امیر هاشمی مقدم
استفاده ابزاری از ترک‌های اویغور

۲۵ بهمن, ۱۳۹۹
استفاده ابزاری از ترک‌های اویغور

۱- خبرگزاری آسوشیتدپرس گزارشی منتشر کرده (اینجا) که دولت ترکیه می‌خواهد پناهندگان اویغور را به چین تحویل دهد و در عوض، واکسن چینی کرونا بگیرد. گزارش‌های داخلی ترکیه نیز شواهدی از این مبادله پایاپای را نشان می‌دهد. برای نمونه در چند روز گذشته، نیروهای پلیس امنیت ترکیه به خانه‌های بسیاری از این پناهندگان یورش برده و آنان را بازداشت کرده‌اند. این در حالی است که دولت ترکیه خود را بزرگترین پشتیبان ترک‌های اویغور نشان می‌دهد.

در همین باره، برخی از قوم‌گرایان ایرانی پیاپی حکومت ایران را سرزنش می‌کنند که چرا علی‌رغم داعیه مسلمانی، هیچ واکنشی به ستم دولت چین به مسلمانان این کشور نشان نمی‌دهد. البته که پشت این نقاب مسلمانی، جریان پانترکیسم نهفته است و هیچ ارتباطی با اسلام ندارد؛ همچنانکه درباره دفاع آنان از آذربایجان در جنگ قره‌باغ نیز، همین جریان خود را پشت چهره دین پنهان کرد. اما یادآوری این نکته بایسته و لازم است که در سال ۲۰۱۹ قطعنامه‌ای حقوق بشری علیه سیاست‌های چین نسبت به اویغورها به رأی گذاشته شد که بر پایه گزارش و نقشه زیر (اینجا)، نه تنها دولت ترکیه، بلکه دیگر کشورهای ترک‌زبان نیز به آن رأی ممتنع داده و حتی یکی‌شان حاضر به رأی مثبت به این قطعنامه نشد. البته دولت ترکمنستان به‌عنوان یک کشور ترک‌زبان، به این قطعنامه رأی منفی داد و از حکومت چین در برابر ادعای آزار به ترک‌های اویغور پشتیبانی نمود. از سوی دیگر، هیچ یک از دیگر کشورهای مسلمان نیز به این قطعنامه رأی مثبت نداده و در عوض، بسیاری‌شان نیز در پشتیبانی از چین رأی منفی دادند. پاکستان به‌عنوان پایگاهی برای بنیادگرایی دینی (که حتی در منازعه میان ارمنستان و آذربایجان، به‌واسطه دین اسلام، جانب آذربایجان را گرفته بود)، عربستان (به عنوان زادگاه افراط‌گرایی اسلامی)، مصر، سودان، عمان، امارات، قطر، بحرین و…، برخی از کشورهای مسلمانی هستند که در پشتیبانی از چین به این قطعنامه رأی منفی دادند؛ اما ایران همچون ترکیه، جمهوری آذربایجان، قزاقستان، قرقیزستان و ازبکستان (کشورهای ترک‌زبان) رأی ممتنع داد.

۲- این داستان انتقاد از حکومت ایران برای دفاع نکردن از اویغورها، یادآور انتقاد همین جریان پانترکیست از ایران برای به رسمیت نشناختن قبرس شمالی است. آن هم در حالی‌که نهادها و سازمان‌های بین‌المللی، تجاوز و تصرف بخشی از خاک قبرس توسط ترکیه را محکوم کرده و هیچ کشوری به جز ترکیه، کشوری به نام قبرس شمالی را به رسمیت نمی‌شناسد (حتی کشورهای ترک‌زبان). یعنی جریان قوم‌گرا در حالی از یکسو سال‌ها به ایران فشار می‌آورد که چون ارمنستان به خاک جمهوری آذربایجان تجاوز کرده، ایران باید روابطش را با این کشور محدود کند، که از سوی دیگر می‌گوید ایران نه تنها باید چشمش را بر روی تجاوز ترکیه به خاک قبرس ببندد (که البته بسته)، بلکه باید چنین کشور موهومی را به رسمیت بشناسد.

هر دو گزینه بالایی تنها نشان از یک چیز دارد: جریان قوم‌گرا که تعلق خاطری به ایران ندارد، تلاش دارد با جلو انداختن ایران در دفاع از پانترکیسم، آسیب‌های چنین رفتارهای نابخردانه و غیر دیپلماتیکی را متوجه ایران کرده تا در سایه آن، جریان پانترکیسم و کشورهای ترک‌زبان به اهداف‌شان برسند.

۳- استفاده ابزاری ترکیه از ترک‌های تجزیه‌طلب دیگر کشورها، سنتی است دیرینه در این کشور. دست کم به اندازه عمر صدساله جمهوریت در آن. تقی‌زاده که مدتی در استانبول در تبعید به سر می‌برد و در همان زمان، محمدامین رسول‌زاده مهمان وی بود، در خاطراتش (۱) شرح می‌دهد که آتاترک پس از توافق با شوروی، رسول‌زاده (۲) را از خاک این کشور تبعید کرد. بنابراین برخورد دولت ترکیه، از رسول‌زاده در یکصد سال پیش گرفته تا اویغورهایی که سال‌ها به‌عنوان نیروی جهادی (بخوانید گوشت دَمِ توپ) در سوریه به کار گرفته شدند، نشانگر یک چیز است و آن، استفاده ابزاری ترکیه از قوم‌گرایان و پانترک‌ها. کسانی که این روزها در آنکارا پناهنده شده و علیه ایران نفرت‌پراکنی قومی می‌کنند، شاید دیر یا زود دچار سرنوشت اویغورهای چینی شوند.


پی‌نوشت:
۱) تقی‌زاده، سیدحسن (۱۳۶۸)، زندگی طوفانی، به کوشش ایرج افشار. تهران: انتشارات علمی.
۲) محمدامین رسول‌زاده، زاده باکو و ابتدا ایران‌گرا بود که بعدها در استانبول تحت تاثیر حکومت ترکان جوان قرار گرفته و مروج ترک‌گرایی در جمهوری آذربایجان گردید و نام آذربایجان را که هیچ پیشینه تاریخی در آن سرزمین نداشت و آن سرزمین گاهی به نام آلبانیای قفقاز و گاهی به نام ارّان و شروان نامیده می‌شد، از نام آذربایجان ایران وام گرفت و برای نخستین بار برای آن به کار برد که البته با اعتراضات گسترده آذری‌های ایرانی (همچون شهید خیابانی، تقی‌زاده و…) روبرو شد. رسول‌زاده در نامه‌نگاری‌های بسیارش به زبان فارسی با آذری‌های ایران، اطمینان داد که برخلاف تصور آنان، هیچ هدف سیاسی‌ای از چنین نام‌گذاری‌ای نداشته است. اما گذر زمان به خوبی نشان داد وقتی روی جلد کتاب‌های درسی باکو، نقشه مناطق آذری‌نشین ایران نیز به‌عنوان خاک آن کشور ترسیم می‌شود یا اصطلاحاتی همچون آذربایجان جنوبی به کار می‌برند، پیش‌بینی روشنفکران آذری ایران کاملا به جا بود. متن این نامه‌نگاری‌ها در کتاب زیر منتشر شده است: بیات، کاوه (۱۳۷۹)، آذربایجان در موج‌خیز تاریخ: نگاهی به مباحث ملیون ایران و جراید باکو در تغییر نام آرّان به آذربایجان ۱۲۶۶-۱۲۹۸ شمسی، تهران: شیرازه.