تأثیر مکتب تاریخ‌نگاری حزب کمونیست شوروی بر روابط جمهوری آذربایجان با ایران

۲۶ فروردین, ۱۳۹۲
تأثیر مکتب تاریخ‌نگاری حزب کمونیست شوروی بر روابط جمهوری آذربایجان با ایران

گلستان و ترکمانچای همچان باقی است. حزب کمونیست شوروی در نخستین اقدام‌های ضدایرانی و ضدآذربایجانی خود علاوه بر مبارزه شدید با دین، قتل‌عام علما، نویسندگان و نخبگان آذربایجانی‌های شمال ارس و ممنوع کردن آیین‌ها و رسوم دینی و مذهبی، الفبای «جمهوری آذربایجان» را که در آن روزگار در ترکیب شوروی قرار داشت، تغییر داد و بدین‌گونه ارتباط نسل جدید این کشور را با گذشته فرهنگی و تاریخی خود و نیز ارتباط این نسل را با ایران قطع کرد. در پناه دیوارهای بلندی که شوروی بین گذشته و آینده مردم جمهوری آذربایجان کشیده بود، اقدامات وسیعی برای تحریف و جعل تاریخ آذربایجان و ترویج تفکر ضداسلامی و ضدایرانی آغاز شد. «مکتب تاریخ‌نگاری حزب کمونیست شوروی» مکتبی بود که کنترل نهضت مشروطه در هزاران تاریخ جمهوری آذربایجان را در جهت اهداف و منافع کمونیسم تحریف و جعل می‌کند. برای مثال؛ در مکتب تاریخ‌نگاری حزب کمونیست، جنگ‌های آقامحمدخان قاجار و عباس میرزا جهت سرکوب خوانین متمرد و مقابله با تجاوزات روسیه در اراضی قفقازی ایران، تجاوز به آذربایجان قلمداد شده است! و این‌گونه افراد برای مردم جمهوری آذربایجان به‌عنوان اشغالگر معرفی شده‌اند! و… .

 

تأمل در چگونگی تنظیم تاریخ جعلی برای جمهوری آذربایجان با جهت ضدایرانی، نشان می‌دهد که «شعبه مکتب تاریخ‌نگاری حزب کمونیست شوروی در آذربایجان» در پی تخریب بنیان‌های روابط و پیوندهای تاریخی و فرهنگی ایران و جمهوری آذربایجان و ترویج و تعمیق احساسات ضدایرانی و ضدزبان فارسی بوده است … .

اکنون نظام کمونیستی شوروی، مدت‌هاست که دفن شده است. اما تأثیر منفی مکتب تاریخ‌نگاری آن، در روابط جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان باقی است… اگرچه به نظر می‌رسد امروز نیز برخی کشورهای دور و نزدیک که از نزدیکی ایران و آذربایجان و گسترش روابط برادرانه و صمیمانه بین دو کشور نگران هستند، می‌کوشند تا مسیر حرکت «دستگاه تاریخ‌نگاری حزب کمونیست شوروی» را با بکارگیری فعالان پیرو از کار افتاده این دستگاه یا جوانان پرشور اما ناآگاه از بازی‌های سیاسی ادامه دهند، پیرانی که در روزگار از کارافتادگی برای پول می‌نویسند و جوانانی که نمی‌دانند «توران بزرگ» و «آذربایجان بزرگ» ایده‌هایی است برای به حرکت در آوردن ساده‌اندیشان در مسیری با مسیر ملت‌ها و منافع مشترک و ملی آذربایجان و ایران … .

علی‌رغم تلاش آمریکا و برخی کشورهای دیگر برای تشدید و ترویج نضادهای جعلی تاریخی بین ایران و آذربایجان، در میان نخبگان، پژوهشگران تاریخ و فعالان سیاسی جمهوری آذربایجان حرکت‌های امیدوارکننده‌ای در جهت بازنگری تاریخ جعل شده برای این کشور توسط کمونیست‌ها به چشم می‌خورد. این حرکت اگر گسترش یابد، بی‌گمان نه تنها بر گسترش و تعمیق روابط دو کشور همسایه تأثیرات شگفت و بی‌مانندی خواهد نهاد، بلکه روابط آینده دو کشور نیز مرهون این حرکت خواهد بود. قدر و قیمت این حرکت را با تأمل در جمله «ایران و آذربایجان همسایه ابدی هم هستند» می‌توان دانست.

مقاله ارزنده‌ای به قلم «محرم ذوالفقارلی» کارشناس ارشد علوم تاریخ و از چهره‌های سیاسی شناخته شده در جمهوری آذربایجان، با عنوان «لزوم تحقق مجدد و بدون غرض تاریخ» در روزنامه «باکو خبر»، چاپ باکو، مورخ 23 مردادماه 1383 درج شده است. آنچه می‌خوانید ترجمه مقاله جناب محرم ذوالفقارلی است.

 

مناسبات آذربایجان ـ ایران

لزوم تحقیق مجدد و بدون غرض تاریخ

جمهوری آذربایجان بعد از احیای استقلال، مناسبات دیپلماتیک با کشورهای جهان از جمله کشورهای همسایه را برقرار کرده است. جمهوری اسلامی ایران جایگاه ویژه‌ای در میان این کشورها دارد. از نظر ما وجود ایران علاوه بر ترکیه و پاکستان، در میان اولین کشورهایی که استقلال آذربایجان را به رسمیت شناختند، باید محرکی برای توسعه مناسبات میان دو کشور می‌شد. اگرچه در به رسمیت شناختن جمهوری آذربایجان در اوایل قرن ٢٠ توسط ایران مشکلاتی وجود داشت(١)، ایران با حل این مشکلات در پایان قرن مزبور، حسن نیت خود نسبت به جمهوری آذربایجان مستقل را نشان داد.

لیکن علی‌رغم تمامی اینها، هنوز هم مشکلات بسیاری در مناسبات آذربایجان ـ ایران باقی است. تلاش‌هایی که جهت طرح بیشتر این مشکلات هنگام سفرهای وزیر خارجه آذربایجان به ایران و رئیس جمهور ایران به آذربایجان گردید، دلیلی است بر آنچه که گفته شد. برخورد خصمانه برخی نیروها نسبت به اظهارات سیدمحمد خاتمی رئیس جمهوری اسلامی ایران درباره نظامی گنجوی نشان می‌دهد که به تشریح وسیع برخی مسائل در بین مردم نیاز است.

جای تأسف بسیار است که علی‌رغم وجود امکانات وسیع برای توسعه مناسبات با ایران، هنوز هم از این امکانات استفاده مفید نمی‌شود. گمان می‌کنیم که علت عمده آن عبارت از عدم تحقیق بی‌طرفانه تاریخ قرون 19-18 و تکرار این اشتباه در دوره معاصر باشد.

 

سید ضیاء

به این دلیل که آذربایجان از زمان جنگ‌های اول و دوم روسیه ـ ایران از اوایل قرن 19 تا 18 اکتبر 1991 در ترکیب روسیه تزاری و اتحاد جماهیر شوروی بود، نتوانست از تأثیر سیاست‌های این دولت‌ها درباره ایران برکنار بماند. روسیه تزاری و اتحاد جماهیر شوروی به علت برخورد خصمانه با ایران، تبلیغات ضدایرانی وسیعی در میان اهالی آذربایجان کرده‌اند و نتایج تلخ این تبلیغات هم اکنون هم محسوس است. برای درک عمیق ماهیت مشکلات کنونی در مناسبات آذربایجان ـ ایران، به طور شرطی تحقیق بی‌طرفانه مراحل ذیل در تاریخ آذربایجان لازم است.

 

دوره اول از اواسط قرن ١٨ تا زمان امضای عهدنامه ترکمانچای. در این دوره، بعد از کشته شدن نادرشاه در ٩ می 1747 [1126 شمسی] در کاخ خود که بعد از صفویان به حکومت رسیده بود، به تحقیق مجدد علل تجزیه یک کشور بزرگ [ایران] هم در جنوب [جنوب ارس] و هم در شمال [شمال ارس] به خان‌نشینی‌ها نیاز زیادی وجود دارد. قاجار یان جهت احیای دولت مرکزی که در اواخر قرن ١٨ در جنوب رود ارس به خان‌نشینی‌ها تجزیه شده بود، تلاش نمودند و از نظر ما، زدن برچسب اشغالگری به آقامحمدخان شاه قاجار به خاطر حملات وی به برخی مناطق از جمله خانات قره‌باغ و گرجستان کار درستی نیست. موضع خصمانه روسیه علیه این شخصیت و باقی بودن تداوم پذیرش این موضع تا حال حاضر در میان برخی از آذربایجانی‌ها و اشغالگر نامیدن آقا محمدخان در دوره معاصر، چیزی است که نمی‌تواند مایه تأسف نگردد. این سؤال مطرح می‌شود که چرا آقا محمدخان به نخجوان، ایروان، تالش، باکو، گنجه و دیگر خان‌نشینی‌ها حمله نکرده و فقط به ملوک‌الطوایفی قره‌باغ و گرجستان حنمله کرده است؟ متأسفانه این سؤال مدت مدیدی توجه تاریخ‌دان‌ها را جلب نکرده است. علت عمده آن عبارت از این است که ملوک‌الطوایفی‌های فوق‌الذکر به استثنای ملوک‌الطوایفی «قبا» با ایران بودند. اگر در نظر بگیریم که جوادخان حاکم گنجه از نسل قاجاریان بود و قره‌باغ تا زمان فعالیت تجزیه‌طلبانه پناه علی خان جزو اراضی خان‌نشین گنجه بود، می‌توانیم ماهیت اصلی حمله آقامحمدخان را به درستی درک کنیم. یعنی هدف اصلی آقا محمدخان از حمله به قره‌باغ عبارت از احقاق حقوق جوادخان در اراضی قره‌باغ بوده است. حمله قشون وی و نیروهای متحد ملوک‌الطوایفی گنجه به تفلیس بعد از قره‌باغ نیز به منظور مجازات خان‌نشینی گرجی بود که سیاست دشمنی علیه ملوک‌الطوایفی گنجه در پیش گرفته بود. در این رابطه چنین سؤالی مطرح می‌شود: در صورتی که جوادخان حاکم گنجه را به علت مبارزه قهرمانانه علیه نیروهای اشغالگر روسیه، قهرمان ملت محسوب می‌کنیم، چرا بایستی آقامحمدخان قاجار که از نسل و متحد وی بود، هم‌چنین عباس میرزا که برادرزاده او بود و رهبری قشون ایران در زمان جنگ‌های اول و دوم ایران ـ روس را به عهده داشت، اشغالگر نامیده ‌شوند؟ گمان می‌کنیم که در این امر، منطق وجود ندارد.

در دوره معاصر، برخورد با جنگ‌های اولی و دوم روسیه ـ ایران نیاز به بازنگری دارد. از نظر ما، اشغالگر خواندن ایران به همراه روسیه در رابطه با این برخورد، کار درستی نیست.(٢) هدف قشون عباس میرزا دفاع از اراضی آذربایجان در برابر دشمن و متفاوت از روس‌ها، گرفتن انتقام جواد خان و آزادسازی اراضی اشغال شده از جمله آزادسازی گنجه بود. رخ دادن «عصیان عمومی مسلمانان» در فاصله جنگ‌های اول و دوم روسیه ـ ایران و مبارزه قهرمانان مصطفی خان حاکم شیروان، اوغورلو خان فرزند جواد خان حاکم گنجه، حسین خان و حاجی خان فرزندان حاکم شکی، میرحسن خان حاکم تالش و ساری اصلان برادر وی، حسین خان حاکم ایروان و خان‌های دیگر در ترکیب ارتش ایران علیه روس‌ها، نه این‌که ماهیت اشغالگری بلکه ماهیت رهایی‌بخش این عصیان را به نمایش می‌گذارد.

در دوره دوم مقطعی از سال 1828 تا اوایل قرن 20 را دربرمی‌گیرد. پیشبرد سیاست استعمارگری توسط روسیه تزاری با حمایت از کوچ ارامنه مقیم ایران و اهالی مسیحی و بدون وطن روسیه به آذربایجان [آذربایجان قفقاز]، علاوه بر هدف ایجاد روحیه ضدایرانی در میان اهالی بومی، اهداف دیگری نیز داشت؛ سیاست ترویج فرهنگ روسی که مبنای سیاست استعمارگری را تشیکل می‌داد، عمدتاً حرکتی بود در راستای تحریف آداب و رسوم اهالی مسلمان، ایجاد محدودیت‌های دینی، و تأثیر بر فرهنگ مسلمانان به نفع فرهنگ روسی. این سیاست سپس در زمان شوروی به شکل دیگری ادامه یافته است.

دوره سوم برهه زمانی شوروی سابق طی سال‌های 1991-1920 می‌باشد. پیشبرد سیاست دشمنی شدید علیه دین و به‌ویژه دین اسلام در سال‌های نخست حکومت شوروی، برخورد ناشایست «جمعیت خداستیزان» با خادمین دینی، نابود کردن کتاب‌های نوشته شده با حروف عربی از جمله کتب دینی بعد از به کار بردن الفبای لاتین به جای الفبای عربی، بازداشت برخی افراد با زدن برچسب پان‌اسلامیست به آنها که کتب چاپ شده به زبان عربی را در منازل خود نگه می‌داشتند، مردم را بسیار متزلزل نمود.

تبعید آن دسته از شهروندان آذربایجانی در زمان شوروی به قزاقستان که اقوامی در ایران داشتند یا این‌که در مناطق هم مرز با ایران به سر می‌بردند و خطر برای جامعه شوروی محسوب می‌شدند، موجب ایجاد ترس و وحشت مردم شده و این خوف تاکنون از دل مردم در نیامده است. زیرا بخشی از تبعیدشدگان به علت عدم تحمل این فجایع، از بین رفته و نسل جوان به علت بی‌اطلاعی از علل واقعی این فاجعه ترجیح دادند که درباره ایران محتاط باشند و از اظهارنظر مثبت نسبت به این کشور خودداری کنند.

برخورد ناعادلانه در جمهوری آذربایجان نسبت به زبان فارسی نیز تأثیر منفی بر توسعه مناسبات آذربایجان ـ ایران نشان می‌دهد. با وجود این‌که اغلب منابع تاریخی قدیمی و قرون وسطی متعلق به آذربایجان به زبان فارسی است و نظامی گنجوی و دیگر شاعران و متفکرین مشهور آثار مهمی به این زبان پدید آورده‌اند، برخورد بیگانه‌وار با این زبان در کشور ما قابل درک نیست. تألیف اثر «گلستان ارم» در سال 1841 توسط عباسقلی آقا باکوخان‌اف به زبان فارسی که مبنای تاریخ‌شناسی آذربایجان را بنا نهاده، نشان می‌دهد که این زبان برای ما بیگانه نیست. گمان می‌کنیم که این‌گونه بی‌اعتنایی نسبت به زبان فارسی که نقش مهمی در توسعه تاریخ، فرهنگ و شعر ملت‌های بسیار ازجمله ملت آذربایجان دارد، ناشی از بی‌اعتنایی این ملت‌ها نسبت به گذشته خود باشد. شایسته است که در جمهوری آذربایجان نیز نسبت به فراگیری زبان فارسی نیز مانند زبان‌های روسی، انگلیسی و دیگر زبان‌ها در دوره معاصر با دلسوزی اقدام شود.(٣)

محققین هنگام انتخاب موضوعی از تاریخ آذربایجان برای انجام تحقیقات علمی در زمان شوروی، برای این‌که خود را به زحمت نیندازند، عمدتاً موضوع‌هایی را ترجیح می‌دادند که مبنی بر تبلیغ سیاست حزب کمونیست بود و با دفاع از تز خویش، درجه علمی دریافت می‌کردند. سیاستی که رژیم شوروی اعمال کرد، نیز شرایط مساعدی برای این امر ایجاد می‌کرد. گروه بسیار کمی از محققین و عمدتاً شهروندان ایرانی مسلط به زبان فارسی که بعد از تحولات سیاسی ایران به شوروی مهاجرت کرده بودند، منابع تاریخی نوشته شده به زبان فارسی را از موضع حزب کمونیست تحقیق کرده‌اند که این‌گونه تحقیقات را نمی‌توان بی‌طرفانه دانست.

دانشکده شرق‌شناسی دانشگاه دولتی آذربایجان (با نام کنونی دانشگاه دولتی باکو) در دوره حکومت شوروی به‌ویژه از سال‌های 60 تا 80 قرن بیستم از نفوذ بسیاری برخوردار بود. ظرفیت این دانشکده که بسیار کمتر از بقیه دانشکده‌ها بود و تلاش فرزندان خانواده‌های مرفه به

با وجود این‌که اغلب منابع تاریخی قدیمی و قرون وسطی متعلق
به آذربایجان به زبان فارسی است برخورد بیگانه وار با آن قابل
درک نیست

طور عمده، برای ورود به این دانشکده دلیل بر آنچه که گفته شد، می‌باشد. لیکن ماهیت قضیه این است که در این امر نیز، ویژگی مخصوص به خود سیاست شوروی به طور برجسته‌ای مشهود است. این‌که دانشجویان به این رشته [شرق‌شناسی] و فراگیری زبان‌های فارسی، عربی و ترکی اهمیت خاصی می‌داده‌اند، به هیچ وجه ناشی از اشتیاق به تحقیق واقع‌بینانه تاریخ و ادبیات ملت متبوع خویش نبود. بلکه دانشجویان برای اعزام شدن به کشورهای خارجی ـ که در آن زمان برای اغلب مردم ممکن نبود ـ گرفتن حقوق زیاد و متمایز شدن از دیگران بعد از بازگشت به کشور، دستیابی به زندگی مرفه و خودروهای مدل بالا به دانشکده شرق‌شناسی وارد می‌شدند. رهبری شوروی با دادن این‌گونه امتیازات به دانشجویان دانشکده شرق‌شناسی، نه تنها برای همکاری مسالمت‌آمیز بلکه به منظور اجرای سیاست تجاوزکارانه خود نیز از آنان استفاده می‌کرد. با اعطای درجه افسری به هر جوان فارغ‌التحصیل از دانشگاه، آنان را به افغانستان و دیگر کشورهای شرقی از جمله ایران در امور علمی ـ تحقیقی در داخل کشور بهره گرفته می‌شد و کمیته امنیت دولتی آنها را در زمینه‌های مختلف به همکاری جذب می‌کرد.

 

در حال حاضر نبودن شرایط لازم برای تدوین تاریخ حقیقی، نقش بسیار مهمی در حل مشکلات زیادی که به آنها اشاره شده و نشده، ایفا می‌کند. این‌که افرادی با نوشتن تاریخ ساختگی در زمان شوروی از عنوان‌های علمی برخوردار شده و هنوز هم در پست‌های رده‌ بالا فعالیت دارند و به جای اعتراف به اشتباهات، نوشته‌های خویش را تبرئه می‌کنند، تلخ و تأسف‌آور است.

مداخله‌های کشورهای غربی به‌ویژه آمریکا در عدم حل مشکلات موجود در مناسبات آذربایجان ـ ایران نیز، تأثیر خود را نشان می‌دهد.

از آنچه گفته شد، می‌توان چنین نتیجه‌گیری نمود که برای حل مشکلات موجود در مناسبات میان دو کشور، به تدوین تاریخ واقعی این مناسبات و تبلیغ بین اهالی نیاز جدی وجود دارد. علاوه بر آن برای توسعه مناسبات میان دو کشور بایستی به مطرح کردن جهاتی که این کشورها را از لحاظ تاریخی به هم پیوند می‌دهد و جلوگیری از مطرح شدن جهات جداکننده آنها در مذاکرات، اهمیت خاصی داده شود.

 

پی‌نوشت‌ها

1- ایران در به رسمیت‌شناختن جمهوری آذربایجان مشکلی نداشت. نخست‌وزیر ایران در آذرماه 1298 شمسی هیأ‌تی متشکل از نمایندگان وزارتخانه‌های مختلف را به سرپرستی سیدضیاءالدین طباطبایی به باکو اعزام کرد تا اساس روابط ایران و جمهوری آذربایجان بنیان نهاده شود. این هیأت طی چند ماه اقامت در باکو توافق‌نامه‌های مختلفی را در زمینه‌های ترانزیت، کنسولگری، گمرکات و… با طرف آذری منعقد کرد. مهم‌تر از همه معاهده دوستی ایران و جمهوری آذربایجان بود. سیدضیاءالدین طباطبایی، سرپرست هیأت ایرانی طی گزارشی به رئیس‌الوزرا یعنی نخست‌وزیر ایران درباره به رسمیت شناختن جمهوری تازه تأسیس آذربایجان همسایه می‌نویسد:

«ماده اول عهدنامه دوستی راجع به شناختن استقلال آذربایجان موافق تصمیم اولیای دولت علیه [ایران] است. پس از آن که دول معظم استقلال آذربایجان را عملاً شناخته‌اند، دولت علیه هم از چندی قبل شناخته بود. ذکر کلمه دوفاکتور defacto سبب برودت و سوءاثر در حکومت و اهالی آذربایجان می‌گردید …» کتاب هیأت فوق‌العاده قفقازیه، نوشته رضا آذری شهررضایی، مرکز چاپ و انتشارات واردات امور خارجه، 1359.

در صفحات 35 و 36 همین کتاب آمده است: «روز شنبه ٣٠ حووت [اسفند] 1298 شمسی آخرین مذاکرات کنفرانس ایران و آذربایجان منعقد گردید … سیدضیاءالدین در آن ضیافت نطقی کرد و در آن اعلام کرد که دولت ایران، جمهوری آذربایجان را به طور دوژو به رسمیت می‌شناسد».

2- وارونه کردن واقعیات و حقایق تاریخی در مکتب تاریخ‌نگاری حزب کمونیست تا بدان حد است که دفاع نیروهای ایران از اراضی قفقازی کشورمان، نوعی اشغالگری قلمداد شده است؟!

سران نظام کمونیستی شوروی جهت تولید و ترویج احساسات و تفکر ضدایرانی در جمهوری آذربایجان، و ایجاد گسست فرهنگی بین آذری‌های مسلمان قفقاز و ملت ایران، کوشیدند تا با قلب حقایق تاریخی، ایران را به‌عنوان کشوری اشغالگر و ضدآذربایجان و فارس‌ها را به‌عنوان دشمنان آذری‌ها به نسل جدید آذری‌های قفقاز معرفی کنند، نسلی که به علت تغییر الفبا، از گذشته تاریخی خود اطلاع درستی نداشت.

پس از فروپاشی شوروی و استقلال جمهوری و به حاکمیت رسیدن پان‌ترکیست‌ها و پان‌آذریس‌های غرب‌گرا، تحریف تاریخ این بار در جهت منافع آمریکا و ایده پان‌ترکیسم به شکل دیگری تداوم یافت. و آن این‌که تاریخ‌نگاران آذربایجانی مکتب حزب کمونیست که به تاریخ‌نگاری سفارشی عادت داشتند، در کتاب‌های درسی جمهوری آذربایجان عهدنامه‌های گلستان و ترکمانچای را که موجب جدایی اراضی قفقازی ایران شد، به‌عنوان عهدنامه‌هایی معرفی می‌کنند که طبق آنها، روسیه و ایران، آذربایجان را بین خودشان تقسیم کرده‌اند!!؟

3- مبارزه حکومت شوروی با زبان فارسی در آذربایجان قفقاز، اساساً برای ایجاد فاصله و دیوار میان آذری‌های مسلمان قفقاز و کشور ایران و نیز جدا کردن مردم آن سامان از گذشته فرهنگی و تاریخی‌شان بود … جمهوری آذربایجان امروزی که زادگاه شاعران بزرگ فارسی‌گویی مانند نظامی گنجوی، خاقانی شروانی، مجیرالدین بیلقانی، بهار شروانی و… است، در دوران حاکمیت شوروی به وضعیتی دچار شده است که امروز در این کشور افراد معدودی پیدا می‌شوند که بتوانند متن اصلی اشعار نظامی و خاقانی را روخوانی کنند!

اشعار شاعر بزرگی مانند نظامی به زبان آذربایجانی ترجمه و چاپ شده است. مردم جمهوری آذربایجان این‌گونه ترجمه‌ها را به جای سروده‌های شاعر مطالعه می‌کنند!

* پی‌نوشت‌ها از مترجم است.

** محرم ذوالفقاری از پژوهشگران جمهوری باکو است