گزارش آیت الله طالقانی از آخرین روزهای فرقه دمکرات

۱۰ مرداد, ۱۳۹۴
گزارش آیت الله طالقانی از آخرین روزهای فرقه دمکرات

در عرصه های مختلفی به فعالیت سیاسی و فکری و فرهنگی روی آورد.
در دوران ۶۹ ساله ی حیات ایت الله طالقانی،ایران معاصر شاهد برخی رویدادهای سیاسی بود که تا پیش از آن در کشور مسبوق به سابقه نبود.یکی از این رویدادها ظهور جریان های قوم گرا و گاه تجزیه طلبی است که در گوشه و کنار کشور و با حمایت خارجی در ایران ظهور کرد.بی تردید مهمترین این جریان های قوم گرا که با حمایت دولت شوروی توانست چند صباحی بخش مهمی از خاک ایران یعنی آذربایجان را با بحران مواجه سازد فرقه دمکرات آذربایجان به رهبری سید جعفر پیشه وری است.
از همان ابتدای اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰ هر یک از دولت های اشغالگر بر آن بودند تا با استفاده از ابزارهای مختلفی بر نفوذ خود در ایران بیافزایند.تأسیس حزب توده ایران در روزهای آغازین پس از اشغال ایران فرصتی برای دولت شوروی ایجاد کرد تا با استفاده از توان تشکیلاتی و سازماندهی این حزب نوپا بر عمق نفوذ خود در ایران بیافزاید .همچنین در سال های اشغال ایران دولت شوروی بر آن بود تا از امتیاز نفت شمال ایران برخوردار شود.در دو دهه پیش از آن شوروی برای اخذ این امتیاز تلاش های خود را آغاز کرده بود.i و بدین ترتیب صدر هیئت رئیسه حزب کمونیست شوروی ژوزف استالین با تنظیم دستورالعملی خطاب به مقامات سیاسی و از جمله میرجعفر باقراُف رئیس دولت خودمختار آذربایجان شوروی سابق سیاست های شوروی برای تاسیس جریان قوم گرا و تجزیه طلب در استان های شمالی و شمال غربی ایران دستور داد تا از این جریان های سیاسی برای اخذ امتیاز نفت شمال ایران استفاده شود.iiپیش از این حزب توده با تأسیس کمیته ایالتی حزب توده در تبریز، اقدامات گسترده ای را برای جذب اهالی آذربایجان در حزب شوروی خواه توده آغاز کرده بود.iiiکمیته ایالتی حزب توده در آذربایجان پس از دستور دولت شوروی منحل و به فرقه دمکرات آذربایجان تغییر نام داد.لازم به ذکر نیست که در این ایام و با پایمردی زنده یاد دکتر محمد مصدق تلاش شوروی برای دریافت امتیاز نفت شمال ایران با ناکامی روبرو شده بود و مجلس چهاردهم با تصویب قانونی هر گونه اعطای امتیاز به دولت های خارجی را در زمان اشغال ممنوع نمود.
شکل گیری فرقه دمکرات آذربایجان فرصتی ایجاد کرد تا هواداران نفوذ شوروی در ایران که عموماً مهاجرینی بودند که در دو دهه گذشته به ایران وارد شده بودند به گسترش فعالیت های ضدایرانی خود بپردازند.فرقه دمکرات آذربایجان تحت حمایت های نیروهای شوروی علاوه بر تبریز در چند منطقه دیگر از جمله زنجان به فعالیت پرداخت.گزارش های متعددی حاکی است که مردم در مناطق مختلف علیه فرقه دمکرات قیام کرده و حتی پیش از بازگشت نیروهای دولتی به این مناطق این نه نیروهای ارتشی بلکه قیام مردمی آذرابایجانی ها بود که زمینه فرار فرقه را مهیا ساخت.iv

    از زنجان
    به ط(طهران)
    شماره قبض ۶۴۱۶
    شماره تلگراف ۲۲۳
    عدد کلمات ۸۱
    تاریخ وصول ۸/۹/(۱۳۲۵)
    جناب اشرف آقای نخست وزیر رونوشت وزارت جنگ ستاد ارتش آئین اسلام اطلاعات کیهان از انتخاب افسر با ایمان و غیور سرهنگ هاشمی فرمانده ستون و قوای اعزامی به زنجان که روحیه شان از نزدیک رسیدگی گردیده سپاسگزار و تأئید ارتش ایران را از خداوند قهار خواهانیم ضمناً سایر افسران کل و جزء و سربازان فداکاری که زیر فرمان ایشان در ستاد وصف کار می نمایند مورد تقدیر و سپاسگزاری عمومند .
    نماینده جمعی از علما و آئین اسلام
    سید محمود طالقانی

در روزهای پایانی اقتدار فرقه بر زنجان فرصتی مهیا می شود تا طالقانی جوان به بازدید از زنجان و ارائه گزارشی از وضعیت زنجان بپردازد.در این دوران ایت الله طالقانی به عنوان روحانی جوان سی وپنج ساله در نشریه آیین اسلام با مدیریت آیت االله نورانی فعالیت می کرد.مدیریت این نشریه از طالقانی می خواهد تا گزارشی از وضعیت زنجان تهیه کند.درخواستی که به سفر طالقانی به زنجان ختم می شود و ماحصل این سفر در قالب گزارش مشاهدات من در زنجان به قلم ایت الله طالقانی در این نشریه منتشر می شود.این گزارش به همت محقق محترم آقای رسول جعفریان منتشر شده استv.در مقدمه این گزارش مسئولین مجله آیین اسلام در باره این گزارش چنین نگاشته اند:
” در این موقع باریک و هنگام تاریک که همه روزه در اثر اصطکاک­های سیاسی وقایع گوناگونی تولید می­شود یک وظیفه دینی و تکلیف وجدانی دارد که انجام آن برای قضاوت تاریخ بسیار موثر است و آن وظیفه در موضوع پیش آمد زنجان بیان حقایق و نشر حقایق وقایع حق و حقیقت است.
آیین اسلام در این سه سال زندگانی خود با همه نشیب و فرازهای سیاسی راست و چپ توانسته است که خود را کاملا بی­طرف نگه داشته و به هیچ یک از سیاست­های امروزی خود را آلوده نکند و در میان این همه افراط­ها و تفریط­ها یک راه اعتدال (راه دین) را گرفته و پیش می­رود و از این رو در تمام پیش­آمدهای سیاسی فقط از نظر جنبه دینی وارد بحث شده است.
و اخیرا پس از سقوط زنجان و ورود قوای دولت به آن شهر، پاره انتشاراتی که از لحاظ دیانت مورد اهمیت بود افکار متدینین را مشوش نمود این بود که هیأت تحریریه این اداره، دانشمند محترم آقای سید محمود طالقانی را برای رسیدگی به اوضاع آن سامان انتخاب نمودند و ایشان نیز رنج این مسافرت را بر خود هموار نموده و چهارم آذر ماه جاری به طرف مقصود عزیمت نمودند و پس از یک سلسله تحقیقات دقیقه حقایق را چنان که بوده و شنیده­اند و اینک در تحت عنوان «مشاهدات من در زنجان» ذیلا انتشار داده می­شود و ما امیدواریم که هیچ یک از احزاب سیاسی از ما نرنجند.”
طالقانی در مقدمه گزارش منتشر شده نکات مهمی در خصوص رویکرد خود به مسائل سیاسی در آن زمان را بیان می کند و تأکید می کند تا آن زمان یعنی سال 1324 از حدود وظایف روحانی خود که ” عبارت از تعلیم علوم دینی و تربیت و آشنا کردن مردم به اخلاق اسلامی است”خارج نشده است.طالقانی می افزاید:
“هیچ گاه بالاستقلال به امور سیاسی و جریان روزانه جهان وارد نبوده­ام و با روزنامه آیین اسلام هم که سرو کار دارم بر همه معلوم شده است که این نامه صرفا دینی است و با هیچ حزب و دسته­ای سر و کار ندارد و بنابراین رفتن به مسافرت زنجان هم، بنا بر درخواست اداره شریفه آیین اسلام و تصویب بعضی از علمای بزرگ که حق استادی بر من دارند فقط منظور انجام وظیفه دین بوده؛ … واینک آنچه دیدیم و شنیدم آمد (کذا) در این مسافرت پیش آمده برای عموم منتشر می­کنیم و قضاوت را به خوانندگان واگذار می­نماییم.”
طالقانی می نویسد به محض ورود به ایستگاه راه آهن زنجان تعدادی ازمهاجرین و فداییان فرقهvi را مشاهده کرده که همراه خانواده ها خود و از ترس حملات مردم در ایستگاه حضور و سکنی داشته اند. وی می نویسد” در محوطه ایستگاه اشخاصی از مهاجرین و فداییان با خانواده­ها و اثاثیه­شان منزل داشتند. گفتند: اینها را به اینجا جمع کرده و اطرافشان نظامی است تا از تعرض مردم محفوظ باشند. آقایان نمایندگان از مردها و زنها تحقیقاتی نمودند. بعضی از آنها را اهالی مجروح کرده بودند، از جمله مردی بود «قلی اف» نام، دارای قیافه­ای به نظر من مهیب و زننده که آثار جراحت و خون در صورت و دستمال آشکار بود. معلوم شد ایشان رئیس باشگاه راه آهن زنجان بوده­اند. از قراری که می­گفتند مامورین ایستگاه از او متوحش بودند.”گزارش طالقانی نشان می دهد اهالی زنجان نسبت به افراد فرقه حملاتی داشته و نیز این گزارش تأییدی بر سایر گزارش ها است که حضور مهاجرین و نقش مهم آنان در فعالیت های فرقه را برجسته نموده است.
طالقانی می نویسد در شب اول ورود به زنجان به واسطه هیجانات اهالی تا پاسی از شب نتوانسته استراحت کند و روز بعد نیز در محل ستاد با اتفاق متأثر کننده ای در خصوص کشته شدن یک جوان بی گناه ارمنی توسط فرقه روبرو می شود. طالقانی گزارش می کند:
” پس از اندکی نشستن منظره ای پیش آمد که بسیار متاثر کرد و عده ای را گریاند. آن منظره، پیرزنی بود که ناگهان وارد مجلس شد با اندامی پژمرده و فرسوده می­لرزید و اشکش پی در پی می­ریخت. قطعه عکسی به دست داشت. پرسیدم این زن کیست؟ گفتند: مادر ادوارد دکتر دندانساز ارمنی که او را کشتند می­باشد… همه به او تسلیت گفتیم، من سابقا کشتن این جوان را شنیده بودم ولی تفصیلا خواستم بدانم بالاخره علت کشتن او معلوم نشد. ولی عموم اهالی از نجابت و اخلاق او تعریف می­کردند و می­گفتند مورد علاقه عموم بوده و در زندان به دست توفیقی مسلمان شده و این مادر دلسوخته همین یک فرزند را داشت. شغل او فقط دندانسازی بود. تفنگ شکاری داشت که گاهی به شکار می­رفت. می­گفتند اتهام او فقط این بود که با آقایان ذوالفقاری­ها به شکار می­رفت ”
طالقانی در ادامه گزارش می نویسد که در خصوص وضع تبلیغات دینی در میان مردم زنجان در زمان تسلط فرقه پرس و جویی کرده است و متوجه شده است که عناصر فرقه علیه خدا و پیغمبر تبلیغات زیادی داشته اند وی می گوید” من از محصلی که ایستاده جواب می­داد پرسیدم وضع تبلیغات دینی چطور بود؟ گفت: برنامه فرهنگ غیر از موضوعات دین و غیر از قرآن و شرعیات تدریس می­شد ولی یک ساعت علاوه درس ماتریالیستی و کمونیستی داده می­شد و به این درس اهمیت می­دادند حتی از دبیرستان دیگر محصلین اجبارا وقت این درس باید در این دبیرستان (پهلوی سابق دارایی زمان دموکراتها) حاضر شوند و در ضمن درباره اعتقاد به خدا و پیغمبر هم بدگویی می­کردند و می­گفتند اینها را آخوندها ساخته­اند.”طالقانی ناراحتی خود را از این وضع در گزارش خود کتمان نکرده و می نویسد:” البته این موضوع از هر چیز به نظر من خطرناکتر است چون بردن و غارت کردن مال قابل جبران است هم افراد بالاخره مردنی هستند ولی غارت و کشتن عقیده به هیچ وجه قابل جبران نیست و همه بدبختی­ها از بی­ایمانی و ماده پرستی و شهوترانی است نمی­دانیم این چه فکری است که با صرف پولها و تبلیغات عقاید مردم را از میان ببرند. مگر امور اجتماعی و ایجاد اعتدال اقتصادی با داشتن ایمان منافات دارد .خلاصه از این جواب ها بسیار متاثر شده بیرون آمده به طرف منزل رفتیم.”
طالقانی در گزارش راجع به غارت و تعرض به اموال مردم توسط نیروهای فرقه دمکرات آذربایجان می نویسد:” به هیچ وجه قابل انکار نبود. به عناوین مختلف بر مردم از شهری و دهاتی تحمیلات می­نمودند و اموال می­ربودند خصوصا از وقتی که بین دولت و دمکراتها قرار شد زنجان تخلیه شود، کامیون­ها مانند سیل در جاده­های میان زنجان و آذربایجان در حرکت بود و آذوقه را می­بردند و میان مردم گفته می­شد که غله به طرف روسیه می­برند. حتی چوب و تخته­های بی­قیمت حمل می­شد و مباشر غله و آذوقه که حمل و نقل به عهده او بود، از فدایی­ها است که می­گفتند اهل روسیه بوده و جنگ­های استالین گراد را نقل می­کرده نام عوضیش بابازاده بود. می­گفتند هنوز در زنجان است.”طالقانی در نوشته خود گزارشی از قتل یکی از طلبه های دینی توسط فرقه دمکرات را روایت می کند که به دلیل اصرار بر عقاید دینی خود توسط عناصر فرقه کشته می شود.طالقانی گزارش می دهد شیخ موسی جوان برای تبلیغ دینی و روضه ایام محرم عازم یکی از روستاهای زنجان شده که با نفوذ فرقه به آن روستا و مقاومت شیخ موسی در برابر خواسته های فرقه در نهایت وی کشته می شود .طالقانی می نویسد:” شیخ موسی که جوان و در دین متعصب بود در جواب گفت که من جز یک مبلغ دینی نیستم و با دمکراتها سروکاری ندارم و … در اوایل ماه ربیع الاول سه نفر از فدایی دمکرات به عنون فرماندهی آن سامان به قریه دشیر می آید .پس از ورود این سه نفر، اشخاصی نسبت به شیخ موسی سعایت می کنند که او بالای منبر دعا می کند که خدا حق را یاوری کند.”در نهایت و با طراحی توطئه ای شیخ موسی دستگیر و توسط غلام یحیی به عنوان نماینده فرقه در زنجان حکم اعدام وی صادر می شود.طالقانی در بخش دیگری از گزارش خود از استقبال گسترده مردم زنجان از بازگشت محمود ذوالفقاری به زنجان خبر می دهد و می افزاید:” من از منزل بیرون نرفتم. ولی مردم تا مسافت شش فرسخ زن و مرد و اطفال به استقبال رفته بودند. گفتند اقای محمود ذوالفقاری بعد از ظهر در حالی که در جلوی کامیون نشسته بود و برادرش با مسلسل دستی بالای سرش و عده ای تفنگ به دست در کامیون پشت سرش بودند وارد.مردم بسیار اظهار احساسات می کردند تا به منزلش وارد شد.
عصر پس از ورود آقای ذوالفقاری به گردش می­رفتیم و در خیابان های اطراف شهر قدم می زدیم. بچه ها که تا آن وقت غذا نخورده بودند از استقبال بر می گشتند. آقایان همراهان از بچه های کوچک می پرسیدند که امروز چه خبر است؟ یکی گفت: امروز آقای ذوالفقاری وارد شده. گفتم: تو چه می دانی؟ گفت: مسافتی به استقبال رفتم و دستش را هم بوسیدم.
دیگری گفت: زنجان را پس از خدا و دوازده امام ذوالفقاری نجات داد.
من ذوالفقاری را چند مجلس قبل از این وقایع ملاقات کرده بودم. اگر چه او را مودب و متین دیده بودم ولی از آنجایی که من طبعا با اشراف میانه ندارم و تعلیمات قرآن هم در این موضوع در من تاثیر زیادی کرده ؛ به این علت چندان از او خوشم نمی­آمد ولی روحیه اهالی زنجان نسبت به ایشان آن بوده که در بالا اشاره شد”.
در میانه گزارش و با توجه به حملات و تندروی های مردم نسبت به مهاجرین و نیروهای فرقه روحیه عتدالی و مدارا طلب طالقانی در خلال گزارش خود را می نمایاند که:” بعد مردم را از طرف علما دعوت به آرامش و جلوگیری از تعرض اشخاص بد سابقه در معابر نمودم.” در بخش دیگری از گزارش طالقانی از وحشت مردم از دمکرات ها سخن گفته شده و می نویسد که با اتومبیل جیبی عازم بناب شده اند” در بعضی دهات هم سوالاتی کردیم. مردم ابتدا فرار می کردند معلوم شد که اتومبیل جیپ را که ما سواریم قبلا اتومبیل سواری یکی از روسای دمکراتها بوده، به این جهت مردم می ترسیدند. بعد که ما را دیدند جمع شدند. عموم دهاتی ها شاکی و بسیار وضع اسفناکی دارند.”طالقانی در این روزها طی تلگرافی به مقامات عالیه کشوری از خدمات نیروی اعزامی به زنجان به ویژه فرمانده این نیرو سرهنگ هاشمی تشکر و قدردانی می کند.در این خصوص طالقانی می نویسد:”

تلگرافی هم به عنوان قدردانی از آقای سرهنگ هاشمی فرمانده نیروی اعزامی و دیگر سرهنگان و عموم ارتش به نخست وزیری و وزارت جنگ و ستاد ارتش و چند جریده مخابره شد. چند روز پس از عزیمت طالقانی به زنجان بساط فرقه دمکرات آذربایجان از منطقه برچیده می شود و بسیاری از رهبران این جریان وابسته به بیگانه و اجنبی به شوروی پناه می برند.طالقانی نیز در بخش پایانی گزارش خود به بخشی از سخنان خود در جمع مدیران جراید و سایر مقامات ومردم در زنجان اشاره می کند که :” حافظ ا تحاد ایرانی با لهجه ها و اخلاق مختلف شان اسلام است”
در سال های گذشته و به هنگام بررسی اسناد تاریخی دهه ی بیست به ویژه در خصوص بحران آذربایجان تلگراف ایت الله طالقانی خطاب به نخست وزیر قوام اسلطنه و نیز وزارت جنگ و نشریات و روزنامه های آن روز یافته شد.بخش پایانی این نوشتار به تلگراف نویافته ایت الله طالقانی اختصاص دارد که برای نخستین بار منتشر می شود.در این تلگراف همانگونه که طالقانی در گزارش خود تأکید می کند به قدردانی از سرهنگ هاشمی پرداخته شده است.

از زنجان
به ط(طهران)
شماره قبض 6416
شماره تلگراف 223
عدد کلمات 81
تاریخ وصول 8/9/(1325)
جناب اشرف آقای نخست وزیر رونوشت وزارت جنگ ستاد ارتش آئین اسلام اطلاعات کیهان از انتخاب افسر با ایمان و غیور سرهنگ هاشمی فرمانده ستون و قوای اعزامی به زنجان که روحیه شان از نزدیک رسیدگی گردیده سپاسگزار و تأئید ارتش ایران را از خداوند قهار خواهانیم ضمناً سایر افسران کل و جزء و سربازان فداکاری که زیر فرمان ایشان در ستاد وصف کار می نمایند مورد تقدیر و سپاسگزاری عمومند .
نماینده جمعی از علما و آئین اسلام
سید محمود طالقانی

در هامش تلگراف آمده است بایگانی شودvii
سند فوق و نیز گزارش ایت الله طالقانی از روند حوادث در زنجان نشان می دهد از جوانی و پیش از درگیر شدن همه جانبه ایت الله با سیاست و مبارزه جدی سیاسی نیز همواره اسلام و ایران دو دلمشغولی و دغدغه مهم ایشان بوده است.