آیا دولتی به نام ایران پیش از رضاشاه وجود نداشت؟ ادعای مضحک حرکت قومی

۲۴ خرداد, ۱۳۹۴
آیا دولتی به نام ایران پیش از رضاشاه وجود نداشت؟ ادعای مضحک حرکت قومی

یک سایت نفرت پراکن قومی در مقام دفاع از کتاب اخیر رامیز مهدی اف در تحریف چهره نادرشاه افشار، مطلبی در خروجی خود قرار داد که نشان گر درک پائین تاریخی و سطح نازل کسانی است که خود را «تشکیلات» می نامند. وب سایت آراز نیوز وابسته به باندی از افراد آذری نما که در ترکیه فعالیت می کنند در دفاع از رامیز مهدی اف نوشت:
«گفتنی است نام «ایران »در روز ۶ دی ۱۳۱۳ شمسی  به پیشنهاد سعید نفیسی از مشاوران نزدیک رضاشاه بجای ممالک محروسه انتخاب شد. دو کلمه افسانه ای ایران و توران در طول تاریخ  نام هیچ دولتی نبوده است بلکه ایران در داستاهای افسانه ای به بخشی از کشور ایران امروزی و قسمت اعظم افغانستان امروزی اطلاق می شد و توران به ماورا آن بخشهای سرزمین تورکان را شامل می شد اما هیچ کدام نام کشور و یا دولت خاصی نبوده است. بعد از روی کار آمدن رضا خان با تفکر ناسیونالیستی افراطی پان فارسی نام افسانه ای داستانها را بر کشور انتخاب نمود. با اینکه انتخاب ایران با واکنش شدید دولتمردان افعانستان روبرو شد اما رضا خان بدون توجه به اعتراضات نام کشور را تغییر داد».
اگر ادعای این گروه درست باشد پیش از 1313 یعنی نه سال پس از تاج گذاری رضاشاه کشوری به نام ایران در عرصه وجود نداشت. نقض این ادعا نیز با اثبات وجود این کلمه در بار سیاسی و حاکمیتی پیش از رضاشاه و حتی 1313 ممکن خواهد شد.
پیش از هر چیز باید پرسید این تشکیلات خود خوانده که هنوز دو رقمی نیز نشده اند،  مخاطبان خود را چنان نادان فرض کرده اند که از چنین ادعای سبکی ابا ندارند؟ البته اگر سطح نازل قشر مخاطب شان را در نظر بگریم ، پاسخ مثبت است.

البته این عزیزان پیش از انتشار ادعاهای شاز خود که باعث مضحکه است، می توانستند در خصوص تاریخ و پیشینه نام ایران از پروفسور ایلبر اورتایلی یا دکتر نعمت یلدریم (در دانشگاه ارض روم) یا پروفسور مراد باراداکچی سوال کنند.
ولی هرکس در ایران تا کلاس سوم راهنمایی تحصیل کرده باشد با قانون اساسی مشروطه مصوب 1258 خورشیدی نیز است.
در اصول اول، سیم، چهارم، پنجم، ششم هشتم ، چهاردهم،بیستم، بیست و چهارم، سی و ششم، سی و هفتم و سی و هشتم «متمم قانون اساسی مشروطه» به نام «ایران» به مثابه یک دولت اشاره رفته است.
در این متمم فصل هایی مانند «حقوق ملت ایران» و «حقوق سلطنت ایران» (نه حقوق سلطنت ممالک محروسه) گنجانیده شده است. اگر ادعای شاز این عده درست بود نباید در قانون اساسی مشروطه نام و نشانی از «دولت ایران» می یافتیم. قانون اساسی که محصول جان فشانی وطنخواهان آذری چون ستارخان و تعمیق کسانی چون تقی زاده تبریزی بود.
ذیلا به برخی از اصول قانون اساسی مشروطه اشاره می رود:
اصل اول: مدهب رسمی ایران اسلام و طریقه حقه جعفریه اثنی عشریه‌است باید پادشاه ایران دارا و مروج این مذهب باشد.
اصل دوم: مجلس مقدس شورای ملی که به توجه و تأیید حضرت امام عصر عجل الله فرجه و بذل مرحمت اعلیحضرت شاهنشاه اسلام خلدالله سلطانه و مراقبت حجج اسلامیه کثرالله امثالهم و عامه ملت ایران تأسیس شده‌است.
اصل سیم: حدود مملکت ایران و ایالات و ولایات و بلوکات آن تغییر پذیر نیست مگر به موجب قانون.
اصل چهارم: پایتخت ایران طهران است.
اصل پنجم: الوان رسمی بیرق ایران سبز و سفید و سرخ و علامت شیرو خورشید است.
اصل ششم: جان و مال اتباع خارجه مقیمین خاک ایران مأمون و محفوظ است مگر در مواردی که قوانین مملکتی استثناء می‌کند.

اصل هفتم: اساس مشروطیت جزءً و کلاً تعطیل بردار نیست.
[حقوق ملت ایران]
اصل هشتم: اهالی مملکت ایران در مقابل قانون دولتی متساوی الحقوق خواهد بود.
اصل بیست وچهارم: اتباع خارجه می‌توانند قبول تبعیت ایران را بنمایند قبول و بقای آنها بر تبعیت و خلع آنها ازتبعیت به موجب قانون جداگانه‌است.
اصل سی و ششم: سلطنت مشروطه ایران از طرف ملت به‌وسیله مجلس مؤسسان به شخص اعلیحضرت شاهنشاه رضاشاه پهلوی تفویض شده و در اعقاب ذکور ایشان نسلا بعد نسل برقرار خواهد بود.
اصل سی و هفتم: ولایت عهد با پسر بزرگ‌تر پادشاه که مادرش ایرانی الاصل باشد خواهد بود در صورتی که پادشاه اولاد ذکور نداشته باشد تعیین ولیعهد برحسب پیشنهاد شاه و تصویب مجلس شورای ملی به عمل خواهد آمد مشروط برآنکه آن ولیعهد از خانواده قاجار نباشد ولی در هر موقعی که پسری برای پادشاه بوجود آید حقاً ولایت عهد با او خواهد بود.

اسکناس های دوران قاجار نیز آراسته به نام «ایران» است و عجبا که مدعیان سبک مغز یکبار هم که شده به ساختار و شکل اسکناس های قاجاریه نظر نکرده اند.

 

 


 

 
علاوه بر این دولت عثمانی هم کشور ایران را با همان نام ایران شناسایی می کرد و نظری به معاهدات فیمابین و اسنادی خود عثمانی مشخص این امر خواهد بود.

•    برخی از کشورها در طول تاریخ بیشتر از یک نام داشتند:
داشته و داریم کشورهایی که بیش از یک نام داشته اند. این کشورها عمدتا جوامع قدیمی هستند که در فرهنگ و جوامع دیگر با نام هایی متفاوت شناخته می شوند.
درک این موضوع نیازمند ضریب هوشی بالایی نیست. برای نمونه نام های آلمان و ژرمنی برای نامیدن کشوری به کار می رود که مردمش آن را دویچلند می نامند.
نام یونانی در برخی کشورهای برای کشوری به کار می رود که غربی ها آن را گریک می مامند.
به همین نسبت چین (سین، هان)، مصر(اجیپت) ، ارمنستان (هایستان) و بسیاری دیگر.

•    چه کسی شبهه را ایجاد کرد؟
اما چه کسی نخستین بار این شبهه کودکانه را مطرح کرد؟ در 1999 پروفسور برنارد لوئیس در سخنرانی خود در مرکز موشه دایان دانشگاه تل آویو این مسئله شاز را مطرح کرد. که نظر نمی رسد خالی از شیطنت خاص لوئیس بوده باشد.
اما پس از آن این مسئله به عنوان یک تاکتیک جنگ روانی از سوی قوم گرایان مطرح گردید. هدایت کننده گان این جریان در آنکارا و باکو به خوبی می دانستند که خانه شان مانند لانه عنکبوب شکننده و لرزان است. نام «ترکیه» در سال 1923 از سوی مجلس عثمانی به تصویب رسید. پیش از آن کشوری به نام ترکیه وجود خارجی نداشت و این سرزمین به نام عثمانی که نام خاندان و با ریشه ای «عربی» است خوانده می شد. «ترکیه» نیز بر اساس ساختارهای دستوری زبان عربی ترک+ایه مانند سوریه و … ساخته شده است. احتمال داشت نام جمهوری آناتولی به جای عثمانی انتخاب شود.
نام «جمهوری آذربایجان» هم پیش از 1917 به هیچ وجه شنیده نشده بود. تا سال 1990 هیچ سندی یا معاهده بین الملل به نام «جمهوری آذربایجان» امضا نشده است. اصولا این نام نیز از ایران «به سرقت» رفته و تحریف شده است. هادیان پان ترکیست های داخلی چون از ضعف خود اطلاع دارند، این ضعف ها را به ایران نسبت می دهند تا توپ را به زمین ما انداخته باشند. غافل از اینک با افشای این اظهارات شاذ تنها و تنها بی بنیادی و بی ریشه گی جریان قومی افشاء می شود.
صحبت کردن از نام ایران به مثابه دولت در اعصار گذشته به ویژه صفوی در این کوتاه نمی گنجد و مستلزم بحث دیگری است که در آینده مطرح خواهد شد. اما همینقدر کافی است که یک بار دیگر به یاد آوردیم پان ترکیسم ملغمه ای از بی سوادی و بی شعوری است که اگر نبود ادعای مضحکی از این دست طرح نمی شود. طرح این مباحث نشان دهنده عدم جدیت و خلاء عقلانیت در حرکت قومی آذربایجان است.
جالب این جا است که مدیران همین سایت ، یک بخش موسوم به «مرکز تحقیقات» را نیز پیش بینی کرده اند که ظاهر نشان گر بیگانه نبودن اعضای باند با تحقیق و پژوهش است. اما به نظر نمی رسد اعضای این سایت جز فعالیت های نازل سیاسی برای کانون ها و لایه های «درجه چندم» حزب حرکت ملی کار مهم دیگری آشنا باشند. آیا همکاری با سیاستمداران بدنامی مانند امید بوزداغ، یا وب سایت «ایران بریفینگ» کار جدی به شمار می رود؟
ضمن آرزوی شفای عاجل برای کسانی که نام تشکیلات مقاومت ملی برای اوهام کودکانه شان انتخاب کرده اند، توصیه می شود دستکم با چهره ها و لایه های میانی و نزدیک به قدرت MHP همکاری کنند.