جمع‌آوری ‌شاخص‌های قومی در سرشماری‌ها: آری یا خیر؟

۲۲ اسفند, ۱۳۹۴
جمع‌آوری ‌شاخص‌های قومی در سرشماری‌ها: آری یا خیر؟

«فکت‌بوک سیا» که به‌صورت آنلاین نیز قابل دسترس است، آمار و اطلاعات پایه در خصوص تمام کشورهای جهان از جمله شاخص‌های جمعیتی زبان و قومیت را جمع‌آوری و منتشر می‌کند. اطلاعات این بخش از داده‌‌های ایران در سال 2014 به روزی‌رسانی شده‌ بود و با توجه به نبود اطلاعات دقیق رسمی در‌این‌باره، منبعی برای نویسندگان و پژوهشگران خارجی و گاه داخلی در خصوص ایران به‌شمار می‌رفت.

به موجب قانون، مرکز‌آمار ایران موظف است هر ده‌سال یکبار به جمع‌آوری اطلاعات جمعیتی اعم از جنس، سن، وضع زناشویی، دین، مهاجرت، سواد، خانوار، مسکن، کار، سوخت و… بپردازد. این اطلاعات در نهایت از سطوح کشوری، استانی و شهرستانی مورد استفاده سیاست‌گذاران قرار می‌گیرد. تاکنون سابقه پرسش از قومیت و زبان افراد در سرشماری‌های سراسری وجود نداشته‌‌است با‌‌این‌جود برخی این انتقاد را مطرح کرده و بر لزوم جمع‌آوری اطلاعات شهروندان بر اساس قومیت و زبان تاکید دارند.

در مقاله حاضر به بررسی این موضوع خواهیم‌پرداخت که سیاست «اعمالی» دولت ‌ایران در جمع‌آوری‌نکردن آمار و شاخص‌های اقوام ‌ایرانی به شکلی که در برخی کشورها رایج است، سیاستی درست و کارآمد است یا خیر!

    پیشینه بحث

نخستین سرشماری نفوس و جمعیت در ایران توسط سازمان ‌جغرافیای ارتش و تحت نظارت سرتیپ حسینعلی‌رزم‌آرا و بین سال‌های 1327 تا 1333 انجام شد. در این مجموعه علاوه بر جمعیت ویژگی‌هایی مانند زبان، مذهب و دین نیز مورد لحاظ قرار‌گرفته‌بود. برخی از پژوهشگران معتقدند که این مجموعه در کنار اهمیتی که دارد به عنوان اولین و احتمالاً آخرین تجربه از این جنس کاستی‌های زیادی از جمله ناآشنایی تشکیلات ارتش و ژاندارمری با پیچیدگی‌های این امر داشت. در آن دوره جمعیت ایران بالغ بر13 میلیون و 500هزار نفر بود.

ناآشنایی گردآورندگان با مبانی این کار موجب تعریف گروه‌های جمعیتی نامانوس مانند، فارسی محلی، فارسی- حنفی، فارسی- لری و… شده بود.

هر یک از گروه‌های سیاسی که خود را به اقوام ایرانی منتسب می‌کند، در‌حقیقت ادعایی بیش از واقعیت موجود دارند. به صورتی که اگر ادعای تمام این گروه‌ها را مبنای شمارش کل جمعیت قرار دهیم جمعیت ایران بسیار بیشتر از آنچه که آمار رسمی نشان‌می‌دهد، خواهد بود.

این به آن معنی‌است این گروه‌ها پس از انتشار فرضی آمار دولتی یا باید از ادعا خود انصراف دهند و یا مدعی دستکاری دولتی در آمار قومیت‌ها شوند که با توجه به روحیه و پیشینه این مباحث در ایران احتمال دوم قوی‌تر است و این خود به چالشی دیگر علیه دولت تبدیل خواهد شد.

 

    حدس و گمان در آثار و کتاب‌ها

همانطور که گفته شد، نبود اطلاعات دقیق و متقن در این خصوص باعث گمانه‌زنی و تخمین‌های متعارضی در زمینه جمعیت اقوام، قومیت‌ها و گویشوران زبان‌های محلی ایران شده‌است.

آبراهامیان در ایران بین دو انقلاب به محل سکونت عشایر و ترکیب زبانی نواحی کشور اشاره‌ می‌کند. برای مثال وی جمعیت آذری‌ها در سال 1299 را 27% کل جمعیت ایران دانسته است و تخمین‌هایی نیز در خصوص بلوچ‌ها و عرب‌زبان‌ها مطرح کرده است.[1]  البته  وی مبناء و اساس این تخمین را مشخص نکرده ‌است. آبراهامیان در کتاب دیگر خود یعنی تاریخ ایران‌مدرن نیز به این موضوع علاقه نشان‌داده اما برآورد دقیق جمعیت ایلات و عشایر را ناممکن دانسته است:

«این نکته را یکی از روسای ایلات تصدیق‌کرده‌است. او نه تنها از جمعیت ایل خود خبر‌نداشت بلکه به دلیل اینکه رقم حقیقی افراد ایل مالیات بیشتری را نیز به همراه‌می‌آورد، علاقه‌ای هم به دانستن آن نداشت».[2]

مهرداد‌ ایزدی در کتاب کردها جمعیت کردهای ایران را در سال 1990 معادل چهار و دوازده صدم درصد یعنی 6 میلیون ششصدهزار نفر دانسته است. وی این تعداد را با افزایش جمعیت در سال 2000 ، نه میلیون نفر و معادل12/6% جمعیت ایران دانسته است. برندا شافر، مارتین برونین و فریده کوهی نیز به نوبه خود تخمین‌هایی در خصوص نفوس و جمعیت اقوام ایرانی در سال‌های اخیر داشته‌اند.

     روایت قومی از ترکیب جمعیتی ایران

نخبگان و رهبران قومی یکی از مهم‌ترین مدعیان جمعیت اقوام و قومیت‌ها در سراسر جهان هستند. تمامی پویش‌های قومی سعی‌می‌کنند برای افزایش وزن سیاسی خود، جمعیت جامعه‌ای‌که مدعی نمایندگی آن هستند را «انبوه وکثیر» نشان‌داده و بر اهمیت حرکت سیاسی خود تاکید کنند. ایران هم از این قاعده برکنار نیست.

عبدالرحمن‌قاسملو تعداد کردهای‌ایران در دهه 1360 را 17% از جمعیت ایران ‌می‌دانست.که به نظر می‌رسد اغراق ‌آمیزترین میزان باشد. عبدالله غفوری نویسنده قوم‌گرای کرد‌ عراق نیز جمعیت کردهای ایران در 2000 را 13میلیون و 368هزار می‌داند. قوم‌گرایان‌آذری جمعیت آذربایجانی‌ها را در دهه 1380 بالغ بر 35 میلیون و در دهه 1390 بالغ بر پنجاه میلیون می‌دانند.[3]

در‌این‌بین آمار برخی از نویسندگان خارجی که عمدتاً با اهداف امنیتی به مباحث تنوع زبانی در ایران ورود می‌کنند به یاری این نحله فکری می‌آید. رقم 35میلیون آذربایجانی برای نخستین‌بار از طرف برندا شیفر استاد دانشگاه حیفا در اسرائیل منتشر شد. وی در کتاب خود ، مرزها و برادری، تعداد آذری‌ها و قبایل ترک ایران (ترکمن، قشقایی، افشار و…) را نزدیک به 35 میلیون برآورده کرده‌است. القای این تز از سوی تئوریسن‌های اسرائیلی به جریان‌های قومی داخل در کشور نشان می‌دهد که اسرائیل علاوه بر پشتیبانی سخت افزای و مالی به صورت پنهان و به واسطه برخی گروه‌ها‌ در باکو از این جریان، پشتیبانی تئوریک جریان مذکور را نیز به عهده گرفته است.

 تورج اتابکی در مقاله با عنوان « تمامیت ‌ارضی و تنوع ‌قومی در ایران» در نقد کتاب شفر بر نگاه تعصب‌آلود وی در ازریابی‌هایش اشاره می‌کند که نه تنها بر روش‌شناسی مولف بلکه بر نحوه گزینش برخی از داده‌های تاریخی نیز تاثیری محسوس گذاشته است.[4]  وی همچنین بر گزینش‌ها و حتی تحریف‌های دلخواهانه محقق اسرائیلی اشاره می‌کند. برای نمونه خانم شیفر روزنامه «آذربایجان جزو لاینفک ایران» که توسط برخی از آذری‌های ایران در قفقاز منتشر می‌شد را به عنوان یکی از فعالیت‌های قوم‌گرایانه آذری‌ها در خارج از مرزهای ایران معرفی و تعمداً جزء دوم نام نشریه را حذف می‌کند.

 حتی برخی از چهره‌های تندرو چپ‌گرا مانند بیژن‌ جزنی و کیانوری آذری‌ها و فارسی‌زبان‌های ایران را جزو «گروه مسلط ملی» ‌قلمداد ‌می‌کردند. جزنی در جزوه نوزده بهمن تئوریک به این تحلیل رسیده بودکه آذری‌ها همراه با فارس‌ها خصوصیات خلق حاکم را از خود نشان می‌دهد.

نورالدین‌کیانوری که از ایران چند‌قومی و گاه چند‌ملیتی دفاع‌ملی می‌کرد از مشارکت عمیق اقتصادی و سیاسی آذری‌ها در هرم قدرت به عنوان یک گروه مسلط صحبت‌ می‌کند.

 

    روایت سازمان‌اطلاعات مرکزی امریکا از ترکیب جمعیتی ایران

سازمان‌سیا به‌صورت مستمر داده‌های پایه در خصوص‌ کشور‌ها را جمع‌آوری‌ و احتمالاً در تحلیل‌های خود ملاک ‌ارزیابی قرار می‌‌دهد.‌ این داده‌های پایه که به فکت‌بوک سیا معروف است اخیراً از طریق اینترنت در اختیار عموم قرار‌گرفته‌است. اما پس از گذشت چند سال این سازمان آمار مربوط به گروه‌های زبانی ایران را از پایگاه خود حذف‌کرد. داده‌های مزبور در سال 2014 به روز‌رسانی شده ‌بود. جدول زیر داده‌های حذف ‌شده سیا در خصوص گروه‌های زبانی را بدون دخل و تصرف نشان‌می‌دهد. یادآوری این مهم ضروری‌است که این داده‌ها و تقسیم‌بندی‌های صورت گرفته لزوماً صحیح نیستند. برای مثال در حالی‌که داده‌های جمعیتی تا اندازه‌ای به حقیقت نزدیک‌اند اما تقسیم‌بندی صورت‌گرفته خالی از ایراد نیست.

برای مثال گروه‌های مانند لر و بختیاری شاخه‌های مشخصی از زبان‌فارسی به شمار می‌روند و اصولاً ملاک این گروه ملاکی عشیره‌ای و طایفه‌ای است نه زبانی. از سوی دیگر اگر منظور تذکر زبان‌های محلی ایران بوده باشد، زبان‌های مهم دیگری وجود دارند در این جدول به‌آنها اشاره‌نرفته‌است. بنابراین بهتر بود گروه لر و بختیاری در تقسیم‌بندی زیر در زمره فارسی‌زبانان محاسبه‌ می‌شدند. از سوی دیگر جدول زیر بین گروه آذربایجانی ‌زبان و ترکمن و قبایل ‌ترک به درستی قائل به تفکیک ‌شده است.[5]

 

 

    ایران کشوری چند قومی یا تک قومی

در مباحث نسبتاً جدید مربوط به دهه 1980 برخی الگوهای تقسیم بندی‌ها بر اساس میزان ترکیب قومی و زبانی کشورها صورت‌گرفت‌که نشان‌دهنده بافت ملی آن جوامع بود. یکی از مهم‌ترین تقسیم‌بندی‌ها مربوط به پیتر‌تیلور جغرافیدان سیاسی است که کشورها را به دولت‌های ملی، دو ملیتی و چندملیتی تقسیم کرد. از نظر وی کشورهایی که از گروه‌های قومی متعدد تشکیل‌شده و هیچ‌کدام از آن‌ها بیش از 60% کل جمعیت را تشکیل ندهند کشور چند ملیتی هستند. در این تقسیم‌بندی کشورهایی که در آنها یک گروه قومی حدود نیمی از جمعیت را دربرگرفته باشد(سودان، فیلیپین و قرقیزستان) کشور غیرملی به حساب می‌آید. بنابراین کشور چند‌قومی کشوری است که از چند‌ قومیت متفاوت تشکیل‌شده و هیچ یک بیش از 60% کل جمعیت را تشکیل ندهد.[6]

با توجه به مدل تیلور از یک‌طرف و آمار گروه‌های زبانی ایران از منظر سیا می‌توان پنج‌گروه زبانی‌کاملاً مشخص که اقوام ایرانی را تشکیل ‌می‌دهند در ایران مشخص‌کرد: فارسی‌زبان‌ها، آذری‌ها، کردها، بلوچ‌ها و عرب‌زبان‌ها. ضمن این‌که تقسیم‌بندی‌های جزئی‌تری در بین خود این‌گروه‌های جمعیتی وجود دارد که فعلاً از محاسبه آنها در تحلیل‌کلی صرف‌نظر‌می‌کنیم. مانند این حقیقت که گروه‌ جمعیتی کُرد در عمل یک گروه ‌زبانی یکپارچه به لحاظ زبان و مذهب نیستند. برای مثال کردی کرمانجی و کردی سورانی تفاوت‌های عمیق و معنی‌داری با یکدیگر دارند. کُردی فیلی و اورامی نیز با سایر شعبه‌های زبان‌کردی ایران متفاوت‌اند. هنگامی‌که فاکتور مذهب نیز در کنار این معیار قرار‌ می‌گیرد مشترکات درون‌قومی بخشی از همین شعبات با سایر اقوام ‌ایرانی بیشتر از خود‌کردها می‌شود.

اگر معیارهای جمعیتی سازمان سیا را ملاک و الگوی تیلور را نیز پایه تحلیل قرار‌دهیم، خواهیم‌ دید که ایران جامعه‌ای چند قومی به معنای آنچه در جوامع غربی می‌بینیم نیست.  زیرا کشور چند‌قومی به کشوری گفته ‌می‌شود که «از چند‌گروه متفاوت قومی تشکیل شده است و هیچ‌یک بیش از 60% کل جمعیت را تشکیل‌نمی‌دهند».

 بنابراین اولاً همسانی اقوام‌ ایرانی بیشتر از تفاوت‌های آنها است و دوماً جمعیت فارسی‌زبان ایران در آمار سیا 61% عنوان شده‌است ولی به اشتباه گروه جمعیتی لر و بختیاری از مقدار کلی آن کسر و جمعیت آنها نیز شش درصد کل جمعیت کشور محاسبه شده است.با بازگرداندن این مقدار به مصدر اصلی خود که حقیقتی تاریخی و زبان‌شناختی است، خواهیم‌دید که جمعیت فارسی زبان ایران 67% است . به اضافه این‌که آذری‌ها نیز تنها در معیار گویش و زبان محلی با فارسی‌زبان‌ها متفاوت‌اند. آن‌ها در تاریخ مشترک، نژاد، اقتصاد و وابستگی‌اقتصادی، فرهنگ کلان و آیین‌های ایران هیچ تفاوتی با سایرین ندارند و جزو «هسته سخت ملی» محسوب ‌می‌شوند.

 حتی برخی از چهره‌های تندرو چپ‌گرا مانند بیژن‌ جزنی و کیانوری آذری‌ها و فارسی‌زبان‌های ایران را جزو «گروه مسلط ملی» ‌قلمداد ‌می‌کردند. جزنی در جزوه نوزده بهمن تئوریک به این تحلیل رسیده بودکه آذری‌ها همراه با فارس‌ها خصوصیات خلق حاکم را از خود نشان می‌دهد.[7] نورالدین‌کیانوری که از ایران چند‌قومی و گاه چند‌ملیتی دفاع‌ملی می‌کرد از مشارکت عمیق اقتصادی و سیاسی آذری‌ها در هرم قدرت به عنوان یک گروه مسلط صحبت‌ می‌کند.[8]

با این تحلیل می‌توان ادعا کرد که یک هسته سخت ملی در ایران وجود که 83% کل جمعیت کشور را تشکیل می‌دهد و اعضای آن بیشترین همسانی و اشتراک را دارند.

    سرشماری‌قومی: مطلبوبیت یا عدم مطلوبیت

دوگانگی یا چندگانگی‌قومی از اهمیت وافری برای دولت‌های جهان برخوردار‌است. دولت‌ها برای رسیدن به جمع‌بندی درست از وضعیت ‌قومی و تدوین یک سیاست کارآمد نیاز به شاخص‌های مشخصی دارند. از سوی دیگر نحوه دست‌یابی به چنین شاخص‌ها و آمارهایی در کشورهای پرجمعیت از مسیر پیمایش‌های میدانی کلان به ویژه سرشماری می‌گذرد. سیاست سنتی و نانوشته دولت ایران از آغاز سرشماری‌ها در دهه 1330 بر‌این‌مبنا قرارگرفته‌است که از پرسش در خصوص زبان و ریشه قومی شهروندان به هنگام سرشماری خودداری کند. این شیوه معایب و محاسنی را در پی دارد: نخست اینکه تعداد اتباع خارجی مقیم ایران و یا شهروندانی که با اخد ملیت و تابعیت ایران به شهروندی درآمده‌اند مشخص نخواهد شد. به این ترتیب دقیقاً مشخص نیست که چه تعداد عراقی، افغانی و پاکستانی و… در ایران ساکن هستند و تمرکز حضور آنها در کدام نواحی کشور است.

کنشگران قومی نیز خواستار احصاء و تعیین تعداد جمعیت هر یک از گروهایی هستند تا از سردرگمی در تحلیل و ارزیابی رها‌ شوند. اما موضوع بغرنجی که وجود دارد این است که هر یک از گروه‌های سیاسی که خود را به اقوام ایرانی منتسب می‌کند، در‌حقیقت ادعایی بیش از واقعیت موجود دارند. به صورتی که اگر ادعای تمام این گروه‌ها را مبنای شمارش کل جمعیت قرار دهیم جمعیت ایران بسیار بیشتر از آنچه که آمار رسمی نشان‌می‌دهد، خواهد بود. این به آن معنی‌است این گروه‌ها پس از انتشار فرضی آمار دولتی یا باید از ادعا خود انصراف دهند و یا مدعی دستکاری دولتی در آمار قومیت‌ها شوند که با توجه به روحیه و پیشینه این مباحث در ایران احتمال دوم قوی‌تر است و این خود به چالشی دیگر علیه دولت تبدیل خواهد شد.

آسیب دیگری که در خصوص جمع‌آوری آمار قومی و زبانی در سرشماری‌ها وجود دارد، ظهور یک نوع مسابقه برای بروز و ظهور هویت فروملی در کشور بین رسانه‌ها و برخی جریان‌هایاست تا شهروندان را ترغیب به استفاده از ترم‌ها و اصطلاح‌های مورد نظر خود در اعلام قومیت و زبان نمایند. مسابقه‌ای که باعث درگیری رسانه‌های بزرگ و همچنین سوءاستفاده بسیاری از رسانه‌های فارسی‌زبان از این مساله خواهد شد و مجموع این کنش و واکنش‌ها جامعه را به سوی قوم‌گرایی و برجسته‌شدن هویت‌های قبیله‌ای و فروملی پیش‌برده و باعث تضعیف قدرت‌ملی و انسجام‌داخلی می شود.

     توصیه‌های سیاستی

دولت‌جمهوری‌اسلامی‌ایران یک دولت – ملت است که نماینده ملت ایران به شمار می رود و روایت مذهبی از اقلیت‌ها را پذیرفته و تنوع‌فرهنگی داخل کشور را انکار‌ نمی‌کند. بلکه با روایت «اقوام ایرانی» که نشانگر برخی تمایزات ناحیه‌ای اما فاقد بار غیریت‌ساز است، این تنوع را می‌پذیرد.

 اقوام‌ایرانی خانواده بزرگ ملت ایران را تشکیل می‌دهند. به نظر می‌رسد اسناد بالادستی نیز مویدی قوی بر این روایت باشند.

این دولت مبنای سیاست‌های خود را بر اساس شهروندی و هویت ایرانی پایه‌گذاری‌ کرده و بر «هویت‌ملی»که در برگیرنده مذهب و ملیت به صورت توأمان است اولویت می‌دهد. در چنین ساختاری جمع‌آوری آمار و داده‌‌های قومی و زبان در قالب سرشماری‌های رسمی به دلایل زیر مفید فایده نیست:

1-     اساساً دولت نیازی به این آمار ندارد زیرا سیاست‌های توسعه‌ای، عمرانی و اجتماعی آن بر اساس قومیت تنظیم نمی‌شود.

2-  اگر داده‌های سازمان سیا و مدل پیتر تیلور را مد نظر قرار‌دهیم، ایران کشوری چندقومی نیست. زیرا دارای بافتی 67% یکسان است و در سطحی دیگر 83% در «هسته‌سخت ملی» است که در صفحات بالا تبیین شد. بنابراین اولویت دولت باید تقویت هویت ملی و هسته سخت کشور باشد.

3-  در صورت هر نوع جمع آوری شاخص های آماری بر مبنای زبان محلی ، نیروها و جریان‌های مدعی نمایندگی اقوام به هیچ روی حاضر به پذیرش واقعیت‌های جمعیتی موجود نبوده و کشور را به انکار و کاستن از میزان جمعیت اقوام و قومیت‌ها متهم خواهند کرد.

 

[1] – آبرامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب:21

[2] – آبرامیان، یرواند، تاریخ ایران مدرن: 474

[3] – هوشمند، احسان، نگاهی دیگر به به داده های زبانی و مذهبی ایران معاصر، فصل نامه گفتگو،ش 43: ص: 55، 1384

[4] – اتابکی، تورج، تمامیت ‌ارضی و تنوع ‌قومی در ایران، فصل نامه ایران نامه، شماره 1- 2، ص:  183، 1382

[5] -https://www.cia.gov/library/publications/the-world-factbook

[6] – میرحیدر، دره، مبانی، جغرافیای سیاسی ، ص: 167

[7] – جزنی، بیژن، نوزده بهمن تئوریک: 102

[8] – خاطرات نورالدین کیانوری:112

 

منبع: مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری ، آبان 1394