چپاول جمهوری مساوات توسط ترکیه در جنگ اول جهانی/علیرضا غفاری حافظ

۲۷ تیر, ۱۳۹۶
چپاول جمهوری مساوات توسط ترکیه در جنگ اول جهانی/علیرضا غفاری حافظ

وطن یولی : سیاست‌های توسعه‌طلبانه ترکیه در شرق و پیشروی‌های روس ها در قفقاز موجب برخورد این دو دولت و ایران با همدیگر گردید. ترکیه که با از دست دادن آفریقا و متصرفات اروپایی‌اش برای همیشه از پیشروی در غرب ناامید شده بود، برای جبران شکست‌های خود و ساخت ملت جدید ترک آناطولی، ناگزیر از جنگ‌افروزی بود. باید گفت که این بازگشت موج مهاجرت ترک‌هایی بود که با قدرت‌هایی قوی‌تر و زیرک‌تر از خود در غرب روبرو بودند. ترکان اقدام به دسیسه‌چینی در میان ملت‌هایی می‌کردند که به زعمشان با آن‌ها از یک “نژاد” مشترک بودند. در پندار سیاستگزاران پان‌ترکیسم، برای ساختن کشور بزرگی که از ترکان اصیل یا اؤزتؤرک  تشکیل می‌یافتند، ناگزیر ملت‌های غیرترک باید نابود می‌شدند. اولین هزینه‌ها را یزیدیان، یونانی‌ها، ارمنی‌ها، کردها و حتی علوی‌های ترک‌زبان پرداختند. همه این‌ها در درون مرزهای تازه‌تأسیس ترکیه جدید گرفتار یک نوع ایدئولوژی بسیار خطرناکی شده بودند که سمبل درنده‌ترین حیوان طبیعت، یعنی گرگ را برای خود انتخاب کرده بودند. این گرگ زخمی هیچ منطقی را برنمی تافت!

  چهره گرگ زخمی در بیرون از مرزهایش با سیاست‌های مزورانه‌ای نموده می‌شد. انورپاشا به آسیای مرکزی اعزام شده بود تا با تهییج اقوام ترک‌تبار آن سرزمین‌ها، مقدمات تشکیل حکومت ترکستان واحد و در نهایت پیوستن آن به ترکیه را از طریق ایران و قفقاز فراهم آورد. در بخش‌هایی از دنبال کردن سیاست‌های توسعه‌طلبانه پان‌ترکی، حکومت روسیه به واسطه آشوب و ناآرامی‌های داخلی‌اش دچار ضعف و سسستی شده بود و حکومت ایران نیز با سیر نزولی قدرت خود از آغاز قاجار تا آن زمان، به منتی درجه فتور رسیده بود. در چنین شرایطی، سپاهیان عثمانی و عمال آن‌ها، در آذربایجان و قفقاز و خصوصاً اران، تبلیغات الحاق‌گرایانه پان‌ترکی را به شدت دنبال می‌کردند. در اساس چنین تبلیغ می‌شد که مردمان آذربایجان و اران نه تنها از یک قوم و زبان واحد هستند، بلکه این دو در سرزمینی واحد نیز زندگی می‌کنند که آذربایجان نام دارد و این سرزمین باید به ترکیه جدید الحاق گردد.

 آنان برای القاء سیاست‌های خود، عده زیادی از روشنفکران اران را با خود همراه کردند. در میان آن‌ها تعداد قابل توجهی از روشنفکران نیز به چشم می خوردند. آنان طیفی از جوامع قفقاز بودند که از سیاست‌های نادرست تزاری سرخورده شده بودند و در عین حال ایرانی را که از روزگار باستان موطن خود می دانستند، آن‌چنان به سامان و قدرتمند و قانونمدار نمی دیدند که جوابگوی آرمان‌های آنان باشد.

 یکی از آنان، محمد امین رسول‌زاده بود که مدت‌ها در ایران برای استقرار قانون و نظم اجتماعی مبارزه کرده بود. رسول‌زاده سرخورده از اصلاح امور ایران، فوراً در گرداب پان‌ترکیسم گرفتار آمد. او جذب افکار ترکان جوان شد و به تبلیغ مرام آنان در قفقاز و اران پرداخت. رسول‌زاده روزنامه‌نگار و محرر ماهری بود و توان جذب مخاطب را داشت. او در دوره همکاری با آزادی‌خواهان ایرانی، سردبیر روزنامه “ایران نو” ارگان حزبی به همین نام بود. علاوه بر فعالیت‌های مطبوعاتی از وی چندین ترجمه و نمایشنامه و داستان نیز به یادگار مانده است که گواه چیرگی قلم او هستند. متاسفانه شور آزادی‌خواهی و استبدادستیزی او، منجر به این شد که سر از دامان پان ترکیزم درآید.

در دوره فترت دو ساله ای که پس از انقلاب اکتبر 1917 در روسیه پدید آمد، ملت‌های قفقاز راه استقلال در پیش گرفتند. رسول‌زاده در این مدت به ریاست جمهوری سرزمینی رسید که نامش موجب شگفتی ایرانیان و خصوصاً فرهیختگان جامعه شد. نتیجه سیاست‌های توطئه‌افکنانه ترک‌های جوان در قفقاز به ثمر نشسته بود و نام آذربایجان بر آن‌جا انتخاب شده بود. بدین امید که با تجزیه آذربایجان از ایران و پیوستن به آن سرزمین، به یک‌باره در کام ترکیه جدید فرو روند.

با استقرار حکومت بلشویک‌ها در روسیه، ارتش جدید به سوی قفقاز روانه شد و دولت‌های مستعجل فروریختند. رسول‌زاده به همراه برخی دیگر در بند کمونیست‌ها گرفتار آمد اما به طور مشکوکی فراری داده شد و راه قبله آمال خود، ترکیه را در پیش گرفت و در آن‌جا کتابی درباره چگونگی شکل‌گیری و فروپاشی جمهوری موسوم به آذربایجان نگاشت. اما ثمره تلاش‌های پان‌ترکیسم، برای کمونیست‌ها به ارث رسید. آنان که تا پیش از آن مردم ترک‌زبان اران را تاتار می‌نامیدند، برای اهتراز از آنیختگی آنان با تاتارهای ولگا و کریمه و هم‌چنین ترک‌های آناتولی، نام آذربایجان و آذربایجانی را ابقا کردند و همان امید جدایی آذربایجان از ایران و پیوستن به آذربایجان شوروی را ترویج کردند.

ما در ایران، رسول‌زاده را از خلال کتاب معروفش که درباره چکونگی شکل گیری و فروپاشی جمهوری موسوم به آذربایجان نگاشته است می شناسیم و کمتر با سمت و سوی مطبوعاتی وی آگاهی داریم. یکی از فعالیت‌های مطبوعاتی وی در مجموعه‌ای به نام “قارداش” کومگی” به معنی “کمک برادر” است که در سال 1918 در یک شماره باکو منتشر شد.

آن‌گونه که از مقالات برمی‌آید، رسول‌زاده از نویسندگان اصلی این نشریه نبود؛ اما با توجه به موقعیت ممتاز وی در هیئت حاکمه باکو و فعالیت گسترده مطبوعاتی‌اش، شکی نیست که او نقش بسیار فعال و موثری در راه‌اندازی و هدایت آن داشته است.

نشریه در ظاهر برای کمک به جنگ‌زدگان آتش جهان‌سوز جنگ جهانی اول راه‌اندازی شده بود که بقایای امپراتوری عثمانی را نیز از طریق روسیه، فرانسه و انگلیس دستخوش خود ساخته بود. حکومت ترکیه نخست با شعار اسلام‌گرایی و پس از آن با ایدئولوژی پان‌ترکیسم در قفقاز رخنه کرده و تعداد زیادی از آوارگان جنگی آناتولی را راهی قفقاز می‌کرد تا بافت جمعیتی آن‌جا را به سود خود تغییر دهد. مردم پاک‌دل قفقاز گرفتار تبلیغات ترکیه شده بودند. آنان برای رهایی از سلطه چند سد ساله روسیه، حضور ترکیه را مغتنم می‌شمردند و در سیمای استعمارگران جدید، منجیان خود را می‌دیدند. ماموران ترکیه با شعار برادری آنان را ترغیب به جان‌نثاری و از خودگذشتگی در برابر خود می‌کردند. از آنان انتظار می‌رفت بار جنگ ترکیه با دول قدرت‌مند را به دوش بکشند. بدین ترتیب مراکز نگهداری ایتام، جنگ‌زدگان‌، زخمی‌ها و سربازان در سرتاسر مناطق ترک‌زبان قفقاز ایجاد شده بود.

            نشریه قارداش کومگی وسیله‌ای برا توجیه این اقدامات و صورت روشنفکرانه دادن به این نوع از استعمار بود. یوسف‌زاده علی راعی در شعری مردم اران را خطاب قرار می‌دهد که:

ای قفقاز پیر! آغوش مرحمت خود را باز کن

از دوردست‌ها مهمانان زیادی به سوی تو میآیند (ص. 19)

 جنگ‌زدگانی که به سوی باکو گسیل می‌شدند، غالباً از اهالی قارص و باتوم بودند. تشکیلاتی به نام “جمعیت خیریه مسلمانان باکو” در این شهر راه‌اندازی شده بود که وظیفه آن سر وسامان دادن مهاجرین ترک‌زبان آناتولی بود. آمار دفاتر این جمعیت، جنگ‌زدگان مسلمان آناتولی را حدود 183000 نفر برآورد می‌کرد. جمعیت مزبور کمک‌هایی را از اقصی نقاط جهان از انگلیس تا هند دریافت و مصروف عقبه جنگ ترکیه می‌نمود. (ص. 49) قسمتی از منابع مالی جمعیت و نشریه از طریق جذب آگهی‌های تبلیغاتی از تاشکند تا دربند و نقاط مختلف اران صورت می‌گرفت. شعباتی از تشکیلات جمعیت، در شرق آناتولی هم راه‌اندازی شد که اهداف بشردوستانه و خیراندیشانه آن صرفاً متوجه ترک‌زبانان بود. در مقابل تشکیلات مشابهی هم در ایروان سامان داده شده بود که وظیفه آن رسیدگی به امور آوارگان ارمنی بود. جمعیت باکو علی‌رغم این‌که نام “مسلمانان” را یدک می‌کشید، از رسیدگی به وضعیت اکراد مسلمان هم خودداری می‌کرد و آن را به جمعیت ایروان تکلیف می‌کرد. (ص. 47)

            اما هدف نشریه، صرفاً جذب کمک‌های مردمی یا آگاهی‌دهی درباره وضعیت آوارگان نبود. در زیر پوست نشریه، عده‌ای از نویسندگان دوآتشه پان‌ترک و هم‌سویان آنان جمع شده بودند که همگی تحت رهبری رسول‌زاده قرار می‌گرفتند. زبان مقالات آمیخته‌ای از زبان‌های ترکی اران و آناتولی بود. اگر چه تظاهر می‌شود نشریه به زبان ترکی محلی است، اما سیلی از کلمات ترکی آناتولی در نشریه دیده می‌شود. به نظر می‌رسد تحمیل زبان ترکی آناتولی به مردم قفقاز، یکی از اهداف نشریه است.[1]

  علی‌رغم این‌که دشمن اصلی ترکیه در این جنگ دول اروپایی و اعراب بودند، اما نویسندگان نشریه علیه ایران جهت‌گیری بسیار کینه‌توزانه‌ای دارند. در جنگ جهانی اول ترکیه تنها از دو سو توانست مرزهای خود را حفظ کند، یکی از طریق دریاها و دیگری از سوی ایران. اگرچه جزایر زیادی را در دریاها از دست داد و قلمرو آبی‌اش کوچک‌تر شد. با این روی، کشور ما آماج پان‌ترکیسم قرار گرفته بود و هدف از آن تجزیه و اضمحلال ایران بود. آماج قرار دادن ملی‌گرایی ایرانی موجب رشد پان‌ترکیسم، قوم‌گرایی‌های محلی در داخل ایران و در سرانجام باز شدن راه ترکیه به سوی آلتایی می‌شد. قارداش کومگی محیط مناسبی برای تبلیغ این ایده‌ها بود.

   با این‌که تا تاریخ چاپ نشریه تلاش بسیاری شده بود تا سرزمین‌های آن سوی ارس نام آذربایجان بگیرد، اما مردم این منطقه هم‌چنان با نام تاتار مخاطب قرار می‌گیرند.[2] و این نامیست که روس‌ها برای مردم بومی اران به کار می‌بردند.

  یکی از مقالات نشریه، حاوی اعتراف تلخیست که رفتار ارانی‌ها را به کارگران مفلوک ایرانی قفقاز بیان می‌کند. عمر فائق نعمان‌زاده نویسنده مقاله به انتقاد از خود می‌پردازد که چرا با ایرانیان ترک‌زبان شیعه آن رفتارهای زشت را روا می‌دارند؛ در حالی که می‌توانند با رفتار مناسب آن‌ها را به خود جلب نموده و به دیگر سخن، طعمه پان‌ترکیسم سازند. نویسنده می‌گوید:

اگر یک ترک‌زاده سلماسی به یک شیعه “ترک” بگوید، او همان زمان از تو روی برمی‌گرداند و بلکه تو را دشمن می‌دارد.

یک‌بار “آخالسیخ”ـی از “کون‌آغا”یی می‌پرسد: او کیست که میآید؟

شبیه عجم‌هاست.

خوب، به هوش باش‌، دقت کن!

انگار شبیه عجم‌هاست، قزلباش است.

باشد. کمی باهاش حرف می‌زنم!

کارت نباشد، بگذرا دفع شود. از قزلباش چه می‌خواهی بشنوی؟

بیچاره خبر ندارد “قزلباش”ـی که می گوید و او را مسخره می‌کند، از نژاد اوست و ملت برادرش است.

            در ادامه می گوید که آمریکایی به تبریز می‌آید و بیمارستان و مدرسه باز می‌کند و به ترکان شیعه خدمت می‌کند، اما ما ترکان قفقاز به برادران ترک شیعه ایرانی که پیشمان می‌آِند، صد نوع نام (ناروا) می‌گذاریم و او را از خود دور می‌کنیم و می‌گوییم از جلوی چشمانمان دور شود و با تحقیر به او می‌گوییم “تات گرسنه” ص. 8

در تفلیس به کارگران ترک ایرانی که از گرسنگی و آزار در حال جان دادن هستند، به چشم پرسیان (ایرانی) نگاه می‌کنیم و فلاکتشان را در خون سرد تماشا می‌کنیم.

            و نهایتاً پرده از بی‌میلی ایرانیان به تبلیغات دروغین آنان برمی‌دارد و می‌گوید:

ترک‌های ایرانی ساکن در قفقاز، از ما هم بیشتر به دنبال جدایی هستند: مدارس، مجالس و حتی در بعضی جاها مساجدشان را رنگ “شیعه – فارس” می‌دهند. در آموزش ترکی به فرزندانشان، یعنی فرزندان ترک‌زاده خودشان کوتاهی می‌کنند. به جاهلانه (!) تشیع و فارسی را بدون هیچ مناسبتی پیوند می‌زنند، به ترک بودن خود تبر می‌زنند.[3] (ص. 9)

            در پایان سخن، نویسنده برآشفته شده و لب به دشنام می‌گشاید؛ اما گویا در چاپ سانسور می شود:

پدران و اجداد خود را یا انکار می کنند یا همراه با خاک ایران …… شدن: “یا ایرانین ایچی ایله…….لی؟”

تبلیغات اسلام‌گرایانه ترکیه عمر بس کوتاهی داشت. یکی از مقاصد نشریه، از بین بردن هر گونه فکر و اندیشه‌ای بود که ممکن بود با پان‌ترکیسم دچار تزاحم شود. اینک اسلام‌گرایی نیز از این قاعده مستثی نبود. نعمان‌زاده مردم اران را مخاطب قرار می‌دهد که: “ای ترک قفقازی … پیش از آن‌که اسلام در شنزارهای عربستان زاده شود، تو در دامنه‌های “آلتای” به تماشا مشغول بودی و برای سیر و سیاحت‌های بزرگ آماده می‌شدی” و با سخنانی هیجان‌انگیز، به او تلقین می‌کند که ترک بودن تو فرای هر عقیده و مسلک توست و تو از کوه‌های آلتایی به دنبال ماموریتی مهم به این سرزمین‌ها گسیل شده‌ای.

   نشریه قارداش کومگی پس از گذشت قریب به صد سال، در سال 2013 در ترکیه با کمک وزارت خارجه این کشور و توسط نشریات ایپک‌یولی به چاپ رسید. از زمان چاپ اول آن تا این زمان هر سه کشور ترکیه، جمهوری آذربایجان و ایران دچار تغییر و تحولات فراوانی شده‌اند. اما آن‌چه که تا کنون به قوت هود باقی مانده است، خیال‌پردازی سردمداران ترکیه برای تکرار ترکتازی‌های قرون وسطاست و گروهی نیز در داخل کشور ما فریب این تبلیغات را می‌خورند. اگر چه که پوشالی بودن آن‌ها مکرراً به اثبات رسیده است.

 از آن زمان تا کنون هر دو کشور جمهوری آذربایجان و ایران حداقل یک جنگ خانمان‌سوز را تجربه کرده‌اند. ترکیه در زمان جنگ تحمیلی ایران هیچ‌گونه کمک به مردمی نکرد که ادعا می کند درصد بالایی از نفوس آن، هم‌تبار و هم‌زبان ملت خود است و از این مهم‌تر دست کمک و استغاثه برادران قفقازی خود را در اوج جنگ قره‌باغ پس زد و این باز کشور ایران بود که به کمک آنان شتافت. ایرانی که همیشه مورد خام‌اندیشی و کین آنان قرار گرفته ولی همیشه بزرگوارانه آن‌ها را فراموش کرده است.



[1]  با این‌حال تعداد بسیار زیادی از کلمات فارسی در متن‌ها دیده می‌‌شود: آتشناک، برگزیده، نگاه، پناهگاه، ملت‌پرور، ملت‌پرستی، گلشن، دفترخانه، حربزده، سیمای نجیبانه، دست‌نماز، فلک‌زده، خیلی خوشبخت، یک‌دیگر

 

[2]  به طور مثال یکی از نویسندگان ترکیه‌ای نشریه برای جلب نظر مردم اران به سوی ترکیه  می‌‌گوید: روسیه استبدادی بز تورک – تاتارلارین ان بی امان دشمنی ایدی (ص. 2) روسیه بزرگترین دشمن ما ترکان و تاتارهاست.

[3]  جای شگفتی بسیار است که کارگر درمانده ایرانی در قفقاز آن روزگار صاحب چنان شعور ملی‌یی بود اما اینک گروهی به راحتی ملعبه افکار تباه بیگانگان می‌شوند.