ساختار تاریخی روابط ایران و ترکیه

۲۱ اردیبهشت, ۱۳۹۴

بنابراین بدون توجه داشتن به سیر تاریخی روابط دو کشور، نمی توان مواضع فعلی و جایگاه این دو کشور را در تحولات منطقه ای درک نمود.
از دید تاریخی ترکیه امروزی را می توان میراث دار دو امپراتوری روم شرقی و عثمانی دانست. سرزمینی که دگرگونی های بنیادینی را در قرن 15 و با تشکیل امپراتوری عثمانی و در قرن 20 با فروپاشی این امپراتوری تجربه نموده است.
سرزمین ایران نیز در طول تاریخ خود شاهد دگرگونی های زیادی بوده است. گرچه این تحولات به اندازه سرزمینی که اکنون ترکیه نامیده می شود، بنیادین نبوده است و بیشتر در راستای تغییر دین و مذهب و حاکم شدن ایدئولوژی و رژیم های سیاسی گوناگون، می تواند مورد بررسی قرار گیرد. تاریخه روابط ایران و ترکیه را می توان به سه دوره زمانی مهم تقسیم نمود.

 
روابط ایران و امپراتوری روم شرقی

امپراتوری روم شرقی در سال 364 پس از میلاد و پس از تقسیم شدن امپراتوری روم به دو نیمه تاسیس گشت یکی از دلایل این دو پارگی، جنگ های ایران و روم و لزوم مدیریت و اداره این نبردها از پایتختی نزدیک تر بود. این دوران را می توان آغاز حیات دولتی نیرومند با مرکزیت آسیای صغیر و در همسایگی ایران دانست. بنابراین شاهد هستیم که علت وجودی امپراتوری روم شرقی نیز در جهت مقابله با دولت های ایرانی اشکانی و ساسانی بوده است. ساختار آنارشیک نظام جهانی و تلاش بی وقفه برای کسب قدرت سبب تقابل دائمی این دو امپراتوری می شود و نه تنها تغییر سلسله اشکانی به ساسانی تغییری در این تقابل ایجاد نمی کند. بلکه حتی تبدیل پادشاهی نیمه متمرکز اشکانی به  متمرکز ساسانی را می توان تلاشی در جهت استفاده حداکثری از قدرت ملی برای تقویت قدرت دولت، دانست. این نبردها تا پایان عصر ساسانی و فتح ایران به دست اعراب ادامه پیدا می کند.

روابط ایران(صفویه) و امپراتوری عثمانی

با تاجگذاری شاه اسماعیل در تبریز دوباره حکومت نیرومندی  پس از وقفه ای 800 ساله در ایران ایجاد می شود. با وجود جایگزینی ایران زرتشتی عصر ساسانی با شیعه صفوی و امپراتوری مسیحی روم شرقی با عثمانی مسلمان همچنان دوستی ها زود گذر و دشمنی ها پایدار هستند. این رویارویی از آغاز صفویه و تلاش عثمانی برای حذف این دشمن جدید شروع شده و تا نیرومندی دولت ایرانی صفویه و تقابل پایاپای هر دو ادامه پیدا می کند. جالب اینجاست که حتی در دوران نادر شاه سنی مذهب هم شاهد رویاروی دو دولت در همان حوزه های نفوذ مورد اختلاف یعنی قفقاز و بین النهرین هستیم . این قضیه خود نشان دهنده کم اهمیت بودن باورهای شخصی حاکمان، و تحمیل مقتضیات برگرفته از جایگاه دو کشور در ساختار منطقه ای، بر شکل روابط می باشد. این تقابل با افول قدرت نظامی و اقتصادی هر دو دولت در دوره قاجار کمرنگ تر می شود.

روابط ترکیه و ایران معاصر(پس از انقلاب اسلامی)

  دوران معاصر را می توان به دو بخش تقسیم کرد. در دوره نخست هر دو کشور درگیر مسائل داخلی و یا تقابل با دیگر همسایگان هستند. در این دوره، ایران پس از جنگی فرسایشی با عراق در حال بازسازی توان نظامی و زیر ساخت های خود بوده و ترکیه درگیر بحران های اقتصادی و درگیری های هویتی – قومی در داخل مرزهای خود بوده است. دوره دوم شامل نگرش جدید شرق گرایانه و تلاش جمهوری ترکیه برای گسترش نفوذ و قدرت منطقه ای خود و متعاقبا مقابله جمهوری اسلامی ایران با این زیاده خواهیست.
با بررسی این سه برهه از تاریخ  دو سرزمین به این نتیجه می رسیم که از دیدگاه واقع گرایانه، تفاوت های داخلی و تغییر ساختارهای درون حکومتی و حتی باورها و ایدئولوژی های حاکم تاثیر چندانی در شکل روابط ایران و ترکیه (بیزانس،عثمانی و ترکیه) نداشته است. به گفته نظریه پرداز روابط بین الملل کنت والتز «دولت ها در نظم بین الملل به رغم تفاوت هایی که از نظر سیاسی-ایدئولوژیک و.. دارند، رفتار مشابهی را در سیاست خارجی به نمایش می گذارند.» از این منظر، تفاوت های داخلی میان کشورها نسبتا بی اهمیت است، زیرا فرض بر این است که فشار های نظام بین الملل آن قدر قوی است که باعث می شود دولت هایی که در وضعیت مشابهی هستند، رفتار مشابهی داشته باشند. (مشیرزاده،1393،130(
 ایران و ترکیه در منطقه ای واقع شده اند که اغلب کشورها فاقد فلسفه وجودی بوده وعلت پیدایششان سیاستهای استعماری بوده است. در این میان تنها این دو کشور از نظر شاخصه های کلاسیک قدرت یعنی وسعت جغرافیایی، جمعیت و موقعیت ژئوپلوتیکی و در مورد ایران دیرینگی فرهنگی، قابلیت تاثیر گذاری بر کشورهای پیرامونی خود را دارند. در چنین شرایطی دولت ها تلاش می کنند که قدرت نسبی خود را افزایش دهند و نیرومندی هر کدام از طرفین به معنای کاهش قدرت دیگری خواهد بود. با توجه به اینکه تمایز میان اقتصاد و سیاست صرفا تمایزی تحلیلی است و در عالم واقع ثروت و قدرت به هم پیوسته اند.این تقابل در عصر حاضر به اشکال اقتصادی نیز دیده می شود.(gilpin1999(15:   
   از نظر فرید زکریا تاریخ نشان می دهد دولتها در شرایطی که به شکلی فزاینده ثروتمند می شوند، به ایجاد ارتش های بزرگ روی می آورند، و خود را در گیر مسائل خارج از مرزهایشان می کنند، و به دنبال افزایش نفوذ بین المللی خود می روند. این قضیه را می توان در تغییر سیاست های سال های اخیر کشور ترکیه به وضوح دید حزب عدالت و توسعه که  اساس سیاست خارجی خود را در تنش زدایی با جهان پیرامونی قرار داده بود. پس از موفقیت های اقتصادی به سرعت در جهت افزایش نفوذ منطقه ای خود گام برداشت. این زیاده خواهی با ورود به حوزه نفوذ ایران سبب شکل گیری دور جدیدی از تقابل در تاریخ دو سرزمین گشته است. در چنین شرایطی باید در نظر داشت که در روابط فی مابین از جمله در بخش اقتصادی دست آورد مطلق، یعنی کسب سود آن هم بدون توجه به میزان سود رقیب مهم نمی باشد. و کشورها در چنین شرایطی باید به دنبال دست آورد نسبی یعنی میزان سودی بیش از رقیب باشند.