قفقاز را دریابیم،به مناسبت یکصدمین سال سقوط حکومت مستعجل مساوات/ برهان حشمتی

۹ اردیبهشت, ۱۳۹۹
قفقاز را دریابیم،به مناسبت یکصدمین سال سقوط حکومت مستعجل مساوات/ برهان حشمتی

امروز یکصدمین سالروز  واقعه ای است که طی آن در 27 آوریل 1920 ، اراضی  موسوم به جمهوری آذربایجان داوطلبانه به ارتش سرخ شوروی تحویل داده شد. این روز در تقویم رسمی جمهوری آذربایجان به عنوان روز سقوط “جمهوری خلق آذربایجان” ( یا جمهوری دموکراتیک آذربایجان) ثبت شده است. یکصد سال پیش در چنین روزی، مجلسی که خود را مجلس جمهوری خلق آذربایجان می نامید، رای داد حکومت را به بلشویک های تحت فرماندهی نریمان نریمان اف، رییس “کمیته انقلابی نظامی موقت آذربایجان” که در مسکو به دستور ولادیمیر لنین، معمار اتحاد جماهیر شوروی کمونیستی تشکیل شده بود، تحویل بدهد.

این گونه تحویل و تسلیم ها سرنوشت غمبار و تکراری مردمان ساکن در آن سوی ارس پس از اشغال نظامی مناطق شمال ارس توسط روسیه تزاری و تحمیل عهدنامه های ننگین گلستان و ترکمانچای به حکومت قاجاری ایران در قرن نوزدهم بوده است. از  زمان انعقاد عهدنامه های ننگین و تحمیلی گلستان و ترکمانچای تاکنون مردمان ساکن قفقاز نه تنها به لحاظ سیاسی و مرزبندی های رسمی میان دولت ها از  وطن تاریخی خود جدا شدند، بلکه آماج حملات فکری و هویتی شدیدی قرار گرفتند. در طول تاریخ ، کم نبوده اند مناطقی که به دلایل مختلف و بر اثر ناملایمتی های سیاسی و نظامی و درگیری ها و حملات و اشغال گری های مهاجمان ، از کشور اصلی خود جدا شده اند. اما، کمتر منطقه ای را می توان یافت که به اندازه قفقاز برای تغییر و نابودی هویت مردمانش تلاش شده باشد. به گونه ای که پس از گذشت 200 سال بعضا اینگونه وانمود می شود که تلاش برای احیای عناصر هویتی مشترک این سرزمین با کانون هویتی اصلی اش در ایران تقریبا غیرممکن یا بسیار دشوار است. البته، گرچه قفقاز آماج حملات هویتی بسیار شدید بوده است، اما به جرأت می توان گفت که مردمان این منطقه اعم از مسلمانان آذری و تالش و تات و کرد و مسیحیان ارمنی و گرجی ها و لزگی ها و آوارها و حتی یهودیان بومی و غیرصهیونیست ساکن در قفقاز برغم تمامی تلاش های دشمنان برای تغییر هویت ایرانی قفقازیان، همچنان عناصری قوی از  هویت ایرانی خود را حفظ کرده اند. به گونه ای تشابهات فراوان فرهنگی در طرز فکر و رفتار و عادات غذایی و آداب و رسوم و سنن ملی مردمان قفقاز با ایران که در ابتدای هر سال با عید نوروز به خوبی نمایان می شود، نیازی به اثبات این باقی نمی گذارد که مهاجمان فرهنگی و هویتی به قفقاز تا حد زیادی در تهاجم هویتی و فرهنگی خود شکست خورده اند و نتوانسته اند هویت فرهنگی جداگانه از ایران برای قفقاز بسازند. اما، متاسفانه هویت های سیاسی جعلی در کشورهایی که امروزه در قفقاز قرار دارند و از سوی ایران نیز به رسمیت شناخته شده اند، شکل گرفته است که بعضا در تضاد با هویت اصلی فرهنگی  و ریشه دار این کشورها تعریف شده است.

 نمونه بارز این جعل هویت سیاسی، جمهوری کنونی آذربایجان است که برغم استفاده از نام مناطق مناطق آذربایجان ایران برای نامگذاری آن، هویتی کاملا مجعول و بدون ریشه تاریخی و فرهنگی برایش تعریف شد. سنگ بنای این جعل هویت را نیز بانیان همان “جمهوری خلق آذربایجان” به ریاست محمد امین رسول زاده گذاشتند که از پان ترکیست ها الهام می گرفتند و به لحاظ سیاسی وابسته به انگلیس بودند. محمد امین رسول زاده، عامل انگلیس و رییس مساواتی هایی که در پی فروپاشی امپراطوری تزاری ، بساط جمهوری خلق آذربایجان را  در تفلیس پهن و سپس به باکو منتقل کردند، در خصوص نحوه تحویل و تسلیم این سرزمین به اشغال گرانی که به فرماندهی نریمان نریمان اف از پایتخت امپراطوری کمونیسم اعزام شده بودند، در کتاب ” آذربایجان جمهوریتی” تاکید می کند که ” نریمان اف و رفقا را به روسها نفروختیم”!  رسول زاده در جملاتی که ملغمه ای از آذری و ترکی است و با استفاده از بعضی کلمات عاریه گرفته شده از ترکی است،  می نویسد : ” در روزهای نخست اشغال، در مراسم مجللی که ارتش روس برای خود در میدان “تازه پیر” ( باکو) برای خود برگزار کرد، نریمان که از مسکو وارد باکو شده بود، در سخنرانی برای مردم می گفت یک کمیسیون ویژه تشکیل داده ایم که درباره فعالیت حکومت قبلی تحقیق کند و پس از چند روز نتیجه را اعلام کنیم که در آن زمان شما هم خواهید دید که کدام خائن ها بر شما حکومت می کردند. نه تنها چند روز، بلکه چند سال گذشت، اما آن کمیسیون هنوز هم این نتیجه را اعلام نکرده است. نمی تواند اعلام هم بکند. زیرا، نه تنها نریمان بلکه اگر تمامی بلشویک ها هم جمع بشوند، نمی توانند ذره ای از اتهامی که به این حکومت مبنی بر  فروختن حقوق ملت و مملکت به انگلیسی ها وارد می کردند، اثبات کنند!  فقط، چون ما نریمان اف و رفقا را به روس ها نفروختیم، (آنها هم) چیزی منتشر نکردند! آنها همه چیز را دادند. هرچه مادی و معنوی وجود داشت، همه را تسلیم کردند. برای اینکه 15 درصد از نفتی را که با پرتابهای توپ (!؟) رایگان می فرستادند، برای آذربایجان بگیرند، ماه ها التماس می کردند. چقدر برای تامین یک بازار آزاد برای سهم خود از نفت به حقارت افتادند. در نهایت هم ثروتی را که اینگونه حاصل می شد و در نتیجه مملکت را  برای شرف ارتش سرخ اصراف کردند.”

اگر به وضعیت جمهوری آذربایجان پس از فروپاشی شوروی و برقراری حکومت مستعجل و به شدت پان ترکیست افراطی ائلچی بیگ در پی آن و سپس تحول و تسلیم این حکومت به حیدر علی اف، مامور کهنه کار ک.گ.ب.  توجه شود، تشابه های زیادی با تحویل و تسلیم جمهوری آذربایجان  از محمد امین رسول زاده به نریمان نریمان اف صورت گرفت، مشاهده خواهد شد. همان بلایی که در آن زمان بر سر نفت باکو و دریای خزر آمد، در دوره جدید نیز تکرار شد و چیزی از درآمد این نفت عاید مردمان مظلوم قفقاز نشد و در بحث هویت و مسایل فرهنگی و موضوعات تاریخی و سیاسی نیز همانطور که پس از آن تحویل و تسلیم موجی از جعلیات و انحرافات تاریخی شروع و رایج شد، در دوره پس از فروپاشی شوروی نیز موج دیگری از جعلیات و انحرافات آغاز شد. البته، در تمامی این دوره ها و تحویل و تسلیم ها این نیز مشابه بوده است که این بخش از مردمان قفقاز مقاومت عجیبی در درون خود برای حفظ ریشه ها و داشته های آباء و اجدادی ایرانی خود بکار بسته اند. چنانکه حتی  در باکو، یعنی نقطه کانونی حملات هویتی به مردمان قفقاز و گنجه ، زادگاه مظلوم نظامی گنجوی، شاعر پرآوازه پارسی سرای قفقاز که در تمامی این دوره ها برای محو کردن زبان اشعارش از این شهر تلاش های عجیب و غریبی شده است، همچنان همگان به همین شاعر پارسی سرا افتخار می کنند. حتی پان ترکیست های بی هویت شده ای که دیگر نمی توانند ابیات شاعر مورد احترام خود را بخوانند!

یکصدمین سال سقوط فرقه ای که انحراف و جعل هویت در  جمهوری آذربایجان  را رسمیت بخشید، بهانه مناسبی است برای یادآوری ضرورت آغاز نهضتی جدی برای احیاء و تقویت هویت اصیل و ریشه دار این منطقه. زیرا، تا زمانی که این هویت احیاء و تقویت و نیرومند نشود، قفقاز عزیز همچنان  مورد طمع بیگانگان و هویت ستیزانی خواهد شد که هر از گاهی با عناوینی جدید تلاش می کنند تیشه ای دیگر به ریشه مردمان قفقاز بزنند. چنانکه پس از سال ها ترویج کمونیسم و فرهنگ بی خدایی در دوره شوروی، وقتی که بی پایه بودن الحاد در قفقاز با روی آوردن مردم به مبانی دینی خود نمایان شد، این بار مهاجمان فرهنگی صهیونیست تحت عنوان ترویج تساهل و چندفرهنگ گرایی وارد عرصه شدند و برای تحریف هویت مردم جمهوری آذربایجان تلاش بسیار جدّی جدیدی را شروع کرده اند که البته با مقاومت مردم این سرزمین مواجه است. اما، کاملا واضح است که  روشنفکران ایرانی نیز باید در این مقاومت به کمک برداران قفقازی خود بشتابند. بخصوص که صهیونیست ها در سال های اخیر تهاجم خود به قفقاز را از گرجستان و جمهوری آذربایجان به ارمنستان نیز تسرّی داده اند و در ماه های اخیر نیز در حال چیدن میوه های این تهاجم خود در ارمنستان هستند.