ناسودمندی جغرافیایی انتقال پایتخت

۸ دی, ۱۳۹۲
ناسودمندی جغرافیایی انتقال پایتخت

 باور هستند که ایده انتقال پایتخت از تهران به شهری دیگر، امکان پذیر است و بنا بر این فرض، نکاتی را هم در جلسه علنی مجلس، برای سودمندی این اقدام برشمرده اند که قاعدتاً مبتنی بر همان فرض اولیه می باشد. البته نکاتی که توسط این گروه از نمایندگان، در نطقهای دفاعیشان از طرح انتقال پایتخت برشمرده شده، بیشتر جنبه سلبی دارد تا ایجابی. به این ترتیب که آقایان صرفاً با برشمردن برخی از مشکلات واقعاً موجود (نظیر انباشت و تمرکز سرمایه و امکانات در تهران و مشکلاتی که در پی آن دامنگیر پایتخت و کشور شده است) از انتقال پایتخت دفاع کرده، بدون آنکه نحوه اجرای طرح را برای مردمانی که دسترسی به کلیات طرح پیشنهادی نداشته اند، مشخص کنند. به بیان دیگر، این دسته از نمایندگان مجلس، صرفاً به چرایی قصدشان در انتقال پایتخت پرداخته اند، بدون آنکه به تشریح چگونگی اجرای آن، برای اقناع افکار عمومی بپردازند. اما مواردی هم که در چرایی چنین تصمیمی توسط این نمایندگان برشمرده شده است، توجیه مناسبی برای انتقال پایتخت نمی تواند باشد. برای نمونه مسئله تهدید زلزله، همانطور که معاون پارلمانی ریس جمهور هم متذکر شده است، در کشور ما منحصر به تهران نیست، و انتقال پایتخت هم از مسئولیت دستگاههای مسئول در قبال ایمن سازی کلانشهر تهران نمی کاهد. و یا معضل آلودگی هوا که به نظر می رسد در یکی دو سال گذشته، به دلیل استفاده از سوخت نامرغوب شدت  یافته، مدتی است که مبدل به بحرانی ملی و فراتر از تهران شده و دامنگیر اغلب کلانشهرهای کشور شده است.
علاوه بر معاون پارلمانی رئیس جمهور، گروه دیگری از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و از جمله مقام ریاست مجلس، مواردی را در مخالفت با این طرح و یا امکان ناپذیری آن طرح کرده اند. مخالفان در مجلس به موارد متعددی از جمله مغایرت این طرح با اصل 75 قانون اساسی، هزینه بری سنگین اجرای این طرح برای دولت، مشکل تامین آب برای پایتخت جایگزین و مواردی دیگر اشاره کرده اند که از میان همه آنها، مسئله تامین آب جغرافیایی ترین دلیل در مخالفت با طرح انتقال پایتخت بوده است. معاون پارلمانی رئیس جمهور در این باره به درستی یادآور شده که شهرهایی چون اصفهان، سمنان و مشهد که به عنوان گزینه های احتمالی جایگزینی پایتخت به شمار می روند، همکنون هم با مشکل تامین آب مصرفی شهری مواجه هستند و نمی توانند که سرریز جمعیتی انتقال پایتخت را نیز از این جهت، تاب بیاورند. در حالی که از حیث تامین آب، تهران همچنان بیشترین ظرفیت را برای تامین آب مصرفی داراست. دیگر دلایلی که از سوی نمایندگان با طرح انتقال پایتخت، مطرح شد، بیشتر دارای جنبه های اقتصادی و سیاسی بوده است که البته آنها نیز از مبنا و ملاحظاتی جغرافیایی برخوردار بوده اند .
 اما در این نوشته می خواهم که از منظر جغرافیای سیاسی، به بررسی موضوع گزینش پایتخت، بپردازم. امروزه جغرافی دانان، گزینش پایتخت را بر اساس نقشی که در یک کشور ایفا می کند، مبتنی بر شش عامل می دانند. اگرچه در انتخاب یک پایتخت، می تواند بیش از یکی از این عوامل هم دخیل باشد. چنانچه اگر در گزینش تهران هم در زمانی که  آقا محمدخان قاجار، آن را به پایتختی برگزید، همه این عوامل لحاظ نشده باشد، اما امروزه می توان با در نظر داشتن این عوامل، تهران را واجد موقعیتی ویژه و ممتاز برای پایتختی کشور دانست.
درجغرافیای سیاسی، نقشی که یک شهر برای احراز موقعیت پایتختی، در یک کشور به طور مستقل یا توامان ایفا می کند، مبتنی بر شش عامل است. این عوامل عبارتند از عامل سنت – تاریخ، عامل گروه ملی مسلط، عامل ارتباط خارجی، عامل دفاعی – استراتژیک، عامل مصالحه سیاسی و سرانجام عامل موقعیت مرکزی .
عامل سنت-تاریخ ناشی از نقشی است که یک شهر به عنوان پایتخت، در طول تاریخ آن کشور داشته است. در اروپا شهرهایی چون لندن و پاریس از دیرباز دارای چنین موقعیتی بوده اند. در منطقه ما ( جنوب غربی آسیا) هم شهرهایی تاریخی چون بغداد و دمشق توانستند چنین موقعیتی را در کشورهای نوپای خود احراز کنند. اما در تاریخ پر فراز و نشیب ایران، بارها به فراخور رویدادهای تاریخی، پایتخت حکومتهای ایرانی جا به جا شده است. ولی در دو سده گذشته، تهران به عنوان پایتخت ایران نوین، موقعیت ممتازی را در  کشور احراز کرد. تهران کانون تمامی تحولات و دگرگونی های دو سده اخیر کشور بوده و تاثیرگذارترین موقعیت را به لحاظ سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در کشور دارا می باشد. موقعیتی که با انتقال پایتخت می تواند بدون آنکه جایگزین مناسبی بیابد، آسیب ببیند. عدم جایگزینی مناسب هم تاثیرات وسیع تری در سطح کشوری به دنبال خواهد داشت. به این ترتیب که در شرایط نامتوازن، کانون فرهنگی و اجتماعی کشور را از کانون سیاسی و اداری آن منفک می کند.
عامل گروه ملی مسلط، عاملی است که با شرایط ایران، تطابق چندانی ندارد. این عامل مختص کشورهایی است که یک گروه ملی یا قومی مسلط، گروه اقلیت را به حاشیه رانده و حیات اجتماعی آن را منع و یا محدود می کند. اما ایران دارای ملتی یکپارچه و متشکل از اقوامی است که در گذر تاریخ و در بستر فرهنگ ایرانی، قرنها به صلح و آرامش در کنار هم زیسته و سرگذشت و سرنوشتی مشترک را رقم زده اند. در عین حال، تهران شهری ملی هم هست که واجد هویت قومی و موقعیت جغرافیایی خاص و محدودی نیست. تهران به لحاظ بافت فرهنگی و اجتماعی، در بر دارنده تکثر بی مانندی از اقوام ایرانی است و به لحاظ موقعیت جغرافیایی نیز محل تلاقی چند ناحیه داخلی کشور می باشد و از این لحاظ نیز موقعیتی ممتاز و ویژه را داراست.
عامل ارتباط خارجی نیز البته عاملی است که در گذشته و در عصر استعمار، بیشتر برای استعمارگران حائز اهمیت بود که مراکز مستعمراتی را در بنادری ایجاد می کردند که ارتباطات آنها را با سرزمین اصلی خود تامین کند. اما امروزه با توجه به پیشرفت ارتباطات و ترابری، این عامل اهمیت گذشته خود را از دست داده است. ولی همچنان می تواند به عنوان امتیازی برای پایتخت، به شمار آید. تهران در این زمینه هم همچنان موقعیتی برتر در سطح کشور را داراست. بزرگترین و مجهزترین فرودگاهها و ترمینالها و ایستگاههای راه آهن کشور در تهران قرار دارد. شاهراههای شوسه و ریلی کشور جملگی به تهران ختم می شوند. مسیر هوایی تهران هم با لحاظ کردن مسیرهای پروازی بین المللی، در بهترین نقطه کشور است. علاوه بر این تهران از لحاظ موقعیت جغرافیایی، از مرکزیت مبادلاتی مناسبی برخوردار است. اگر با صرف هزینه های گزافی هم بشود پس از سالها زیرساختهای تهران را در نقطه دیگری از کشور ایجاد کرد، اما نمی توان بدیلی برای موقعیت جغرافیایی نیمه مرکزی تهران  یافت.
عامل دفاعی – استراتژیک هم با توجه به سپری شدن دوران کشور گشایی ( البته با استثنا و نه قاعده دانستن مواردی چون عراق و افغانستان) اهمیت پیشین را از دست داده است. امروزه کمتر کشوری در معرض خطر حمله و اشغال خارجی قرار دارد، اما در صورت بروز چنین خطری نیز، تکنولوژی جنگ افزاری تا اندازه زیادی توانسته است بر موانع جغرافیایی غلبه کند. اما باز هم در این مورد، موقعیت تهران برتر و ممتاز است. اگر زمانی خدای ناکرده، کشور ما مورد تعرض و حمله دشمن اشغالگر خارجی قرار بگیرد، تهران به لحاظ موقعیت نسبتاً مرکزی خود، از قابلیت دفاعی مطلوبی برخوردار است. تهران در مواجهه با حمله نظامی از سه جهت غرب و شرق و جنوب، از فاصله مناسب و از جهت شمال از استحکامات طبیعی مناسب برای مقابله با قوای زمینی بهره مند است.
عامل مصالحه سیاسی هم در کشورهایی مصداق داشته است که در پی کسب استقلال، در انتخاب پایتخت به دلیل وجود مراکز شهری رقیب، اختلاف نظر وجود داشته است. انتخاب شهر کانبرا در میانه سیدنی و ملبورن در استرالیا، نمونه ای از نقش آفرینی این عامل است. این عامل مطلقاً در مورد کشور ما مصداق ندارد و هیچ شهری مشخصاً تاکنون معترض پایتختی تهران نبوده است و اساساً چنین اختلافی در ایران، وجود ندارد. اما در عین حال، طرح موضوع انتقال پایتخت، می تواند این شقاق و اختلاف را این بار میان شهرهای دیگری که هیچ یک موقعیت تهران را دارا نیستند، ایجاد کند.
اما آخرین عامل، یعنی عامل موقعیت مرکزی هم یکی از عمده ترین امتیازات را برای تهران در بر دارد. خانم دکتر دره میرحیدر، بانی دانش جغرافیای سیاسی در ایران تاکید دارد که موقعیت مرکزی پایتخت بایستی که در مرکز جاذبه جمعیتی کشور واقع شود و نه در مرکز هندسی آن. تهران به این لحاظ، دارای چنین موقعیتی است و در میانه نیمه های متراکم جمعیتی کشور در شمال و غرب واقع شده است. علاوه بر این، تهران در شمالی ترین نقطه مرکزی  کشور قرار دارد که نواحی جنوبی تر آن، به دلیل کاستی های آب و هوایی، فاقد ظرفیت لازم برای پایتختی می باشند.
با مروری که بر این عوامل داشتیم، می توان دریافت که تهران موقعیت بی بدیلی را برای تداوم ایفای نقش پایتختی دارا می باشد. به این ترتیب برنامه انتقال پایتخت، علاوه بر هزینه های گزافی که به لحاظ سیاسی و اقتصادی بر کشور تحمیل خواهد کرد، به لحاظ جغرافیایی هم فاقد هرگونه سودمندی برای کشور خواهد بود.
انتقال پایتخت نه برای برطرف کردن مشکلات شهر تهران، موثر خواهد بود، و نه مشکل تمرکزگرایی اقتصادی را برطرف می کند. انتقال پایتخت، تهران را شهر بحران زده ای می کند که با از دست دادن اهمیت پیشین خود، انگیزه و اراده برای بهبود وضعیتش کاهش هم پیدا خواهد کرد. همچنین به صرف انتقال پایتخت از تهران به شهری دیگر، و بدون در نظر داشتن زمینه های متعددی که منجر به بروز مشکل تمرکز گرایی اقتصادی می شود، این مشکل برطرف نشده و تنها مرکزیت را تغییر مکانی داده و یا حداکثر در میان تهران و پایتخت جدید، تقسیم خواهد کرد.