جلال محمدی
گلستان، ترکمانچای و تداوم آن در مرز ایران-ارمنستان؟

۳۰ مرداد, ۱۴۰۱
گلستان، ترکمانچای و تداوم آن در مرز ایران-ارمنستان؟

بعد از فروپاشی شوروی، پیدایش جمهوری آذربایجان به عنوان یک کشور نوپا اما با مردمی کهن و ایرانی تبار بسیار خوشایند بود. از همجواری با ابرقدرت کمونیسم به همجواری با کشوری شیعه رسیدن البته خوشایند است.

اما با فرو نشستن تب و تاب ناشی از دهها سال حسرت بین قفقاز و ایران و بخصوص پس از به قدرت رسیدن حیدر علی اف (یکی از سران حزب کمونیست شوروی) در باکو، رفته رفته واقعیتها رخ نمود؛ دولت باکو علاقه ای حتی به گسترش روابط با ایران ندارد، چه رسد به تعریف منافع مشترک با ایران! بر همین اساس بود که خط لوله باکو- جیهان با موافقت باکو، به جای عبور از مسیر امن و کوتاه «آذربایجان ایران» از مسیر دور و دراز و ناهموار گرجستان عبور کرد.دولت باکو در بهره مندی از منافع خط لوله باکو – جیهان، گرجستان را به ایران (آذربایجان ایران) ترجیح داد!

این اول ماجرا بود. اتفاقات بعدی مانند تبدیل شدن جمهوری آذربایجان به پایگاه پشتیبانی امریکا و ناتو در اشغال افغانستان و عراق، برقراری روابط استراتژیک باکو با رژیم صهیونیستی و عدم گسترش روابط با ایران، مشارکت در پروژه های ضد مقاومت، اجرای پروژه های ضدشیعی در داخل کشور، تبلیغات دایمی علیه ایران با جهت گیری تجزیه طلبانه از کتابهای درسی تا دانشگاهها و رسانه های رسمی، ایجاد مانع در روابط مرزنشینیان جمهوری آذربایجان با مردم آذربایجان ایران، تبدیل شدن جمهوری آذربایجان به پایگاه اطلاعاتی و جاسوسی اسراییل علیه ایران( از اعزام پهپاد به نطنز تا جذب تروریست برای شهادت دانشمندان هسته ای) و دیگر اتفاقات، به روشنی نشان داد که دولت باکو نه تنها تمایلی به تعریف و تامین منافع مشترک با ایران ندارد، بلکه در همکاری با دشمنان ایران، علیه تمامیت ارضی و امنیت ایران نیز فعالانه مشارکت دارد. اصولاً یکی از مهم ترین جاذبه های دولت باکو برای دولتهایی مانند امریکا، اسرائیل، عربستان و…ظرفیت «ایران ستیزی» این دولت است که ماهیت ایدئولوژیک دارد.( توجه به ایران ستیزی ایدئولوژیک باکو مهم است)

با این توضیح و با توجه به سیاست ثابت و دایمی دولت باکو درباره ایران از سال ۱۹۹۳/۱۳۷۲، مناقشه قراباغ و موضوع «کریدور ادعایی زنگزور»(کریدور ادعایی باکو برای اتصال میان جمهوری آذربایجان و نخجوان) از زوایای مختلف به ویژه از منظر عدم رعایت منافع ملی و امنیت ملی ایران توسط دولت باکو و حامیان فرامنطقه ای این دولت قابل بررسی است.

درباره مناقشه قراباغ، دولت باکو در تبلیغات غیررسمی و حتی رسمی در سطح رئیس جمهور، ایران را به حمایت از ارمنستان متهم کرده است. این در حالی است که ایران از ابتدای مناقشه قراباغ بخصوص پس از فروپاشی شوروی، کمکهای نظامی، اقتصادی و سیاسی به جمهوری آذربایجان برای مقابله با اشغالگری انجام داد. این کمکها تا مرز حضور نیروهای رسمی نظامی ایران در جبهه های قراباغ گسترده بود. خاتمی، رئیس جمهور وقت ایران در سفر به باکو، آشکارا اعلام کرد که« قراباغ متعلق به جمهوری آذربایجان است» اما چرا دولت باکو همچنان کوشید و میکوشد ایران را به عنوان حامی ارمنستان به مردم جمهوری آذربایجان معرفی کند؟ این ناشی از همان دشمنی ایدئولوژیک دولت باکو با تشیع و ایران شیعی است و ربطی به قراباغ ندارد! در واقع دولت باکو از سوژه های متعددی در تبلیغات علیه ایران استفاده می کند که یکی از آنها قراباغ است.

دولت باکو به اضافه دولتهای ضدایرانی مانند امریکا، اسرایبل و انگلیس، همواره راه حل برای مناقشه قراباغ را با رویکرد و جهت گیری ضدایرانی ترسیم کردند. راه حل موسوم به «طرح (امریکایی) گوبل»(کارشناسان اطلاعاتی امریکا) که در سال ۱۹۹۳/۱۳۷۲ برای حل مناقشه ارائه شد، به عنوان نخستین راه حل، آشکارا در پی حذف مرز ایران با ارمنستان به وسیله تبادل ارضی میان باکو- ایروان ( واگذاری بخش زیادی از قراباغ به ارمنستان و واگذاری بخشی از منطقه مرزی ارمنستان با ایران به جمهوری آذربایجان) بود. این طرح که در آن زمان با مخالفت ایران و عدم‌وجود شرایط لازم محقق نشد، دوباره بعد از پیروزی ائتلاف باکو- اسراییل- آنکارا در مناقشه قراباغ، در قالب «کریدور ادعایی زنگزور» بازتعریف شده و از سوی باکو در دستور اجرا قرار گرفته است! این به خوبی نشان می دهد که؛

۱- ایران ضلع سوم مناقشه قراباغ است و باید رویکردی جدی تر به این مناقشه داشته باشد! به نظر می رسد نه تنها جایگاه ایران و پیوند مناقشه قراباغ با منافع و امنیت ملی ایران در ابن کشور به صورت درست و عمیق به ادراک نرسید، بلکه عناصری بدون داشتن درک صحیح از پایان ضدایرانی ماجرا، از جنگ ۲۰۲۰ با صدور بیانیه حمایت کردند. این در حالی است که رهبر انقلاب بارها بر حل موضوع قراباغ از طریق مذاکره ایروان- باکو و حمایت ایران از حل مسالمت آمیز موضوع تاکید کرده بودند.

۲- با عهدنامه ننگین گلستان(۱۸۱۳) ۱۴ ولایت قفقازی ایران(باکو، گنجه، شکی، شروان، دربند و…) جدا شد.

عهدنامه ننگین ترکمانچای(۱۸۲۸) در واقع مکمل عهدنامه گلستان بود و با این عهدنامه ولایات ایروان، نخجوان و تالش نیز واگذار شد و ارس به عنوان مرز ایران- روسیه تعیین شد.

تلاش برای تحقق «کریدور ادعایی زنگزور»، مسدود یا غیرمطمئن ساختن مسیر ایران از ارمنستان به قفقاز (روسیه و اروپا)، گشودن مسیری تازه برای ترکیه به عنوان عضو ناتو به قفقاز و جوار ایران و سواحل خزر و… در واقع برای ایران، تحقق مرحله ای دیگر و سوم از ننگین نامه های فاجعه بار گلستان، ترکمانچای خواهدبود. در نتیجه مناقشه قراباغ به ضرر کشور ثالث، ضلع سوم مناقشه یعنی ایران به سرانجام خواهد رسید. در حالی که همه جا مناقشه قراباغ، مناقشه ای میان باکو- ایروان معرفی می شود!

۳- دولت باکو در صورت امکان، در تعرض به منافع و امنیت ملی ایران تعلل ندارد. تاکید مداوم بر  کریدور ادعایی زنگزور – که حتی ارمنستان حق نظارت بر آن نداشته باشد( روزآمد شده طرح امریکایی گوبل)توسط  دولت باکو و تبلیغات مداوم علیه ایران توسط شخص الهام علی اف و حتی متهم کردن به ترانزیت مواد مخدر از قراباغ توسط وی و قطع مسیر ترانزیت ایران در جاده گوریس- گاپان( سیونیک) و دستگیری رانندگان ایرانی توسط دولت باکو و …نشان داد که این دولت به هیچ وجه احترامی به منافع مشروع ایران و حسن همجواری قایل نیست.به ویژه از تشویقات ترکیه و اسراییل نیز برخوردار است!

دولت غربگرای ارمنستان نیز در شرایط پایداری قرار ندارد.در این وضعیت، بدون اقدامات جدی و تاثیرگذار درباره باکو و آنکارا، نمی توان انتظار داشت که منافع ملی و شاهراه ارتباطی ایران با بی اعتنایی رو به رو نشود.اگر رفتار ایران، مشابه روزهای جنگ ۲۰۲۰ باشد که خمپاره ها و موشکهای دو طرف درگیر در خاک ایران فرود می آمدند و پس از روزها، مسئولی از وزارت خارجه ایران برای «میانجیگری!» به ایروان و باکو و مسکو می رفت، کاری پیش نخواهد رفت.

ایران، اکنون چه بخواهد و چه نخواهد، ضلعی از مناقشه قراباغ است. این مناقشه جنگ را نیز در کارنامه خود دارد. بعد از هشدارهای صریح رهبر معظم انقلاب اسلامی در مورد مخالفت و مقابله ایران با هرگونه تغییر مرزی و ژئوپلتیک در قفقاز یا انسداد مرز ایران- ارمنستان بخصوص در دیدار آقایان پوتین و اردوغان، به نظر میرسد، سیاست ایران بدون هر ابهامی به طرفهای دخیل ابلاغ شده است؛ ایران اجازه نخواهدداد، مرز با ارمنستان و شاهراه ارتباطی اش به قفقاز بسته شود.

دولت باکو طی روزهای اخیر با انتشار مطالبی در رسانه های وابسته، کوشیده است، موضع مستدل و ریشه دار ایران مبنی مقابله ایران با هر گونه تغییر مرزی و جغرافیایی و خط قرمز  قلمداد کردن آن را زیر سوال ببرد و باز هم مانند سی سال گذشته ایران را به حمایت از ارمنستان متهم سازد. این سوال را مطرح کرده اند که؛ چرا طی سی سال گذشته که مناطقی از خاک جمهوری آذربایجان در اشغال ارمنستان بود، ایران با تغییر مرزها مخالفت نکرد؟

پاسخ این است که؛

الف- این سؤال، در واقع تهمت و دروغی بزرگ، تحریف و انکار حقایق است. ایران نه تنها توسط شخص مقام معظم رهبری از همان اوان جنگ قراباغ و در سفر معظم له به تبریز در ۱۳۷۲/۱۹۹۳ و از تریبون عمومی اشغالگری ارمنستان را محکوم کرد، بلکه برای مقابله با اشغالگری نیز به کمک دولت باکو شتافت و علاوه بر مستشاران نظامی حتی مجاهدان افغانستانی را به قراباغ اعزام کرد که دهها تن از این‌مجاهدان به شهادت رسیدند، ایران صدها هزار آواره جنگی آذری را تامین کرد و ارتباط نخجوان با جمهوری آذربایجان را برقرار ساخت…به خاطر همین اقدامات ایران بود که در 17 مارس 1994 یک هواپیمای هرکولس حمل و نقل A C-130  درمنطقه مورد مناقشه جمهوری آذربایجان و ارمنستان در ناگورنو قره باغ مورد هدف واقع شد و سقوط کرد و 19 تن مسافر و همچنین 13 سرنشین این هواپیما به شهادت رسیدند.

ب- جمهوری اسلامی ایران بارها در سازمان ملل به تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان رای مثبت داد.

ج- سد خداآفرین به عنوان سد مشترک و مرزی ایران و جمهوری آذربایجان با موافقت دولت باکو و شخص حیدر علی اف ساخته شد. در حالی که منطقه احداث سد در طرف مقابل ایران، در تصرف ارمنستان بود.

د- ایران بارها تعلق قراباغ به جمهوری آذربایجان را مورد تاکید قرار داد از جمله توسط خاتمی، رئیس جمهور وقت در سفر به باکو ( ۲۰۰۴/ مرداد ۱۳۸۳). کافی است سران باکو به روزنامه ها و رسانه های رسمی خودشان مراجعه و مواضع ایران را به یاد آورند!

در مقابل همه اینها، دولت باکو، علاوه بر رسانه های رسمی و غیررسمی حتی کتابهای درسی را که توسط وزارت تحصیل چاپ می شود، از مطالب ضد تمامیت ارضی ایران انباشت!

باکو به اجاق تجزیه طلبان ضد ایرانی تبدیل شد.

همکاری دولت باکو با سازمان تروریستی منافقین خلق شروع شد و جمعی از اعضای این سازمان نفرت انگیز از عراق به جمهوری آذربایجان منتقل شدند.

اقدامات ضدایرانی دولت باکو به جایی انجامید که پهپادهای صهیونیستی از قلمرو باکو به سوی مراکز حساس و هسته ای ایران برای انجام عملیات تروریستی به پرواز درآمدند. باکو به محل جذب تروریست برای کشتن دانشمندان ایران تبدیل شد و…

در هر حال،اگر چه افکار عمومی انتظار داشت که  مناقشه قراباغ پس از جنگ ۲۰۲۰ و بازگشت سرزمینهای جمهوری آذربایجان به نقطه پایانی نزدیک شود، اما تمایل باکو برای «اتصال نخجوان با جمهوری آذربایجان»  یا ایجاد «بزرگراه ناتو ( ترکیه)» در جوار ایران، در قالب کریدور ادعایی و بدون نظارت ارمنستان و حتی تهدید آشکار به اشغال سیونیک (قطع مرز ایران با ارمنستان)، به روشنی گویای آن است که آتش این مناقشه در حال خاموشی نیست. بلکه در بخشی دیگر از جوار ایران برافروخته شده است. این ماجرا ادامه خواهد یافت.

ایران، ضلع سوم و مهم مناقشه قراباغ است که جز ضرر و زیان اقتصادی و امنیتی  و حتی انسانی چیزی از آن ندیده است. این مناقشه در حال مدیریت علیه منافع و امنیت ملی امروز و آینده ایران است. اینکه چرا مناقشه قراباغ به این نقطه منتهی شده است، پاسخهای متعددی دارد، اما مهم از آن پاسخ به این سوال است که؛ ایران، چه راهبردی برای روابط خود با قفقاز جنوبی، به ویژه در پیوند با ارمنستان و جمهوری آذربایجان و مسایل مختلف این منطقه (مناطق آزاد شده قراباغ، سیونیک، خزر،

رویکرد به دولتهای آینده باکو و ایروان، تجزیه طلبی، نفوذ اسراییل، تروریسم و…) ترسیم کرده است؟