قباد منصوربخت
امیرکبیر؛ سیاستمداری که به ضرورت تاریخی اصلاح پی برد

۲۵ فروردین, ۱۴۰۱
امیرکبیر؛ سیاستمداری که به ضرورت تاریخی اصلاح پی برد

* دوره قاجاریه را در تاریخ ایران باید از جنبه های مختلف با دیگر حکومت های پادشاهی ایران متفاوت دانست؛ چرا که مهمترین مساله این دوره که ذهن و اندیشه عباس میرزا ولیعهد، امیرکبیر و عده ای دیگر از سیاستمداران را به خود مشغول کرد «روبرویی ایران با تمدن جدید غرب» بود که به نوسازی اجباری منجر شد و شروع جنگ های ایران و روسیه را باید نخستین جرقه های این روبرویی با وجه قهری این تمدن دانست.
بدین صورت عباس میرزا و بعدها محمدتقی خان فراهانی مشهور به امیرکبیر دریافتند که ایران نه تنها از نظر نظامی بلکه در تمام زمینه های دیگر نیازمند اصلاحات واقعی است. اگر عباس میرزا این آگاهی را در میدان های جنگ به دست آورد، امیرکبیر با مسافرت به روسیه و مشاهده پیشرفت و نوسازی که در این کشور انجام می شد، به این نتیجه دست یافت.میرزا محمدتقی خان فراهانی در ۱۱۸۶خورشیدی در روستای هزاوه فراهان اراک به دنیا آمد. خیلی زود به سبب هوش و استعداد کم نظیر توجه میرزا ابوالقاسم قایم مقام فراهانی صدراعظم محمدشاه قاجار و عباس میرزا نایب السلطنه به خود جلب کرد و پس از مدتی نخستین تجربه سیاسی خویش را در همراهی با خسرو میرزا فرزند نایب السلطنه در سفر به روسیه تزاری به دست آورد و پیشرفت هایی که در روسیه مشاهده کرده بود به فکر اصلاحات در ایران افتاد.
این سیاستمدار بزرگ در سال های بعد به سبب لیاقت و شایستگی در انجام دادن امور دیوانی به «امیرنظام» ملقب شد. وی با آغاز سلطنت ناصرالدین شاه به صدراعظمی رسید و لقب «امیرکبیر» را به دست آورد.
امیرکبیر در دوره صدراعظمی اصلاحات سیاسی، امنیتی، مالی، اقتصادی و فرهنگی را انجام داد که در این میان ایجاد امنیت و پایان دادن به شورش ها، یاغی گری ها، اصلاحات مالی، جلوگیری از ظلم های پیدا و پنهان صاحبان قدرت و نفوذ را در اولویت برنامه های خود گنجاند و در مدت کوتاهی از دخالت بیگانگان در امور مختلف کشور کاست.
همچنین این سیاستمدار مقتدر در حیات سیاسی خویش، دست به تشکیل مدرسه دارالفنون، انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه، ایجاد بسته های پستی چاپارخانه ای، رسیدگی به وضع مالیه، ممنوعیت حمل سلاح سرد و گرم، سر و سامان دادن به ارتش، اصلاح سیاست خارجی، اجباری ساختن مایه کوبی آبله، حذف لقب ها و عنوان های گوناگون زد که همین اصلاحات به تعداد دشمنانش در دربار قاجار افزود و سرانجام در۲۰ دی ۱۲۳۰خورشیدی به وسیله حاجی علی مراغه ای(حاجب الدوله) در حمام فین کاشان به شهادت رسید. لرد کرزن نایب السلطنه وقت هند که در جریان یکی از معاهده ها، امیرکبیر را در ارزنه الروم در ترکیه امروزی دیده بود، درباره وی می نویسد: «این شخص از تمامی ماموران عثمانی، ایران، روسیه و بریتانیای کبیر که این وقت در ارزنه الروم حضور داشتند، جالب توجه‌تر بود و با هیچ یک از آنها قابل مقایسه نبود و در سه سالی که شاغل مقام صدارت بود کارهای بزرگ و نمایان برای ایران کرد، اما ستاره درخشانی که در افق زندگی او طالع بود، در ابر حسد و تزویر رقبایش پنهان شد.»
«قباد منصوربخت» عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه شهید بهشتی سال هاست مطالعات خود را بر روی تاریخ ایران به ویژه دوره قاجار متمرکز کرده است. منصور بخت را باید یکی از استادان تاریخ دانست که تحلیل هایش درباره تاریخ ایران به ویژه مواجهه ایران با تمدن غرب در دوره قاجار و اصلاحات امیرکبیر مساله محور بوده و همین اشراف بر غنای تحلیل هایش افزوده و در همین راستا و به مناسبت سالروز شهادت امیرکبیر، پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا به گفت و گو با این استاد تاریخ پرداخته است.

روی کار آمدن آقامحمد خان و تاسیس سلسله قاجار وحدت سرزمینی ایران را ممکن کرد
منصوربخت درباره وضعیت جامعه ایران در دهه های نخست دوره قاجاری به جنبه های داخلی و خارجی موضوع اشاره کرد و گفت: از جنبه داخلی هر حکمی که درباره جامعه قاجار صادر شود خواسته یا ناخواسته وضعیت آن دوره را با دوره پیش از آن مقایسه می کند. به همین دلیل باید پرسید جامعه قاجاری با وضعیتی که چند قرن پیش در ایران به وجود آمده بود چه نسبتی داشت؟
از این رو ظهور و تاسیس سلسله صفویه را نقطه عطفی در تاریخ ایران است که مهمترین مساله آن تحقق وحدت سرزمینی و احیای بخش عمده فلات ایران از لحاظ سیاسی بود که در مقابل دولت عثمانی که بخشی از جهان اسلام را در کام خود کشیده بود، ایستادگی کرد و مانع از بلعیده شدن ایران شد. نکته دیگر این که با تاسیس دولت صفویه در عرصه اقتصادی ایران اتفاق مهمی افتاد؛ یعنی تاریخ ایران قبل از صفویه با دو هجوم ویرانگر مغول و تیمور روبرو شد که ضربه های بسیار شدیدی بر اقتصاد ایران زد و جامعه را با مشکلات زیادی روبرو کرد. دولت صفویه این فرصت را داشت که بار دیگر به ویژه اقتصاد کشاورزی ایران را احیا کند. در زمان شاه عباس این امر به اوج خود رسید اما متاسفانه با مرگ این پادشاه تنزل و انحطاط صفویه نیز شروع شد و در قرن ۱۲ هجری قمری تاثیرات خود را آشکار کرد.
این قرن یکی از بدترین دوره های تاریخ ایران است؛ چرا که به دلیل جنگ های طولانی، سقوط صفویه و لشکرکشی های نادرشاه افشار و جنگ های جانشینی نادر بار دیگر ضربه های اساسی به اقتصاد و به تبع آن اوضاع اجتماعی ایران وارد شد و حکومت مقتدر صفویه که نشانه قدرت سیاسی ایران بود، دچار ضعف شد و سرانجام با مرگ کریم خان در سال های نخست دهه آخر این قرن ایران وارد درگیرهای جدیدی در عرصه سیاست داخلی شد. با غلبه آقامحمدخان بر دیگر رقبا و تاسیس سلسله قاجار اتفاقی مهم در تاریخ ایران افتاد و وحدت سیاسی ایران را ممکن کرد.
بنابراین نقطه آغاز تاسیس سلسله قاجاریه یک نتیجه مبارک برای ایران در پی داشت زیرا کشور بار دیگر از تشتت و پراکندگی رها شد و وحدت سرزمینی بخش عمده ای از آن ممکن شد، اما کشور از لحاظ اوضاع اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در وضعیت بدی به سر می برد.

ایران در دروه قاجار با بزرگ ترین مساله خود یعنی تمدن جدید روبرو شد
عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی اظهار داشت: مساله اصلی درباره وضعیت جامعه قاجار این است که اوضاع کشور را باید در ظرف جهانی و اتفاق هایی که در این زمان برای جامعه می افتد، بررسی کرد. ایران قاجاری با تغییری اساسی در شرایط جهانی روبرو بود تغییری که البته جامعه بسیار دیر با آن روبرو شد. این اتفاق ظهور استعمار به معنای نماینده نظامی-سیاسی و اقتصادی تمدن جدید بود. استعمار از آغاز قرن ۱۶ میلادی در جهان با کشورهای مختلف روبرو شد. هر چند در دوره صفویه به صورت جزیی مواجهه نظامی با استعمار در جنوب وجود داشت اما به صورت مساله اصلی در نیامد تا این که در دوره قاجار و شروع جنگ های ایران و روسیه مواجهه جدی ایران با استعمار آغاز شد. به این ترتیب جامعه ایران درگیر مسایلی شد که منشاء آن در درون کشور نبود. به عبارت دیگر ایران با بزرگ ترین مساله تاریخ خود یعنی تمدن جدید روبرو شد.

امیرکبیر سیاستمداری که درگیر جنبه های عملی تمدن جدید شد
استاد تاریخ دانشگاه شهید بهشتی امیرکبیر را چهره بسیار مهم در ایران زمان قاجار در روبرو شدن با تمدن غرب دانست و گفت: مساله ای که تمدن غرب ایران را در چند قرن اخیر با آن روبرو کرده موضوع مهم و پیچیده است؛ یعنی ایران با مساله ای روبرو شده که جنبه نظری و عملی دارد. بنابراین امیرکبیر را باید به عنوان سیاستمداری دانست که درگیر جنبه های عملی تمدن جدید شده است و در مقام و مدیر عالی رتبه کشور به مسایلی پی برد که جامعه با آن درگیر شده بود و ابعاد این درگیری همچنان گسترش می یافت.این صدراعظم قاجاری مسایلی را در جنگ های ایران و روسیه مشاهده و درک کرد که در نهایت متوجه برتری نظامی و سلاح های آتشین روسیه شد و پی برد که برای مبارزه با این قدرت جدید سلاح سرد کاربردی ندارد؛ چرا که ابزار و قانون جنگ در جهان از اساس تغییر کرده است.

امیرکبیر و اصلاحات اساسی در کشور به ویژه تغییر نظم و قانون
منصوربخت با اشاره به سفر امیرکبیر به روسیه گفت: کشته شدن الکساندر گریبایدوف وزیر مختار روسیه در ایران باعث شد تا امیرکبیر به همراه هیات خسرو میرزا قاجار به روسیه برود و همین سفر ۱۰ ماهه و مشاهده پیشرفت های روسیه(نظامی،صنعتی، راه سازی، نهادهای آموزشی و …) در ذهنیت امیر تحولی اساسی به وجود آورد. بنابراین او متوجه دو نکته شد یکی این که سلاح جدیدی که ارتش روسیه به آن مجهز شده حاصل فناوری نظامی جدید است. مهمتر این که آنها توانایی تولید این سلاح ها را به دست آورده اند و دیگری این که مساله قدرت دشمن فقط قدرت نظامی نیست بلکه جزیی از کل قدرت اروپاست.
پس به این نتیجه رسید که اگر قرار است در ایران نیز تغییرات ایجاد شود باید کلیت کشور به ویژه نظم و قانون تغییر کند. به این ترتیب امیرکبیر با درکی که از کلیت تمدن جدید به دست آورد دریافت که تمدن جدید یک کل است که باید به تمام جنبه های آن دست پیدا کرد و چنانچه در حوزه ای اصلاحات انجام نشود کشور شکست های دیگری را در این زمینه ها تجربه خواهد کرد.
او به این درک رسید که مساله قدرت نظامی نیست و اگر کشور به صنایع جدید مجهز نشود نه تنها در عرصه صنایع دستی قدیم شکست خواهد خورد بلکه در دام وابستگی گرفتار خواهد شد، همان طور که در سال های بعد این اتفاق افتاد. از این رو برای رسیدن به علم و فناوری باید نهادهای جدید آموزشی ایجاد کرد. به عبارتی امیرکبیر ارتباط این اجزا را با یکدیگر درک کرد و دریافت که ایران با یک کل به نام تمدن جدید روبرو شده است به همین دلیل در مجموعه اقدام هایی که انجام می داد به اصلاحات داخلی و ایجاد نهادهای جدید دست زد.

اصلاحات امیرکبیر امید و اعتماد را در توده مردم به وجود آورد
این استاد تاریخ اصلاحات امیرکبیر را از دو دیدگاه بررسی کرد و گفت: یکی از جنبه های اصلاحات امیر تاثیراتی بود که در دربار قاجار یعنی شاهزادگان، مقامات و صاحبان مناصب، حرمسرا و … به جای گذاشت که این اقدامات به تعداد دشمنان او در درون دربار افزود؛ یعنی هر اقدامی که انجام می داد در دربار قاجار دشمنانش از نظر کیفی و کمی افزایش پیدا می کردند. جنبه دیگر اصلاحات تاثیر در جامعه و توده مردم بود؛ یعنی تاثیر اقدامات امیرکبیر برای توده مردم قابل مشاهده و لمس بود.
او در جامعه به ایجاد نظم و انضباط پرداخت و دست متعرضان به حقوق عمومی را کوتاه کرد. بنابراین رفتار اخلاق مدارانه ای در جامعه به وجود آورد و همین عوامل باعث ایجاد امید و اعتماد در توده مردم شد؛ چرا که برای نخستین بار مشاهده می کردند که حکومت حقوق مردم را رعایت می کند و مانع از تعرض آنها به یکدیگر می شود. همچنین اقدام امیرکبیر در زمینه حمایت از تولیدکنندگان و پیشه وران ایرانی باعث ایجاد شوق و ذوق و انقلاب روحی در درون جامعه شده بود.

امیرکبیر انسانی جدی و فسادناپدیر بود
وی با اشاره به علل و دلایل مخالفت های ظاهری و باطنی با اصلاحات امیرکبیر گفت: منابع دوره قاجار یا کمتر به این علت ها پرداخته یا حداقل از بیان صریح آنها خودداری کرده اند. چرا که این منابع درباره علت های ظاهری مخالفت با اصلاحات امیرکبیر گفته اند که او انسانی متکبر و متنمر بود که دست تمام شاهزادگان را از حقوق خود کوتاه و اعیان را تحقیر می کرد در صورتی که باید گفت این صدراعظم قاجاری انسانی جدی و فسادناپدیر بود که بر پایه اصول اعتقادی که داشت در عرصه کشور داری و سیاست عمل می کرد چرا که او معتقد بود که حکومت برای اداره جامعه است نه برای غارت و این اعتقاد در بسیاری از نامه هایش مشاهده می شود.
به عبارت دیگر برابری همه مردم و مساوات که در سال های بعد جامعه ایران در نهضت مشروطه آن را درک می کند در عمل گرایی امیرکبیر قابل مشاهده است. او معتقد بود که همه مردم در کشور از حقوق یکسانی برخوردارند و شاهزادگان، بزرگان و … حق خاصی ندارند. در نتیجه امیرکبیر در امر سیاست به اصولی پایبند بود که حاضر نبود از آنها دست بردارد. این امر از نظر شاهزادگان، بزرگان و … نوعی تحقیر به حساب می آمد بنابراین در تمام شکایت هایی که به شاه می نوشتند او را انسانی متکبر، متنمر و خودخواه نشان می دادند.
منصوربخت در ادامه افزود: شکایت های شاهزادگان، بزرگان و دربار و جوسازی های آنها علیه امیرکبیر، دروغ بزرگی بود که به مردم ایران گفته شد؛ چرا که اگر این صدراعظم قاجاری با مخالفانش همراه می شد و دست به چپاول کشور می زد با هیچ گونه دشمنی روبرو نمی شد.

با شهادت امیرکبیر شمارش معکوس سقوط سلسله قاجاریه شروع شد
عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی درباره علت باطنی مخالفت با اصلاحات امیرکبیر نیز یادآور شد: علت باطنی مخالفت ها به ذهنیت هیات حاکمه و دربار قاجار از شرایط جامعه باز می گشت که این ذهنیت ارتباط مستحکمی با تاریخ گذشته ایران داشت. اگر بخواهیم در تفکرهای قدیم، جامعه ایران را از نظر سیاسی دسته بندی کنیم مفهومی وجود دارد که ابونصر فارابی در فلسفه سیاست خود از آن به عنوان «مدینه تغلبیه» نام می برد.
ماهیت حکومت در تاریخ ایران ماهیت تغلبیه است؛ یعنی در تاریخ ایران همه حکومت های پادشاهی از طریق غلبه با زور روی کار آمدند و البته ذهنیت و اندیشه متناسب با خود را نیز به وجود آوردند. در این ذهنیت حکومت و سرزمین ملک شخصی تلقی می شد و به این ترتیب دربار قاجار نیز خواسته و ناخواسته به این تفکر رسیده بود که جامعه، مردم و سرزمین ملک آنها هستند و رعایا تنها وسیله عیش و نوش آنها به شمار می آیند. امیرکبیر با اعمال و رفتار خود این تلقی در جامعه ایران را بر هم زد و بزرگان، شاهزادگان و دربار، علیرغم اینکه نیم قرن از جنگ های ایران و روسیه می گذشت، متوجه اوضاع و شرایط جدید نشدند و قدرت همه جانبه تمدن جدید را درک نکردند.
این وضعیت تا پایان حکومت قاجاریه ادامه پیدا کرد؛ یعنی به طور کلی ذهنیت قاجاریه دگرگون نشد و حاضر نبودند در برابر شرایط جدید حتی به تامل ابتدایی بپردازند به همین دلیل آنها متوجه نشدند که کشور دچار یک بیماری اساسی شده است و امیرکبیر به عنوان یک طبیب ماهر و حاذق برآنست تا کشور را نجات دهد. مخالفان به سبب این که فکر می کردند می توان در برابر شرایط جدید ایستاد امیرکبیر را از پا در آوردند اما با شهادت او شمارش معکوس سقوط سلسله قاجاریه شروع شد؛ یعنی مردی را از پا درآورند که در صورت موفقیت پایه حکومت آنها را مستحکم تر می کرد.

اصلاحات امیرکبیر پاسخ به یک ضرورت تاریخی بود
این استاد تاریخ درباره موفقیت اصلاحات امیرکبیر توضیح داد: اصلاحاتی که این صدراعظم در جامعه ایران زمان قاجار ایجاد کرد بسیار موفق بودند اما به سبب این که او در آغاز راه بود این اصلاحات ماندگار نشد و همه تلاش هایی که برای نوسازی ایران کرد از میان رفت. اصلاحاتی که از زمان عباس میرزا شروع شد و با امیرکبیر نیز ادامه پیدا کرد پاسخ به یک ضرورت تاریخی و لزوم ایجاد تغییرات ساختاری و تغییر در صورتبندی اجتماعی بود از شرایط خارجی نشات می گرفت زیرا جامعه در شرایط جدیدی قرار گرفته بود که اگر برای پاسخ به آن شرایط دست به اصلاحات و نوسازی نمی زد ایران به لحاظ موجودیت سیاسی، فرهنگی، فکری و عملی به طور کلی از صحنه تاریخ بشری حذف می شد و جایگاهش در حاشیه تمدن جدید تثبیت می شد. اقدام های امیرکبیر بهترین فرصتی تاریخی بود تا به این ضرورت تاریخی جواب داده شود که ایران زمان قاجار از دست داد.
استاد تاریخ دانشگاه شهید بهشتی در پایان یادآور شد: مشکل اصلاحات امیرکبیر این بود که او قدرت مطلق نبود تا بتواند در برابر مخالفت ها ایستادگی کند فردی می توانست این اصلاحات را انجام دهد که یا در نقش پادشاه بود و یا از حمایت مطلق پادشاه برخوردار می بود. این صدراعظم قاجاری قدرت خود را از شاه به دست آورد.اصلاحات او تا زمانی انجام شد که شاه از او حمایت می کرد و با رویگردانی شاه از حمایت صدراعظم، نهال اصلاحات و نوسازی قطع شدند. شاه و درباریان بهترین و مناسبترین وضعیت تاریخی را برای مساله تمدن جدید و تاسیس آن نابود کردند؛ مساله بزرگی که حاصل آن تداوم بحران و حل نشدن موضوع تمدن جدید بود.

* مصاحبه‌گر: مهدی احمدی