با رنگین‌کمان کُردی، سیاهی داعش را نابود کنید!

۲۹ خرداد, ۱۳۹۶
با رنگین‌کمان کُردی، سیاهی داعش را نابود کنید!

 

پس از اینکه شبکه اطلاع‌رسانی داعش تصاویر تروریست‌های حادثه تروریستی هفته گذشته تهران را پخش کرد، صحبت کردن یکی از تروریست‌ها به یکی از گویش‌های زبان کردی باعث شد که متاسفانه برخی از این مساله سوء استفاده کنند و به نفرت‌پراکنی قومی دست بزنند. صادقانه می‌گویم شاید تنها کسی بودم که از ابتدای لحظه‌ای که این اتفاق افتاد، اولین نگرانی‌ای که در ذهنم خطور کرد این بود که هویت تروریست‌ها مشخص شود و قومیت و مذهب آنها عاملی شود که در نگاه مردم و مسئولین، این امر تعمیم داده شود. وقتی که این اتفاق افتاد و هویت آنها مشخص شد نگرانی‌ام بسیار بیشتر هم شد. اما واقعاً از اتفاقاتی که پس از آن افتاد، آنقدر خوشحال شدم که تا حدود زیادی از ناراحتی‌ام بابت اتفاق تلخی که رخ داده بود و جان تعدادی از هموطنان بی‌گناه مان را گرفته بود، کاسته شد. و آن اتفاق چیزی نبود جز اعلام وحدت و همبستگی فراگیری که در بین آحاد ملت ایران در دنیای واقعی و مجازی به چشم خورد. باز صادقانه بگویم، با توجه به سوء استفاده برخی جریانات خاص که در چند وقت اخیر از هر اتفاقی به پدیده ناپسند قومیت‌گرایی و نفرت‌پراکنی قومی دامن زدند، فکر می‌کردم از حادثه اخیر نیز بیشترین بهره‌ی ممکن را ببرند. اما خوشبختانه این بار، جز در مواردی معدود، اصلاً موفق نبودند و سیل اعلام همبستگی مردم کشور این جریانان خبیث را با خود بُرد. از همه مهم‌تر اینکه از جای‌جای ایران، مردم ایران با کردهای نازنین کشور اعلام همبستگی خود را به هر شکلی که می‌توانستند نشان دادند و این امر امکان سوء استفاده جریانات خاص را بیش از پیش از بین برد. در همین راستا، روشنفکران، فعالان سیاسی و فرهنگی و همچنین عموم هموطنان کرد و اهل سنت کشور نیز با پیام‌های خود در تقبیح حادثه تروریستی تهران، وحدت تام و تمام ملت ایران را نمایان کردند. تا جایی که حتی می‌توان گفت اگر داعش و سایر دشمنان این سرزمین می‌دانستند بعد از این حادثه، ملت ایران به جای برآشفتگی و واگرایی؛ وحدت، همدلی و همگرایی هر چه بیشتر بین‌شان به وجود می‌آید، هیچ‌گاه دست به چنین کاری در ایران نمی‌زدند!

به عنوان یک ایرانی که همواره در بین هموطنان کرد و اهل سنتم، دوستانی داشته‌ام که از بهترین دوستانم بوده‌اند، قسم می‌خورم که وقتی کُردی صحبت کردن تروریست داعشی را شنیدم، لحظه‌ای به قومیت و مذهب او فکر نکردم. کسی که به یک گروه تروریستی می‌پیوندد، نه تنها از ملیت، قومیت، دین و مذهب خود جدا می‌شود بلکه حتی از خانواده خود نیز جدا شده است. چرا که در اغلب موارد، در این گروه‌ها کشتن افراد خانواده خود نیز از ارزش‌ها و حتی از بایدهای عضویت در آن گروه تروریستی می‌شود. پس ننگ بر کسی که بخواهد در موارد اینچنینی، یک جزء را به یک کل تعمیم دهد. کُردهای عزیز کشور در انتخابات اخیر، با بیشترین درصد مشارکت در کل کشور نشان دادند که تا چه اندازه مطالبات خود را از راه درست و صلح‌آمیز دنبال می کنند و از این مهم‌تر تا چه اندازه به کشور و سرنوشت آن علاقه‌مند هستند.

شوربختانه توسعه‌نیافتگی فزاینده و فقر مضاعفی که در برخی از مناطق کشور وجود دارد، بعضاً باعث می‌شود که دشمنان این سرزمین بتوانند در این نواحی با لطایف الحیلی اقدام به شست‌وشوی فکری جوانان کرده و آنها را در دام افراط‌گرایی بیندازند. البته خوشبختانه خیلی هم در این کار خود موفق نبوده‌اند و امیدواریم با توجهِ بیشتر مسئولین و مردم، نسبت به رفع محرومیت از مناطق محروم کشور، دیگر حتی یک نفر را هم نتوانند تحریک و جذب کنند.

کسانی که از نزدیک با کردهای نازنین ایران زندگی کرده‌اند به خوبی می‌دانند که تا چه اندازه‌ای رنگ‌های شاد، موسیقی‌ شاد، حرکات موزون شاد و … در فرهنگ آنها وجود دارد که جایی برای رشد تفکرات سیاهی مانند داعش باقی نمی‌گذارد. پس از صمیم قلب به هموطنان نازنین کُردِمان درود می‌فرستم و می‌گویم: شما که همواره در صف اول مبارزه با دشمنان این سرزمین بوده‌اید این بار نیز نه با سلاح سخت، که با رنگین‌کمانی که در زندگی شما جاریست، سیاهی داعش را نابود کنید!

برای تروریست‌های سَلَفی: با زندگی عادی، شما را شکست می‌دهیم!

مخاطب قرار دادن کسانی که ذره‌ای بویی از انسانیت نبرده‌اند شاید از سخت‌ترین کارهای دنیا باشد. البته نه به خاطر اینکه ترسناک باشند! اتفاقاً فکر کنم امثال آنها آنقدر بزدل هستند که حتی از کسی که قلم در دست دارد هم بترسند! آخر اینها تنها می‌توانند کودکان، زنان و مردان غیر نظامی را که مشغول زندگی عادی خود هستند غافلگیر کنند. همان که در ادبیات انسان‌ها به آن می‌گویند مظلوم‌کُشی؛ ادبیات این زامبی‌ها را نمی‌دانم!

به این مزدوران سیاه‌دل می‌گویم: شما و اربابان بی‌وجودتان که شهامت ندارید در میدان جنگ، با جنگجویان دلیر این سرزمین روبرو شوید و گلوله‌های کین‌آلود خود را به سمت زنان و مردان و کودکان بی‌پناه شلیک می‌کنید، نیک بدانید مردمان این سرزمین پایش بیفتد از سِلفی گرفتن با سَلَفی جماعت هم هراسی ندارند! بزدل‌ها! آخر اینجا ایران است و مردمانش ایرانی! «ایرانیت» ما و «هویت ایرانی» این سرزمین، هزاران سال در تاریخ بالا و پایین شده و صیقل خورده و چونان مروارید سختی شده که تَرَک خوردن آن را محال کرده است. در طول تاریخ، بسیار خونخوارتر از شما چشم طمع به این مروارید دوخته بودند اما نه تنها نتوانستند خراشی به آن وارد کنند که برق این مروارید چشم‌هایشان را کور کرد و شدند بدنامان کوردل تاریخ؛ مثل شما!

شما ای کوردلان همیشه‌ی تاریخ! بدانید و آگاه باشید که این سرزمین طوفان‌هایی را پشت سر گذاشته که تنها یک لحظه‌ی آن کافیست شما و ایادی پست‌فطرت‌تان را به هوا بفرستد. 17 گل ایرانی به دست خبیث شما، ناجوانمردانه و مظلومانه پرپر شدند؛ اما خوب که بنگرید می‌بینید پرپر شدن این گل‌های باغ ایران، مردم ایران را متحدتر از هر زمان دیگری در کنار یکدیگر قرار داده است. دل‌های‌مان به درد آمد اما هرگز نلرزید! ناراحت هستیم اما لحظه‌ای فکر نکنید که با این کار رذیلانه‌ای که کردید ما را از زندگی عادی در سرزمین مادری‌مان می‌ترسانید و یا اینکه حتی تغییری در روال عادی زندگی‌مان می‌دهیم! نه! اینجا ایران است و ما ایرانی! تاریخ گواهی می‌دهد که ملت ایران، هیچ‌گاه کینه‌جو نبوده است اما از خاکش، و از خون فرزندانش که به ناحق بر زمین ریخته شود هم به سادگی عبور نمی‌کند. انتقام خون عزیزان‌مان را از شما پلیدترین انسان‌های تاریخ می‌گیریم؛ نه با سلاح سخت، که فعلاً تنها با نترسیدن از چهره کریه‌تان و ادامه دادن به زندگی عادی‌مان! اینجا کسی از ترس شما فرار نمی‌کند. ما همینجا می‌مانیم، زندگی عادی خود را ادامه می‌دهیم، با آرامش خاطر سوار مترو می‌شویم، به ورزشگاه می‌رویم، در میادین شلوغ شهر رفت و آمد می‌کنیم، به ماموران امنیتی‌ای که از این به بعد برای امنیت بیشتر ما در شهر بیشتر دیده می‌شوند لبخند می‌زنیم. به کوری چشم شما، در کنش‌های سیاسی همچون انتخابات، پرشورتر از هر زمان دیگری باز در میدان دموکراسی حاضر می‌شویم. و از همه مهم‌تر اینکه امنیت میهن‌مان و همه کسانی که برای آن از جان و دل مایه می‌گذارند را ارج می‌نهیم، ولی آزادی، آزادی‌خواهی و آزادگی خود را به خاطر ناکسانی چون شما، فدای امنیت نمی‌کنیم. این یکی، مطئنم همان چیزیست که شما کوردلان تاریخ را ناامیدتر از هر زمانی می‌کند! البته این اولین قدم ما در مبارزه با شما زامبی‌هاست، که فکر می‌کنم برای شکست شما کافی باشد. در عین حال اگر لازم شود، کمتر کسی در این سرزمین یافت می‌شود که برای روبرو شدن مستقیم با شما، لباس رزم به تن نکند! زامبی‌ها! این نامه را جدی بگیرید! نقاب از چهره‌هایتان بردارید! و خوب گوش‌هایتان را باز کنید که ملت ایران با هم یکصدا دارند زمزمه می‌کنند:
«دوباره لبخند، دوباره پیوند، دوباره پیمان/ دوباره لبخنده‌های امید، دوباره شور امیدواران/ دوباره ایران، دوباره ایران، دوباره ایران…»

*شعر از: امیر شهرابی