نوعثمانی‎گری حزب عدالت و توسعه و روح ترکان جوان

۷ خرداد, ۱۳۹۲
نوعثمانی‎گری حزب عدالت و توسعه و روح ترکان جوان

عنوان پیروزی اسلام گرایی و ارائه الگوی مردمسالاری دینی و بازگشت جامعه ترکیه به سوی دین تعبیر کرد و این تصور را در جامعه سیاسی و اجتماعی ایران دامن زد که با روی کارآمدن حزب عدالت و توسعه، ترکیه سیاست هایی همسو با ایران را در منطقه و جهان اسلام پی خواهد گرفت. هر چند این تحلیل ها بر روابط گسترده و عمیق ترکیه با غرب چشم می پوشید و تلاش می کرد تا این رویکردها را استمرار سنت سیاسی پیشین ترکیه تلقی کند که اسلام گراها نیز تا مدتی ناگزیر باید از آن تبعیت کنند اما با تثبیت هر چه بیشتر قدرت اسلام گراها و وقوع جنبش ملت های منطقه، واقعیت چهره خود را عیان کرد.

 

جمهوری ترکیه در پی فروپاشی امپراطوری عثمانی طی جنگ جهانی اول پدید آمد. این کشور تازه تاسیس که میراث دار طرف بازنده جنگ اول جهانی محسوب می شد در ابتدای پایه گذاری اش با چالش جدی از سوی طرف پیروز مواجه بود که آیا سیاست های توسعه طلبانه و تجاوزکارانه عثمانی طی جنگ جهانی اول را استمرار خواهد بخشید یا دست از آن ادعاها برداشته است؟ مصطفی کمال پاشا افسر سابق ارتش عثمانی که رهبری جنگ با انگلیس، برای نجات مرده ریگ باقی مانده از امپراطوری در فلات آناتولی را برعهده داشت طرف این پرسش بود. این مدعاها دو لبه داشت: پان اسلامیسم با ادعای رهبری و وحدت بخشیدن به تمامی جهان اسلام و پان ترکیسم با هدف متحد کردن تمامی ترک های جهان که بنا بر ادعا از بلغارستان و مجارستان و تا ترکستان چین زندگی می کردند. کمال آتاترک در قبال طرفین پیروز جنگ اول جهانی متعهد گردید که این دو جریان را در ترکیه جدید کنترل و مهار کند و حکومت جدید این جمهوری در همین راستا به سرکوب هر دو جریان پان ترکیسم و پان اسلامیسم همت گماشت. سیاست های ضد اسلامی آتاترک در ایران بسیار معرفی شده است اما وجهه دیگر فعالیت های او برای ما کمتر آشناست. مصطفی کمال در جنگ استقلال با انگلیسی های پیروز جنگ جهانی که در فضای ترکیه به “قورتولوش محاربه سی(جنگ رهایی)” معروف است موفق شد با ممانعت از اجرای معاهده سور که بخش های شرقی ترکیه کنونی را میان دو کشور ارمنستان و کردستان تقسیم کرده و بخش های غربی را به یونانی ها داده بود باقیمانده امپراطوری عثمانی در فلات آناتولی را از تجزیه نجات داده و جمهوری ترکیه را پایه گذاری کند. با تاسیس جمهوری ترکیه ایدئولوژی “پان ترکیسم” در قانون اساسی این کشور جرم تلقی شد و آتاترک در سخنرانی تاریخی معروف به “نطق شش روزه” گفت: «آقایان ما از آن دروغ پردازان حقه باز خیالپرست نیستیم که چیزی را که توانایی انجامش را نداریم نشان دهیم که قدرت آن را داریم. ما کارهای بزرگ و خیالی انجام ندادیم ولی به خاطر نمایش آنها خصومت و غرض و کین تمام جهان را به کشور خویش جلب کردیم ما پان تورانیزم پیاده نکردیم، گفتیم می کنیم و خواهیم کرد. دشمنان هم گفتند هر چه زودتر بکشیم تا نکشند! تمام دعوا بر سر همین است. آقایان مفهومی که به تمام جهانیان خوف و تلاش داده همین است. به جای اینکه در پی شعارهایی برویم که هرگز پیاده نکردیم و قدرت پیاده کردنشان را هم نداریم و در مقابل تعداد دشمنان و فشار آنها را زیاد کنیم باید به حد طبیعی، به حد مشروع برگردیم، حدود خود را بدانیم. بنابراین آقایان ما ملتی هستیم که زندگی و استقلال می خواهیم و فقط برای این زندگی خود را فدا می کنیم.»

آتاترک در سخنرانی دیگری در سال 1921 و در جریان جنگ استقلال ترکیه این موضع را شفاف تر بیان کرد: «نه وحدت اسلامی و نه تورانی گری، هیچ کدام یک مکتب عقیدتی یا یک سیاست منطقی برای ما به وجود نمی آورند. از این به بعد، سیاست حکومتی ترکیه جدید به زندگی مستقل و تکیه بر حاکمیت خود ترکیه در درون مرزهای ملی اش می پردازد.» از این نگاه کمالیسم، ملی گرایی معطوف به داخل مرزهای سیاسی ترکیه و متعهد به غرب  و مدرنیسم بود که در سالهای ابتدایی خود تلاش زیادی در سرکوب جریان پان ترکیسم و کمیته اتحاد و ترقی نمود.

“دولت ترکان جوان” که با انقلاب 1908 قدرت را در امپراطوری به دست گرفته بود در تلاش برای بازسازی امپراطوری به دنبال یافتن ایدئولوژی تازه ای بود که بتواند خونی تازه به رگ های “مرد پیر اروپا” بدهد. پان اسلامیسم و ادعای خلافت اسلامی نمی توانست ملی گرایی رو به رشد یونانی ها، صرب ها، بلغارها، ارامنه و حتی اعراب مسلمان را کنترل کند و امپراطوری برای بقا به هر دست آویزی چنگ می انداخت و چه نیرویی بهتر از خویشاوندان ترک که همگی مسلمان نیز هستند تا بتواند خسارت ناشی ازجدایی سرزمین های اروپایی و شمال آفریقا را جبران کند. ایدئولوژی اصلی ترکان جوان پان ترکیسم بود که در عین حال “اسلام” را نیز دست آویز مناسبی برای نیات توسعه طلبانه خود تلقی می کرد. امتزاج پان ترکیسم و پان اسلامیسم در این نکته ریشه داشت که همه ترکهای جهان در عین حال “مسلمان” بودند و اقتدار نظامی و سیاسی ترکان نیز با پذیرش اسلام و شکل دادن امپراطوری های بزرگ سلجوقی و عثمانی پدید آمده بود.

کمیته اتحاد و ترقی و نهضت ترکان جوان که تحت تاثیر ایده های اروپایی و ملی گرایی قرن نوزدهمی به دنبال خون و نژاد می گشت در پوشش پان اسلامیسم ریشه های ترکی اش را در قفقاز و آسیای میانه جستجو می کرد و جنگ جهانی اول این بیمار توهم زده را در خود فرو برد. بخشی از تصویبنامهء کمیتهء مرکزی‏ حزب«اتحاد و ترقی» در سال 1911 نموداری از به کار گرفتن پان اسلامیسم در خدمت پان‏ ترکیسم است. در این تصویبنامه آمده است: «امپراتوری‏[امپراتوری عثمانی]باید به امپراتوری اسلامی بدل شود و به هیچ‏ ملت دیگری نباید حق تأسیس سازمان ملی ویژهء آن ملت داده شود[…]رواج زبان ترکی بهترین‏ وسیله برای تثبیت حاکمیت مسلمین و استحالهء دیگر ملتهاست».

در این مصوبه در عین آنکه از تبدیل امپراتوری‏ عثمانی به امپراتوری اسلامی سخن رفته و حق تأسیس سازمانهای ملی از سوی دیگر ملتهای‏ مسلمان منع شده است بر رواج زبان ترکی در سراسر امپراتوری‏ اسلامی تاکید شده و آن را شرط لازم برای تثبیت حاکمیت مسلمین و استحالهء دیگر ملتها دانسته است. به خوبی می توان تناقض نهفته در این مصوبه را که نیت واقعی نویسندگانش را آشکار می کند مشاهده کرد. پان اسلامیسم ترکان جوان هیچ مدعای ایدئولوژیک و اعتقادی را در بر نداشت و در واقع از دوران اسلامی به مثابه دورانی که طی آن ترکان موفق به تاسیس امپراطوری و تسخیر سرزمین های گسترده شده اند ستایش می شد اما در نهایت هدف حاکمیت ترکان بود. اعلامیه جهادی که توسط شیخ الاسلام عثمانی برای ورود عثمانی به جنگ اول جهانی صادر شد نیز هر چند رنگ و بوی پان اسلامی داشت و خواستار کمک همه مسلمانان  می شود اما به طور ویژه مسلمانان ساکن کریمه، قازان، ترکستان، بخارا، خیوه، هند، چین، افغانستان و ایران را ذکر می کند. اصرار بر مسلمانان ترک تبار نمی توانست کاملاً تصادفی باشد بلکه به روشنی پان اسلامیسم را با پان ترکیسم درهم آمیخته است. تجلی باور جریان پان ترکیسم به اسلام را در شعار معروف دو تن از رهبران فکری کمیته اتحاد و ترقی، علی حسین زاده و ضیاء گوک آلپ می توان دید که هدفشان را: “اسلامی شدن، ترک شدن و اروپایی شدن” بیان می کردند. این نگاه در واقع بیش از آنکه به دنبال “اسلام سیاسی” باشد “نگاهی سیاسی به اسلام” داشت.

با شناخت تاریخ تحولات یک قرن گذشته ترکیه روشن می شود که جریان حزب عدالت و توسعه نیز ریشه در همان الگوی فکری ترکان جوان و کمیته اتحاد و ترقی دارد که تلفیقی از پان ترکیسم و پان اسلامیسم بود و تحت تاثیر اندیشه های ناسیونالیستی اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم تلاش داشت امپراطوری رو به زوال عثمانی را با تجدید نیروی فکری و فرهنگی و یافتن ریشه های ترکی و اسلامی نجات داده و احیا نماید. هم اکنون می بایست پان ترکیسم و پان اسلامیسم را دو روی ملی گرایی ترکی قلمداد کرد که در صدد است شکوه و اقتدار امپراطوری عثمانی را در رهبری جهان اسلام و جهان ترک احیا کند.

تحولات دو دهه گذشته ترکیه نیز نشانگر آن است احزاب پان ترکیست نخستین جریاناتی هستند که اسلام گرایان ترکیه برای ائتلاف و اتحاد بر می گزینند. روی کار آمدن اسلام گراها به رهبری نجم الدین اربکان در دهه نود در ائتلاف با تانسو چیللر و حزب وی صورت گرفت و هم اکنون نیز حزب حرکت ملی تنها حزب پان تورانیست ترکیه، موتلف حزب عدالت و توسعه است و عدالت و توسعه موفق شده اکثریت نسبی اش در پارلمان ترکیه را به کمک حزب حرکت ملی به اکثریت مطلق تبدیل کرده و به پشتوانه رأی این حزب حتی برای اصلاحات مورد نظرش در قانون اساسی ترکیه اقدام کند؛ هر چند این ائتلاف به واسطه اختلاف نظری های جدی شکننده و با فراز و فرودهای فراوان است اما در عین حال به علت ریشه های فکری مشترک تنها ائتلاف ممکن برای حزب حاکم است.

تبار حزب عدالت و توسعه را می بایست در همین نگاه تاریخی جست که اکنون مجال ظهور و بروز پیدا کرده است و شعار محوری این حزب “همه چیز برای ترکیه”، بیانگر نگاه به شدت ابزاری و ملی گرایانه این حزب به منافع ترکیه است. کلمات کلیدی “ترکیه بزرگ” و “یک ملت، یک دولت، یک پرچم” نیز بیش از همه سیاستمداران ترک در چند دهه اخیر، از زبان رجب طیب اردوغان تکرار شده است. در تظاهرات گروه های اسلامی وابسته به حزب عدالت و توسعه نیز که در رسانه ها پوشش فراوانی می یابد چنانچه به پلاکاردها و شعارها دقت شود می تواند دووجهی بودن ایدئولو‍ژی آنها را دریافت؛ در یکی از این تظاهرات ها زنانی که در حمایت از آزادی حجاب به تجمع پرداخته اند پلاکاردی در سدت دارند که روی آن نوشته شده: اسلام دین ما و اوغوزگرایی آئین ماست. اوغوز نام قبایل ترکی بود که به غرب روی آوردند و پایه گذار امپراطوری سلجوقی و عثمانی شدند.

داوداوغلو تئوریسین سیاست خارجی ترکیه که اثر معروفش با عنوان عمق استراتژیک به تشریح این نگاه توسعه طلبانه می پردازد معمار و مجری این سیاست در عرصه خارجی شده است. وی در سخنانی می گوید: «دیپلمات‌های ترکیه آتش نشان‌هایی هستند که آتش‌های منطقه را خاموش می‌کنند. ترکیه کشوری است که خطر را خیلی زود تشخیص داده و برای عدم در گرفتن آتش در منطقه تلاش می‌کند. ‌ما از دیپلمات‌های خود نمی‌خواهیم تنها اطفاء حریق کنند بلکه باید مانند مهندسان و معماران شهری در ترسیم طرح آینده سیاسی منطقه مشارکت کنند.» اظهار نظر اخیر داوداوغلو در مجلس ترکیه نیز که جنجال بسیاری را به ویژه در داخل این کشور برانگیخت ناشی از همین امر بود که وی اظهار داشت ترکیه به زودی مدیرت کامل منطقه را به دست خواهد گرفت؛ این ادعا با واکنش تند نمایندگان مخالف(به ویژه نمایندگان کرد) مواجه شد که مدعی ناتوانی دولت در اداره امور داخلی و تخریب وجه ترکیه در منطقه و جهان هستند. داوود اووغلو در اظهارات اخیر خود نیز با اشاره به تجزیه امپراتوری عثمانی در اوایل قرن گذشته، گفت: «قرن گذشته (بیستم) برای ما مثل یک پرانتز بود. ما می‏خواهیم این پرانتز را ببندیم. ما بدون جنگ با هیچ کشوری، بدون دشمن اعلام کردن هیچ کشوری و بدون نقض هیچ خط مرزی، دوباره بوسنی را به دمشق و بنغازی را به ارزروم و بندر باتومی وصل خواهیم کرد. این ریشه قدرت ماست و وقتی ما این حرف را می‎زنیم ما را متهم به نوعثمانی‎گری می‎کنند. چرا آن‎هایی که دنبال وحدت تمامی اروپا هستند متهم به «نو رومی‎گری» نمی‎شوند اما آن‎هایی که به دنبال وحدت دوباره جغرافیای سیاسی خاورمیانه هستند به «نو عثمانی‎گری» متهم می‏شوند؟! سامان دوباره دادن به جغرافیای منطقه خاورمیانه یک وظیفه و رسالت تاریخی است که دولت ترکیه آن را بر دوش خود احساس می‏کند».

رجب طیب اردغان نیز چندی پیش در سخنرانی مراسم افتتاحیه روابط عربی – ترکی در کویت، می گوید: “ما می توانیم با مشورت و گفت وگو مسایل فلسطین و عراق را حل کنیم و به مشکلات در افغانستان نیز غالب شویم. ما نیازی به دیگران نداریم و می توانیم این مشکلات را بین خودمان حل کنیم به شرط آنکه با هم متحد باشیم. ما می توانیم ثبات در لبنان را محقق کنیم و جلو تروریسم را در قاهره و ترکیه از طریق همکاری بگیریم و می توانیم سطح رفاه مردم خود را بالا ببریم و با مشارکت می توانیم به یک موسسه مشترک دست یابیم.”

 این اظهارات نیز با عطف به تاریخ امپراطوری عثمانی که حکومتی ترکی-عربی محسوب می شد قابل توجه است. سیف الدین(1920-1884م) یکی از تئوریسین های پان ترکیسم در این رابطه معتقد بود ترک ها و عرب ها، به عنوان دو عنصر هم ایمان که هیچ کشمکش ذاتی با هم ندارند باید با یکدیگر متحد شوند و حکومت مقتدر اسلامی را بسازند.

حضور ترکیه را در تمامی کشورهایی که قلمرو سابق امپراطوری عثمانی محسوب می شوند در همین راستا می توان تعریف و توجیه کرد. دولت حزب عدالت و توسعه در عین حضور در قفقاز و آسیای مرکزی نگاه خود را به سوی قلمروهای عربی امپراطوری عثمانی معطوف کرده و تلاش دارد نفوذ خود را در این کشورها گسترش دهد و در نقش رهبر جهان اسلام احیاگر خلافت عثمانی در دوران مدرن باشد. هر چند قواعد جهان نو احیای ارضی و سرزمینی امپراطوری های گذشته را دور از دسترس کرده اما امروزه ابزارهای سلطه بیشتر سیاسی و اقتصادی هستند و ترکیه تلاش دارد با روی کار آوردن سیاستمداران وابسته و یا دست کم شیفته خود در کشورهای منطقه و گسترش نفوذ اقتصادی اش، احیاگر جایگاه پیشین و یا سایه ای از آن باشد و اکنون لیبی، مصر، تونس، سوریه، عراق، لبنان و فلسطین و … هدف این توسعه طلبی سیاسی و اقتصادی هستند. هر چند این جاه طلبی نوین دولتمداران ترکیه نیز نمی تواند دستاوردی بیش از جاه طلبی اخلافشان در دولت ترکان جوان داشته باشد اما از نگاه ایرانی می بایست توجه داشت که ترکیه با سیاست نوعثمانی گری می تواند به نوعی احیاگر رقابت های عثمانی و صفوی و دو قطبی شیعه و سنی نیز در جهان اسلام باشد و در بلند مدت برای ایران و منطقه و کل جهان اسلام هزینه های گزافی را در پی داشته باشد.