نشست قومیت و هویت در محیط پیرامونی جمهوری اسلامی
وابستگی نظریه‌پردازان پانترکیسم به انگلیس و صهیونیست‌ها

۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۱
وابستگی نظریه‌پردازان پانترکیسم به انگلیس و صهیونیست‌ها

عطنا – نشست علمی تخصصی قومیت و هویت در محیط پیرامونی جمهوری اسلامی ایران با حضور احسان موحدیان دبیر نشست و نیز  ابوالفضل دلاوری، احمد تمیم داری و  وحید حکیم اعضای هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی و  حسن صادقیان همکار علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی در روز سه شنبه ۲۰ اردیبهشت ماه به صورت حضوری در دانشکده حقوق و علوم سیاسی برگزار شد.

دکتر ابولفضل دلاوری در ابتدای این نشست بیان کرد: «شکل گیری واگرایی های ناشی از هویت خواهی قومی مربوط به امروز نیست و ریشه دیرینه دارد. هویت یا چیستی به تمایزات برمی‌گردد و تمایزها امری طبیعی هستند، اما مشکل زمانی است که این تمایز‌ها سویه‌های متقابل یا تنازعی پیدا کنند یا به عبارت دیگر تبدیل به عرصه و صحنه نمایش شکاف‌ها شوند. در قرون اخیر ظهور این تمایز‌ها در قالب‌هایی نظیر هویت‌های قومی دیده می‌شود که قبل از آن مسئله‌ای به نام قومیت وجود نداشت. مسئله قومیت مربوط به فرایند شکل گیری دولت‌های ملی، متمرکز و مدرنی است که واحد اجتماعی خود را ملت تعریف می‌کنند و این به معنای یکپارچگی فرهنگی، قومی و زبانی است. زمانی که دولت‌های مدرن بر این اساس شکل بگیرند طبیعی است که مسئله تمایز، موضوعیت بیشتری حول محور عناصری مانند زبان مشترک، مناسک مشترک،  نامگذاری‌ها و سایر جنبه‌های نمادین زندگی اجتماعی پیدا می کند که اینها در فرایند دولت ملت سازی برجسته می‌شوند و اینجاست که تمایز‌هایی  از جمله هویت های قومی، زبانی، فرهنگی و… که قبلا اصلاً مورد توجه نبودند، امکان بروز و ظهور یافته یا ساخته می‌شوند. این تمایزات فی‌نفسه وجود ندارند و در مقابل مسائل دیگر شکل می‌گیرند، بزرگ می‌شوند و حتی به صورت مصنوعی ساخته می‌شوند.»

تنها ۷ درصد از مردم ساکن ترکیه به لحاظ ژنتیکی ترک هستند / نباید بین سطح توسعه در مرکز و پیرامون تفاوت باشد

وی افزود: «اگر به تاریخ منطقه نگاه کنیم، متوجه می‌شویم زمینه‌هایی برای ظهور این نوع تمایزات و شکاف‌ها وجود داشته. امپراطوری‌های قدیمی ایران و عثمانی در این منطقه بودند و البته عثمانی تاریخچه کوتاه تری دارد که آن را می‌توان جانشین بخشی از امپراطوری روم دانست و ایران در طرف دیگر وجود داشته و صرف نظر از قلمرو و گستره جغرافیای سیاسی، پیشینه بیشتری دارد. امپراطوری‌ها دارای انواع و اقسام اقوام، قبایل، قومیت‌ها، ایلات، زبان‌ها، نژادها، مذاهب و … هستند، اما هیچ امپراطوری ای تا قبل از اواخر قرن ۱۹ مسئله ای به نام قومیت و هویت خواهی قومی نداشته است. شکاف ها و تعارضات قدرت و نیز تعارضات اجتماعی و مذهبی وجود داشت اما قومیت خواهی از زمانی مسئله می شود که موضوع ملیت مطرح می شود. بنابراین باید قومیت را در تقابل با موضوع ملیت ببینیم و توجه کنیم که چگونه این دو یکدیگر را می سازند، مسائلی را حل می کنند یا آنها را به حوزه های تنازع و تخاصم تبدیل می کنند.»

دکتر دلاوری تصریح کرد: در قلمرو امپراطوری عثمانی به دلایل تاریخی مانند دوره زمانی کوتاه تر حکومت و نیز سابقه کمتر فرهنگ ترکی در قلمرویی که بر آن حکمرانی می کردند، زمینه های این تقابل بسیار بیشتر از امپراطوری ایران بود. قلمرو عثمانی اصولاً ترک‌نشین نبوده و محصول یک تهاجم، مهاجرت و یا دست کم هردو بوده است البته در قلمرو ایران هم شاهد تلاش ترکها برای تسلط بوده‌ایم. هر قومی که بر جایی مسلط شوند جنبه های نمادین مربوط به خود به ویژه زبان را در محیط اطراف نشر می‌دهند و اقوام زیر سلطه سیاسی ناچارند که آن را بپذیرند. آمار نشان داده که تنها ۷ درصد از مردم ساکن ترکیه به لحاظ ژنتیکی ترک هستند و باید در نظر بگیریم که هر کس که به زبان ترکی سخن گفت نشانه قومیت ترک او نیست. در ترکیه این عناصر بسیار شدیدتر است و اقوام با هویت های قدیمی تر و تاریخی تر دارای سوابق  سیاسی در این سرزمین می زیستند مانند ارامنه ها، سوری ها، قومیت های، لبنان امروزی، عراق امروزی بالکان.»

او گفت: «جنبش های استقلال طلبانه از نیمه های قرن نوزدهم که دولت ملت‌های اروپایی شکل گرفته بودند ظهور کرد. این الگو مناطق شرقی اروپا و به تدریج مناطق غربی عثمانی را تحت تاثیر قرار داد و ما شاهد بروز و ظهور هویت‌های قومی زبانی و سیاسی شدن آنها برای واگرایی بودیم، اما در ایران به تدریج از اوایل قرن بیستم سیاسی شدن قومیت را شاهد هستیم و بعد از جنگ جهانی اول خصوصاً در دوره پهلوی اول به صورت جدی وارد فرایند ملت سازی  می شویم  و  رگه های اولیه ی گرایش های قومی پیدا می شود، اما باز هم گسترده نیست و مسائل عموماً سیاسی هستند اما برای جلب حمایت مردم موضوعات را قومیتی می کنند. این مساله تنها در جدال ها اتفاق نمی‌افتد و می تواند انگیزه های ایدئولوژیک یا انگیزه های رقابتی در انتخابات داشته باشند.»

دکتر دلاوری بیان کرد: «قویت خواهی عموماً  به مسائل سیاستی و ایدئولوژیک می پردازد اما برجسته شدن آن به نظر من به خاطر مسائل قومیتی نیست. ما تمایزات قومی، زبانی، فرهنگی و مذهبی داشته ایم، اما همه آن ها زیر یک چتر تاریخی-فرهنگی تداوم یافته اند. ایران در مقایسه با کشورهای پیرامون بیشتر عناصر چند گانه ایرانی اسلامی و حتی فرهنگ غربی جدید را پذیرفته است.  اگر به تاریخ پهلوی نگاه کنیم، کوشاترین، پر انرژی ترین و سخت کوش ترین محققان و مدافعان سیاستهای یکپارچگی ملی در آن عصر اهل آذربایجان بوده اند و این نشان می دهد که هویت فی‌نفسه مسئله ای نبوده است. اما در چند دهه اخیر مسائل جدیدی قومیت خواهی را تحت تاثیر قرار دادند، مسائلی مانند برخی سیاست‌های فرهنگی کشور که یکپارچگی ملی و هویت ملی را تضعیف کرد، برخی برداشت های مذهبی که شکاف های جدیدی در جامعه ایجاد کرد و توقف و کند شدن فرآیند توسعه پس از انقلاب و بالا رفتن میزان تفاوت سطح توسعه در مناطق پیرامونی با مرکز به لحاظ رفاه، امکانات و زیر ساخت‌ها، مثلا خوزستان جنگ زده به حال خود رها شد یا کردستان را با نگاه امنیتی مدیریت می‌کنیم، جلوگیری از سرمایه گذاری در مناطق پیرامونی، کم توجهی به دموکراسی و مشارکت ندادن اقوام در سیاست های ملی و حتی در بخشداری ها و ادارات محلی و انباشت بحران ها در ایران از جمله این مشکلات است. مرحوم خیابانی انگیزه واگرایی داشت اما زمانی که دید کشور به هم ریخته است و دولت مرکزی از پس اداره خود بر نمی آید تصمیم گرفت تا دولت خود را تشکیل دهد و پس از آن به سمت آزادی کل ایران حرکت کند و اسم دولت خودمختار خودش را آزادستان گذاشت.»

وی در پایان گفت: «بنیاد این بحران در همین عناصر داخلی می گنجد. مسائل منطقه ای، حاشیه ای و جهانی نیز مربوط به همین ها می شود. سیاست فرهنگی قبل از انقلاب شکاف‌های قومیتی را تقویت نمی کرد، اتفاقاً آنها را کم می کرد. اما برخی سیاست‌های فرهنگی پس از انقلاب به کاهش شکاف های قومیتی کمک نمی کند. اگر بنا باشد راه حلی برای این بحران ها و چالش ها قائل باشیم باید به عناصر داخلی توجه کنیم. چرا که باید خودمان را تغییر دهیم. مشکل در داخل ایران تقویت و زمینه سازی میشود و برخی سیاست های فرهنگی تعارض آفرین وجود دارد. فراموش کردن امر توسعه، به حاشیه رانده شدن دموکراسی و بلاخره انباشت بحران‌های متعدد و متنوع در ایران مشکلاتی است که باید مورد توجه باشند.

دکتر دلاوری هشدار داد: امروز برخی به دنبال این هستند که نه تنها در ذهنیت مردم ایران بلکه در ذهنیت جهانیان هم این طور القا کنند که منتظر یک اتفاق‌ غیر مترقبه باشید و اگر بخواهیم صریح بگوییم امکان یک فروپاشی را القا می کنند. واگرایی های داخلی وجود دارد و کشورهای رقیب چشم انتظار سودی هستند که از فروپاشی ایران نصیبشان می شود. تصور وقوع این مسئله با توجه به انباشت بحران ها در ایران بسیار خطرناک و نگران کننده است. امنیتی کردن مسائل پیچیده تا مرحله ای پاسخگو است. درست است که ما موشک های پیشرفته ای داریم اما شوروی هم با وجود داشتن موشک های قاره پیما نتوانست از فروپاشی جلوگیری کند و اتفاقاً سیاست های یک جانبه امنیتی و نظامی ثمربخش نیستند. یکی از مشکلات این است که نگاه صرف امنیتی-نظامی به مسئله امنیت داشته باشیم. در شرایط فعلی مسئله اصلی دموکراسی، توسعه، نظام و انقلاب نیست، بلکه موجودیت ایران است.»

در ادامه این نشست دکتر احمد تمیم داری استاد دانشکده ادبیات فارسی و زبان های خارجی گفت: «در رابطه با وضعیت فرهنگی ایران باید گفت ما از تاریخچه نگارش مکتوب در کشورمان اطلاع نداریم و بسیاری تصوری از چیستی تاریخ فرهنگی ایران ندارند. ما باید سوابق گذشته را در حوزه های مختلف بررسی کنیم تا متوجه شویم که چه مراودات زبانی و فرهنگی با دنیا داشته‌ایم و حالا در چه وضعیتی قرار داریم و چه کنیم تا آن روابط حفظ شوند. در رابطه با مسئله زبان فارسی اطلاعات ما بسیار کم است و در دانشگاه ها اکثراً درس های قرائت وجود دارد و تجزیه و تحلیل صورت نمی گیرد. زبان فارسی ریشه ای بسیار قدیمی دارد و در بسیاری از کشورهای دیگر فارسی یا زبان هایی که از جهت گرامر ترکیب و لغت به آن مرتبط باشند وجود داشته است. ایران درست بین ۶ اقلیم قرار گرفته و وسعت بسیار زیادی داشت و امپراطوری ایرانی مبادلات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی با سایر سرزمین های اطراف خود داشته در چنین موقعیتی طبیعی است که بخش های زیادی از ایران جدا شوند. برخی از استان های کشور نصف شد و بخشی از آن از کشور حذف شده است. زبان فارسی نشان دهنده عظمت ایران است. دکتر معین در مقدمه کتاب فرهنگ معین بیش از ۴۰ زبان برای ایران نام می‌برد که تمام این زبانها از یک ریشه مشترک برخوردارند که فارسی باستان می باشد. در گذشته مردم خواندن و نوشتن و دستور زبان فارسی را یاد نمی گرفتند چرا که این امر منحصر به اشراف بود و سایر افراد از این مسئله محروم بودند و حتی نیازی به خواندن یا نوشتن نداشتند. کم کم از دوره ساسانیان با تفکیک هایی که صورت گرفت زبان فارسی با تحول دستور زبانی مواجه شد و در نتیجه این اتفاق زبان فارسی به زبانی ساده برای یادگیری مبدل شد.»

وی ادامه داد: «از پایان قرن دوم هجری حکومت های ملی در ایران تشکیل شدند مثل طاهریان، صفاریان و آل بویه که تلاش کردند زبان فارسی‌ را که از دربار  نشأت گرفته و توسعه پیدا کرده یود حفظ کنند و کم‌کم فارسی  در آسیا طرفدار پیدا کرد و به دلیل یادگیری آسان در مسیر جاده ابریشم از زبان فارسی استفاده می شد و بسیاری از شاعران مانند خاقانی و نظامی و غیره که در سرزمین های ترک زندگی میکردند به زبان فارسی شعر می گفتند، اما دیگران تلاش می‌کنند تا این زبان و شاعران بزرگ را نادیده بگیرند و حتی اظهار کردند که همه لغات زبان فارسی عربی هستند و تنها جایی که از این زبان استفاده می شود برای ترجمه لغات ترکی است. اگر به لغات این چند زبان توجه کنیم نقاط مشترکی با یکدیگر دارند، ولی شاعرانی مانند نظامی با زور به فارسی شعر نسرودند و این ادعاها خطاست.»

وی در رابطه با جایگاه زبان فارسی گفت: «زبان فارسی، زبانی موزیکال و دارای حاملیت فرهنگی و پا خورده  می باشد و امپراطوری‌های زیادی را از سر گذرانده. در سرزمین شبه قاره هند و پاکستان حدود ۳۶۰ میلیون جمعیت را تفکیک و در دو کشور مجزا قرار دادند؛ طرح تفکیک مسلمانان از کشور هند طرح درستی نبوده چرا که زمانی که در هند پخش بودند وضعیت بهتری داشتند، از دموکراسی هند برخوردار بودند و از نظر اقتصادی و فرهنگی وضعیت بهتری داشتند. اما به این مسئله می رسیم که در شبه قاره هند حدود ۹۰۰ سال زبان فارسی، زبان رسمی بوده و ادبیات فارسی، عمومی بوده و صدها شاعر در هند پیدا می‌شود که با وجود اینکه به ایران نیامده بودند به زبان فارسی شعر می گفتند. در کتاب رویاهای فراموش شده حدود صد شاعر نام برده می شود که به ایران نیامده بودند، اما به زبان فارسی شعر می گفتند. به عنوان مثال در معبد راتاسامی که نه مسلمان هستند و نه به ایران توجه دارند اشعار عرفانی مرشدان خود را به زبان فارسی بر دیوار معابد نوشتند و دلیلش آن است که زبان فارسی لغت های ملایم دارد، به خوبی ترکیب می شود، موزیکال است، وقت پذیر است و به راحتی می توان بر مبنای حدود ۴۰۰ وزن عروضی با آن شعر گفت.

تمیم داری گفت: «اکبر شاه تیموری بزرگترین متفکر و سیاستمدار شبه قاره بود و حدود چهارصد شاعر ایرانی را به دربار خود دعوت کرد و اگر سوابق تاریخی و فرهنگی هند و تاریخ ایران را بررسی کنیم متوجه میشویم که دموکراسی اکبر تیموری بزرگترین دموکراسی در سال های آغاز رنسانس بود. اکبر تیموری فارسی زبان بود. زمانی که در کنگره ای در آلمان برای بزرگداشت شاهنامه شرکت کردم، ۵۰۰ شاعر پیدا کردم که تحت تاثیر فردوسی در هندوستان شعر سروده بودند و دیوان تنظیم کرده اند و حداقل ۱۰۰ شاعر در ترکیه پیدا میشود که به زبان فارسی شعر گفته اند و حتی خود امپراطورها به زبان فارسی شعر می سرودند وفارسی تنها یک زبان فیزیکی نیست بلکه زبانی است حامل فرهنگ‌ها، مکتب ها، فلسفه، هنرها، اشعار و ادبیاتی که با سبک های متفاوت در این زبان رشد پیدا کرده است. به‌عنوان‌ مثال صائب تبریزی ترک زبان است، اما ۳۰۰۰ غزل به زبان فارسی دارد. صوفیان هند، نقش بندی ها، نعمت اللهی ها، سهروردی ها و عارفان و صوفیان و دانشمندان ایرانی بودند که به آنجا رفتند و هنوز هم این فرقه ها وجود دارد.

وی در رابطه با راه حل مشکلات فرهنگی بیان کرد: «ما صاحب فرهنگی هستیم که عرضه و توانایی حفظ و نگهداشت آن را نداریم. ما در هند در مجالسی شرکت می‌کردیم که آثار صوفیه ایرانی را از زبان فارسی به زبان اردو و محلی ترجمه می‌کردند. فهم فرهنگی ما متاسفانه بسیار ضعیف است. همانطور که اروپایی ها اتحادیه های فرهنگی دارند راه حل مشکلات فرهنگی ما نیز داشتن اتحادیه به این صورت است تا بزرگان فرهنگی کشورهای ایران، افغانستان، تاجیکستان، هندوستان و پاکستان و کشورهای اکو در کنار هم جمع شوند و راجع به فرهنگ سخن بگویند. ما سخنرانی های متعدد در جاهای متعدد داریم اما کسی به آنها توجه نمی کند و تا زمانی که ما دانشمندان و بزرگانمان را گرد هم نیاوریم و اتحادیه فرهنگی به وجود نیاوریم؛ سهم فرهنگی ما در کشورهای اروپایی و در کشور خودمان زیر سوال می رود و اگر سهم‌مان در فرهنگ جهان، شبه قاره اروپا و آسیای میانه و کشورهای عربی را نشناسیم، از دانشمندان خودمان و آن کشور ها استفاده نکنیم، به جایی نمیرسیم.»

سپس دکتر وحید حکیم در ادامه نشست گفت: «زمانی که بحث هویت و قومیت مطرح می شود یکی از مباحثی که معمولاً ذیل این مفاهیم می بینیم، به مربوط به پیشوندی به نام پان میباشد. واژه پان معمولاً بر پایه چهار عنصر سرزمین، زبان، قومیت و نژاد و دین و مذهب به وجود می آید. گفته می‌شود این پیشوند در جایی به وجود میآید که تهدیدی وجود داشته باشد و زمینه ظهور نهایی این واژه تهدید است. یکی از ابزارها برای تداوم مفاهیم؛ ایجاد و ساخت دشمن بیرونی است. ما  در منطقه با سه پان(( پانترکیسم پان عربیسم و پان کردیسم)) مواجه هستیم. آنچه که به آن می پردازیم پانترکیسم می باشد. ورود این قوم به منطقه پیرامونی ما مربوط به قرن ۶ میلادی است که از غرب چین و حتی مغولستان به سمت آسیای مرکزی حرکت می کنند و ایالات محلی و قبیله ای شکل دادند، مدت ها با هم در نبرد بودند و حتی این قوم سعی کردند که وارد قفقاز شوند. اما اقوام ایرانی در قفقاز آنها را پس زدند. آنچه که ما به عنوان پانترکیسم میشناسیم در اواخر قرن ۱۹ شکل می گیرد و اوایل قرن بیست رسمیت پیدا می کند. نظریه پردازان اصلی پانترکیسم یا انگلیسی هستند یا با امپراطور انگلستان در ارتباط بودند و برای آنها کار می کردند یا خارج از محدوده ترکیه هستند.»

وی افزود: «در آن زمان ایده‌ای  مطرح شد که انگلیسی ها برای اینکه بتوانند در برابر گسترش امپراطوری روسیه کمربندی ایجاد کنند پان ترکیسم را تقویت کنند. زمانی که در تاریخ پیش میرویم متوجه می شویم حمایت‌هایی که آلمانی ها در جنگ جهانی اول یا دوم از مفهوم پان ترکیسم دارند برای این است که بتوانند یک جبهه در برابر روسیه تزاری در جنگ جهانی دوم ایجاد کنند. پس از فروپاشی امپراطوری عثمانی و به وجود آمدن ترکیه تلاش می‌کنند تا با مفهوم پان ترکیسم به اصل خود برگردند. پیش از این هم  میبینیم که در مناطق جنوبی شوروی و روسیه تزاری مفاهیم مشابه پانترکیسم وجود داشته.

ظلمی که تزارها علیه مسلمانان منطقه داشتند، شرایط بدی که مسلمانان در ترکیه داشتند و شرایط نامناسب ترکیه پس از جنگ جهانی باعث ایجاد کشوری به نام ترکیه شد. ترکیه امروزی برای رفع مشکلات و بر مبنای هویت ترکی و اسلام جمهوری شکل گرفت. از شرایط شکل گیری کشور ترکیه و دلایلش میتوان استفاده کرد تا به بررسی شرایط پان ترکیسم در عرصه منطقه ای و بین المللی پرداخت. در‌حال‌حاضر پان ترکیسم تبدیل به ابزاری جهت اعمال سیاست ها و رسیدن به اهداف ترکیه شده است.»

دکتر حکیم بیان کرد: «ترکیه کشوری بسیار عملگرا در عرصه سیاست و منفعت محور است. ترکیه به عنوان یک کشور غرب گرا در منطقه در موقعیتی قرار دارد که نمی تواند با رقیبانش برابری کند و لذا از مفهوم پان ترکیسم در چارچوب مشخصی برای پیشبرد اهداف خود استفاده می کند. به نوعی می توان گفت نخبگان فعلی کشورها را ترکیه از طریق پذیرش انبوه دانشجو پرورش می دهد چراکه رقبای قدرتمندی در این عرصه مانند عربستان و روسیه دارد. اما با موانعی در اجرای این سیاست مواجه است، مانند هویتی که هر کدام از کشورهای منطقه دارند، حضور قدرت‌ها و بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای و داشتن رقبای جدی مانند چین و روسیه، هند، پاکستان و عربستان در منطقه، اندیشه های رقیبی که در این منطقه وجود دارد،  ناسیونالیسم یا هویت ملی که کشورها بر مبنای آنها شکل گرفته اند و به حیات شان ادامه می دهند. بحث اسلام گرایی؛ رقیبی جدی برای راهبرد ترک هاست و ترکیه فاقد زمینه‌ها و عوامل لازم برای اجرا و تقویت توان تعامل این اندیشه است و قدرت ملی کامل برای توسعه طلبی‌ها و زیاده خواهی های خود ندارد. اما باید بگویم نمی شود منفعل بود و انتظار نتیجه داشت. عرصه بین الملل عرصه رقابت است و این رقابت باعث میشود هر کس به دنبال حذف رقیب باشد.»

همچنین دکتر حسن صادقیان بیان کرد: «ماهیت هویتی حزب عدالت و توسعه بسیار مهم است در ۲۰ سال اخیر که این حزب وجود داشته بسیاری از حوزه‌های روشنفکری و روزنامه ها شناخت درستی از ماهیت آن نداشتند و به دلیل بحث های اسلامی که این حزب مطرح می‌کرد آن را مورد تمجید قرار دادند و ما از این حزب و ساختار سیاسی و ماهیت آن غافل شدیم و با یک روند جدید مواجه شدیم که شوکی در جامعه ما ایجاد کرد. در رابطه ماهیت این حزب میتوان گفت که حزب عدالت و توسعه در واقع از اساسنامه خود، ماهیت هویتی چند وجهی یا چند گونه را مطرح کرده و لذا حزب عدالت و توسعه خود را اسلامگرا، لیبرال و  محافظه کار حساب میکند و رگه های مختلف را در جای جای خود نهادینه کرده. اساساً این حزب سیاست را مبتنی بر هویت دنبال نمی‌کند، بلکه سیاست معطوف به هویت را پیگیری می کند و همواره در پی تکمیل هویت خود می باشد و این بسیار آسیب زننده است. در ۲۰ سال اخیر این حزب از لیبرال ها و کرد ها علیه گروه های دیگر استفاده کرده و در این روند حکومت ۲۰ ساله خود از همه گروه ها استفاده می کند.»

وی افزود: «این حزب اخیراً وارد بحث ملی گرایی شده که از سال ۲۰۱۵ به بعد رشد بیشتری پیدا کرده و با احزاب ملی گرا؛ اتلاف ایجاد کرده و این تاثیراتی که در بحث پانترکیسم می بینیم بیشتر متاثر از همین هویتی است که با وحدت با گروه های ملی گرا انجام داده. این نظم سیاسی معمولاً ضد نهادی و سیاسی و قیمومت محور است، افقی نیست و بیشتر عمودی است. یعنی در آن یک شخص معمولاً به عنوان منجی قرار می گیرد که در ۲۰ سال اخیر اردوغان آن شخص بود که محدودیت هایی را برای واگذاری قدرت اعمال می کند و برنامه های اصلاحی متناوبی دارد. یک بار از صلح کردی حرف میزند و یکبار از صلح علوی می گوید اما هیچکدام شکل عملی پیدا نمیکنند. محدودیت هایی برای جامعه مدنی ایجاد می‌کند. تصور میشود ترکیه یک کشور دارای دموکراسی است اما در عین حال این دموکراسی مبتنی بر نظم تفویضی است و این نظم تفویضی تا جایی اجازه می دهد که احزاب سیاسی رشد پیدا کنند و هیچ وقت اجازه نمی دهد که این احزاب یک بدیل مناسبی را شکل دهند و جایگزین حاکم مستقر کنند و این بسیار خطرناک است. اردوغان در طی ۲۰ سال گذشته بیش از ۲ هزار بار علیه رهبران احزاب سیاسی مختلف به بهانه های مختلف مربوط به تهدید امنیت ترکیه اعلام شکایت کرده، در حالی که اصلاً چنین چیزی وجود نداشته.»

او در رابطه با شخصیت رهبری ترکیه گفت: «اردوغان به دلیل پیشرفت هایی که در ۱۰ ساله اول داشته شخصیت کاریزماتیک پیدا کرده و نمی توان آن را انکار کرد که ۵۰ درصد جامعه او را می پذیرند، ولی او به شدت تمامیت خواه و ضد گفتگو است و متاسفانه مسئولین ما این مسئله را که اردوغان دیگر برای ما سودمند نیست را درک نمی کنند و به راحتی نقطه ضعف به دستش می‌دهند و سیاست‌های مبتنی بر همراهی با ساختار سیاسی ترکیه دارند. رویه حزبی ترکیه به گونه ای است که نمایندگان مجلسش هم میگویند هیچ نقشی در ساختار سیاسی ندارند و به همین دلیل حزب عدالت و توسعه ضد دموکراسی است. قانون اساسی ترکیه توسط اردوغان به شدت دستکاری شده و استثمارگر است و تمام آن به نفع خود وی است. او در سال ۲۰۱۷؛ ۱۸ بند قانون اساسی را تغییر داد و نظم سیاسی را عوض کرد با این حال ادعا میکند که دموکراتیک هستند.»

وی افزود: « حزب عدالت و توسعه در سیاست خود ثبات ندارد و نباید انتظار داشته باشیم که مانند ما بر سر حرف هایشان بمانند. نگاه ایدئولوژیک ندارند و منفعت محور هستند. ما در مسئله اقتدار، انرژی، امنیت و دین همگرایی داریم. ولی در مسائل هویتی و سیاست منطقه‌ای و اسلام شیعی و سنی ناسازگاری داریم و در بحث سیاست خارجی به دلیل اسلامگرایی طولی با این حزب همکاری داریم. اردوغان به دنبال تبدیل شدن به قدرتی فراتر از منطقه است، به همین دلیل همیشه به دنبال هویت جدیدی مبتنی بر اسلام اهل سنت است. استفاده از پانترکیسم تاکتیکی است که راهبرد آن در نظام بین الملل از طرف اسرائیل و انگلیس دنبال می‌شود و ترکیه یک ضلع از آن است.

فعالیت های ترکیه ناشی از پذیرفته شدن آن در  ۲۰ سال اخیر از سوی نظام بین الملل می باشد و این ‌کشور نقش اجرا کننده سیاستهای بین المللی را در منطقه دارد. آنها منابع انرژی ندارند و به همین دلیل به دنبال انرژی هستند.»

وی در رابطه با نشانه های موفقیت آمیز سیاست ترکیه گفت: « اردوغان در کشورهای آسیای میانه میانجی گری انجام می دهد و مدام فعالیت متقابل دارند، فعال بودن اسلام سیاسی، هجوم پناهندگان به این کشور، سرمایه گذاری کشورهای منطقه، استقبال از موضوعات فرهنگی و فیلم های تلویزیونی ترکیه که آمار نشان می‌دهد  بیش از یک میلیارد نفر فیلم های ترکیه را دنبال می کنند، فروش تجهیزات نظامی مثل پهپاد، تضعیف بیش از پیش جایگاه ایران در منطقه و … نشان دهنده موفقیت سیاسی ترکیه است، اما نشانه های عدم موفقیت آنها تقابل و تضادی است که با کشورهای عربی دارند، مخالفت هایی که نسبت به لشکرکشی سوریه و عراق انجام شده، شکستی که در سیاست‌های مداخله‌جویانه در سوریه اتفاق افتاد، هرچند در عرصه میدانی حضور دارند و پس از فرانسه بزرگترین سرمایه گذار در سوریه هستند اما ظرفیت تاریخی ایران در منطقه خاورمیانه در جایگاه نخست قرار دارد.»

وی در رابطه با نگاه ترکیه به مسائل قومی و هویتی بیان کرد: «دولت ترکیه به دنبال بهره‌برداری از هویت قومی می باشد و ما نمی توانیم این را انکار کنیم، اما حمایت ترکیه از اقوام تنها در حرف می باشد آنها در این حوزه این ترس را دارند که ما هم با استفاده از ابزارمان کردهای منطقه آنها را تحریک کنیم. از دیگر ترسهای ترکیه هجوم ایرانی های آذری زبان در صورت از هم پاشیده شدن نظم سیاسی در ایران به ترکیه می باشد و برای همین اردوغان در مرز ایران دیوار کشی انجام داده است.»

دکتر صادقیان در انتهای نشست گفت: «ما در جهت ترویج سیاست های هویتی و قومی و حتی در بحث تمدنی ایرانی و شیعه گری خود هم ضعیف هستیم. ما نتوانسته ایم از ظرفیت های خود در کشورهای همجوار بهره برداری کنیم و بیشتر به دنبال تحمیل خودمان هستیم. در این کشورها منافع دینی قوی‌ای وجود دارد که ما میتوانیم بر آنها دست بگذاریم و از آنها استفاده کنیم نه اینکه برایشان دیکته کنیم تا چه کتاب هایی بخوانند. همچنین نتوانستیم از ظرفیت های قومی خود استفاده کنیم. باید در معادلاتی که در منطقه شکل میگیرد حضور داشته باشیم . ما اجماع نخبگانی نداریم و هر گروهی روند خود را دنبال میکند و ما باید این ضعف ها را بپذیریم و آن را جبران کنیم. بحث هویت و قومیت را به اتاق های بحثی که متخصص هستند بسپاریم تا بر مبنای بحث هستی شناختی و شناخت شناختی و روش شناسی آن را دنبال کنند  و مطالعات مناسبی انجام دهیم. ماهیت حزب عدالت متزلزل و هیبردی است؛ باید با شیوه و روش خاص این موضوع را دنبال کنیم و با توجه به حساسیت های جامعه جهانی نسبت به ما، باید این مسئله را به متخصصان این حوزه بسپاریم.

وی تصریح کرد: باید از سیاست‌های تک بعدی خارج شویم و سیاست‌های چند بعدی را دنبال کنیم. ما در ۴۰ سال اخیر بیشتر برای تاثیرگذاری از طریق مبانی دینی وارد عمل شدیم و متاسفانه سرمایه‌های انسانی مذهبی ما در دیگر  کشورها دستگیر می شوند. پس نباید اینگونه تک بعدی عمل کنیم.»