دونمه های یهودی ترکیه و پان ترکیسم/کاظم آذری

۱۸ آبان, ۱۳۹۵
دونمه های یهودی ترکیه و پان ترکیسم/کاظم آذری

دونمه به زبان ترکی به یهودیانی گفته می شود که در طول تاریخ به وی‍ژه از قرن هفدهم به اسلام گرویدند. گروه دونمه‌های سالونیک در امپراتوری عثمانی در گذر از امپراتوری به جمهوریت و در انقلاب مشروطیت سال 1908 ترکیه با ایجاد کمیته ای به نام اتحاد و ترقی نقش موثری در اضمحلال و متلاشی شدن امپراتوری عثمانی در سال 1918 داشتند. قبل از اینکه به نقش و بازی گردانی های دونمه های یهودی چه در امپراتوری عثمانی چه در جمهوری لائیک ترک پرداخته شود اشاره ای هر چند کوتاه به روابط تاریخی ترکان و یهودیان بشود. دو گروه بزرگ از ترکان، خزران و ترکان غز قبل از اینکه به اسلام بگروند دین یهودی داشتند. سلجوقیان که شاخه ای از ترکان غز بودند پیوند نزدیکی با خزران داشتند. پدر سلجوق به نام توقاق یکی از سرداران سپاه خاقان ترکان خزر بود. سلجوق با ایل و تبارش بعد از مرگ پدرش، دربار خاقان خزر را ترک کرد و به خوارزم و بخارا آمدند و توسط ایرانیها با اسلام آشنا شده و اسلام آوردند، اما ترکان خزر در دین یهودی باقی ماندند. ترکان سلجوقی بعد از جنگ ملازگرد (1071 میلادی) و شکست امپراتوری روم شرقی با جهاد بی امان در مقابل مسیحی ها و اروپایی و در پی آن، جنگ های صلیبی علیه مسیحیان را به مدت چهارصد سال اداره کردند و در نهایت پیروز جنگ های صلیبی، مسلمانان بودند و آنها مانع از آن شدند که اورشیلم و فلسطین به دست یهودی ها و مسیحی ها بیفتد.

خزران یهودی در قرن دوازدهم بر اثر حملات روسها متلاشی شدند و بقیه آنها هم در برابر طوفان سهمگین مغول درقرن سیزدهم از صفحه روزگار محو شدند[1]. و از آن به بعد ترکان خزر به نام یهودی در اروپای شرقی شناخته می شدند. در دایره المعارف یهود آمده که در قرون وسطی اکثریت پیروان کیش یهود از خزران بودند که بخش بزرگی از آنها به لهستان و لیتوانی و مجارستان و بالکان رفته و جامعه یهودیان شرقی اروپا را تشکیل داده بودند و همین هایی بودند که اکثریت جامعه عظیم یهودیان دنیا را تشکیل می دهند.

آرتور کستلر مورخ که خود یهودی است حقایق و مدارکی را درباره ترکان یهودی خزری جمع آوری کرده است. او به روشنی اثبات می کند که تقریبا نود درصد یهودیان اروپا و آمریکا از تبار یهودیان ترکان خزری می باشند و ربطی به اسباط دوازده گانه اسرائیل و قوم موسی وفلسطین ندارند و تصادفا همین دسته از یهودیانی هستند که با زمینه سازی های تبلیغاتی صهیونیستی به ویژه بعد از جنگ دوم جهانی از اروپا به فلسطین واسرائیل رفته اند. تاریخ بر بطلان دعوی موهوم صهیونیستها که خود را از فرزندان یعقوب (اسرائیل) و قوم برگزیده خدا قلمداد می کنند گواهی می دهد[2].

برگشت به سرزمین مقدس و اعتقاد به موعود در قبل از جنگ های صلیبی در یهودیان سابقه داشته است. با گرویدن ترکان خزر به دین یهود، این اعتقاد در پیش خزران یهودی هم پدید آمد و آنها تصمیم گرفتند برای برگشت به سرزمین موعود یک جنگ صلیبی یهودی به منظور تسخیر فلسطین به قوه ی قهریه پناه ببرند. بنیانگذار این نهضت در قرن دوازدهم یهودی خزری شخصی بود به نام سلیمان دوجی و به تمام یهودیان اعلام کرده بود که وقت آن رسیده که خداوند قوم خود اسرائیل را از همه سرزمین ها به بیت المقدس گرد آورد و نیز به همه جا اعلام کردند که پسر او ایلیا مسیح است. ظاهرا این دعوت از طرف جوامع یهودی حسن اثر نبخشید و بعد از بیست سال شخصی به نام داود الروی که لقب مسیح گرفته بود ظهور کرد. اگر چه این نهضت ها از خزران آغاز شد مرکز آن به کردستان انتقال یافت. ظاهرا در آن موقع بعضی از رهبران مسلمان خصومت هایی که از طرف مسیحیان صلیبی دیده بودند یهودیان را به صلیبیان ترجیح می دادند. در نهایت خاخام های یهودی در برابر این مسیح های قلابی رفتار خصمانه پیش گرفتند و داود را تکفیر کرده و سرانجام او در خواب کشته شد[3].

پیدایش پیامبری ونجات دهنده هم کیشان از ظلم حکمرانان در تمام دوران تاریخی در همه ادیان و مذاهب وجود داشته و در قوم یهود نیز عقیده به منجی و هدایت کننده، سابقه داشته است و چندین بار در طول تاریخ اتفاق افتاده است. شسهر سالونیک در امپراتوری عثمانی یکی از کانون های فعال یهودیان بود. در این شهر یک عده از دونمه ها (مسلمان شدگان) بنیادگرا که اصل و نسبت یهودی داشتند زندگی می کردند.

سابوتای سوِی (1676-1626) در بنادر غربی عثمانی ظهور کرد. او نخست ادعا کرد که مسیح است ولی بعد در زندان عثمانی ادعای خدایی نمود و کمی بعد به اسلام گروید. پیروان سابوتای سوِی یهودیانی بودند که به دنبال او اسلام آوردند و در تاریخ به نام دونمه معروف گردیدند. یک گروه از پیروان دیگر سابوتای سوی فرقه ای از یهودیان مخفی را در جهان اسلام بنیان نهادند. سابوتای سوِی در سپتامبر سال1666 در حضور سلطان محمد چهارم و اعضای دربارش اعلام مسلمانی کرد و سلطان محمد تحت تاثیر اسلام آوردن سابوتای سوی قرار گرفت و به او لقب «عزیز افندی» داد. دایره المعارف یهود می نویسد: گروه دونمه ها، پیروان سابوتای سوی یهودیان پنهانی بودند که به مثابه جنگجویان مخفی علیه خلیفه مسلمین عمل می کردند. مسلمان شدن یهودیان در طول تاریخ به منظور خاصی بود. بیشتر مورخین اعتقاد دارند که مسلمان شدگان یهودی یک گروه ریاکار بودند و مسلمان شدن آنها از روی صداقت قلبی نبود چونکه یهودیان واقعی در طول تاریخ از دینشان برنمی گشتند. علیرغم اینکه بیشتر یهودیان در اسپانیا و روسیه تزاری و در بیزانس به قتل می رسیدند و یا شکنجه می شدند از دینشان برنگشتند و بیشتر به مهاجرت تن دادند تا ترک دین.

در قرن نوزدهم اعتقاد و برگشت به سرزمین موعود یهودیان را رها نکرده بود. این دفعه با تجارب جنگ های صلیبی و آزمون و خطاهای جنگ های قرون گذشته، یهودیان را به این نتیجه رسانده بود که مسلمانان مانع بزرگی برای برگشت به سرزمین موعود هستند آنها قادر نبودند از طریق جنگ مسلمانان را از جلو راهشان بردارند، لذا عقل جمعی یهودیان در خفا بر این قرار گرفت که برای رسیدن به قدس، متلاشی کردن و از میان برداشتن امپراتوری عثمانی که نمایندگی خلیفه مسلمسن را دارد لازم و ضروری است، اما نه از طریق جنگ بلکه، تهی کردن گروه ها از هویت اسلامی در درون امپراتوری عثمانی را می طلبید. یهودیان تا آخر قرن نوزدهم از مهاجرت به ارض موعود ناکام ماندند.

قرن نوزدهم در امپراتوری عثمانی قرن تنظیمات و اصلاحات نامیده شده است. از سال 1808 تا سال 1839 گامهایی در جهت اصلاحات برداشتند ولی این اصلاحات به سامان نرسید. از سال 1839 تا سال 1876 دوره تنظیمات در زمان عبالمجید و برادرش عبدالعزیز استمرار یافت. عبدالمجید در سال 1861 درگذشت و دوره تنظیمات هم مشکلات پیچیده ای امپراتوری عثمانی در حال گذر از سنت به مدرنیته را حل نکرد. در این زمان بود که یهودیان در اروپا گرایشات صهیونیستی برای تحقق آرمانهای خود (برگشت به سرزمین موعود) را شتاب بخشیدند و سعی می کردند که سلطان عثمانی را متقاعد سازند تسهیلاتی جهت مراجعت یهودیان به فلسطین را فراهم سازد، اما در این مورد با پاسخ منفی سلطان عبدالمجید مواجه شدند. حتی ملاقات تئودور هرتصل با سلطان عثمانی در سال 1896 گشایشی در کار یهودیان ایجاد نکرد و سلطان عبدالمجید راضی نشد که یهودیان جای پایی در فلسطین داشته باشند.

تا قبل از تشکیل کنقرانس صهیونیست ها در سال 1897 در شهر بال سوئیس اقدامات و ترفندهای رهبران جامعه یهود حتی با پیشنهاد پرداخت میلیونها لیره استرلینگ رشوه به عبدالمجید راه به جایی نبردند. بعد از کنفرانس بال، بار دیگر تلاش ها در راستای اهداف، یهودیان را با تهدید و تطمیع سلطان عبدالمجید پی می گرفتند. یک بار دیگر هرتصل در سال 1897 به سفیر آمریکا و به سفیر آلمان متوسل شده بودند که در این راه هم گشایش در کار یهودیان به عمل نیامد. در سال 1901 یهودیان اروپا، فردی را جهت تماس با سلطان عبدالمجید پیدا کردند، این فرد امانوئل قراسو با پیشنهادات جدیدی جهت دیدار با سلطان عازم دربار شد. امانوئل قراسو از فراماسونهای یهودیان مسلمان شده سالونیک و استاد محفل فراموسونری سالونیک بود که پایگاههای خود را در اختیار جمعیت اتحاد و ترقی قرار داده که جلسات سری خود را در آنجا برگزار می کردند.

 در نهایت امانوئل قراسو نتوانست به حضور سلطان بار یابد و پیشنهاداتش را مبنی بر: پرداخت بدهی سی و سه میلیون لیره طلای انگلستان و اهدای ناوگان 120 میلیون فرانک طلا جهت حمایت از امپراتوری و وامی بدون بهره به مبلغ 35 میلیون لیره طلا در اختیار امپراتوری قرار دهد و در عوض اینها، صهیونیستها درخواست هایی از قبیل آزادی ورود یهودیان به فلسطین و مجاز ساختن یهودیان جهت ایجاد متصرفات در اورشلیم[4] را داشتند. با این پیشنهادها و درخواست ها باز هم یهودی ها موفقیتی حاصل نکردند و عبدالمجید به یهودیان گفت که: «سرزمین فلسطین به من تعلق ندارد و از آن مردم ترک است من نمی توانم حتی یک وجب از این سرزمین را بفروشم[5]

وقتی یهودیان با تهدید و تطمیع نتوانستند سلطان عبدالمجید را راضی کنند، این بار با کمک گرفتن از نمایندگی های کمیته اتحاد و ترقی در خارج از کشور با همکاری جنبش ترکان جوان فعالیت براندازی را در فازهای تاریخی و فرهنگی از طریق تاریخ سازی و هویت سازی ترکی که توسط زبان شناسان و مورخین یهودی از نیمه دوم قرن نوزدهم آغاز شده بود، ادامه دادند و به هویت سازی برای ترکان پرداختند و ناسیونالیسم ترک را در مقابل امپراتوری عثمانی که خلیفه مسلمین را یدک می کشید قرار دادند و نقشهای فرهنگی و هویتی ترکی را جهت سرنگونی امپراتوری به اجرا درآوردند. در تمام این مدت این اتفاقات که بر علیه امپراتوری عثمانی در جریان بود دونمه های سالونیک که بیشتر اعضای کمیته اتحاد و ترقی را تشکیل می دادند و با همکاری ترکان جوان و با مساعدت یهودیان بین المللی انجام می پذیرفت. از این تاریخ به بعد یهودیان و دونمه ها به اتفاق ترکان جوان که در حول محور کمیته اتحاد و ترقی گرد آمده بودند با شعار نژادگرایی ترک برای انقلاب سال 1908 خیز برداشتند.

مورخین و جامعه شناسان و زبان شناسان که اساس و بنیاد ملی گرایی ترک را پایه گذاری کردند سه نفر از یهودیان اروپا بودند. یکی از پایه گذاران ملی ترک آرمنیوس وامبری فرزند یک یهودی مجاری بود که بیشتر سالهای عمرش در امپراتوری عثمانی و در آسیای میانه گذرانیده او اولین کسی بود که توران، پان تورانیسم را وارد ادبیات ترک کرد. او طی سفری به آسیای میانه می خواست وابستگی نژادی و زبانی ترکان آسیای میانه را با ترکان اروپا اثبات کند. وامبری کتابها و مقالات زیادی درباره توران و پان تورکیسم نوشته و منتشر کرده است و او معتقد بود که تمام ترکان به یک نژاد تعلق دارند و در نوشته هایش نقشه یک امپراتوری پان ترک را طراحی کرده بود و اعتقاد داشت که این امپراتوری باید تحت سرپرستی امپراتوری عثمانی باشد و طرح خود را به شرح زیر اعلام می کند.

«خاندان عثمانی به خاطر دودمان ترکی اش می تواند براساس عناصر خویشاوندی گوناگونی که از طریق زبان مشترک و مذهب مشترک و تاریخ که به هم مرتبط هستند امپراتوری وسیعی را از ساحل آدریانیک تا چین را بنیان گذاری کند که وسعت امپراتوری اش از وسعت امپراتوری رمانوف ها قدرتمندتر باشد چرا که او مجبور بود با ناهماهنگ ترین و نا متجانس ترین عناصر را از طریق زور و نیرنگ برای سرهم کردن امپراتوری خود به کار گیرد. اما امپراتوری عثمانی با عناصری همچون آناتولی ها، آذربایجانی ها، ترکمن ها، ازبک ها، قرقیزها و تاتارها می توانستند یک قدرت عظیم ترکی به پا خیزد و امپراتوری بهتر قادر خواهد بود که با رقیب شمالی خود هماوردی کند[6]» وامبری قبل از سفرش به آسیای میانه، ترکان آسیای میانه را مردم تمدن ساز و پیشرفته معرفی می کرد بعد از آنکه از سفر آسیای میانه برگشت علاوه بر آنکه طرح خود پان ترکیسم (پان تورانیسم) را یک «پدیده واهی» نامید و از نظر اولیه اش مبتنی بر متمدن بودن ترکان آسیای میانه برگشت و آنها را وحشیانی خواند که از تمدن به دور بودند و استعمار انگلستان را صالح تر از ترکان عثمانی و امپراتوری روسیه برای سرپرستی ترکان آسیای میانه تشخیص داد[7].  

دومین فرد یهودی اروپایی که در ایجاد و گسترش ملی گرایی ترک (پان ترکیسم) نقش بسزایی داشت لئون کاهون (1900-1841) فرانسوی بود. نوشته ها و گفتارهای او بیشتر الهام بخش ترکان جوان بود که انقلاب سال 1908 با همکاری کمیته اتحاد و ترقی انجام داده بودند. کاهون بیشتر نوشته ها و کتابهایش در حول محور برتری ترکان و نژاد ترکان بود. کتاب « مقدمه ای بر تاریخ آسیای میانه» نوشته کاهون توسط نجیب عاصم ترجمه شد و مورد استفاده کمیته اتحاد و ترقی قرار گرفت. در این کتاب تمایلات توران گرایی و از شکوه و جلال مغولان ستایش ها شده است.

سومین فرد یهودی آرتورلملی دیوید (1911-1832) او یک یهودی انگلیسی بود. در کتابی که نوشته ثابت کرده که ترکان نژاد مستقل و برجسته اند از عرب ها و مسلمانان و سایر ملل شرقی برتری دارند. برخی وی را به دلیل افکار وآثار شدید ملی گرایی ترکی، آتش بیار معرکه ی پان ترکیسم می دانند و بیشتر نوشته هایش از عظمت و شکوه و افتخار ترکان خبر می دهد. و به تعبیر یکی از شرق شناسان، ترکان هویت و ملیت فرهنگ خود را در غربیان یافتند و نوشته های آنها را رونویسی کردند. آرتورلملی دیوید در کتاب قواعد زبان ترکی از زبان و گویش های ترکی همراه با احترام و تحسین یاد می کند و نقش ترکان را در ایجاد تمدن جهانی می ستاید.

بعد از انقلاب 1908 ترکان جوان با همکاری و پشتوانه ی کمیته ی اتحاد و ترقی که بیشتر اعضای آن را دونمه های یهودی تشکیل می دادند کانون ها و روزنامه هایی تاسیس کردند. در این کانونها و نوشته های روزنامه ها، بحث غالب درباره ترک و چیلیک، پان ترکیسم و پان  تورانیسم بود. نویسندگان و گویندگان و شاعران بیشتر درباره پان ترکیسم مطالب می نوشتند و بحث می کردند و صنایع شعری و ادبی به طور گسترده در پیرامون هویت و چیستی ترکان بود. نویسندگان و شاعران بیشتر آرزو و خواسته های خود را با جامه ی ترک و ترک چیلیک می پوشانیدند. از میان شاعران آن دوران، محمدامین یورداکول (1944-1869) شاعر نوپرداز با شعرهای ناسیونالیستی اش بیشترین جاذبه ها را به وجود آورده بود. محمدامین با شعرهایی همچون : ما ترکان از نژاد اوغوزیم، نژاد ترکان نژادی از آهن و آتش، و یا سرود، نژاد من، و یا ای ترک بیدار شو، احساسات پان ترکیستی و ترک بودن را در مردم بیدار می کرد.

یکی دیگر از آن اشخاصی که درباره پان ترکیستی و ترک چیلیک احساس مسئولیت می کرد، شخص یهودی به نام موشه کوهن اهل سزر و یک پان ترکیست دو آتشه بود.

موشه کوهن (1961-1883) یکی از چهره های شناخته شده و پر نفوذ پان ترکیسم بود و در موضوعاتی همچون عثمانی گری و پان ترکیسم و کمالیسم مقاله ها می نوشت و بحث می کرد. او یک روزنامه نگار مبرز بود که اکثر مقالاتش را به زبان انگلیسی، آلمانی و فرانسوی می نوشت. موشه کوهن معتقد بود که پان اسلامیسم و عثمانی گری را باید به دور انداخت.

یکی دیگر از پان ترکیست هایی که ایدئولوژی ترک چیلیک و پان ترکیستی را تئوریزه می کرد ضیاگوک آپ (1924-1876) بود. او یکی از اعضای کمیته ی اتحاد و ترقی و یکی از حامیان کمال آتاتورک بود. او در کنوانسیون های سالانه کمیته اتحاد و ترقی چندین قطع نامه مبنی بر تدریس زبان ترکی در سراسر امپراطوری عثمانی و برانگیختن احساسات ترک گرایی در میان ترکان و حتی سازمان دهی برای پیشرفت جهانی زبان ترکی و ارتباط تمام کانون های ترک را با کمیته ی اتحاد و ترقی و تشکیل شاخه های آن در کشورهای ترک را به تصویب رسانیده بود. یهودی ها و دونمه های مسلمان که کانونهای ترکان جوان و کمیته ی اتحاد و ترقی را به وجود آورده بودند و با زمینه سازی های فرهنگی و تاریخی با سازمان دهی ملیت چی های سکولار توانستند به جای امپراطور عثمانی یک دولت ملی گرا سر کار بیاورند و در سال 1918 باعث متلاشی شدن امپراطوری عثمانی شدند و با این دسیسه ها سرزمین و متصرفات اروپایی و اسلامی را که مدت 500 سال در دست امپراطوری عثمانی بود از چنگ ترکان خارج ساختند. یهودیان و ترکان جوان با کمیته ی اتحاد و ترقی با مباحثات و مناقشات زیاد، تخم نفرت در اقوام و ادیان در سرزمین های عثمانی پراکندند و حاکمیت ملی را بر اساس نژاد ترک بنا کرده و شعار خود را یک نژاد، یک فرهنگ و یک خون قرار دادند.

عبدالحمید امپراطوری عثمانی که حاضر نبود حتی یک وجب از خاک فلسطین را به یهودی ها بدهد. فرزندان ناخلف ایشان، ترکان جوان با وعده وعیدهای واهی یهودیان، علاوه بر این که صاحب «توران بزرگ» نشدند بلکه سرزمین های امپراطوری عثمانی و اسلامی را هم از دست دادند.

این کتاب از زبان ترکی استانبولی به زبان فارسی برگردانده شده است. نویسنده این کتاب مارک دیوید بئر استاد تاریخ دانشگاه کالیفرنیا است وی به خوبی توانسته است فعالیت و نقش یهودیان و مسلمان شدگان یهودی را از قرن هفدهم در امپراطوری عثمانی و در باب ایجاد جمهوری ترک تا نیمه اول قرن بیستم روایت کند.

 



[1] . خزران آرتور کستلر، دیباچه چاپ دوم، دکتر محمدعلی موحد، ص 10

[2] . همان ، ص 9

[3] . همان ، ص 17-2

[4] . حمید احمدی، ریشه های بحران در خاورمیانه، ص 300، نقش یهود و قدرت های بین المللی در خلع سلطان عبدالمجید احمد درویش، ترجمه حجت اله جودکی، موسسه تاریخ معاصر

[5] . حمید احمدی، ریشه های بحران در خاورمیانه

[6] . همان ، ص 22

[7] . زندگی و سفرنامه های وامبری، ترجمه محمدحسین آریا، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران 1372، صص 349-348.

 

این گفتار مقدمه کتاب مسلمان شدگان سالونیک  نوشته مارک دیوید بئر، به ترجمه  کاظم آذری سیسی می باشد.

 

jeld copy