منسوب است و به سرزمین جامعین میان رود بلخ و انتهای آذربایجان و ارمنیه تا کنار فرات و قادسیه قرار گرفته است ))《قدامه بن جعفر ،۱۳۷۰،برگه ۱۰۹》او عراق ،یا ((مرکز مملکت اسلام))را جایی می‌داند که زمانی پارسیان در آن رفت و آمد می‌کردند و: ((آن را “دل ایرانشهر “نامیده‌اند .و عرب این نام را عربی کرده و عراق نامیده است.و نیافتم که پارسیان چنین نامی بدان داده باشند. و آن ایران است که در معنا منسوب به ایر است [….]))(همان ،برگه ۱۲۲،و بعد )

🔹در زین الاخبار گردیزی (سده پنجم هجری ) هر جا سخن از ایران پیش از اسلام است ،هم اصطلاح عجم را به کار می‌برد و هم ایرانشهر را، ولی هرجا که ایران و ایرانیان دوران اسلامی را منظور می‌دارد ،از واژه (عجم) استفاده می‌کند.

🔹گستره ایران در نزهه القلوب حمدالله مستوفی (سده هفتم هجری)
حمدالله مستوفی نزهه القلوب را در ((شرح احوال ایران ))نوشت و در آن از احوال جغرافیای طبیعی ،انسانی و سیاسی هر یک از ایالت‌ها و بلاد ((ایران زمین ))در بیست باب خبر داد .او ((حدود اقاصی ایران زمین)) را بدین صورت شرح می‌دهد:((حد شرقی ولایت سند و کابل و صغانیان و ماورا النهر و خوارزم تا حدود سقسین و بلغار است و حد غربی ولایت نیکسار و سیس و شام و حد شمال ولایت آس و روس و مگسیر و چرکس و برطاس و دشت خزر که آن را دشت قبچاق نیز خوانند ،و الان و فرنگ است،قارق میان این ولایت و ایران‌زمین فلجه اسکندر و بحر خزر است که آن را بحر جیلان و مازندران نیز می‌گویند و حد جنوبی از بیابان نجد است که به راه مکه است ))(مستوفی ۱۳۶۲،برگه ۲۲ و بعد )

🔹گستره ایرانشهر از نظر ثعالبی نیشابوری در کتاب ثمارالقلوب(مورخ ایرانی، ۳۵۰ _ ۴۲۹ ق):
((به اقلیم چهارم، یعنی ایرانشهر، ناف زمین گفته‌اند که میان رود بلخ تا آن سوی آذربایجان را در بر می‌گیرد و ارمینیه را تا قادسیه و فرات و دریای‌ یمن و دریای فارس را تا مکران و طبرستان. و این لقب از آنجاست که این سرزمین، میانه زمین است و در خط اعتدال واقع شده و راستی اندام و اعتدال حال مردمان آن نیز از این است؛ زیرا که آنها نه مانند مردم روم و سیسیل سرخ روی هستند و نه مانند حبشیان سیاه، و نه مانند زنگیان سوخته و تیره و نه چون تُرکان تکیده‌اند و نه چون مردمان چین کوتاه قد)))(ثعالبی نیشابوری، ثمارالقلوب، ص ۴۱۷)

🔹گستره ایران از نظر شهاب الدین فضل الله عمری (مورخ و جغرافیدان عرب سده هشتم هجری):
((مملکت ایرانیان، عراق، عجم و خراسان است. طول این سرزمین از رود جیحون در انتهای مرز خراسان تا رود فرات است که میان آن سرزمین و شام فاصله انداخته است. و عرض آن، از کرمان متصل به دریای پارس منشعب شده از دریای هند است تا آخر آنجا که به دست بقایای پادشاهان سلجوقی روم (مرکز ترکیه امروزی) در مرزهای عالایا (الانیای امروزی) و انطاکیه در کنار دریای روم (مدیترانه) است. در سمت شمالی، میان مرز میان این مملکت با بلاد قبچاق، رودی است در کنار باب الحدید (دربند کنونی در داغستان) که به زبان ترکی دمرقابو (دروازه آهنین) نامیده می‌شود، و دریای طبرستان که دریای خزر و قلزم نیز نامیده می‌شود.
🔹گستره ایران در کتاب معجم البلدان نوشته یاقوت حموی (سده ششم هجری)
یاقوت از سرزمین فارس سخن می‌گوید و حدود آن را میان رود بلخ تا مرز آذربایجان و ارمنستان و از آنجا تا فرات به سوی خاک عربستان و سپس عمان و مکران تا کابل و تخارستان ترسیم می‌کند.

🔹حمزه ابن حسن اصفهانی در کتاب تاریخ پیامبران و شاهان :بدان که ربع مسکون با تفاوت نواحی آن در میان هفت قوم بزرگ یعنی چین، هند، سودان، بربر، ترک و آریان تقسیم شده است، آریان که همان ایران (فرس) است در میان این کشورها قرار دارد و این کشورهای شش گانه محیط بدان اند.
این تصورات اساطیری از زمان و مکان که ریشه در اندیشه های اوستا دارد و بیشتر در سرزمین‌های شرقی ایران و در مناطق هم مرز با اقوام مهاجم رواج داشته است در دوره ساسانی تدوین شده و اساس ایرانی بودن را شکل داده است و غرور ملی دوران پیشامدرن را تقویت کرده اند.
ادبیات دوره اسلامی همان طور که شاهرخ مسکوب می‌گوید، هویت ایرانی را در همه آثارش باز نمی‌تاباند ،آنجا که تعصب دینی حاکم است اثر ایرانیت اگر هم باشد، ضمنی است و آنجا که دین چیره نیست، تراوش هویت ایرانی را محدود نمی‌کند. تاریخ بیهقی در عین آنکه نمونه درخشان فارسی نویسی است از گونه نخست و تاریخ سیستان نمونه دوم است ، از آن رو که خیزش‌های ایرانیان علیه تازیان را بیان می‌کند،اسطوره‌ها و تاریخ پیش از اسلام را با شرح تاریخ اسلام در می‌آمیزد و در استفاده از واژگان پهلوی و پرهیز گسترده از واژه‌های عربی تعمد دارد.

🔹پهنه ایرانشهر در کتاب البدء و التاریخ نوشته ابو نصر بن مطهر بن طاهر مقدسی،(آفرینش و تاریخ)
مقدسی در اثر مشهورش البدء و التاریخ می‌نویسد :
(( گویند معتدل‌ترین و با صفاترین و بهترین بخش‌های زمین ایرانشهر است و همان است که به اقلیم بابل معروف است؛ درازای آن میان رودخانه بلخ تا رودخانه فرات و پهنای آن میان دریای غابسکین (آبسکون) تا دریای فارس و یمن و سپس به طرف مکران و کابل و طخارستان و منتهای آذربایجان است و آنجا برگزیده بخش‌های زمین و ناف زمین است)) (مقدسی، ۱۳۷۴: ص ۶۱۵).

🔹پهنه ایران در کتاب مسالک الممالک نوشته اصطخری (وفات ۹۵۱ میلادی)
در المسالک و الممالک اصطخری از ایرانشهر به عنوان پیشرفته‌ترین ،کامل‌ترین و دولتمندترین ممالک دنیا سخن می‌رود.
اصطخری در این کتاب می‌نویسد:
((و هیچ ملک آبادان‌تر و تمام‌تر و خوش‌تر از ممالک ایرانشهر نیست و قطب این اقلیم بابل بود و آن مملکت پارس است، و حد این مملکت در روزگار پارسیان معلوم بود. چون مسلمانی آشکار شد مسلمانان از هر مملکتی نصیبی گرفتند. برین جمله که یاد کرده‌اید: از مملکت روم و شام و مصر و اندلس و مغرب و آنچه از مملکت هندوستان آنچه به زمین منصوره بپیوندد و مولتان تا کابلستان و حدود طخارستان و از مملکت چین ماوراالنهر و هرچه با آن رود.)) (اصطخری، ۱۳۷۳: صص ۵-۶).

نقشه ایران در عصر هخامنشیان

🔹پهنه ایران در کتاب التفهیم جهان نوشته ابوریحان بیرونی

دانشمند شهیر ابوریحان بیرونی که در کتاب معروفش التفهیم جهان را به هفت اقلیم تقسیم می‌کند و اقلیم چهارم را ایرانشهر می‌نامد و می‌نویسد:
(( و اقلیم چهارم آغازد از زمین چین و تبت و قتا و ختن و شهرهایی که به میان آن است بر کوه‌های کشمیر و بلور و وخان و بدخشان بگذرد سوی کابل و غور و هری(هرات) و طخارستان و مرو و کوهستان و نشابور و کومش و گرگان و طبرستان و ری و قم و همدان و موصل و آذربادگان و منبج و طرسوس و حران و ثغرهای ترسا آن و انطاکیه و جزایر قبرس و رودس و سقلیه تا به دریای محیط رسد بر خلیجی که میان شهرهای مغرب و اندلس است و آن را زقاق می‌نامند)) (بیرونی، ۱۳۵۲: صص ۱۹۹).

🔹پهنه ایران در کتاب مجمع‌الانساب نوشته محمد بن علی شبانکاره‌ای
محمد بن علی شبانکاره‌ای که به سال ۷۱۷ ق نوشته است ۲۲ بار نام ایران و ایران‌زمین و سه بار از عجم یاد می‌کند و می‌گوید منکوقاآن بردارش (( شاه جهان کبیر هلاکو خان را که اصلا سلاطین ایران زمین است [یعنی اصل ایلخانان ]تمامت مملکتی ،که میراث پدرش تولی خان بود ،یعنی بلاد غربی به وی ارزانی داشت و آن آب جیحون است تا کنار فرات و مملکت مصر و شام ))

🔹حمدالله مستوفی(۶۸۰-۷۵۰ ق/۱۲۸۱-۱۳۴۹م)در اثر معروفش تاریخ گزیده به روال بیضاوی می‌گوید از مجموعه تاریخ های عمده‌ای که در دست است:((گزین گردانید و این کتاب را گزیده نام کرده مبنی بر ذکر انبیأ و اولیا و پادشاهان و وزرای ایران‌زمین و آثاری از ایشان بازمانده از عهد آدم علیه السلام تا زمان تالیف این مختصر که سنخد[۷۳۰] هجری مصطفوی است ))(برگه ۷)
خدمت بزرگ حمدالله مستوفی به تاریخ پیشا مدرن ایران با کتاب جغرافیایی اون در کتاب نزهه‌القلوب تکمیل شد. اهمیت کتاب وی در پرداختن به مفهوم جغرافیایی ایران و نیز مرزها و استان‌های آن است .مستوفی که در مقدمه کتاب دو محل مقدس مکه و مدینه خارج از مرزهای ایران را توصیف می‌کند می‌گوید :((اگر چه ان موضع از ملک ایران نیست و بیشتر غرض از تألیف این کتاب شرح احوال ایران است ،اما چون افضل بقاع جهان است ابتدا کردن بدان…اولی است ))
مستوفی در قسمت دوم در شرح احوال ((ایران زمین )) می‌گوید:(( و آن مشتمل است بر مطلعی و مقصود و مخلصی))در مطلع این فصل از بخش ایران در ملک جهان و طول جغرافیایی و حدود آفاق قبیله بلاد آن سخن می‌گوید و بررسی خود از جغرافیای ایران را بحث از دیدگاه های گوناگون مربوط به بنیانگذاری ایران به دست ایرج و جایگاه آن در هفت اقلیم جهان آغاز می‌کند. او می‌گوید که تمامی مفسران(یونانی هندی ایرانی )می‌پذیرند که ایران مرکز جهان است و به مفهوم که ساسانی ایرانشهر باز می‌گردد. به نوشته مستوفی:(( ایران زمین را حد شرقی ولایت سند و کابل و صغانیان و ماوراءالنهر و خوارزم تا حدود سقسین و بلغار است و حد غربی ولایت نیکسار و سپس شام و حد شمال ولایت آس و روس و مگیرو و چرکس و برطاس و دشت خزر که آن را نیز دشت قبچاق خوانند و الان و فرنگ است و فارق میان این ولایت و ایران زمین، فلجه اسکندر و بحر خزر است که براه مکه است و آن بیابان را طرف یمین با ولایت شام و طرف یسار با دریای فارس که متصل به دریای هند است و پیوسته است و تا ولایت هند می رسد و اگر چه از این ولایت بیرونی بعضی احیانا در تصرف حکام ایران بوده است و چند موضع از آن خود حکام ایران ساخته اند اما چون از این حدود غرض شرح ایران بود واجب شد از ذکر آن ها تجاوز نمود ))(همان برگه ۲۱_۲۲)

مستوفی استان های ایران را در بیست فصل توصیف می‌کند. او بحث خود را با (عراق عرب )یا ((قلب ایرانشهر ))و ((عراق عجم))آغاز می‌کند و سپس می‌پردازد به آذربایجان، اران و مغان ،شروان و گرجستان، روم ،ارمنستان، دیاربکر ،دیار ربیعه ،کردستان ،خوزستان ،فارس و خلیج فارس ،شبانکاره کرمان و قهستان(شامل بلوچستان امروزی )نیمروز، خراسان، مازندران، قومس ،و طبرستان و سرانجام جیلانات(گیلان)
مستوفی در شرح طول و عرض جغرافیایی ایران زمین می‌گوید :((طولش از قونیا روم است تا جیحون بلخ و مسافت بین طولین که طول ایران زمین است ….به حسب بطلمیوس هشتصد و پنجاه شش فرسنگ بود …عرضش از عبادان بصره است تا ….باب الابواب تمورقپو …مسافت بین العرضین که عرض ایران زمین است که بحساب بطلمیوس سیصد و پنجاه و هشت فرسنگ …و این اعلا طول و عرض ایران زمین است و لاشک تمامت ایران زمین در طول و عرض مربع مستقیم الاضلاع واقع نیست و در آن تفاوت بسیار است …اما چون از این شرح طول و عرض غرضوصف ایران زمین است و آن در وسط اقالیم سبعه افتاده است ،سهولت را از آن‌ چه از حد ایران دور بود اجتناب واجب نمود .بدان سبب طول از شصت و نیم درجه تا صد و دوازدهم از پنجاه درجه باشد و از عرض از شانزدهم تا چهل و پنجم که سی درجه بوده افتاده است.))(همان برگه ۲۰-۲۱)
مستوفی سپس می‌پردازد به ذکر کمیت راه های ایران ،جبال ایران ،معادن ایران و رودها و آب های ایران و دریاها و دریاچه های ایران و سرانجام با ولایت هایی که در شرق و غرب و جنوب و شمال ایران قرار دارند و ولایات خارج ملک ایران. کوتاه سخن این که در دوره ایلخانان تصور جغرافیایی ایران زمین برای نخستین بار پس از حمله اعراب به مفهومی که در دوره ساسانیان ساخته شده بود تحول پیدا کرد که دلیل آن گرد آمدن ایلات گوناگون ایران در قلمرو ایلخانان و دیگر کاهش تعصب اسلام گرای ترکان غزنوی و سلجوقی بود که هویت ایرانی را بر نمی تابیدند.

🔹ابن قتیبه (درگذشت ٢٧۶ق. ٨٨٩ م) در آثار گوناگون خود از جمله عیون‌الاخبار در موارد گوناگون به تاریخ ایران و میراث فرهنگی آن اشاره کرده است

🔹دینوری (درگذشت ٢٨٢ ق، ٨٩۵ م) بخش بزرگی از اخبارالاطوال را به شرح ایران پیش از اسلام اختصاص داده است.
مقدسی در کتاب البد و التاریخ، مسعودی در مروج الذهب و کتاب التنبیه الاشراف ،یعقوبی در تاریخ یعقوبی، درباره تاریخ ایران مطالب گسترده‌ای نوشتند. باید از آثار پرنفوذی که به زبان فارسی نوشته شد نیز یاد کرد که از جمله می‌توان از تاریخ بلعمی که اقتباسی از تاریخ طبری توسط بلعمی بود( درگذشت ۳۵۱ق.۹۶۲ م)و زینالاخبار گردیزی (درگذشت ۴۴۲ ق .۱۰۵۰ م) نام برد .تمرکز گردیزی بر ایران بسیار گسترده بود و به طور میانگین واژه ایران و مفاهیم مربوط به آن در هر یک از آثار تاریخی بالای ۷۶ بار آمده است (از جمله در تاریخ طبری ۲۹۲ مورد نام برده شده است ،که بدون در نظر گرفتن آثاراین آثار او ،از میانگین ۵۵ ارجاع به 《ایران 》در هر کتاب می‌توان سخن گفت )

🔹نسوی در کتاب سیرت جلال منکبرنی در دو جا به ایران اشاره می‌کند:نخستین مورد به گشتاسب پادشاه ایران، و دوم به نظام الملک وزیر اعظم یا دستور ایران و توران .
🔹اسفزاری نیز در کتاب روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات (باغ های بهشت در وصف شهر هرات )نیز یک جا به نظام‌الملک با عنوان وزیر اعظم مملکت ایران اشاره می‌کند.
ایران در آثار مهم تاریخی مهمی چون تاریخ طبرستان ابن اسفندیار(درگذشت ۶۱۴ ه.۱۲۱۷ م) نیز ذکر شده است. این کتاب شش بار نام ایران و یازده بار به تاجیک اشاره کرده است .
🔹کتاب مجمل التواریخ و القصص (در‌گذشت ۵۲۰ ق .۱۱۲۶ م)۲۹ بار به ایران اشاره کرده است .

🔹راحت‌الصدور آیه‌السرور در تاریخ آل سلجوق محمد بن علی راوندی(درگذشت ۶۳۵ ق.۱۲۳۸ م) هفده بار به عجم اشاره می‌کند و فارس‌نامه ابن بلخی (اوایل سده ششم هجری )در موارد گوناگونی به ایران پیش از اسلام، پادشاهان آن و بنیان شهرها اشاره دارد.

نقشه ایرانشهر، در عصر ساسانی

🔹پهنه ایران در کتاب جامع التواریخ نوشته رشید الدین فضل‌الله(۶۹۶_۶۴۸ق)

رشیدالدین فضل‌الله که تحت تأثیر مفهوم نوین جهان بود غالباً از کتاب جامع‌التواریخ او با عنوان نخستین تاریخ جهانی یاد می‌شود همانند بسیاری از مورخان و جغرافی دانان دیگر ،از ایران ، توران ،فرنگ ،مصر و مغرب (مراکش )روم ،هندوستان و چین که پادشاهی‌های آن زمان بودند نام می‌برد و بدین ترتیب هویت مشخصی برای ایران در میان کشورهای بزرگ جهان قائل می‌شود. تاریخنگاران این دوره بارها به ایران و ایران‌زمین ،هم با عنوان مفهومی تاریخی که به دوران ساسانیان باز می‌گردد و هم با عنوان پدیده‌ای که قلمرو پادشاهان ایلخانیان را مشخص می‌کند اشاره می‌کنند. چنان که عوامل جوینی (۶۲۳_۶۸۱ ق/۱۲۲۶_۱۲۸۱م )در تاریخ جهانگشای جوینی نوزده بار نام ایران و ایران‌زمین و هفده بار نام تازیک و سه بار به عجم اشاره می‌کند.
رشیدالدین فضل‌الله نیز در جامع‌التواریخ و تاریخ مبارک غازانی و سوانح‌الافکار رشیدی ۶۰ بار به ایران زمین و ۲۴ بار به تازیک اشاره می‌کند و در چند مورد به کشور ایران اشاره دارد که ظاهرا نخستین مواردی است که پس از انوری از مفهوم کشور برای اشاره به قلمرو پادشاهان معاصر ایران استفاده می‌شود. وی همچنین به مرزهای ایران اشاره می‌کند که حد آن از آب آمویه تا سرحد رود جَوَن (یا جیلم از شاخه های رود سند )در شرق تا فرات و روم و مصر در غرب (برگه ۴۶،۷۳،۱۴۷).
وی همچنین به ((اهالی یا خلایق ایران زمین ))((ممالک ایران زمین ))((خان ایران ))و ((ملوک ایران ))اشاره می‌کند.
دیگر آثار دوره تیموری بارها و بارها به ایران و ایران‌زمین و واژه‌هایی مربوط به آن اشاره می‌کنند.چنانکه فخرالدین بناکتی (درگذشت ۷۳۰قمری /۱۳۳۰م)در تاریخ بناکتی یا روضه الالباب فی معرفه التواریخ و الانساب ۲۲ بار نام ایران ،ایران زمین و ایرانشهر و ۱۳ بار به عجم اشاره دارد.

🔹کمال الدین عبدالرزاق سمرقندی در مطلع سعدین و مجمع بحرین پانزده بار از نام ایران و ایران زمین و پادشاهی ایران یاد می‌کند و در وصف نبردی که بین سلطان ابوسعید و امیر ایرنجین در گرفته بود می‌گوید:((نزدیک بود که لشکر سلطان شکسته شود و اگر لطف حق تعالی ننمودی و آن چه مخالفان را در خاطر بودی به ظهور آمدی ،از ملک ایران نامی بیش نماندی ))(جلد ۱ ،برگه ۴۳)وی در حدود ایران می‌گوید:((و ممالک ابوسعیدی میان آب آمویه و آب فرات بود که ایرانشهر عبارت از این بلاد است ))(همان ،برگه ۲۱)

🔹محمد بن هندوشاه نخجوانی (درگذشت ۷۱۴ ق،۱۳۱۴م)در دستور الکاتب فی تعیین المرات،شانزده بار نام ایران و ایران زمین و هشت بار از تازیک و هشت بار از عجم یاد کرده است.

🔹گستره ایران در کتاب نظام‌التواریخ نوشته قاضی ناصرالدین عمر بیضاوی (درگذشت۶۹۲ق.۱۲۸۶م)
یکی دیگر از کتاب‌هایی که به ذکر نام ایران می‌پردازد نظام‌التواریخ، کتاب کوچک (۹۵ برگه ای) اما بسیار پرنفوذ در تاریخ ایران نوشته بیضاوی است.
بیضاوی از چهره‌های برجسته علمای دین بود که به عنوان قاضی‌القضات استان فارس در اوایل دوران ایلخانی خدمت می‌کرد و آثار مشهوری به زبان عربی در زمینه فقه اسلامی و دستور زبان عربی نوشته و صاحب تفسیر معروف بیضاوی است .تنها اثر او به زبان فارسی ترتیب دادن تاریخ ملی پیشامدرن ایران بود ؛او خود در این‌باره می‌گوید:((این کتاب از تواریخ معتبر فراهم آوردم و نظام‌التواریخ نام کردم چه در آن سلسله حکام و ملوک ایران که طول آن از فراتست تا جیحون بلکه از دیار عرب تا حدود خجند چنان یاد کرده می‌آید من لدن آدم‌ علیه السلام الی یومنا هذا….که سال ۶۷۴ ق.می‌باشد بر سبیل اتصال آوردم و آن‌ را بر چهار قسم نهادم و به زبان فارسی ساختم تا فضای آن عام‌تر بود ))
دوره‌بندی چهار مرحله‌ای تاریخ ایران با فصل کوتاهی در باب ده تن از پیامبران آغاز می‌شود؛از اول آدم تا آخرین نوح که فقط پنج درصد برگه‌های کتاب را در بر می‌گیرد. فصل دوم با ۳۸ درصد برگه‌های کتاب ،تاریخ سنتی ایران تا فرود ساسانیان را در بر‌ می‌گیرد. فصل سوم ،با هجده درصد مطالب کتاب ،اختصاص دارد به خلفای راشدین ،بنی امیه و بنی عباس، باب چهارم می‌پردازد به (( اخبار سلاطین عظام و ملوک کرام که در ممالک ایران به استقلال پادشاهی کردند در خلاف بنی عباس نه طایفه اند:صفاریه،سامانیه،غزنویه،غوریه،دیالمه،سلجوقیه، ملاحده ،سلغریه،خوارزمیه،مغول))
همچنین بیضاوی در مورد حدود جغرافیایی ایران می‌گوید:((طول آن از فرات است تا جیحون بلکه از دیار عرب تا حدود خجند))(برگه ۳)
بیضاوی این کتاب را((تاریخ سلسله حکام و ملوک ایران ))اعلام می‌کند و جغرافیای ایران را معرفی می‌کند و عرصه تاریخی آن را از حضرت آدم تا زمان نوشتن کتاب می‌گسترانده و رسما اعلام می‌کند هدف کتاب آن است که تداوم تاریخ ایران را ((بر سبیل اتصال)) نشان دهد و سرانجام اینکه می‌گوید کتاب را((به زبان فارسی ساختم تا فواید آن عام باشد ))چرا که هدف قاضی آنست که آگاهی تاریخی با هویت تاریخی ایران را به زبانی بنگارد که نه تنها در دسترس اهل قلم قرار گیرد بلکه میان عامه مردم هم اگر سواد خواندن داشته باشند اشاعه پیدا کند و سودمند باشد.

🔹گستره ایران در کتاب جغرافیای حافظ آبرو و زبده تواریخ (۷۳۸ق-۸۰۹ ش/۱۳۵۹-۱۴۳۱م)
حافظ ابرو در زبده تواریخ جلد ۱ شش بار از ایران و ۱۶ بار از تازیک و چهار بار از عجم یاد کرده است. وی در کتاب جغرافیای حافظ ابرو نیز چند بار از ایران نام می‌برد و می گویددر روزگار پیشین((از جیحون تا فرات را بلد فرس خواندند ))

🔹تاج الدین حسن یزدی در کتاب جامع التواریخ حسنی نوشته (۸۵۵ ق.۱۴۵۱م)سیزده بار نام ایران و هشت بار از تازیک نام می‌برد

🔹میرخواند محمد خواندشاه، (۸۳۷-۹۰۳ق/۱۴۳۲-۱۴۹۸م)در کتاب تاثیر گذار تاریخ روضهالصفا که بهترین نمونه تاریخ‌نگاری عهد مغول و تیموری است ۱۵۴ بار از ایران ،ایران‌زمین و واژه‌های مربوط به آن یاد می‌کند.
ناگفته نماند در مجموعه به جا مانده از مکاتبات دیوانی میان شاهان و حکام ایران و سلاطین و امرای همسایه از اوایل تیموریان تا اوایل دوران صفوی بارها می‌توان اشاره به تعابیر معاصر ایران ،ایران زمین، کشور ایران ،شاهنشاه ایران، احوال ایران ،ملوک ایران ،ممالک ایران ،شهریار و دیار عجم ،سپهسالار ایران و ایران و توران را پیدا کرد .
آگاهی جغرافیایی آشکار از مفهوم سرزمین ایران یا ایران‌زمین به منزله یک مجموعه کامل و بخش‌های شکل دهنده آن بود که عمق ایده (ایران)را با پهنای جغرافیایی آن نشان می‌داد.

🔹کتاب حبیب السیر
فراوانی کاربرد مفاهیم ایران و ایران‌زمین و واژه‌های مربوط به آن در سه جلد کتاب حبیب السیر(تدوین در سال ۹۳۰)
چگونگی تحول فراوانی و تکامل استفاده از این واژه ها در جلد نخست نسبتا بالاست و ۲۸ مورد رویدادهای دوران پیش از اسلام اشاره می‌کند. فراوانی واژه‌ها در جلد دوم که شرح وقایع دوره اسلام تا دوره مغول است به شدت کاهش پیدا می‌کند و به ۱۲ مورد می‌رسد و در جلد سوم در شرح دوران ایلخانی، تیموری و اوایل صفویه به ۶۹ مورد جهش می‌کند.
آثار عمده تاریخ‌نگاری دوران صفویه نیز همچون عهد ایلخانان اشاره‌های فراوان به ((ایران)) می‌کنند
🔹 در کتاب عالم آرای شاه اسماعیل که در آغاز سلسله صفوی نویسنده‌ای گمنام آن را نوشته است،۳۶بار از نام ایران و ملک ایران سخن می‌گوید. بیش از ۶۰ بار به ایران و یک‌بار هم به ایرانیان اشاره می‌کند.
🔹کتاب احیاالملوک نوشته ملکشاه حسین سیستانی که شامل تاریخ سیستان از ادوار باستانی تا سال ۱۲۰۸ قمری است نزدیک ۷۰ بار واژه های مربوط به ایران را به کار می‌برد، که ۵۵ بار مربوط به دوران پیش از اسلام و ۱۵ مورد به ایران پس از اسلام مربوط می‌شود.در مواردی نیز احساسات ایران پرستانه نویسنده کتاب غلیان می‌کند و از جمله در ذکر یکی از وقایع تاریخی می‌گوید:((چون سلاطین موجی نژاد توران از سر عهد و پیمان و مصالحه و توطئه در قهستان گذشته و به سیستان آمدند، از در و دیوار این مضمون بگوش هوش مستمعان می‌رسید که :
دلیران ایران مگر مرده اند
که تورانیان سر برآورده اند ))(احیاالملوک برگه ۳۶۳)

نقشه ایران در عصر صفوی

🔹در تاریخ عالم آرای عباسی تالیف اسکندر بیگ منشی ترکمان بیش از ۱۰۰ بار ایران و ترکیب‌های گوناگون آن به کار رفته است که جملگی با مفهوم سیاسی ایران آن دوران اشاره دارد. بیش از ۶۵ بار به سرزمین ایران و ترکیب‌های گوناگون آن و و ۱۵ بار به مقامات ایران و بقیه موارد درباره رفت و آمدهای مردم ایران با کشورهای همسایه است. در کتاب تاریخ عالم آرای عباسی ۲۲ بار به رفت و آمد بین ایران و سه کشور همسایه اشاره شده است از جمله اینکه ((در ایران توقف نتوانست ،به جانب هند رفت ))یا اینکه ((در کسوت قلندران از ملک ایران بیرون رفته)) یا اینکه((چون خان عالم …به ایران آمد )) یا ((آمدن میرمحمد امین از هند به ایران و رفتن او به هند ثانیا))

🔹خلدبرین در تاریخ دوران صفوی تالیف محمدیوسف واله اصفهانی بیش از ۴۶ بار به ایران شاره می‌کند.در خلد برین محمد یوسف واله اصفهانی قزوینی نیز شش بار به رفت و آمد بین ایران و کشورهای همسایه اشاره شده است از جمله این که ((در ماوراءالنهر تحصیل کمال نموده به ایران آمد )) یا ((توقف در ایران محال نموده و طریق سفر به جانب ماوراءالنهر آورد )) یا اینکه ((از ایران به روم رفتم و پس از دو سال رحل اقامت به ایران کشیدم )) یا ((قدم به مملکت ایران گذاشته و قلعه ایرون را به حیطه ضبط و تسخیر درآورد ))

🔹جامع مفیدی
کتاب دیگری که از بابت رفت و آمد بین ایران و کشورهای همسایه اهمیت دارد ،جامع مفیدی است که دوازده مورد را گزارش کرده است ،از جمله((قورانیان از آب عبور نموده بطرف ایران آمدند ))یا ((از حیدر آباد عنان عزیمت به جانب ایران انعطاف فرموده )) ،((به بلاد ایران جزم نمودم)) و ((در بدایت حال سفر هند اختیار نمود چند گاه در آن ملک سیر نموده …به وطن مألوف مراجعت کرده ))
جامع مفیدی نوشته محمد مفید مستوفی بافقی بیش از ۳۰ بار به ایران و ۱۵۰ بار به عجم اشاره می‌کند.
🔹محمد مفید در کتاب مختصر مفید که در ((در احوال بلاد ولایت ایران ))نوشته بیس ار ۳۰ بار به ایران و عجم اشاره کرده است. وی در فهرست ولایات ایران می‌گوید:((آنچه از حساب ملک ایران گرفته اند و مردم نشین و آباد است بیست و سه است ))مفید در شرح حدود ایران از نزهه القلوب حمدالله مستوفی پیروی می‌کند.

نقشه ایران در عصر نادرشاه

🔹عبدالرزاق بیگ دنبلی در تجربه الاحرار و تسلیه الابرار (جلد ٢ برگه ٣١)درباره کریم خان زند می‌نویسد :(( کریم خان خود را وکیل (شاه اسماعیل سوم) نامیده، اگر کسی او را به لفظ شاه خطاب کردی از فروتنی فی‌الفور عتاب کردی، گفتی که شاه در آباده است و ما مردی هستیم کدخدای. فی‌الحقیقه کدخدای ایران بود و در محاکمات و منازعات، مصلح صالح و نیک روزان، و لیکن در بلاد بعیده همواره شراره شرارت و فساد از قداحه بی‌پروایی در میان خلایق فروزان))
🔹نویسنده رستم‌التواریخ نیز از قول کریم خان که رستم الحمکا او را ((وکیل الدوله کاردان ایران و معمار ایران ویران)) می‌خواند، می‌نویسد که او می‌گفت :((ما وکیل دولت ایرانیم و از خود موالی نداریم _ هرکس که خدمت به دولت ایران می‌ نماید، او را راتبه و مواجب و مستمری خواهیم داد)) (برگه ٣٣٣ و ٣٠٩)

منبع: https://t.me/iranban_kord