راهبرد تاریخی در قفقاز جنوبی و غفلت‌های تاریخی

۱۳ تیر, ۱۳۹۱
راهبرد تاریخی در قفقاز جنوبی و غفلت‌های تاریخی

 

شورای‌عالی انقلاب فرهنگی طی مصوبه‌ای در اواخر سال 1369 (1991) درخصوص لزوم سیاست‌گذاری پیرامون گسترش خط و زبان فارسی در آذربایجان قفقاز از اصطلاح «آران» برای این منطقه استفاده کرده بود. تاسیس یک کشور مستقل در شمال ایران که همنام چند استان دیگر کشورمان بود از زوایای مختلفی قابل ارزیابی است. مسئله زمانی بغرنج‌تر می‌شد که تصور کنیم خانات مسلمان‌نشین شمال رود ارس از نظر تاریخی هیچ‌گاه به نام آذربایجان نامیده نمی‌شدند و مسئله جنبه سرقت تاریخی، همراه با یک سوءنیت را در خود مستتر می‌کرد. پس از انفصال سیاسی این مناطق از پادشاهی ایران طی معاهده ترکمانچای، تقسیمات استانی و اداری این منطقه در چارچوب امپراتوری تزاری نیز این منطقه به نام آذربایجان شناخته نمی‌شد.

تقسیمات کشوری تزارها اصطلاح‌های گوربینای (استان) و اوبلاست (فرمانداری) را برای این مناطق به کار می‌برد. مناطقی مانند باکو، ایروان و گنجه یک گوربینای و مناطقی مانند داغستان و باتومی اوبلاست محسوب می‌شدند. تزارها کل منطقه را ماوراءقفقاز (زا قفقاز) می‌نامیدند که تفلیس پایتخت اداری آن بود.

با فروپاشی امپراتوری تزاری، حزب مساوات به رهبری محمدامین رسول زاده که با ترکان جوان و حکومت عثمانی نسبت نزدیکی برقرار کرده بود، در این ناحیه اعلام جمهوری مستقلی به نام آذربایجان کرد که واکنش‌های زیادی در ایران برانگیخت. روزنامه‌هایی مانند رعد، ایران، جنگل، نوبهار، ارشاد و… مقالات زیادی در آن دوره به قلم روشنفکران و مورخان ایرانی منتشر کرده و در انتقاد از انتخاب چنین نامی به مباحثه با رسول‌زاده پرداختند.

دیری نپایید که با تثبیت دولت انقلابی در مسکو این جمهوری نوپا پس از زد و بند سیاسی جمهوری جدید ترکیه و روسیه شوروی به آسانی فرو ریخت ولی نامی که حزب مساوات برای آن انتخاب کرده بود به قوت خود باقی ماند.

رسول زاده بار دیگر زندگی در تبعید را تجربه کرد و به ترکیه پناهنده شد. در همین سال‌ها طی نامه‌ای به دولت ایران که به واسطه دوست قدیمی خود

تقی زاده به مقامات ایرانی رسیده بود، از دولت ایران تقاضای کمک کرد. رسول‌زاده در نامه‌ای به سال 1308 از دولت ایران می‌خواهد که برای تجدید نیرو و آرایش جدید، پول و امکانات در اختیار حزب مساوات قرار داده شود. تیمورتاش در ذیل این نامه یادداشتی را خطاب به محمدعلی فروغی می‌نویسد و می‌گوید:

«فرقه مساواتیان که حالیه لیدر آن محمدامین رسول‌زاده ابراز دوستی می‌کند مادام که در بادکوبه زمامداری می‌کردند، بزرگ‌ترین دشمن ایران بودند و مثل سگ‌های کوچک صدای عوعوشان گوش همه را کر کرده بود. مساواتیان آلت سیاسی هستند که البته ما با صاحبان آن سیاست دوست ولی با اصل آن مخالف هستیم. البته با ترکیه دوست هستیم ولی در این‌که ترکیه در قفقاز سلطه پیدا کند موافقت نداریم. ضمنا خوب می‌دانیم که «جمهوریت بادکوبه» یا ارمنستان… نمی‌توانند مستقلا زندگانی بکنند و قهرا باید به طرفی جذب بشوند و در فکر رسول‌زاده البته آن طرف ترکیه است»

هرچند سطر به سطر این یادداشت دارای اهمیت است و نشانگر راهبرد دقیق دولت وقت در قفقاز است ولی استفاده نخست‌وزیر وقت ایران از اصطلاح «جمهوری باکو» نیز نشان از یک رویه اندیشیده شده و سنجیده دارد.

با تاسیس جمهوری آذربایجان پس از فروپاشی شوروی یک‌بار دیگر این مباحث تاریخی در ایران تکرار شد. سوال این بود که آیا کشوری با این کیفیت باید از سوی ایران به رسمیت شناخته شود یا نه؟

مرور زمان نشان داد که اگر شناسایی دیپلماتیک ایران با صبر و حوصله بیشتری توام می‌شد به تامین منافع ملی در منطقه بیشتر کمک می‌کرد.

بحث و مباحثه درخصوص نام این جمهوری کوچک هنوز بعد از 24 سال در مباحثات اتاق‌های فکر دیده می‌شود و تقریبا همه در این خصوص هم‌داستان‌اند. در این میان مصوبه شماره 3552 – 2/11/1369 شورای‌عالی انقلاب فرهنگی در رابطه با «تغییر زبان ترکی در آران (آذربایجان)» بسیار هوشمندانه‌تر و دست‌کم دقیق‌تر به نظر می‌رسد.

واقعیت آن است که انفعال در سیاست‌گذاری مبتنی بر منافع بلندمدت در این حوزه و بی‌توجهی به ظرایف باعث غفلت ایران در مفهوم‌سازی‌های دقیق در حوزه قفقاز شد. بالعکس طرف مقابل (جمهوری باکو) با خالی دیدن میدان دست به مفهوم‌سازی‌های متنوعی برخلاف منافع و گاه حتی موجودیت ملی ما زده است.

از این دیدگاه استفاده از عباراتی چون آران یا جمهوری باکو که فراتر از یک اصطلاح و یک مفهوم مهم به شمار می‌روند، دارای اهمیت است و از قضا در سنت بوروکراتیک و سیاسی ما نیز بی‌سابقه نیست. برای این نوع از مفهوم‌سازی‌ها بیش از هر چیز نیازمند دیدگاهی ویژه و چارچوب نظری متمایز در سیاست‌گذاری‌های منطقه‌ای هستیم. تا زمانی‌که چارچوب نظری مبتنی بر اندیشه مملکت state‌idea بر این حوزه حاکم نشود مشکلات عدیده بر روابط دو کشور حاکم خواهد بود.

کشوری مانند ایران که بر یک بستر منطقه‌ای ملتهب و حساس چون خاورمیانه شکل گرفته است، اگر بزرگ‌تر نشود کوچک‌تر خواهد شد. منظور از گسترش در اینجا گسترش سیاسی و جغرافیایی نیست بلکه بر گسترش حوزه نفوذ تاکید دارد. ایران براساس ماهیت وجودی اش کشوری نیست که قابل تقلیل به یک حوزه جغرافیایی خاص باشد، بنابراین سیاست‌گذاری برای چنین کشوری الزامات خاص خود را نیز می‌طلبد که بخشی از آن‌ها در تاریخ و بخشی دیگر در جغرافیای سیاسی مملکت نهفته است.

 

روزنامه بهار 20 دی 1391