تالش های جمهوری آذربایجان کانونی برای توجه ژئوپلیتیکی

۱۵ فروردین, ۱۳۹۶
تالش های جمهوری آذربایجان کانونی برای توجه ژئوپلیتیکی

تالش‌ها در رقابت‌های منطقه‌ای موردتوجه روسیه و ارمنستان نیز واقع‌شده‌اند. جای تعجب است این گروه همسان، با وجود این‌که می‌توانند نقش حیاتی‌ای در ایجاد توازن و نزدیکی بین دو کشور ایران و جمهوری آذربایجان داشته باشند تا اندازه زیادی از ناحیه ایران مغفول واقع‌شده‌اند.

جمعیت جمهوری آذربایجان حداکثر نزدیک به 6 میلیون است (علی‌رغم این‌که دولت باکو این آمار را گاه تا 9 میلیون افزایش می‌دهد) و اقلیت‌های قومی این کشور در مجموع یک‌پنجم کل این رقم را تشکیل می‌دهند. درخصوص آمار تالش‌ها ارقامی مابین پانصد هزارتا یک‌میلیون ذکرشده است و با توجه به‌ واقع شدن آن‌ها در مناطق مرزی (تالش ـ مغان) اهمیت زیادی برای ایران دارند.

جنبش خودمختاری‌طلب در بین نخبگان سیاسی تالش نیرومند است؛ اما نیرومندتر از آن، توان سرکوب دولتی از جانب باکو است.

یکی از دلایل موفقیت سرکوب تالش‌ها احتمالاً این نکته است که تاکنون نتوانسته‌اند حمایت درخور توجهی از جانب ایران دریافت کنند. هر چند ارمنستان حمایت‌هایی اندک از برخی گروه‌های سیاسی تالش داشته است، اما چنین حرکتی برای تداوم به پشتوانه معنوی یک کشور قدرتمند مانند ایران نیازمند است.

علی‌رغم گرایش تالش به سمت ایران، این حوزه در ردیف علایق ژئوپلیتیک هر کشوری به‌جز ایران قرار گرفته است.

مقاله‌ای که در ادامه خواهید خواند به خلاصه‌ای از عملکرد روسیه و ارمنستان در حوزه تالش پرداخته است. البته فعالیت‌های این دو کشور درخصوص تقویت گروه‌های تالشی ممکن است نهایتاً به سود ایران تمام شود و این گروه قومی را چنان میوه‌ای پوست‌کنده در اختیار ایران قرار دهد.

ارمنستان و روسیه فاقد مرز مشترک با حوزه تالشی‌اند و به لحاظ دینی و زبانی نیز هیچ اشتراکی با این گروه ندارند. آنچه آن‌ها را با تالش پیوند داده است منافع سیاسی است. ولی ایران علاوه بر منافع سیاسی اشتراکات زیادی ازجمله مرز مشترک را داراست.

در آذربایجان یک گروه قومی ایرانی، موسوم به تالش، در جنوب ناحیه‌ی لنکران در مرکز یک مناقشه‌ی منطقه‌ای درباره‌ی مسائل ارضی قرار دارد. ناسیونالیست‌های تالش که به ناحیه‌ی لنکران، «تالشستان» می‌گویند، با ادعای آذربایجان در همین منطقه معارضه دارند و بعضی کشورهای همسایه نیز ممکن است به مناقشه دامن بزنند.

در قفقاز این نوع مباحثات محلی معمولاً از سوی دیگر قدرت‌های منطقه‌ای ترغیب و تشویق می‌شود. با وجود این، برای خیلی‌ها تعجب‌آور بود که آژانس خبری روسیه، IAREX، مقاله‌ای از رهبر ناسیونالیست‌های تالش به نام فخرالدین عباس‌زاده چاپ کرد که خواستار خودمختاری تالش بود و اعلام می‌کرد که باکو حق حاکمیتی بر سرزمین‌های تالش ندارد. درحالی‌که نشانه اندکی از محبوبیت دیدگاه‌های عباس‌زاده در میان اعضای جامعه‌ی تالش وجود دارد، اما پژوهشگران انستیتوی مطالعات استراتژیک روسیه (RISI) که مؤسسه‌ای تحقیقاتی و وابسته به کرملین است، از آن پشتیبانی و نظراتش را گسترش می‌دهد. امری که حاکی از پشتیبانی مستقیم روسیه از استقلال تالش است.

در ارمنستان برعکس تلاش هماهنگ‌تری برای ترغیبِ مخالفت تالش با حکومت آذری وجود داشته است. حمایت از یک ایستگاه رادیویی به زبان تالشی که از ناگورنو قره‌باغ (قره‌باغ کوهستانی) برنامه پخش می‌کند، راه‌اندازی دوره‌های آموزش زبان و فرهنگ تالشی در دانشگاه ایالتی ایروان در ارمنستان و موافقت با برگزاری سمینارها و مراسم عمومی در ارمنستان برای معرفی و تبلیغ رهبران عمده‌ی جدایی‌طلب تالش همچون علی‌کرم همت‌اُف ازجمله این تلاش‌ها است. حال این سؤال مطرح است که ارمنستان و روسیه چرا از استقلال تالش حمایت می‌کنند؟ برای ارمنستان این مبارزه بخشی از «ستیزه‌ی سرد» با آذربایجان بر سر اشغال منطقه آذری ناگورنو قره‌باغ است. پشتیبانی نیروهای ارمنستان از جدایی‌طلبان تالش، حاکی از تلاشی هماهنگ برای متزلزل کردن هر چه بیشتر بنیادهای دولت آذری است؛ اما برای روسیه این حمایت به مفهوم جلوگیری از ادغام بیشتر اقتصادی و سیاسیِ آذربایجان با غرب است.

 

مسأله تالش(1)

تالشِ آذربایجان در امتداد مرز ایران قرار دارد و پایتخت آن در لنکران است. در عصر اتحاد جماهیر شوروی به‌ویژه در دوران حکومت استالین، تالش تحت ظلم و استبداد بود. فرهنگ و زبان آن‌ها سرکوب‌شده بود و آن‌ها یک دولت رسمی و هویت ملی مستقل نداشتند و در سرشماری‌های اتحاد جماهیر شوروی به ‌حساب نمی‌آمدند. اکنون هم بر سر آمار رسمی جمعیت این کشور بحث و اختلاف‌نظر است. براساس نتایج به‌ دست‌ آمده از سرشماری رسمی در آذربایجان، جمعیت تالش حدود 112 هزار نفر (کمتر از ۲ درصد جمعیت) است، اما رهبران تالش می‌گویند جمعیت آن‌ها 500 هزار نفر است.

در سال ۱۹۹۳ تالش به شهرتی بین‌المللی دست‌یافت. در آن‌وقت، در بحبوحه آشوبِ گذار سیاسی بعد از اتحاد جماهیر شوروی، روسیه از جنبش جدایی‌طلبانه‌ای با عنوان «جمهوری خودگردان تالش» به رهبری علی‌کرم همت‌اُف حمایت کرد. وقتی حیدر علی‌اُف رهبر سابق کمونیست آذربایجان شوروی قدرت را به دست گرفت و اولین رئیس‌جمهور آذربایجان شد، دولت خود خوانده‌ی تالش پس از سه ماه از هم پاشید. بعد از مرگ حیدر علی‌اُف پسرش الهام علی‌اُف در سی‌ویک اکتبر ۲۰۰۳ به قدرت رسید.

عباس‌زاده به دلیل درگیری با گروه جدایی‌طلب و دولت خود خوانده تالش، کماکان تا امروز چهره‌ای بحث‌انگیز در آذربایجان باقی ماند. بعد از فروپاشی جمهوری خودگردان تالش عباس‌زاده به روسیه جلای وطن کرد، همت‌اُف در آذربایجان زندانی شد، بعد در سال ۲۰۰۴ آزاد و به هلند تبعید شد. همت‌اُف به‌رغم افول جنبش جدایی‌طلب در آذربایجان، از جایگاه خود در خارج از کشورش به مبارزه برای استقلال تالش ادامه داد و سخنرانی‌های بسیاری در این مورد در ارمنستان ایراد کرد.

 

مداخله ارمنستان در مبارزات ناسیونالیستی تالش

برخی از ارمنی‌ها علناً به جنبش تالش به‌عنوان بخشی از مبارزات مستمر برای متزلزل کردن موجودیت هویت آذری مستقل دامن می‌زنند. برخی در ارمنستان به ‌منظور تحلیل بردن تمایزات میراث آذری، به این مردم و یادگارهای فرهنگی‌شان به‌عنوان ترک‌ها یا فارس‌ها اشاره می‌کنند. تبلیغاتچی‌ها در ارمنستان با انکار فرهنگ مستقل آذربایجان، این ‌طور القا می‌کنند که دولت آذری جعل و خیالِ اکاذیب اخیر است. این خصومت‌ها ریشه در ناسیونالیسم فزاینده‌ای دارد که از ملت‌سازی‌های پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ناشی می‌شود و به همان اندازه نیز میراثِ جنگ ناگورنو ـ قره‌باغ است.

ارمنی‌ها حمایتشان را از ناسیونالیسم تالش به‌طور وسیعی با حمایت از مبارزه‌ی رهبران تالش که مدافع هویت مستقل تالش هستند، عملی کردند. ارمنستان با این شکل حمایت از تالش، به ایده‌ی جعلی بودن هویت «آذری» دامن می‌زند.

افول زبان تالشی نگرانی اصلی بسیاری از رهبران ناسیونالیست است. در سال ۲۰۱۳، همت‌اُف به‌عنوان مهمان در دانشگاه دولتی ایروان حضور یافت، این کار بیشتر برای حفظ زبان تالشی بود. همت‌اُف در سخنرانی‌اش گفت: «تالش در آذربایجان از حقوق اصلی خود محروم شده است. ما مورد احترام نیستیم؛ ما داریم با سیاست همگون‌سازی و ادغامی که علیه ما در حال اجرایی شدن است، از ریشه نابود می‌شویم».

برخی نگرانی‌های همت‌اُف موجه و به‌جاست. به‌عنوان‌ مثال، جوامع فروبومی که زمانی یکدست بودند، اکنون چند قومی‌اند. زبان آذربایجانی ـ زبانی که بسیار شبیه به ترکی است ـ به‌طور فزاینده‌ای استفاده می‌شود. بنا بر گزارش‌ها مهارت در زبان مادری در میان بچه‌های تالشی، به‌استثنای روستاهای کوهستانی دورافتاده، رو به افول است.

در سال ۲۰۱۳ یک ایستگاه رادیویی تالش زبان به اسم صدای تالشستان در ناگورنو ـ قره‌باغ راه‌اندازی شد. باکو این اقدام را به‌عنوان تلاشی از سوی دولت ارمنستان برای دامن زدن به اختلافات قومی بین تالش و آذربایجان نکوهش کرد.

این ایستگاه رادیویی از بیست ماه مارس همان سال با حمایت مرکز مطالعات ایرانی قفقاز ارمنستان، در مرکز موقتی در ایروان شروع به کارکرد.

گارنیک خاچاطوریان یک روشنفکر ارمنی که برنامه مطالعات تالشی را در دانشگاه دولتی ایروان دایر کرده است، این ایستگاه رادیویی را بناکرده است. خاچاطوریان اتهامات وارده به او مبنی بر نفوذ پنهانی ارمنستان در اقلیت‌های تالش را انکار و تأکید کرده است که این مرکز صرفاً با تمرکزش بر مطالعات ایرانی گسترش‌یافته است.

 

مداخله‌ی روسیه در جنبش ملی تالش

درحالی‌که ارمنستان آشکارا بر تهییج احساسات ملی‌گرایانه‌ی تالش کار می‌کند، مداخله‌ی روسیه کمتر آشکار است. گرچه رسانه‌ها و منابع فکری روسیه اخیراً حدی از مشروعیت را به برخی از رهبران تالشی داده‌اند، اما دشوار می‌توان گفت که آیا دولت روسیه به‌طور فعال در امور داخلی آذربایجان دخالت می‌کند یا نه.

شرایط در اوکراین و معاهده اخیر روسیه با اوستیایی جنوبی، به ‌درستی، بسیاری از تحلیل‌گران را در مورد امکان مداخله‌ی روسیه در امور اقلیت‌های قومی آذربایجان هراسان کرده است.

البته بسیاری از این بدگمانی‌ها بی‌اساس و به نظر ساختگی می‌رسند؛ درواقع بیش‌ازاندازه از تبلیغات یا نوع عملکرد روسیه درجاهای دیگر نظیر اوکراین متأثر هستند.

با وجود این، آنچه با اطمینان می‌توان گفت، این است که آذربایجان عامل کلیدی اقتصادی و نظامی در جنوب قفقاز است. ذخایر هنگفت نفت آذربایجان، حدی از استقلال از دخالت‌های بیجای بین‌المللی را به رژیم علی‌اُف داده است که کشورهای منطقه‌ای دیگر قادر نیستند، به دست آوردند. از زمان تکمیل خط لوله‌ی باکو ـ تفلیس ـ جیحون در سال ۲۰۰۶، تولید ناخالص داخلی آذربایجان، به‌طور مستمر با یک نرخ بی‌سابقه، رشد داشته است و در سال ۲۰۱۳ به 73 میلیارد دلار رسید (برای مقایسه: تولید ناخالص داخلی گرجستان 16 میلیارد دلار و ارمنستان 10 میلیارد دلار است). افزایش درآمدهای نفتی سبب شد هزینه‌های نظامی آذربایجان سر به فلک بکشد و به 8/4 میلیارد دلار برسد که بخش عمده‌ی آن‌هم صرف خرید تجهیزات ارتش روسیه شده است.

با توجه به شرایط اقتصادی و نظامی در جنوب قفقاز، به نظر عجیب می‌رسد که روسیه علناً از جنبش ملی تالش حمایت کند. با توجه به وضعیت سقوط ناگهانی اقتصاد روسیه، بعید است این فدراسیون حرکتی را تأیید کند که ارتباطات تسلیحاتی سودآور با آذربایجان را از طریق برانگیختن علنی تجزیه‌طلبی تالش به خطر اندازد.

برخلاف اوستیایی جنوبی، هیچ گروهی در آذربایجان ازجمله در تالش وجود ندارد که علاقه‌مند به الحاق دوباره به روسیه باشد، هیچ اقلیت روسی قابل‌توجهی نیز وجود ندارد که از آن‌طرف پادرمیانی کند، آن‌چنان‌که در شرق اوکراین رخ داد. درواقع روسیه مدت‌ها است که با جدایی‌طلب‌ها در داغستان و چچن که در شمال آذربایجان هستند، در کشمکش است. در نتیجه دولت روسیه از نظر تاریخی خواهان ثبات در قفقاز است.

با این ‌همه، تحریک ارمنیِ اقلیت‌های آذری عموماً به نفع منافع روسیه است، مادام که محدود باشد و به‌طور جدی رژیم باکو را تهدید نکند.

پاسخ سرکوبگرانه‌ی رژیم آذربایجان به مخالفت‌های داخلی همواره دولت باکو را در برابر ایالات ‌متحده و اتحادیه اروپا قرار داده است؛ زیرا امنیت ملی کشورهای حوزه دریای خزر به خاطر ذخایر طبیعی نفت و گازی که در منطقه وجود دارد، همواره برای آن‌ها مهم بوده است. مبارزه‌ی شدید آذربایجان علیه رهبران صریح‌اللهجه تالشی قاعدتاً در گزارش دپارتمان دولت ایالات ‌متحده در مورد فعالیت‌های حقوق بشری در آذربایجان مستند شده است.

این بدرفتاری‌ها مستقیماً در منافع روسیه نقش بازی کرده است. رغبت علی‌اُف به ادامه زندانی کردن روزنامه‌نگارها و هر کس که علیه دولت اعتراضی دارد، کمک می‌کند که آذربایجان از تعقیب کامل جهت‌گیری غربی بازبماند. روسیه با سیاست‌هایی که تهدیدی واقعی برای ثبات رژیم علی‌اُف نباشند، مشکلی ندارد، با این ‌حال سبب می‌شود دولت باکو با اقداماتش غضب دولت‌های امریکا و اروپا را برانگیزد و این امر، آذربایجان را از هماهنگی و نزدیکی بیشتر سیاسی و اقتصادی به غرب دورنگه می‌دارد.

با اظهار تأسف برای تالش آن‌ها در چنگال تحریکات بین‌المللی و سرکوب‌های داخلی اسیرند. گروه اقلیت، با حفظ ارمنستان به‌عنوان تنها حامی فرهنگ و هویت تالش، کماکان درگیر بن‌بست ژئوپلیتیکی بین ایروان و باکو هستند و حمایت اندکی برای آرمان‌های ناب خود دریافت خواهند کرد.