عثمانی گری و نوعثمانی گری در دو روایت

۲ مهر, ۱۳۹۲
عثمانی گری و نوعثمانی گری در دو روایت

این روایت که به کلی متفاوت از گفتار خشن کمیته اتحاد و ترقی و همچنین اقتدارگرایی کمالیست‌ها بود، رجعت به گذشته براساس منطق جغرافیایی خلافت عثمانی صورت می‌گرفت. این گذشته تاریخی از نظر اسلام‌گرایان جدید، علاوه بر انعطاف، مبتنی بر واقعیات نیز بود و با وهم و خیال «توران» تفاوت داشت، از همه مهم‌تر بخش محافظه‌کار و عظمت طلب ترکیه به‌راحتی می‌توانست با آن ارتباط برقرار سازد.
ترکیه در دوران حکومتداری کمالیست‌ها کشوری منزوی بود که نقش منطقه‌ای عمده‌ای قبول نمی‌کرد، ولی پس از بازسازی اقتصادی و ترمیم فضای سیاسی الگوی عثمانی به ترکیه این اجازه را می‌داد تا هم براساس منطق جغرافیایی آن در منطقه ایفای نقش کند و هم براساس کارکردهای عثمانی‌گری دوران پس از تنظیمات به چاره‌جویی مشکلات داخلی بپردازد.

 

 

عثمانی‌گری، اسلام و ناسیونالیسم

یوسف آقچورا برای نخستین‌بار در ۱۹۰۴ با چاپ رساله‌ای کوتاه به نام «سه طرز سیاست» سه نوع گفتمان سیاسی مطرح در امپراتوری رو به زوال عثمانی را طرح کرد و نوشت، سران کشور چاره‌ای جز اتخاذ یکی از این سه روش برای اداره دولت و کشور ندارند. دکترین عثمانی‌گری پیش از روی کار آمدن عبدالحمید دوم رواج بیشتری داشت و هدف آن خلق ملت عثمانی بود. در این نوع از ملت‌سازی مولفه اصلی نه ریشه قومی و ملی بلکه ریشه‌های تاریخی و عضویت در امپراتوری بزرگ اسلامی بود. بر این اساس بر محور یک مفهوم مشترک از وطن ملت عثمانی همانند ملت آمریکا شکل می‌گرفت که هدف از آن نجات امپراتوری از زوال و تجزیه بود.‌(۱)
به لحاظ تاریخی اجرای این تز در اواخر دوران رکود یعنی سلطنت محمود دوم (۱۸۰۸- ۱۸۳۹) آغاز شد و تقریبا تا دوران عبدالحمید دوم که تز اتحاد اسلام جایگزین آن شد، ادامه یافت.
جمعیت عثمانی‌های جوان متشکل از بعضی روشنفکران که از زوال و ناکارآمدی دستگاه دولت بیمناک بودند در ۱۸۶۵ تاسیس شد. بعدها چهره‌هایی مانند نامق کمال و ابراهیم‌شناسی نیز به این جمعیت پیوستند. هدف عثمانی‌های جوان اتحاد عناصر عثمانی برای جلوگیری از فروپاشی دولت و تدوین نوعی از هویت عثمانی در قالب روح سرزمینی براساس آزادی‌های فردی بود.

 

 روایت احمد داووداغلو از نوعثمانی‌گری

نوعثمانی‌گری سیاستی است مبتنی بر بازتولید بعضی تجربه‌های کاربردی در دوران امپراتوری عثمانی و احیای عظمت ترکیه جدید با تکیه بر مفروضات برآمده از کارآمدی رویکرد دولت عثمانی در دوره تنظیمات.
نخستین‌بار یونانی‌ها به هنگام اشغال یک سوم قبرس توسط ارتش ترکیه از این عبارت استفاده کردند. نخستین گام‌ها برای احیای عثمانی‌گری جدید در دوران تورگوت اوزال (دهه ۱۹۹۰) برداشته شد که با مرگ وی ناکام ماند. ولی یک‌بار دیگر با روی کارآمدن حزب عدالت و توسعه به‌ویژه با انتخاب داووداغلو به سمت وزارت خارجه (۲۰۰۹) به صورت جدی مطرح شد. وی در کتاب عمق راهبردی که در واقع به نوعی تدوین دکترین نوعثمانی‌گری محسوب می‌شود در این‌باره به دو کارکرد عمده عثمانی‌گری در امپراتوری عثمانی اشاره و فرض را بر این منطق استوار می‌کند که ممکن است بتوان امروز نیز برای درمان مشکلات ناشی از تجزیه‌طلبی و ایجاد تعادل بین ملی‌گرایی ترکی و قومیت‌گرایی کُردی در داخل و تبدیل شدن به قدرت منطقه‌ای، گام‌هایی برداشت. وی می‌نویسد:

«حاکمان عثمانی هم به منظور جلوگیری از تاثیر امواج ملی‌گرایی گسترده شده در اروپا بر تمامیت داخلی عثمانی ناشی از انقلاب فرانسه که شرایط پویایی را شکل داده بود و هم قدرت گرفتن در داخل نظم نوین شکل گرفته در کنگره ۱۸۱۵ وین، با هدف ایجاد موازنه میان مجموعه تحولات جدید بین‌المللی با فرهنگ سیاسی داخلی وارد حرکت‌های اصلاحی هدایت شده از طرف جریان عثمانی‌گری شدند. عثمانی‌گری در داخل تلاش داشت تا با هویتی جدید و تعریف جدیدی از تابعیت، با تجزیه مقابله کرده و در خارج نیز برای گسترش سیاسی متناسب با ارزش‌های رو به رشد همت نشان دهد.
وقتی از این زاویه نگاه گردد، در شرایط پویایی پس از جنگ سرد، تورگوت اوزال که سعی داشت تا سیاستی منطبق با شرایط جدید بین‌المللی شکل دهد، اظهارات سیاسی داخلی و خارجی وی که در بطن خود تاثیر عثمانی‌گری جدید را به همراه داشت، جریان مطرح شده و رشد کرده در خلال سال‌های ۱۹۸۷-۱۹۹۳ به شمار می‌رفت. به‌طور خلاصه عناصر مشترک در جریان عثمانی‌گری جدید در دوره تنظیمات با دیدگاه‌های اوزال عبارتند از: الف) شکل‌دهی ساختار جدید دولت به‌گونه‌ای که منطبق با شرایط بین‌المللی باشد. ب) در هر دو دوره، کنترل تاثیر جریانات ملی‌گرایی رو به رشد که می‌توانست تمامیت دولت را به خطر اندازد از طریق تلاش برای شکل‌دهی هویتی سیاسی و فرهنگ جدید. پ) در جست‌وجوی این فرهنگ سیاسی جدید، باید از دیدگاهی اقتباسی حمایت گردد که بتواند میان ارزش‌های غرب با ارزش‌های سنتی هماهنگی ایجاد کند. ت) در دوره تنظیمات تلاش برای تطبیق با نظام اروپا که در جریان کنگره ۱۸۱۵ وین شکل گرفته بود، در دوره پس از جنگ سرد نیز با روند عمیق کامل شدن با نظام اتحادیه اروپا ادامه یافت. ث) پیگیری راهبرد هماهنگ با انگلیس به‌عنوان قدرت برتر ناشی از نظام موازنه قوا متعاقب کنگره وین و ایالات متحده آمریکا به‌عنوان تنها ابرقدرت پس از دوره جنگ سرد. در این چارچوب، اوزال از یک طرف با طرح شعار جمهوری دوم در داخل، جهت موازنه تاثیر فضای ملی‌گرایی خرد رو به رشد در دوره پس از جنگ سرد تلاش کرده و از طرف دیگر نیز به گسترش دیدگاه مبتنی بر تطبیق با نظام جدید اروپا و قدرت رو به افزایش آمریکا پرداخت. اوزال که در بحث سیاسی خارجی دیدگاه اسلوبی پادشاهان دوره تنظیمات را داشت که سعی می‌کردند تا تمامیت داخلی دولت عثمانی را با گسترش دوستی‌ها با کشورهای قدرتمند غربی محافظت نمایند، همواره در راستای یافتن هماهنگی میان مجموعه تحولات داخلی و خارجی تلاش نمود. این دیدگاه و بیان اوزال که برای مکتب التقاطی و مصلحت‌گرایی اولویت قائل می‌شد، روی روشنفکران و جریاناتی که سعی می‌کردند قالب‌های جای گرفته را در ترکیه پشت سر بگذارند، موثر واقع شد.» (۲)

عناصر مشترکی از سیاست‌ها و رویکردهای تورگوت اوزال و طیب اردوغان درباره تعدیل بین ملی‌گرایی و جامعه چند ملیتی ترکیه و همچنین شناسایی حقوق بیشتر برای کردها قابل اثبات است. همچنین سیاست خارجی ترکیه در سال‌های گذشته در راستای به اوج رساندن مناسبات با غرب یادآور همان سیاست مصلحت‌گرایانه پادشاهان عثمانی و اوزال است. به نظر می‌رسد انتخاب واژه مصلحت‌گرایی از طرف داووداغلو در تبیین رویکرد ملهم از عثمانی‌گری به آمریکا و اروپا انتخاب دقیقی است. زیرا دوستی نزدیک با اروپا که در گذشته نزدیک دشمنان عثمانی بودند جز از راه «مصلحت» توجیه‌پذیر نیست و تا زمان تبدیل ترکیه به قدرتی در حد چین و روسیه می‌تواند ادامه داشته باشد. همچنانکه در اسناد ویکی‌لیکس نیز آمده است دولتمداران ایالات متحده هنوز تردید دارند که آیا ترکیه یک متحد و دوست قابل اعتماد برای این کشور است یا خیر. (۳)
«جکسون دیهل» روزنامه‌نگار واشنگتن‌پست پس از گفت‌وگو با داوود اغلو ضمن یادداشتی در همین روزنامه به نقل از وی نوشت: «انگلستان و مستعمرات سابقش مانند، اسکاتلند، ایرلند به شکل بریتانیای کبیر درآمده‌اند. پس چرا ترکیه از ظرفیت سابق خود استفاده نکرده و با رهبری بر کشورهای استقلال یافته از عثمانی در بالکان، آسیای میانه و قفقاز تشکیل یک امپراتوری ندهد؟» (۴)
داوود اوغلو روایت‌های واضح‌تری نیز از نوعثمانی‌گری ارائه داده است. وی در سخنرانی خود در «چانانک قلعه» با اشاره به این‌که ترکیه باید دیگربار به ابر قدرت جهانی تبدیل شود گفت: «کشورهای استقلال یافته از عثمانی یک‌بار دیگر با ما متحد خواهند شد و در افق ۱۲سال آینده [۲۰۲۳ یا صد سالگی جمهوریت] تبدیل به دولت جهانی خواهیم شد». (۵)

 

 موافقان و مخالفان نوعثمانی گری:

موافقان و مخالفان نوعثمانی‌گری هر یک استدلال‌هایی نزدیک به هم مطرح می‌سازند. مخالفان آن را ناپخته و بلند پروازانه می‌دانند و موافقان آن را فرصتی می‌دانند که با توجه به مساعدت فضای بین‌المللی و منطقه همزمان با تضعیف ایران و کاهش احتمالی نفوذ آن در منطقه می‌تواند گام بزرگی برای تبدیل ترکیه به قدرت منطقه‌ای باشد.
ایلبر اورتایلی یکی از برجسته‌ترین مورخان ترکیه در مقاله‌ای در روزنامه «ملیت» ضمن مخالفت با نوعثمانی‌گری، ترکیه را فاقد ظرفیت‌های لازم برای تحقق چنین امپراتوری دانسته و می‌نویسد: «ترکیه توان و ظرفیت داخلی برای تبدیل به یک قدرت منطقه‌ای را ندارد. زیرا از یک طرف با مشکلات داخلی همچون کردها درگیر است و از طرف دیگر زیرساخت‌های چنین ایده‌آلی مهیا نیست. مضاف بر این، سرزمین‌های سابق وابسته به عثمانی چنین تغییری را قبول نمی‌کنند.». (۶) پروفسور اورتایلی تعبیر عثمانی‌گری را اغراق آمیز، دور از دسترس و ناممکن می‌داند. وی بر فقر و نارسایی‌های ترکیه تاکید می‌کند که از درون قابل مشاهده است و معتقد است استانداردهای زندگی در بین مردم ترکیه هنوز به حدی نرسیده است که بتوانند وارد این «مالیخولیا» شوند.
اتین محجوبیان (۷)، نویسنده و روزنامه‌نگار ارمنی تبار از طرفداران نوعثمانی‌گری معتقد است این تز در واقع برآورده کردن یک نیاز روانی برای مردم است و اجازه می‌دهد اقشار مذهبی در جامعه فضای تنفسی بیشتری داشته باشند. از نظر وی نوعثمانی‌گری تا اندازه زیادی قابل دفاع است زیرا «نشان می‌دهد که تاریخ فرهنگ این سرزمین استمرار داشته و دچار انقطاع نشده است. عبارت «نو و جدید» نیز قدرت بیشتر و روح شاداب‌تری به این تز می‌دهد و وضعیت جدید این کشور را توضیح می‌دهد. وضعیت جدید نیز ترکیه امروز است. ترکیه‌ای که در سایه حزب عدالت و توسعه به توسعه اقتصادی رسیده است و در نظام جهانی ادغام شده. ترکیه‌ای که ضمن حمایت از مذهب به حکومت سکولار دست یافته است». (۸)

 

 تعامل سه گفتمان

 

هیات حاکمه ترکیه در صد سال گذشته تحت‌تاثیر سه گفتمان عمده یعنی ناسیونالیسم انضمام‌گرا (دوره ترکان جوان)، کمالیسم (از ۱۹۲۳ تا ۲۰۰۲) و نوعثمانی‌گری حزب عدالت و توسعه (از ۲۰۰۳) بوده است. پیش از آن نیز گفتمان‌های عثمانی‌گری و اتحاد اسلام در واپسین دهه‌های امپراتوری به معرض آزمون و تجربه گذاشته شده بود. هرچند عدالت و توسعه در دوران تسلط کمالیست‌ها نیز دوره‌هایی مانند ۱۰سال حکومت ادنان مندرس از ۱۹۵۰ تا ۱۹۶۰ و همچنین دوران تورگوت اوزال ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۳ را دورانی نزدیک به گفتمان خود می‌داند، که قابل الگوگیری‌اند اما شیوه اداره کشور در دهه اخیر ترکیه دورانی منحصر به فرد است که می‌توان آن را‌ گذار از لاییسم به سکولاریسم و‌گذار از ملی‌گرایی صرف به نوعثمانی‌گری نامید.
اما به نظر می‌رسد هر یک از این سه گفتمان اولا به نوعی متضمن شکلی از ملی‌گرایی (ولو ملی‌گرایی اسلامی) است، دوما هریک، لایه‌ها و عناصری از دیگری را در خود گنجانیده است، به‌طوری که نمی‌توان اسلامگرایی ترکیه را بدون توجه به تجربه خلافت عثمانی مد نظر قرار داد، ملی‌گرایی ترک نیز عناصر نیرومندی از هویت اسلامی و امپراتوری عثمانی را دربرمی‌گیرد. برای نمونه حزب افراطی ملی‌گرا بعد از دهه ۶۰ میلادی بیشتر به اسلام توجه کرده و با آمیختن دو هویت دینی و ملی، شعارها و تبلیغات اسلامی را وارد گفتمان خود کرد. اوموت اوزکریملی (۹) معتقد است متقابلا اسلام‌گرایان نیز تا حد زیادی از تفکر «امت‌گرایی» فاصله گرفتند و به طرف ملی‌گرایی‌گرایش پیدا کردند. آن‌ها نام این چرخش را «بینش ملی» گذاشتند. ارتش که سال‌ها به عنوان پاسدار ملی‌گرایی نوین به شمار می‌رفت از استخدام غیرمسلمین شدیدا پرهیز می‌کند. این بدان معناست که کمالیست‌ها غیرمسلمین را شهروند می‌دانند اما ترک نمی‌دانند. نوعثمانی‌گری نیز به‌شدت به‌وسیله عناصری از ملی‌گرایی سنتی و اسلامی‌گرایی (و البته پوپولیسم) تغذیه می‌شود و این ظرفیت را دارد که فورا بتواند بخش‌هایی از هر دو را تصاحب کند.
نوعثمانی‌گری از سنت ملی‌گرایی ترکیه فاصله زیادی ندارد اما شیوه‌های آن کاملا متفاوت است. اهداف عثمانی‌گری در قرن نوزدهم با اهداف آن در قرن بیست‌ویکم همسان است. هر دو تلاش دارند از زوال و فروپاشی کشور جلوگیری و قدرت ملی را تقویت کنند. نوعثمانی‌گری تلاش دارد بخش‌هایی از ملی‌گرایی ترک که با شکست روبه‌رو شده است را ترمیم کند و ماهیت «ملت عثمانی» را در صورت «ملت ترکیه» به منصه ظهور برساند.

 

پی‌نوشت‌ها:
۱- ن ک:یوسف آقچورا،سه طرز سیاست،ترجمه رسول عربخانی
۲- احمد داوود اغلو، عمق راهبردی،ترجمه حسین نوحی‌نژاد، امیرکبیر،صص ۹۵-۹۶
۳- روزنامه ملیت،۷/۱۲/۲۰۱۰
۴-پیشین
۵- داووداغلو،۲۵/۴/۲۰۱۱، کانال TGRT HABER
6- روزنامه ملیت،۲۶/۶/۲۰۱۱
۷- Etyen Mahçupyan
8-روزنامه زمان،۱۶/۱۱/۲۰۱۱
۹-umut ozkirmli

 

 

منبع:  بهار