سخنرانی نادر در دشت مغان به روایت تاریخ‌جهانگشای‌نادری

۶ بهمن, ۱۳۹۵
سخنرانی نادر در دشت مغان به روایت تاریخ‌جهانگشای‌نادری

نادر ابتدا از قبول سلطنت سرباز می‌زند اما در پشت پرده و باطن نسبت به تاسیس سلسله افشار اشتیاقی تام داشت. روایت اشتیاق و علاقه نادر به پادشاهی در کتاب عالم‌‌آرای‌نادری به تفصیل آمده‌است.

کتاب جهانگشای‌نادری که توسط «منشی مخصوص» نادر یعنی میرزا‌مهدی استرآبادی نوشته‌شده‌است برای مطالعه ماهیت حکومتداری نادرشاه افشار حایزاهمیت است. اهمیت تاریخ نویسی درباری این رو است که میدانیم این آثار روایات مسلط دربار و دولت از جریان تاریخ و گفتمان فکری موجود را به رشته تحریر در می آوردند و نوعا زیر نظر حاکم زمان نوشته می شدند.

در این کتاب بخش مهمی از رخدادهای دشت مغان و شروط نادرشاه برای پذیرش پادشاهی ذکر شده است.

پس از قبول سلطنت به رسم مالوف ایرانیان ماده‌‌تاریخ سروده‌شده و عبارت الخیر‌فی‌ماوقع زمینه سرایش شعر معروف نادرشاه گردید. تاریخ عالم آرای نادری در خصوص بیت معروف نادری که بر پشت یکی از سکه‌های نادر درج شده است چنین می‌نویسد:

« در این هنگام رسم دیرین ماده تاریخ نیز فراموش نشد: و در تاریخ جلوس که در روی سکه عباسی نیز زده‌بودند و آقاحسین ولد‌عالیحضرت مجتهدالزمانی آقا فرج خبوشانی به نظم آورد: به تاریخ الخیر فی‌ماوقع که «الخیر‌فی‌ماوقع» ماده تاریخ جلوس همایونی است و در روی دیگر آن این است: نظم:

سکه بر زر کرد نام سلطنت را در جهان …. نادر ایران زمین، خسرو گیتی‌ستان»

اشاره مکرر به ایران و بقای کشور از سوی نادر و منشیان و دیوانیان وی نشانگر علاقه این فرمانروا به اتحاد کشور و احیای مجد و عظمت آن است.

 سخنرانی نادر در دشت مغان و سپس اعلام پادشاهی از منظر تحلیل هویتی حایز اهمیت است. در این سخنرانی کوتاه نادرشاه بیش از 10 بار از نام ایران استفاده میکند.

منشی مخصوص نادر در  ابتدا متذکر می گردد که نادر ایران پرتلاطم که در معرض هجوم بیگانگان قرار داشت را نجات داده است. به همت نادر ایرانیان از زیر بار گران این ننگ درآمدند و دوباره سربلند شدند. این روایت پر از دلالت های ایرانخواهانه و مصلحانه است و جا دارد از سوی آگاهان و پژوهشگران بیش از این مورد تحلیل و کنکاش قرار گیرد.

 

 

***

 

اکنون شرح وقایع دشت مغان به نقل از جهانگشای نادری:

«در هنگامی که سرابوستان نزهت نشان ایران، به استیلای خزان حوادث، رو به افسردگی گذاشته، از هر طرف سرکشی قوی شاخ، مانند شجر سر برافراخت، و هجوم سبز بیگانه ریاحین پر رنگ و بوی این گلستان را در میان گرفت. باغبان بی‌اندیشه و بوستان پیرای غفلت پیشه از پیرایش باغ به نوای زغن و زاغ و صفیر بانگ کلاغ مشغول گشت. اگرچه خدیو گردان فراز [نادر] را، که سر بتاج سلطنت صوری فرو نمی‌آورد، پیشنهاد همت والا آن بود که بعد از استرداد ولایات مغصوبه، این باغ را به‌آن باغبان ارزانی دارد و ملک ایران را باقلاع مفتوحه در بسته بصاحب ملک بسپارد و در کلات و ابیورد که مسکن مالوف آن حضرت است، بر اورنگ انزواء نشسته به‌پادشاهی عالم معنی پردازد. درین وقت که بقوت سرپنجه تایید الهی و نیروی بازوی سعی و غیرت این خدیو عالم آگاهی، کلید فتح تمامی ممالک از دست رفته بدست آمد و بزور بازوی اقبال همایون فال، ایرانیان از زیر بار گران این ننگ درآمدند و دست سرزنش و توبیخ اغیار بشمشیر عزم بلند از سر این فرقه ملامت کش کوتاه شد، برای کنگاش چون حوصله وسعت هیچیک از بلاد توقف موکب گردون بسط را بر نمی تافت، جولگای مغان، که عرصه دلپذیر و در وفور آب و علف و وسعت صحرا و نذهت مکان بی نظیر بود، بقشلامیشی مقررگشته، فرامین مطاعه به جمیع ممالک محروسه عز صدور یافت که حکام و روسا و قضات و علما و اشراف و اعیان ولایت در پانزدهم  جمادی الاخری در صحرای مغان در پایه سریر فلک مسیر به قوریلتای ١٢۰۰۰ حاضر شوند و نیز حکم همایون به نفاذ مقرون شد که نزدیک به جسر جواد در مکانی که رود ارس و کُر بهم می پیوندد، دوازده هزار دست رواق و منظر و سرای نزهت پرور از چوب و نی برای خاصان و روسای لشکر بانضمام حمامات دلگشا و مساجد روح بخشا و رباطات باصفا و میدان و بازار وسیع الفضا ترتیب داده عمارت  عالی نیز مشتمل بر حرمسرا و بیوتات، که شایسته چنان خدیو کیوان ایوان باشد، برای نزول آن حضرت با چوب و ستون باین قبه بیستون برافرازند. در این وقت که از انتظام امور داغستان و تنبیه سرکشان آن کوهستان فراغت روی داده بود عطف عنان فرمودند.

بعد از ورود به «حسن‌قلعه‌سی»، با معدودی از خواص از اردوی همایون پیش افتاده، شش منزل صعب المسالک را در یک شبانروز طی کرده وارد قلعه «آق سو» شده و از آنجا در شب نهم شهر فرخنده فرجام صیام صحرای مغان را مقر رایات جهانگشا ساختند. علی پاشا، که از طرف دولت عثمانیه به طلب صلح آمده بود به همراهی عبدالباقی خان، که در گنجه توقف داشت، مقارن آن وارد گشته، شرف جبهه سایی آستان سپهر‌‌‌ بنیان را یافت. مامورین ولایات هم آغاز آمدن کرده، هر روز فوج فوج سر سر افرازی به تقبیل آستان آسمان اوج بر اوج آسمان می سودند در میعاد مقرر جمعیت کل عظماء و اعیان، که عدت ایشان به‌صد‌هزار می‌رسید، در درگاه سپهر اشتباه نظم انعقاد پذیرفت. پس،آن طایفه را تمام بدرگاه جهان پناه احضار و به وساطت معتمدان مکنون خاطر اقدس را به ایشان اظهار کرده فرمودند که شاه‌طهماسب و شاه‌عباس هر دو پادشاه و شاهزاده ایشان در مهد و سریر بقاء موجودند.

ایشان را و یا هر کس را که برازنده افسر سروری می دانند به ریاست و سلطنت بر دارند، آنچه حق کوشش بود درین چندسال بجا آورده و ولایات ایشان را با اسیران ایشان از دست افغان و روس و رومی[عثمانی] خلاص کرده ایم. حالیا مصلحت وقت در آن می بینیم که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم. بعد از ابلاغ این پیام همگی آن جماعت دست خودشان را بدامن عجز زده عرض کردند:

 
تا‌ ز می خانه و می نام و نشان خواهد بود… سر ما در قدم پیر مغان خواهد بود

امروز پادشاهی حقِ آن حضرت است که باب شمشیر آتش بار خاک‌ایران را از دشمن باد‌ پیما پرداخته و به برق تیغ صاعقه بار، آتش به خرمن هستی اعداء اندخته، هر گاه حضرتش دیده از ما خاکساران بر‌گیرد ما دیده از خاکساری درگاه او برنمی گیریم:

 
از آستان پیر مغان سر چرا کشیم… دولت درین سر او گشایش درین درست

آن حضرت فرمودند: ما را هوس تاج و افسر و هوای سروری در سر نیست این نوع سخنان را موقوف دارید که منافی رضای خاطر و دور از اندیشه باطن و ظاهر است. تا یکماه گریبان این مطلب در کشاکش سر‌پنجه گفتگو می‌بود. چون مبالغه از حد گذشت،حضرت ظل اللهی فرمودند که از زمان رحلت حضرت سید المرسلین و خاتم النبیین صلی الله علیه و علی آله  وسلم، چهار خلیفه بعد از یکدیگر متکفل امر خلافت شده که هند و روم و ترک همگی بر خلاف ایشان قائلند و در ایران نیز سابقا همین مذهب رائج و متداول بوده است.خاقان‌گیتی ستان شاه اسماعیل صفوی طیب الله ثراه و جعل الجنه مثواه ، در مبادی حال بنابر صلاح دولت خود، آن مذهب را متروک و تشیع را شایع و مسلوک ساخته، بعلاوه آن سب و رفض را، که فعل بیهوده و مایه مفاسد است، در السنه و افواه عوام و اوباش دایر جاری کرده، شرر شرارت بر چخماق زده، برهمزنی برانگیخته و خاک ایران را به خون فتنه و فساد آمیخت و مادام که این فعل انتشار داشته باشد این مفسده عظمی از میان اهل اسلام رفع نخواهد شد. هر گاه اهل ایران به سلطنت ما راغب و آسایش خود را طالب باشند این ملت را که مخالف رویه اسلاف کرام و آروغ[خاندان] عظام نواب همایون ماست باید تارک گردند،لیکن چون امام همام جعفر بن محمدالباقر علیه السلام اما بحق ناطق است. او را سر مذهب خود  دانسته ، در فروعات مقلد طریقه و اجتهادآن حضرت باشند.

ایشان نیز متفق الاراء این حکم را بسمع رضا اصغاء داشته، گل جعفری این مذهب حنیف را آرایش دستار روزگار خود ساخته، و وثیقه برای تاکید و استقرار این مطلب مرقوم و به‌مهر پاک اعتقادی مختوم کردند و بخزانه عامه سپردند. آن حضرت نیز مسئول ایشان را پذیرای قبول و گلشن آرزوی ایشان را بارور میوه حصول ساخته،فرمودند که چون پادشاه والاجاه روم[عثمانی]، خادم حرمین شریفین است، ما در مقام دوستی این عهد که از جانب شما بعمل آمد بحضرت پادشاه والاجاه عثمانی فرستاده بشرط قبول پنج مطلب بنای مصالحه می گذاریم تا رفع اختلاف صوری از میانه امت سید الثقلین و خیر الاولین و الاخرین محمد رسول رب العالمین گشته، من بعد رسم موالفت فیمابین ایران و روم[عثمانی] مسلوک شود.

مطلب اول آنکه: چون شما از عقائد سابقه نکول و طریق تقلید امام بحق ناطق جعفر الصادق که از ائمه حق است، اختیار و قبول کرده اید قضاوت و علما و افندیان کرام روم اذغان بصحت آن کرده آنرا خامس مذاهب شمارند.

 مطلب ثانی آنکه چون در کعبه معظمه ارکان اربعه مسجد به مذاهب اربعه تعلق دارد ائمه این مذهب نیز در یک رکن بایشان شریک بوده بآئین جعفری نماز گزارند.

 مطلب ثالث آنکه: هر ساله از طرف ایران امیر حاج تعیین شود که بطریق امیر حاج مصر و شام در کمال اعزاز و احترام حجاج ایران را بکعبه معظمه مقصود رسانیده، از طرف دولت عثمانیه با امیر حاج ایران نیز به دستور امیر حاج مصر و شام سلوک و مسلوک شود.

 مطلب رابعه آنکه اسراء هر دو مملکت نزد هر کس بوده باشند مطلق العنان بوده ، بیع و شری برایشان روا نباشد.

مطلب خامس آنکه: وکیلی از دولتین در پایتخت یکدیگر بوده امور مملکتین را بر وفق مصلحت فیصل میداده باشند انتهی المطالب.

پس اهالی ایران در ازاء این مواهب خاص سرزمین عبودیت را به نقش جبین گل ریزان ریاحین شکرگزاری کرده، بدعای بقای دولت و اقبال خدویو بیهمال پرداختند».