صداوسیمای استانی و گویش آذری؛ نگاه به تاریخچه آمیختگی فارسی و آذری

صداوسیمای استانی و گویش آذری؛ نگاه به تاریخچه آمیختگی فارسی و آذری

 

عده ای از افراد با که با اغراض سیاسی خاص به میدان آمده و قصد تحریف هویت محلی و زبان زیبای آذری را دارند،مدام به صداوسیمای استانی انتقاد می‌کنند که چرا تا این اندازه در جملات خود از واژه های پارسی استفاده می‌کند. برخی از مغرضین و بیماران روحی، پا را فراتر گذاشته و مدعی میشود که صداوسیما قصد دارد با این رویکرد، بر جامعه اثرگذاشته و زبان آذری را تحریف و یا آسیمیله کند!

این سخن از روی ناآگاهی باشد یا غرض سیاسی به هر حال کاملا نادرست است. زبان آذری، از همان ابتدا با واژه های فارسی آمیخته بود. اصولا ترکیب این زبان دارای چهار رکن است، واژه های فارسی، واژه های پهلوی یا آذری باستان، واژه های ترکی (عمدتا فعل) و سایر زبان ها. برای نمونه به یکی از اشعار آذری در کتاب عالم آرای نادری که تاریخ درباری نادرشاه افشار است اشاره می‌کنیم که در یک شاعر تبریزی از نسل آق قوقونلوها آن را سروده استو شان نزول شعر، به افتخار طلاکاری گنبد حضرت علی (ع) به دستور نادرشاه افشار است.  به هنگام ورود نادر به نجف اشرف که دستور طلاکاری گنبد مرقد امیرالمومنین ع را داده بود، این شعر آذری توسط شاعری تبریزی سروده شد:

« وخلاصه مدعا آنکه در سنه خمس و خمسین‌و مائه بعدالاف من‌الهجره آن گنبد آسمان رفعت به اتمام رسید و میرزا عبدالرزاق تبریزی جهانشاهی در وصف آن گنبد بلند رتبت تاریخی، ترکی بدین مضمون انشاء نمود:

شه جم،حشمت دارا، درایت نادر دوران … که تخت دولتِ جمشیده وارث دوره جهان اوزره

 

بدخشان لعل و عمان اینجوسین،ورمیش خراجنده … گونش تک حکمی نافذ متصل دریا و کان اوزره

 

بلند اقبال اولان اعداسنی هم سرافراز ایلر… مکرر ایملیش دشمنلرون باشین سنان اوزره

 

عیار خالص اخلاصین اتدی گون گیبی روشن… قضا جریان ایدوب فرمان کمال عزّو شان اوزره

 

زهی نام همایون کیم یازاندا کاتب قدرت … گرک طغرای بسم‌الله چکسونلر نشان اوزره»

 

(عالم آرای نادری، مروی: 928)

 

مثنوی دیگری در ستایش از نادر در طلاکوبی گنبد حضرت امیرع   احتمالا از همان شاعر روایت شده است که آن هم مرز مملو از واژه های فارسی است به‌طوری که فهم آن برای مخاطب فارسی‌زبان بسیار آسان‌تر از خواننده ترک‌ ناآشنا به زبان فارسی است. همین موضوع نیز نشانگر عجین بودن  فارسی و آذری در آذربایجان و تبریز است:

بو معلی سپهر زرنگار … بو فلک سامان خورشید اشتهار

تاج دولت زیب فرق فرقدان … ما به الربط زمین و آسمان

ربع مسکونین مقام افضلی … باروی عرش مجیدین هیکلی

کرسی نه آسمانین عرشی دور… پرده چشم ملائک فرشی دور

غنچه ال تک گل‌گلزار خلد … بوی فیضی رونق بازار خلد

بو سهی سروِ ریاضِ کبریا … قبه ی نورانیِ شیر خدا

دوره سندین چرخ اولوب گردون مدار … شمسه سندن مهر تابان آشکار

یا که دست قدرت پروردگار… ساخلمش باشندا چترِ زرنگار

تاج بخشِ عرصه توران و هند… خسرو ایران، خدیو مُلک سند

اُول تهمتن تن مثال آفتاب … اولدی تیغندن جهان کامیاب

 (عالم آرای نادری، مروی:929)

 

همانطور که در اشعار فوق می بیند دو ویژگی عمده در این اشعار وجود دارد. نخست، فزونی واژه های فارسی که حتی در برخی مصرع ها همه کلمات فارسی است، مانند: « یا که دست قدرت پروردگار» و دوم فزونی تلمیهات تاریخی به ویژه به شاهنامه فردوسی مانند، جم، تخت جم، تهمتن، دارا (داریوش) و…

بدیهی است که یک ترک‌زبان که فقط زبان ترکی می‌داند، با خواندن این اشعار، چیزی زیادی نخواهد فهمید ولی اگر یک فارسی زبان که فقط فارسی می‌داند، اشعار بالا را بشوند، عمده منظور شاعر را درخواهد یافت. از سوی دیگر مفاهیم جزیلی که در شعر به کار رفته، تنها در بستر هویت ایرانی قابل فهم است. برای مثال هنگامی که شاعر حکومت نادر را به دولت جمشید تشبیه می‌کند و او را وارث دولت جمشید می نامد (صنعت اغراق) در این بیت: «شه جم،حشمت دارا، درایت نادر دوران / که تخت دولتِ جمشیده وارث دوره جهان اوزره»

 خواننده باید قبلا با تاریخ ایران و شکوه دولت جمشید پیشدادی آشنایی داشته باشد و منظور شاعر از تخت جمشید را بداند، سپس در مورد دارا یا داریوش هخامنشی که حشمت و قلمرو نادر را به آن تشبیه شده، اطلاعاتی داشته باشد، تا از شعر لذت برده و منظور شاعر با بفهمد. بنابراین این شعر ترکی در تبریز، خارج از بستر تفکر و اندیشه ایرانی قابل فهم نیست.

اکنون باید پرسید چرا با وجود آمیختگی زبان آذربایجانی با واژه های فارسی از گذشته های دور، عده ای گوینده های رادیو و تلویزیون استانی را به همین دلیل سرزنش می کنند. این عده یا با تاریخ ادبیات زبان آذربایجانی آشنا نیستند که این امر عذر بدتر از گناه است و صلاحیت هر نوع اظهار نظر را از آنها صلب می کند یا اغراض سیاسی دارند که به نظر می رسد گزینه دوم درست تر است.