جواد راشکی علی‌آباد
گرَوش به شاهنامه در تبریز عهد مغول

۲۷ فروردین, ۱۴۰۱
گرَوش به شاهنامه در تبریز عهد مغول

درآمد

هویت‌های اصیل غالبا در بزنگاه‌های تاریخ خود را نمایان می‌سازند. در واقع، هنگامی که هویت به چالش کشیده می‌شود، مردم برای حفظ آن اقداماتی می‌کنند. این اقدامات و واکنشها می‌تواند سیاسی، نظامی، اجتماعی یا فرهنگی باشد. یکی از دوره‌های حساس تاریخ ایران به لحاظ هویت اجتماعی دوران پس از حمله مغول است که طی آن، ایران با چالش‌ها و بحران‌های فراوانی روبه‌رو شد؛ چرا که سرزمین ایران به دست بیگانگان افتاده و مظاهر تمدنی و فرهنگی آن در خطر تهدید قوم غالب قرار گرفته بود. اغلب صاحبنظران از واقعه هجوم مغول به ایران به منزلۀ مصیبتی بزرگ یاد می‌کنند. این حملات آنچنان برق‌آسا و بنیان‌برانداز بود که ویرانی در عرصه‌های متفاوت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را به دنبال داشت. برای ملت‌هایی که چنین مصیبت‌هایی را تجربه کرده‌اند، چنین ضرباتی بر پیکر اجتماع و فرهنگشان تا مدت‌ها افول را در عرصه‌های گوناگون به دنبال دارد؛ اما واکنش ملت‌ها در برابر چنین رخدادهایی متفاوت است.

در چنین شرایطی، پیشینه غنی فرهنگی به نوعی خلاقیت‌هایی هنری و ادبی پدید می‌آورد که کنش دفاعی در برابر آسیب‌دیدگی اجتماعی-فرهنگی است. شاهنامه فردوسی یکی از عناصر شاخص غنای فرهنگی ایران است. این اثر در برهه‌ای به وجود آمده است که فرهنگ و تمدن ایران در معرض آسیب‌دیدگی قرار داشت؛ هنگامی که علاوه بر تنازع سیاسی و نظامی، نبرد فرهنگی عظیمی میان ایرانیان و اعراب درگرفته بود و نهضت شعوبیه برآیند آن بود. در مبارزات فرهنگی بین عنصر ایرانی و عرب، خلق این اثر رفته رفته موجب عقب‌نشینی اعراب در زمینه‌های فرهنگی، به‌ویژه در حوزه زبان و ادبیات فارسی، شد. تا آنجا که به موضوع نوشتار حاضر مربوط می‌شود، در دورۀ حکومت مغولان بر ایران و تهدید فرهنگ ایرانی، تبریز از جمله شهرهایی بود که اقبال به فرهنگ ایرانی و مشخصا زبان و ادبیات فارسی، به‌ویژه رویکرد به یکی از شاهکارهای آن یعنی شاهنامه فردوسی، در آن قابل توجه بود. این اقبال را می‌توان با بررسی دو محور به نمایش گذاشت: نخست، گرایش به شاهنامه فردوسی و علاقه به بازخوانی، بازنویسی و نگارگری آن و دیگر، شناسایی آثار جدیدی که به تقلید از شاهنامه فردوسی در این شهر پدید آمده‌اند.

توجه به شاهنامه فردوسی و تقلید از آن

خواندن اشعار شاهنامه در دورi مغول در میان مردم تبریز رایج بوده است. شاهد این قضیه تهیه جُنگ شعری است که ابوالمجد محمد بن مسعود تبریزی تحت عنوان سفینه تبریز در این عصر گرد آورده است. در این جُنگ، برگزیده یا متن کامل 28 اثر آمده است. یکی از آن آثار که حجم قابل توجهی از این جُنگ شعر را به خود اختصاص داده، شاهنامه فردوسی است. این امر نشان‌دهندۀ آن است که در محافل ادبی شهر تبریز در عصر مغول اقبال ادیبان و چه بسا مردم عادی این شهر به شاهنامه فراوان بوده است. 5 بنابراین، با توجه به این که ابوالمجد تبریزی 1245 بیت از شاهنامه را در کنار گزیده 27 اثر دیگر در جُنگ شعرش جای داده است، شاهنامه فردوسی نمی‌توانسته مورد پسند اهالی تبریز نبوده باشد. 6 این گزیده، داستان رستم و سهراب و اکوان دیو را کامل روایت کرده و علاوه بر آن، شانزده بیت از دیباچه، ده بیت از داستان رستم و اسفندیار و سیزده بیتِ پندآموز از قسمت‌های مختلف
شاهنامه آورده است. 7 ابیاتی که از شاهنامه در سفینه تبریز جای داده شده است،
امروزه به لحاظ قدمت سومین دست‌نویس قدیمی شاهنامه به شمار می‌روند. این
ابیات به گفته خود ابوالمجد تبریزی در سال 720 ق کتابت شده است و بنابراین،
می‌تواند در تصحیح و ارائه متنی منقح‌تر از شاهنامه فردوسی به کار آید.

غیر از این جُنگ شعر که حاکی از رغبت مردم تبریز به شاهنامه است، سرایندگانی از اهالی تبریز در عصر مغول با شاهنامه آشنایی کامل داشته‌اند. این آشنایی با شاهنامه آنها را به سمت تقلید از این اثر و خلق آثار جدید به سبک شاهنامه فردوسی کشانده است. توضیح آنکه آشنایی آنان سطحی و در حد اقتباس از وزن و قالب شاهنامه نبوده است. این سرایندگان نسبت به محتوای شاهنامه اشراف کامل داشته و ب‌ه خوبی توانسته‌اند از ویژگی‌های زبانی و داستانی آن در آثار خود استفاده کنند. تسلط آنان به‌گونه‌ای است که برای مثال، احمد تبریزی هرگاه از ابیات شاهنامه در قالب اشاره و تلمیح در بیان رخدادهای تاریخیِ مد نظر خود استفاده کرده است، این اشارات و انتخاب ابیات متناسب با جریان وقایع گزینش شده است که نشان از تسلط کامل او به اشعار شاهنامه دارد. مثلاً هنگامی که چنگیزخان سرزمین‌های فتح‌شده به دست مغولان را میان فرزندان خود تقسیم می‌کند، شاعر برای برقراری پیوند با شاهنامه فردوسی، داستان فریدون و تقسیم جهان میان فرزندانش را بیان کرده است:

تو گویی که خورشید تابنده است
همانا فریدون فرخنده است
بگیرد جهان را به مردی و زور
ببخشد به سلم و به ایرج به تور

همچنین، هنگامی که تصمیم امیر چوپان برای گوشمالی دادن پسرش، تیمورتاش،
را بیان می‌کند، با آوردن داستان رستم و سهراب میان این دو رخداد ارتباط معنوی
برقرار کرده است:

سر روم دارم نهادم سری
تمرتاش شد بهر ما قیصری
گه تشنگی درکشم آب را
چو رستم خورم خون سرخاب را

 

برای مطالعه ادامه این مقاله نسخه PDF را از اینجا ذخیره کنید:

گروش به شاهنامه در تبریز عهد مغول، نسخه pdf