محمد جعفری (قنواتی)
نسبت شاهنامه با ادبیات شفاهی

نسبت شاهنامه با ادبیات شفاهی

 

نظامی عروضی، ادب‌شناس مشهـور سـدۀ ۶ ق / ۱۲ م، ضمـن مقالـۀ «در مـاهیت علـم شعـر و صلاحیت شاعر» به‌درستی می‌نویسد: یکی از معیارهای شعر خوب و زیبا پذیرش آن از سوی مردم است، به گونه‌ای که «بر السنۀ احرار مقروء» باشد و آن را «بر سفائن بنویسند و بر مدائن بخوانند» (ص ۳۰). این نکته همچنان تا امروز نیز یکی از معیارهای زیبایی‌شناختی شعر خوب به شمار می‌رود (نک‍ : شفیعی، «راهها … »، ۳۶). به عبارت دیگر، نسخه‌برداریهای متواتر و زبان‌به‌زبان گشتن شعر در طی زمان، معیاری برای داوری عمومی دربارۀ شعر است. چگونگی برخورد و مواجهۀ مردم ایران با شاهنامه طی هزار سالِ گذشته و پذیرش گستردۀ این کتاب از سوی مردم (نک‍ : دنبالۀ مقاله)، یکی از مصادیق این اصل زیبایی‌شناختی است. البته این موضوع را نباید به عامیانه‌بودن شاهنامه تعبیر کرد، زیرا شاهنامه نه‌تنها اثری است وابسته به ادبیات کتبی، که از فاخرترین آثار ادب کتبی فارسی است.

برتری سخن فردوسی نسبت به شاعران معاصرِ خود و نیز پس از خود، موضوعی است که بسیاری از پژوهشگران به آن پرداخته‌اند (برای نمونه، نک‍ : امیدسالار، «ادبیات … »، ۴۱۵ بب‍ ؛ خالقی، «نگاهی … »، ۱۱۱ بب‍‌ ). همۀ نامداران ادب فارسی او را ستایش کرده، و شعرش را نیز مصداقی از فصاحت و بلاغت دانسته‌اند، تاجایی‌که نظامی عروضی دربارۀ شاهنامه می‌نویسد: «من در عجم سخنی بدین فصاحت نمی‌بینم و در بسیاری از سخن عرب هم» (ص ۴۸؛ برای آشنایی با دیدگاههای بسیاری از شاعران و نویسندگان دراین‌باره، نک‍ : دبیرسیاقی، ۲۰۱ بب‍‌ ؛ ریاحی، سرچشمه‌ها، ۱۸۱ بب‍‌ ؛ نوریان، ۱۳۱-۱۶۴).

شاهنامه درعین‌حال، ریختۀ قلم فرهیخته‌ای حکیم است، هم از‌این‌رو، سرشار از مفاهیم فلسفی است. به‌سبب وجود همین مفاهیم، می‌توان گفت که شاهنامه در بسیاری مواضع، از لحاظ اندیشه و بینش، متنی دیرفهم و مشکل است. برای نمونه، می‌توان به اشعار دیباچه اشاره کرد که مفاهیمی مانند حادث‌بودن جهان و عناصر آن، و امکان یا عدم امکان شناخت خداوند را در بر دارند؛ یا می‌توان به اشعار فراوانی که دربارۀ تقدیرگرایی در سراسر کتاب وجود دارد، استناد کرد (برای آگاهی از برخی از این مفاهیم، نک‍ : خالقی، «جهان‌شناسی … »، ۵۵-۷۰؛ باختری، ۵۲۹-۵۴۱). افزون‌بر این، برخی از ابیات شاهنامه از لحاظ ادبی نیز مشکل و دیرفهم است (برای نمونه، نک‍ : امیدسالار، «تیغ … »، ۱۲۲ بب‍ ، «کنج … »، ۲۲۶ بب‍ ؛ مجتبائی، ۱۰-۲۵؛ خطیبی، «اگر تندبادی … »، ۵۲-۶۰).

همین‌که تاکنون هزاران مقاله و صدها کتاب در شرح شاهنامه، مفاهیم آن، برخی داستانها و حتى برخی از ابیات آن نوشته شده، مؤید این موضوع است (برای آشنایی با این آثار، نک‍ : افشار، کتاب‌شناسی … ، سراسر کتاب).

به‌رغم همۀ این مسائل، شاهنامه از مدتی پس از سرایش، مورد توجه و استقبال عموم مردم قرار گرفت. این توجه به گونه‌ای است که هیچ‌یک از آثار ادبیات کتبی فارسی را، از این زاویه، نمی‌توان با شاهنامه مقایسه کرد. توجه مردم به این کتاب تقریباً همۀ حوزه‌های زندگـی آنها را شامل می‌شده است، مـانند خـواندن آن به صورتهای مختلف و با اهداف و انگیزه‌های متفاوت؛ افسانه‌سازی دربارۀ چگونگی سرایش آن، سراینده و نیز قهرمانان آن؛ ازبرکردن ابیاتی از آن و کاربرد آنها به‌عنوان مثل یا کنایه در مباحث روزمره؛ ثبت تصاویری از داستانهای آن بر در و دیوارها، قالیچه‌ها و جز اینها (نک‍ : دنبالۀ مقاله).

این موضوع در مرحلۀ نخست به وجود روح ملی، ایران‌گرایی و میهن‌دوستی عمیق و گسترده در شاهنامه مربوط می‌شود. این وجه از شاهنامه در بسیاری از داستانهای آن به‌صورتی بسیار لطیف و مؤثر بازتاب دارد. برای نمونه، هنگامی‌که سیاوش در توران با استقبال گستردۀ مردم مواجه می‌شود، بلافاصله خاطرۀ استقبال مردم سیستان و مهربانیهای آنها در ذهنش زنده می‌شود، تأثر فراوانی به وی دست می‌دهد و چشمانش پر از اشک می‌شود: از ایران دلش یاد کرد و بسوخت / به کردار آتش همی برفروخت (فردوسی، چ خالقی، ۲ / ۲۸۳-۲۸۴)؛ یا بهرام چوبینه به هنگام مرگ از یارانش می‌خواهد که در کشور چین مدت طولانی نمانند و اضافه می‌کند: مرا دخمه در شهر ایران کنید (همان چ، ۸ / ۲۰۴-۲۰۵).

در مواضع دیگر شاهنامه مطالبی فراوان با مضامین ایران‌گرایی و میهن‌دوستی آمده است: دریغ است ایران که ویران شود (همان چ، ۲ / ۸۱)؛ که ایران چو باغی است خرم بهار (همان چ، ۸ / ۳۴۵)؛ خوشا باد نوشین ایران‌زمین (همان چ، ۸ / ۴۱۶). در مجموع در شاهنامه بیش از ۷۲۰ بار نام ایران و واژه‌های مربوط به آن، و ۳۵۰ بار نام ایرانیان آمده است (اشرف، ۱۰۲؛ برای بحثی مشروح در این زمینه و نیز اهمیت آن، نک‍ : خالقی، «ایران‌گرایی … »، ۲۴۷-۲۵۰، «چند … »، ۱۹۳ بب‍‌ ).

در هیچ‌یک از منظومه‌هایی که مشتمل بر داستانهای ایران باستان‌اند، مانند بهمن‌نامه، گرشاسب‌نامه، شبرنگ‌نامه، کوش‌نامه، و فرامرز‌نامه، این‌گونه روح ملی و ایران‌گرایی دیده نمی‌شود. یکی از وجوه روح ملی، حمایت و ستایش از پهلوانیها و ازجان‌گذشتگیها در راه میهن است که مصداق آن در شاهنامه، خاندان پهلوانان سیستان است. این روحیه از طریق شاهنامه به خوانندگان این کتاب منتقل می‌شود. رستم و خانوادۀ او چون پشت‌وپناه ایرانیان‌اند و به گفتۀ گودرز، چون برای ایرانیان از پدر و مادر بهترند، و در یک کلام، چون قهرمانان حماسۀ ملی‌اند، ستایش و عشق ایرانیان را به همراه دارند (برای بحثی مشروح در این زمینه، نک‍ : متینی، ۱۲۱-۱۴۶). مردم آن‌چنان دراین‌باره حساس بوده‌اند که هنگام نقل داستان لشکرکشی بهمن به سیستان از او با تعابیری مانند «نمک‌ناشناس» و «حرامزاده» یاد می‌کنند (نک‍ : جعفری، «مقایسه … »، ۱۷۱-۱۸۶).

در یکی از همایشهای شاهنامه‌شناسی، شاهنامه‌خوان پیری از ایل بختیاری را نیز برای هنرنمایی دعوت کرده بودند؛ هنگامی‌که یکی از سخنرانان طی سخنان خود از برخی رفتارهای رستم انتقاد می‌کرد، شاهنامه‌خوان به‌شدت آزرده‌خاطر و برآشفته شد و گفت: «اگر رستم نبود اکنون ایران یا در دست نوادگان افراسیاب بود یا در دست صدام حسین عراقی» (همو، تحقیقات … ). یکی از پژوهشگران پذیرش شاهنامۀ فردوسی از سوی مردم و ازمیان‌رفتن و فراموش‌شدن شاهنامه‌هایی را که پیش از شاهنامۀ فردوسی تدوین شده‌اند، به همین عامل مربوط کرده است (شریف‌زاده، ۳۵).

عامل مؤثر دیگر در اقبال مردم به شاهنامه طی هزار سال اخیر، این است که در این کتاب ارزشها و مفاهیم عام انسانی به همراه آنچه در برابر این ارزشها و مفاهیم‌اند، بیان شده‌اند، مانندِ داد و بیداد، خردمندی و بی‌خردی، عشق و نفرت، زندگی و مرگ، نام و ننگ، وفاداری و بی‌وفایی، بر سر پیمان بودن و پیمان‌شکستن، راستی و کژی، صلح و جنگ، فروتنی و تکبر، بی‌نیازی و آز، شادی و غم، رنج و گنج، امید و نومیدی، و مفاهیمی دیگر از این دست. شاهنامه ضمن طرح این مفاهیم پاسخی درخور و شایسته نیز به آنها داده است.

برای نمونه، سیاوش به‌رغم خشم فراوان کاووس، از پیمان‌شکنی ــ حتى در مقابل افراسیاب نیز ــ دوری می‌کند و آن را امری ناپسند و دور از آیین جوانمردی و رادی می‌داند. او حتى حاضر می‌شود که تاج و تخت ایران را رها کند، ولی پیمان‌شکنی نکند؛ موضوعی که سرانجام قتل فجیع و ناجوانمردانۀ وی را در پی دارد (نک‍ : ه‍ د، سیاوش).

نمونۀ دیگر تأکید بر فرازونشیب زندگی است که در نسخه‌های مختلف شاهنامه، به صورتهای متفاوت آمده است، مانندِ «چنین است رسم سرای درشت / گهی پشتِ زین و گهی زین به پشت» (فردوسی، چ رمضانی، ۱ / ۳۴۶)؛ یا «چنین است کردار گردنده دهر / گهی نوش بار آورد، گاه زهر» (همو، چ دبیرسیاقی، ۲ / ۵۸۰، برای نمونه‌های دیگر، نک‍ : ۲ / ۶۳۸، ۹۶۷، ۱۰۱۰، ۱۰۶۲).

در کنار این اندیشه‌ها باید به بیتهایی اشاره کرد که روح امیدواری را بـه کالبد خواننده می‌دمد، مانند این بیت: که گردون نگردد مگر بر بهی / به ما بازگردد کلاه مهی (همو، چ خالقی، ۱ / ۷۱)، که از زبان فریدون و پیش از پیروزی بر ضحاک نقل شده است. روشن است که بیتهایی مانند آنچه ذکر شد، بر مردمی که به‌طور مدام مورد یورش و تاخت‌وتاز قرار می‌گرفتند، چه تأثیراتی می‌توانست بر جای گذارد.

عامل سوم که بر رواج شاهنامه میان مردم ایران مؤثر بود، وجه داستانی آن است. همان‌گونه که پیش از این ذکر شد، موضوع شاهنامه تاریخ داستانی ایران از دورۀ اساطیری تا پایان دورۀ ساسانیان است. فردوسی آن ارزشهای عام انسانی را ــ که ذکرشان رفت ــ به‌صورت تجریـدی بیـان نکـرده، بلکـه آنهـا را به‌طـور مشخص و طی داستانهای مختلف در اعمال و کردارهای شخصیتهای متفاوت تصویر نموده است و این همان نکته‌ای است که باعث تفاوت و تمایز هنر از خطابه و مقاله می‌شود. فردوسی نسبت به همۀ داستان‌پردازان ادبیات کهن فارسی، تسلط بیشتری بر فنون داستان‌پردازی دارد. برای نمونه می‌توان به نقش گفت‌وگو در داستانهای شاهنامه اشاره کرد. سراینده گفت‌و‌گوها را به‌گونه‌ای سامان داده است که باعث تشخص بیشتر و هویت خاص افراد داستان می‌شود. هریک از آنها متناسب با تعلقات اجتماعی، سیاسی و حتى جنسی خود سخن می‌گویند. این موضوع شامل رفتارها و کردارهای آنها نیز می‌شود.

برای نمونه، می‌توان به رفتار و گفتار کتایون در آغاز داستان رستم و اسفندیار اشاره کرد. هنگامی‌که کتایون از تصمیم فرزندش مبنی بر جنگ با رستم آگاه می‌شود، نزد وی می‌رود و با التماس و سخنانی که سرشار از احساسات مادرانه است، از وی می‌خواهد که در تصمیمش تجدیدنظر کند: مرا خاکسار دو گیتی مکن / از این مهربان‌مام بشنو سخن. اما اسفندیار سخنان او را نمی‌پذیرد. کتایون پس از آنکه متوجه می‌شود نمی‌تواند اسفندیار را منصرف کند، با همان احساسات به وی می‌گوید که اکنون که قصد رفتن داری، دست‌کم فرزندان خردسالت را به قتلگاه نبر: به دوزخ مبر کودکان را به پای. البته اسفندیار این درخواست را نیز نمی‌پذیرد (نک‍ : همان چ، ۵ / ۳۰۶- ۳۰۸).

سوگواری تهمینه پس از آگاهی از مرگ سهراب نیـز ــ که در برخی نسخه‌های شاهنامه آمده است (نک‍ : همو، چ رمضانی، ۱ / ۴۰۸-۴۱۰) ــ رفتاری کاملاً طبیعی و مادرانه است (برای آشنایی بیشتر با فنون داستان‌پردازی در شاهنامه، نک‍ : سرامی، ۱۱۱ بب‍ ؛ حمیدیان، ۱۳-۱۵، ۵۷-۶۰؛ خالقی، «نگاهی»، ۱۱۱ بب‍‌ ).

این‌گونه شخصیت‌پردازی زمینۀ ایجاد محبت یا نفرت خواننده یا شنوندۀ داستان را نسبت به اشخاص داستان فراهم می‌کند. برای نمونه در جلسه‌های شاهنامه‌خوانی در ایل بچاقچی (در پیرامون سیرجان)، یکی از زنان حاضر در جلسه به‌طور مدام به افراسیاب دشنام می‌داده است (پورمختار). یادآوری این نکته ضروری است که این‌گونه واکنشها در مجالس شاهنامه‌خوانی متفاوت از واکنشهایی از این دست در مجالس نقالی است. واکنشهای مجالس نقالی در مرتبۀ نخست، متأثر از هنرنماییهای نقال، اما واکنشهای مجالس شاهنامه‌خوانی کاملاً تحت‌تأثیر متن شاهنامه است (نک‍ : ه‍ د، شاهنامه‌خوانی؛ نقالی).

اهمیت داستان‌پردازی در شاهنامه به اندازه‌ای است که یکی از پژوهشگران دراین‌باره نوشته است: اگر فردوسی توانسته با سرودن شاهنامه در حفظ زبان فارسی نقشی بی‌مانند ایفا کند، از‌این‌رو بوده، که وی توانسته است همۀ فرهنگ ایران باستان را در قالب داستان ارائه نماید. پس رمز بقای شاهنامه همان کیفیت ممتاز و کمال‌پذیرفتۀ داستانی آن است (سرامی، ۳۶۲). البته این داوری با مقداری اغراق همراه است، زیرا عوامل سه‌گانۀ روح ملی، مفاهیم انسانی و داستا‌ن‌پردازی، با هم و در کنار هم در مقبولیت شاهنامه از سوی مردم مؤثر بوده‌اند.

برای نمونه می‌توان غرر اخبار ثعالبی را با شاهنامه مقایسه کرد. همان‌گونه که پیش از این گفته شد، منبع ثعالبی و فردوسی، هر دو، شاهنامۀ ابومنصوری بوده است. در روایت ثعالبی، برخلاف شاهنامه، اثری از روح ملی و ایران‌گرایی دیده نمی‌شود. تصویری که ثعالبی از جنگ بهمن با فرامرز ارائه می‌کند (۱ / ۲۴۰)، کم‌وبیش مانند تصویر او از جنگ کیخسرو با سپاه افراسیاب است (نک‍ : همو، ۱ / ۱۴۸)؛ درصورتی‌که این دو جنگ از اساس با هم تفاوت دارند. مقایسۀ این گزارشها با روایت فردوسی (نک‍ : چ خالقی، ۴ / ۳ بب‍ ، ۵ / ۴۷۸-۴۸۱) مؤید این موضوع است (نیز نک‍ : جوانشیر، ۲۰۱-۲۱۶؛ حمیدیان، ۶۶).

همچنین اگر بپذیریم که عامل داستانی نقش اساسی در مقبولیت شاهنامه از سوی مردم داشته است، این پرسش پیش می‌آید که چرا شاهنامه‌هایی که پیش از شاهنامۀ فردوسی تدوین شده بودند، باقی نمانده‌اند. به‌هرحال، یکی از نتایج اقبال فراوان به شاهنامۀ فردوسی نسخه‌برداریهای فراوان از این کتاب بوده است. براساس برآورد برخی پژوهشگران، بیش از هزار نسخۀ خطی از این کتاب در کتابخانه‌های مختلف جهان موجود است (ریاحی، سرچشمه‌ها، ۱۰۶؛ آیدنلو، دفتر، ۲۸۵-۲۸۶). باید به این شمار نسخه‌ها، تعداد فراوان نسخه‌های منثور شاهنامه را نیز اضافه کنیم. برای نمونه فقط از تاریخ دلگشای شمشیرخانی، که روایتی منثور از شاهنامۀ فردوسی است، بیش از ۱۰۰ نسخه فقط در کتابخانه‌های شبه‌قاره موجود است (آل‌داود، ۱۵۰-۱۵۱).

باتوجه‌به جنگها و حوادث خانمان‌سوز فراوان در این سرزمین، طبیعی است که بپذیریم نسخه‌های خطی شاهنامه بسیار بیش از این تعداد بوده که شمار فراوانی از آنها طی حوادث مختلف از میان رفته است. با استناد به این تعداد می‌توان گفت که از میان کتابهای فارسی، بیش از همه از شاهنامه نسخه‌برداری شده است. باتوجه‌به حجم فراوان کتاب، در مقایسه با دیوانهای بسیاری از شاعران، اهمیت این موضوع بیشتر نمایان می‌شود. همین موضوع زمینۀ دخل و تصرف در این کتاب را، نسبت به دیگر کتابها، بیشتر کرده است. زیرا «میزان دخل و تصرف در اسناد تاریخی و آثار ادبی شعر و نثر با میزان جاذبه و نفوذ آنها میان مردم در طول زمان نسبت مستقیم دارد» (قریب، ۷۹).

بسیاری از کاتبان و ناسخان، دفترخوانان و حتى خوانندگان شاهنامه، به‌ویژه آنها که حرفۀ شاهنامه‌خوانی داشته یا دارای ذوق شعر بوده‌اند، به خود اجازه می‌داده‌اند که در متن شاهنامه دست ببرند و مطالبی را که فکر می‌کرده‌اند دیگران از قلم انداخته‌اند، به آن اضافه کنند. یکی از علل این کار احساس خاص این اشخاص بوده است که شاهنامه را جزئی از هویت ملی خود می‌دانسته‌اند؛ از‌این‌رو نمی‌خواسته‌اند از چنین کتاب مهمی نسخۀ «ناقصی» داشته باشند. این دخل و تصرفها ابعاد مختلفی داشته است؛ گاه شامل تغییر برخی واژه‌ها می‌شده، گاه به افزودن بیت یا بیتهایی می‌انجامیده، و گاه نیز شامل افزودن داستانهایی بر متن کتاب می‌شده است.

علت دیگرِ افزودن ابیات و نیز داستانهای پهلوانی دیگر به شاهنامه این فرض غلط بوده است که شاهنامه شامل ۶۰ هزار بیت بوده، و چون نسخه‌های کهن شاهنامه حتى کمتر از ۵۰ هزار بیت داشته است، آنها برای «تکمیل‌کردن» نسخۀ خود، دست به این کار می‌زده‌اند (برای آگاهی از علتهای مختلف دخل و تصرف در شاهنامه، نک‍ : همو، ۷۸-۸۳؛ خالقی، «معرفی قطعات … »، ۱۲۷ بب‍‌ ).

اما علت دیگرِ افزودن داستانهای متفاوت مانند کشتن رستم پیل سپید را؛ رفتن رستم به کوه سپند به خون‌خواهی نریمان؛ انتخاب اسب از سوی سهراب؛ کک کهزاد و جز اینها پیروی از یک سنت ادبی است که از پیش از اسلام در ایران رایج بوده است. براساس این سنت، تلاش می‌شده است تا همۀ داستانهای حماسی ایران باستان در یک کتاب فراهم آید. برای نمونه، شاهنامه‌هایی وجود دارد که در آنها برخی منظومه‌هایی که حتى سرایندۀ آنها نیز مشخص است، در جاهای مختلف که از نظر کاتب مناسب بوده است، جای داده شده‌اند. یکی از این شاهنامه‌ها تاریخ ۹۰۱ ق / ۱۴۹۶ م دارد. این کار در دورۀ پیش از اسلام و در ارتباط با خدای‌نامه‌ها نیز معمول بوده است (همان، ۱۶۷- ۱۶۸).

این سنت در میان نقالان و عامۀ مردم نیز رایج است. برای نمونه، نام طومار مصطفى سعیدی، نقال مشهور معاصر، طومار شاهنامۀ فردوسی است. در این طومار، افزون‌بر داستانهای کوتاه فراوان که در شاهنامه نیامده است، بخشهایی از گرشاسب‌نامه، سام‌نامه، برزونامه، جهانگیرنامه و فرامرزنامه نیز وجود دارد (نک‍ : سراسر کتاب؛ نیز نک‍ :‌ ه‍ د، طومار). هنوز نیز عشایر و روستاییان چنین شاهنامه‌هایی را بر شاهنامه‌های معتبر ترجیح می‌دهند.

اگرچه دخل و تصرف در شاهنامه سابقه‌ای کهن دارد و حتى قدیم‌ترین نسخه‌های خطی شناخته‌شده را نیز شامل می‌شود (نک‍ : خالقی، همان، ۱۵۴، ۱۵۶، «معرفی سه قطعه … »، ۴۲۲-۴۳۴)، اما از اوایل سدۀ ۱۰ ق / ۱۶ م، به‌سبب رواج بیشتر شاهنامه، الحاقات به آن بیشتر شده است (ریاحی، فردوسی، ۳۵۲). دراین‌باره ذکر ۳ نکته بایسته می‌نماید: ۱. بخش اصلی الحاقات مربوط به داستانهای پهلوانی است که در آنها بیشتر داستانهایی به‌طور کامل یا اشاره‌وار از خاندان رستم از‌جمله فرزندان و نوادگان او نقل شده است (نک‍ : آیدنلو، «برخی … »، ۵۱-۱۰۰)؛ ۲. مطلوب‌بودن فراوان این داستانها نزد خوانندگان زمینه‌ای مناسب برای این‌گونه دخل و تصرفات بوده است؛ ۳. بخشهای «تاریخی» کمتر دچار تغییر و دست‌کاری شده‌اند و اتفاقاً در روایتهای نقالی نیز صرفاً داستانهای پهلوانی نقل می‌شوند و بخش «تاریخی» در آنها جایگاهی ندارد.

 

مآخذ

آل‌داود، علی، «تاریخ دلگشای شمشیرخانی»، فرهنگ آثار ایرانی ـ اسلامی، به کوشش احمد سمیعی، تهران، ۱۳۸۷ ش، ج ۲؛ آموزگار، ژاله، «تاریخ واقعی و تاریخ روایی»، زبان، فرهنگ و اسطوره، تهران، ۱۳۸۶ ش؛ آیدنلو، سجاد، «برخی روایات نقالی و شفاهی در ملحقات نسخ و چاپهای شاهنامه»، دوفصلنامۀ فرهنگ و ادبیات عامه، تهران، ۱۳۹۴ ش، س ۳، شم‍ ۵؛ همو، «پیشینۀ مکتوب و چندصدسالۀ برخی روایات مردمی ـ شفاهی شاهنامه»، فصلنامۀ فرهنگ مردم، تهران، ۱۳۸۷ ش، شم‍ ۲۴-۲۵؛ همو، «تأملاتی دربارۀ منابع و شیوۀ کار فردوسی»، نشریۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی تبریز، تبریز، ۱۳۸۳ ش، شم‍ ۱۹۲؛ همو، دفتر خسروان، تهران، ۱۳۹۰ ش؛ همو، «مردم کدام فردوسی و شاهنامه را می‌پسندند؟ (بررسی تلقیات عامیانه دربارۀ فردوسی و شاهنامه)»، فصلنامۀ پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی، اصفهان، ۱۳۸۸ ش، شم‍ ۴؛ همو، «مقدمه‌ای بر نقالی در ایران»، فصلنامۀ گوهر گویا، اصفهان، ۱۳۸۸ ش، شم‍ ۱۲؛ همو، مقدمه بر رستم‌نامه، به کوشش همو، تهران، ۱۳۸۷ ش؛ ابن‌اسفندیار، محمد، تاریخ طبرستان، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، چاپخانۀ مجلس؛ ابن‌بی‌بی، حسین، الاوامر العلائیه، به کوشش نجاتی لوغال و عدنان صادق ارزی، آنکارا، ۱۳۳۶ ق / ۱۹۵۷ م؛ اسطوره متن بینافرهنگی، به کوشش بهمن نامور مطلق، تهران، ۱۳۸۸ ش؛ اسفزاری، محمد، روضات الجنات، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، ۱۳۳۸ ش؛ اسکرس، ج. م.، «بندر طاهری ـ پایگاه متأخر شاهنامه»، زبان تصویری شاهنامه، به کوشش رابرت هیلنبراند، ترجمۀ داوود طبایی، تهران، ۱۳۸۸ ش؛ اسماعیلی، حسین، «داستان زال از دیدگاه قوم‌شناسی»، فصلنامۀ ایران‌نامه، نیویورک، ۱۳۷۰ ش، شم‍ ۳۷؛ همو، مقدمه بر ابومسلم‌نامۀ ابوطاهر طرسوسی، به کوشش همو، تهران، ۱۳۸۰ ش؛ اشرف، احمد، هویت ایرانی، به کوشش حمید احمدی، تهران، ۱۳۹۵ ش؛ افشار، ایرج، «اشعار نصرت رازی، شهاب سمنانی، حمزۀ کوچک ورامینی همراه با رسالـۀ منثور امامیه»، میراث اسلامی ایران، به کوشش رسول جعفریان، قم، ۱۳۷۷ ش، ج ۷؛ همو، کتاب‌شناسی فردوسی و شاهنامه، تهران، ۱۳۹۰ ش؛ افشاری، مهران، «جست‌وجویی در تاریخ مناقب‌خوانی و اشاره‌هایی به منظومۀ علی‌نامه»، فصلنامۀ آینۀ میراث، تهران، ۱۳۸۲ ش، ضمیمۀ شم‍ ۲۰؛ اقتداری، احمد، کشتۀ خویش، تهران، توس؛ الول‌ساتن، ل. پ.، قصه‌های مشدی گلین خانم، به کوشش اولریش مارتسلف و دیگران، تهران، ۱۳۷۴ ش؛ امیدسالار، محمود، «ادبیات حماسی ایران در عهد غزنویان»، تاریخ جامع ایران، به کوشش صادق سجادی، تهران، ۱۳۹۳ ش، ج ۱۵؛ همو، «تیغ درم یا سیمین‌قلم»، جستارهای شاهنامه‌شناسی و مباحث ادبی، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ همو، «خدای‌نامه»، دانشنامۀ زبان و ادب فارسی، به کوشش اسماعیل سعادت، تهران، ۱۳۸۸ ش، ج ۳؛ همو، «دربارۀ بیتی از هجونامۀ فردوسی»، جستارهای شاهنامه‌شناسی و مباحث ادبی، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ همو، «در دفاع از فردوسی»، ترجمۀ ابوالفضل خطیبی، نامۀ فرهنگستان، تهران، ۱۳۷۶ ش، شم‍ ۱۲؛ همو، «کُنج یا کَنج در مقدمۀ رستم و سهراب»، «نکته‌ای در شاهنامه‌شناسی و تصحیح متن تاریخ سیستان»، جستارهای شاهنامه‌شناسی و مباحث ادبی، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ امیرمعزی، محمدعلی، «نکاتی چند دربارۀ تعابیر عرفانی شاهنامه»، تن پهلوان و روان خردمند، به کوشش شاهرخ مسکوب، تهران، ۱۳۸۹ ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، تمثیل و مثل، تهران، ۱۳۵۲ ش؛ همو، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، ۱۳۸۹ ش؛ همو، قصه‌های ایرانی، گل به صنوبر چه کرد، ج ۱(۱)، تهران، ۱۳۵۲ ش؛ همو، مردم و شاهنامه، تهران، ۱۳۶۳ ش؛ همو، مردم و فردوسی، تهران، ۱۳۶۳ ش؛ همو، مردم و قهرمانان شاهنامه، تهران، ۱۳۶۳ ش؛ انصاف‌پور، غلامرضا، تاریخ و فرهنگ زورخانه، تهران، ۱۳۵۳ ش؛ اوحدی بلیانی، محمد، عرفات العاشقین، به کوشش محسن ناجی نصرآبادی، تهران، ۱۳۹۰ ش؛ اولد، سیلویا، «شخصیتهای خارج از متن: تاس موزۀ ویکتوریا و آلبرت»، زبان تصویری شاهنامه، به کوشش رابرت هیلنبراند، ترجمۀ داوود طبایی، تهران، ۱۳۸۸ ش؛ ایزدپناه، حمید، شاهنامۀ لکی، تهران، ۱۳۸۴ ش؛ باختری، واصف، «فردوسی در قلمرو فلسفه»، نمیرم از این پس که من زنده‌ام، به کوشش غلامرضا ستوده، تهران، ۱۳۷۴ ش؛ بختیاری، علی‌اکبر، سیرجان در آیینۀ زمان، کرمان، ۱۳۷۸ ش؛ بذرافکن، جلال، فرهنگ مردم داریون، شیراز، ۱۳۸۹ ش؛ بلعمی، محمد، تاریخ‌نامه، به کوشش محمد روشن، تهران، ۱۳۷۸ ش؛ بوشنجی، ابوالحسن، قصص الانبیاء، ترجمۀ محمد بن اسعد ابن عبدالله حنفی تستری، به کوشش عباس محمدزاده، مشهد، ۱۳۸۴ ش؛ بهرنگی، صمد، افسانه‌های آذربایجان، تهران، ۱۳۷۹ ش؛ بیغمی، محمد، داراب‌نامه، به کوشش ذبیح‌الله صفا، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ پزشکیان، محسن، قصه‌های مردم کازرون، به کوشش عبدالنبی سلامی، تهران، ۱۳۸۳ ش؛ پورکریم، هوشنگ، فشندک، تهران، ۱۳۴۱ ش؛ پورمختار، محسن (عضو هیئت علمی دانشگاه رفسنجان)، گفت‌و‌گو با مؤلف؛ پیشدادفر، فرخنده، فرهنگ مردم درتوجان، بی‌جا، ۱۳۸۲ ش؛ تاریخ سیستان، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، ۱۳۷۶ ش؛ همو، «دهقان»، ترجمۀ ابوالفضل خطیبی، نامۀ فرهنگستان، ۱۳۷۶ ش، س ۱، شم‍ ۳؛ تقی‌‌آوا، رؤیا، «شاهنامۀ فردوسی بر قالیچه‌ها»، اسطوره متن بینانشانه‌ای، به کوشش بهمن نامور مطلق، تهران، ۱۳۸۹ ش؛ تقی‌زاده، حسن، «شاهنامه و فردوسی»، هزارۀ فردوسی، تهران، ۱۳۶۲ ش؛ ثعالبی مرغنی، حسین، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ترجمۀ محمد فضایلی، تهران، ۱۳۶۸ ش؛ جعفری (قنواتی)، محمد، «افسانه‌های منظوم خوزستان»، فصلنامۀ پیام بهارستان، تهران، ۱۳۹۱ ش، شم‍ ۱؛ همو، تحقیقات میدانی؛ همو، «جنگ‌نامه و جنگ‌نامه‌سرایی در جنوب ایران»، جشن‌نامۀ استاد خالقی مطلق، تهران، در دست چاپ؛ همو، درآمدی بر فولکلور ایران، تهران، ۱۳۹۴ ش؛ همو، «مقایسۀ روایتهای شفاهی و کتبی داستان بهمن»، دوفصلنامۀ فرهنگ و ادبیات عامه، تهران، ۱۳۹۲ ش، شم‍ ۱؛ «جنیدنامه»، روایت ابوحفض کوفی، همراه ابومسلم‌نامۀ ابوطاهر طرسوسی، به کوشش حسین اسماعیلی، تهران، ۱۳۸۰ ش، ج ۱؛ جوانشیر، ف. م.، حماسۀ داد، تهران، ۱۳۵۹ ش؛ جهاندیده، عبدالغفور، حماسه‌سرایی در بلوچستان، تهران، ۱۳۹۰ ش؛ جیحون‌آبادی، نعمت‌الله، شاهنامۀ حقیقت، به کوشش محمد مکری، تهران، ۱۳۴۵ ش؛ حبیبی فهلیانی، حسن، ممسنی در گذرگاه تاریخ، شیراز، ۱۳۷۱ ش؛ حسن‌آبادی، محمود، «سمک عیار، افسانه یا حماسه»، نشریۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی مشهد، مشهد، ۱۳۸۶ ش، شم‍ ۱۵۸؛ حمزۀ اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، بیروت، دارمکتبه الحیاه؛ حمیدیان، سعید، درآمدی بر اندیشه و هنر فردوسی، تهران، ۱۳۷۲ ش؛ حنیف، محمد، هویت ملی در قصه‌های عامۀ دورۀ صفوی، تهران، ۱۳۹۴ ش؛ خالقی مطلق، جلال، «ابوعلی بلخی»، دانشنامۀ ایران و اسلام، به کوشش احسان یارشاطر، تهران، ۱۳۵۷ ش، ج ۸؛ همو، «از شاهنامه تا خدای‌نامه»، نامۀ ایران باستان، تهران، ۱۳۸۶ ش، س ۷، شم‍ ۱-۲؛ همو، «اشتقاق‌سازی عامیانه»، «ایران‌گرایی در شاهنامه»، سخنهای دیرینه، به کوشش علی دهباشی، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ همو، «جهان‌شناسی شاهنامه»، فصلنامۀ ایران‌شناسی، نیویورک، ۱۳۷۰ ش، شم‍ ۹؛ همو، «چند یادداشت بر مقالۀ ایران در گذشت روزگاران»، سخنهای دیرینه، به کوشش علی دهباشی، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ همو، «در پیرامون منابع فردوسی»، فصلنامۀ ایران‌شناسی، نیویورک، ۱۳۷۷ ش، س ۱۰، شم‍ ۳؛ همو، «معرفی سه قطعۀ الحاقی در شاهنامه»، «معرفی قطعات الحاقی در شاهنامه»، «یکی داستان است پرآب چشم»، گل‌رنجهای کهن، به کوشش علی دهباشی، تهران، ۱۳۷۲ ش؛ همو «نگاهی کوتاه به فن داستان‌سرایی فردوسی»، سخنهای دیرینه، به کوشش علی دهباشی، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ خطیبی، ابوالفضل، آیا فردوسی محمود را هجو گفت؟، تهران، ۱۳۹۵ ش؛ همو، «اگر تندبادی برآید ز کنج»، نامۀ فرهنگستان، تهران، ۱۳۹۰ ش، س ۱۲، شم‍ ۴۸؛ همو، «جدلهای جدید دربارۀ شاهنامه از منظر ادبیات تطبیقی»، فصلنامۀ نامۀ ایران باستان، تهران، ۱۳۸۰ ش، شم‍ ۱؛ همو، مقدمه بر شبرنگ‌نامه، به کوشش همو و گ. واندنبرگ، تهران، ۱۳۹۵ ش؛ خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب السیر، به کوشش جلال‌الدین همایی و محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ ش؛ خوانساری ابیانه، زین‌العابدین، ابیانه و فرهنگ مردم آن، تهران، ۱۳۷۸ ش؛ دبیرسیاقی، محمد، زندگی‌‌نامۀ فردوسی و سرگذشت شاهنامه، تهران، ۱۳۸۴ ش؛ دوستخواه، جلیل، حماسۀ ایران یادمانی از فراسوی هزاره‌ها، تهران، ۱۳۸۰ ش؛ دهلوی، امیرخسرو، هشت‌بهشت، به کوشش جعفر افتخار، مسکو، ۱۹۷۲ م؛ دینوری، احمد، الاخبار الطوال، به کوشش جمال‌الدین شیال و محمد عبدالمنعم عامر، قم، ۱۳۷۳ ش؛ دیویدسن، الگا، شاعر و پهلـوان در شاهنامـه، ترجمـۀ فرهـاد عطایـی، تهـران، ۱۳۷۸ ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، ۱۳۸۸ ش؛ راوندی، محمد، راحه الصدور، به کوشش محمد اقبال و مجتبى منیوی، تهران، ۱۳۳۳ ش؛ رسولی، غلامحسن، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، ۱۳۷۸ ش؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ رمضان‌خانی، صدیقه، فرهنگ زرتشتیان یزد، تهران، ۱۳۷۸ ش؛ رنجبر، محمود، باورها و آیینهای مردم بروجرد، تهران، ۱۳۹۳ ش؛ روحفر، زهره، تجلی شاهنامه در هنر اسلامی ایران، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ ریاحی، محمدامین، سرچشمه‌های فردوسی‌شناسی، تهران، ۱۳۷۲ ش؛ همو، فردوسی، تهران، ۱۳۷۵ ش؛ رئیس‌نیا، رحیم، کوراوغلو در افسانه و تاریخ، تهران، ۱۳۷۷ ش؛ زرین‌قبانامه، به کوشش سجاد آیدنلو، تهران، ۱۳۹۳ ش؛ ز گفتار دهقان (فیلم مستند)، کارگردان حمید جعفری، ۱۳۹۰ ش؛ سادات اشکوری، کاظم، افسانه‌های اشکور بالا، تهران، ۱۳۵۲ ش؛ سایکس، پرسی، سفرنامه، ترجمۀ حسین سعادت، تهران، ۱۳۶۳ ش؛ سرامی، قدمعلی، از رنگ گل تا رنج خار، تهران، ۱۳۶۸ ش؛ سرکاراتی، بهمن، «بنیان اساطیری حماسۀ ملی ایران»، سایه‌های شکارشده، تهران، ۱۳۷۸ ش؛ سعیدی، مصطفى و احمد هاشمی، طومار شاهنامۀ فردوسی، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ سیستانی، محمداعظم، سیستان (سرزمین ماسه‌ها و حماسه‌ها)، کابل، ۱۳۶۷ ش؛ شاه‌محمدی، محمدرضا و دیگران، «کیخسرو در آئینۀ فرهنگ و ادب ایران»، فصلنامۀ فرهنگ مردم، تهران، ۱۳۸۹ ش، شم‍ ۳۳؛ شریعت‌زاده‌، علی‌اصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، ۱۳۷۱ ش؛ شریف‌زاده، خدایی، شاهنامه و شعر زمان فردوسی، به کوشش محمدجعفر یاحقی، مشهد، ۱۳۹۵ ش؛ شریفی، احمد، «شاهنامۀ کردی»، نمیرم از این پس که من زنده‌ام، به کوشش غلامرضا ستوده، تهران، ۱۳۷۴ ش؛ شفیعی کدکنی، محمدرضا، «حماسه‌ای شیعی از قرن پنجم»، دوفصلنامۀ آینۀ میراث، تهران، ۱۳۸۹ ش، شم‍ ۲۰؛ همو، «راههای انتشار یک شعر در قدیم»، دوماهنامۀ بخارا، تهران، ۱۳۸۳ ش، شم‍ ۳۶؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، ۱۳۶۳ ش؛ شهبازی، علیرضا شاپور، «خدای‌نامه در متن یونانی»، سخنواره (پنجاه‌و‌پنج گفتار پژوهشی)، به کوشش ایرج افشار و هانس روبرت رویمر، تهران، ۱۳۷۶ ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، ۱۳۷۱ ش؛ شهیدی، عنایت‌الله، پژوهشی در تعزیه و تعزیه‌خوانی، به کوشش علی بلوکباشی، تهران، ۱۳۸۰ ش؛ شیرانی، حافظ محمود، چهار مقاله بر فردوسی و شاهنامه، به کوشش عبدالحی حبیبی، کابل، ۱۳۵۵ ش؛ شیرمحمدیان، بهرام وداداجان عابدزاده، قصه‌ها پیرامون فردوسی و قهرمانهای شاهنامه، دوشنبه، ۱۹۹۶ م؛ شیرویۀ نامدار، تهران، ۱۳۸۴ ش؛ صحراشکاف، پرویز، بردشیر، اهواز، ۱۳۸۸ ش؛ صحرانورد، محمد، «بازتاب شاهنامۀ فردوسی در آثار فلزکاری ایران»، اسطوره متن بینانشانه‌ای، به کوشش بهمن نامور مطلق، تهران، ۱۳۸۹ ش؛ صدیقیان، مهین، «چگونگی تحول اسطوره‌های ایرانی در روایتهای دورۀ اسلامی»، یاد بهار، به کوشش علی‌محمد حق‌شناس و دیگران، تهران، ۱۳۷۶ ش؛ صفا، ذبیح‌الله، حماسه‌سرایی در ایران، تهران، ۱۳۵۲ ش؛ صفی‌نژاد، جواد، عشایر مرکزی ایران، تهران، ۱۳۶۸ ش؛ طاهری، عطا، کوچ کوچ، تهران، ۱۳۸۸ ش؛ طوسی، محمد، عجایب المخلوقات، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۴۵ ش؛ عابدی، امیرحسین، «شاهنامه و هند»، نمیرم از این پس که من زنده‌ام، به کوشش غلامرضا ستوده، تهران، ۱۳۷۴ ش؛ عالم‌آرای نادری، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، ۱۳۶۴ ش؛ عسکری‌عالم، علی‌مردان، افسانه‌ها و باورداشتهای غرب ایران، تهران، ۱۳۹۱ ش؛ همو، فرهنگ عامۀ لرستان، خرم‌آباد، ۱۳۸۶-۱۳۸۷ ش؛ عکاشه، اسکندر، تاریخ ایل بختیاری، به کوشش فرید مرادی، تهران، ۱۳۶۵ ش؛ عوفی، محمد، جوامع الحکایات، به کوشش امیربانو امیری فیروزکوهی(مصفا)، تهران، ۱۳۸۶ ش؛ غنی، سویمه، «شاهنامۀ فردوسی در ازبکستان»، نمیرم از این پس که من زنده‌ام، به کوشش غلامرضا ستوده، تهران، ۱۳۷۴ ش؛ فرامکین، گ.، باستان‌شناسی در آسیای مرکزی، ترجمۀ صادق ملک شهمیرزادی، تهران، ۱۳۷۲ ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، ۱۳۸۶ ش؛ همو، همان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۵ ش؛ همو، همان، به کوشش محمد رمضانی، تهران، ۱۳۱۲ ش؛ همو، همان، چ تصویری از نسخۀ کتابخانۀ بریتانیا، به کوشش ایرج افشار و محمود امیدسالار، تهران، ۱۳۸۴ ش؛ همـو، الشاهنامـه، ترجمـه و اختصار فتح بن علـی بنداری، بـه کـوشش عبدالوهاب عزام، کویت، ۱۴۱۳ ق / ۱۹۹۲ م؛ قبادی، حسین‌علی و علی نوری، «تأثیر شاهنامۀ فردوسی بر ادبیات عیاری»، نشریۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی تبریز، تبریز، ۱۳۸۶ ش، س ۵۰، شم‍ ۲۰۱؛ قریب، مهدی، بازخوانی شاهنامه، تهران، ۱۳۶۹ ش؛ قصۀ امیرالمؤمنین حمزه (حمزه‌نامه)، به کوشش جعفر شعار، تهران، ۱۳۶۲ ش؛ قنبری عدیوی، عباسی، فولکلور مردم بختیاری، شهرکرد، ۱۳۹۱ ش؛ قوچانی، عبدالله، اشعار فارسی کاشیهای تخت سلیمان، تهران، ۱۳۷۱ ش؛ کاشفی، حسین، روضه الشهداء، به کوشش حسن ذوالفقاری و دیگران، تهران، ۱۳۹۰ ش؛ کاشی، حسین، دیوان، به کوشش عباس رستاخیز، تهران، ۱۳۸۸ ش؛ کاظمی، محمد (پژوهشگر)، گفت‌وگو با مؤلف؛ کلانتری، منوچهر، «رزم و بزم شاهنامه در پرده‌های بازاری قهوه‌خانه‌ای»، ماهنامۀ هنر و مردم، تهران، ۱۳۵۲ ش، شم‍ ۱۳۴؛ «گپی در راه کوچ ۲»، نامۀ نور، تهران، ۱۳۵۸ ش، شم‍ ۶-۷؛ گردیزی، عبدالحی، زین الاخبار ( تاریخ)، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۶۳ ش؛ گورانی، مصطفى، شاهنامۀ کردی، به کوشش ایرج بهرام، تهران، ۱۳۸۹ ش؛ لایارد، ا. ه‍ .، سفرنامه، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، ۱۳۶۷ ش؛ مارتسلف، اولریش، طبقه‌بندی قصه‌های ایرانی، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، ۱۳۷۱ ش؛ متز، اشتن و جون بارک، شاه‌جنگ ایرانیان در چالدران و یونان، ترجمۀ ذبیح‌الله منصوری، تهران، ۱۳۵۷ ش؛ متینی، جلال، «فردوسی در هاله‌ای از افسانه‌ها»، شاهنامه‌شناسی، تهران، ۱۳۵۷ ش؛ مجتبائی، فتح‌الله، «چند نکتۀ دیگر دربارۀ کُنج یا گنج»، نامۀ فرهنگستان، تهران، ۱۳۹۲ ش، شم‍ ۴۹؛ مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، ۱۳۱۸ ش؛ محجوب، محمدجعفر، ادبیات عامیانۀ ایران، به کوشش حسن ذوالفقاری، تهران، ۱۳۸۷ ش؛ محمدخان، مهرنور، «نمونه‌ای از نفوذ فردوسی در شبه‌قارۀ هند و پاکستان»، نمیرم از این پس که من زنده‌ام، به کوشش غلامرضا ستوده، تهران، ۱۳۷۴ ش؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران، ۱۳۷۸ ش؛ معصومی، غلامرضا، سیراف (بندر طاهری)، تهران، ۱۳۷۴ ش؛ مقدسی، مطهر، آفرینش و تاریخ، ترجمۀ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، ۱۳۷۴ ش؛ مکی‌نژاد، مهدی، «تأثیر شاهنامه بر کاشی‌کاری در ایران»، اسطوره متن بینانشانه‌ای، به کوشش بهمن نامور مطلق، تهران، ۱۳۸۹ ش؛ منس، ترجمۀ میرزا شکورزاده، دوشنبه، ۲۰۱۵ م؛ موسوی، رضا، گفت‌و‌گو با مؤلف؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، ۱۳۸۱ ش؛ میرخواند، محمد، روضه الصفا، به کوشش عباس زریاب، تهران، ۱۳۷۳ ش؛ مینوی، مجتبى، فردوسی و شعر او، تهران، ۱۳۸۶ ش؛ میهن‌دوست، محسن، سمندر چل‌گیس، تهران، ۱۳۵۲ ش؛ نحوی، اکبر، «نگاهی به روشهای ارجاع به منابع در شاهنامه»، نامۀ فرهنگستان، تهران، ۱۳۸۴ ش، شم‍ ۲۸؛ نظامی عروضی، احمد، چهارمقاله، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۱۳۲۷ ش؛ نوریان، مهدی، «آفرین فردوسی از زبان پیشینیان»، فصلنامۀ هستی، تهران، ۱۳۷۱ ش؛ نولدکه، تئودُر، حماسۀ ملی ایران، ترجمۀ بزرگ علوی، تهران، ۱۳۵۱ ش؛ نیشابوری، ابراهیم، ترجمه و قصه‌های قرآن، به کوشش یحیى مهدوی و مهدی بیانی، تهران، ۱۳۳۸ ش؛ واله داغستانی، علیقلی، ریاض الشعراء، به کوشش محسن ناجی نصرآبادی، تهران، ۱۳۸۴ ش؛ هدایت، صادق، فرهنگ عامیانۀ مردم ایران، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ هرندی اصفهانی، حمزه، دیباچۀ پنجم شاهنامه، به کوشش محمدجعفر یاحقی و محسن حسینی وردنجانی، تهران، ۱۳۹۵ ش؛ نیز:

Yarshater, E., «Iranian National History», The Cambridge History of Iran, vol. III(1), ed. id., Cambridge, 1983.