نام «ایران» در اسناد و مکاتبات دولت صفوی

نام «ایران» در اسناد و مکاتبات دولت صفوی

یک نکته از این معنی: نامه نگاری های پادشاهان صفوی با دولتمردان اروپایی یکی از مهم ترین اسناد و مدارک تاریخ سیاسی است که از آن دوره به جا مانده است. علاوه بر اهمیت عمومی چنین اسنادی، امروز وجه جدیدی  از چالش در برابر صفویان اهمیت این نامه ها را دو برابر کرده است.
در چند سال گذشته رژیم باکو جهت ایجاد مشروعیت و تاریخ سازی جعلی برای دولتمداری بی ریشه خود که سابقه آن به 20 سال نیز نمی رسد اقدام به مصادره صفویان و انتشار کتاب هایی به زبان روسی و ترکی قفقازی کرده است که طی آن صوفیه را به عنوان یک امپراتوری ترک آذربایجانی معرفی کرده و قلمرو ایران در عصر صفوی را قلمرو جمهوری باکو در عصر صفویان بازنمایی می کند.
هر چند کذب چنی ادعاهایی برای هر کودکی که مقطع دبستان را طی کرده باشد آشکار است، اما از آن جایی پان ترکیسم آمیزه ای از جعل و جنون است، بسیاری از مردم فریب خورده در این جمهوری تازه استقلال یافته چنین ادعاهای مضحکی را می پذیرند. بدیهی است که چنین ادعاهایی در هیچ از محافل آکادمیک خریدار ندارد.
برای مرور دوباره و تازه کردن حافظه تاریخی مان در خصوص آن دولت معظم که تبلور روح ملی ایرانی در قرون میانه بود، بد نیست ، یک بار دیگر نگاهی به اسناد و نامه نگاری های سران صفوی با دولتمردان بیگانه داشته باشیم تا به بینم آنان صفویان را با چه ملیتی می شناختند؟ آیا آنها دولتمردان ما را به عنوان پادشاهان صفوی می شناختند یا به عنوان دولتمردان جمهوری باکو؟

این تمام این نامه ها پادشاهان صفوی با عنوان شاهنشاه ایران، پادشاه پارس/ فرس، جانشین کیانیان،جانشین جمشید و… مورد خطاب قرار می گیرند.

صفویه با تشکیل دولت ملی در کشور یکبار دیگر نام ایران را در تداول سیاسی آن رایج ساختند و از این منظر این بی نظیر محسوب می شوند.

نامه شارلکن به نامه شاه اسماعیل

[در پاسخ به نامه نواب گیتی ستان که دست اتحاد در برابر ترکان عثمانی بسوی او دراز کرده بود]

«به امیر والاتبار و توانا شاه اسماعیل صوفی

شاهنشاه ایران برادر و بهترین دوست ما

کارل شاهزاده والاتبار که از پرتو الطاف الهی امپراتور روم و عالم مسیحیت و آلمان و پادشاه ممالک اسپانیا و هر دو قسمت خاک سیسیل و

نفس نفیس همایون،شاه اسماعیل صفوی

ناوار غرناطه و جزایر بالئار و جزایر سعید و هند و کشور طلای تازه (= امریکای جنوبی) و امیر سرزمین‌های دور دست افریقا و امارت‌نشین‌های آلمان و فرانسه است، برای پادشاه پرهیزگار و سعادتمند، شاه اسماعیل صفوی که پادشاه ایران و برادر و دوست ماست از خدای قادر عالمیان که خدای سه‌گانه یگانه است  درخواست خوشبختی و کامیابی می‌نمایم.
ای پادشاه عالی‌مقام و ای برادر محبوب در سال گذشته شخصی پتروس نام از کشیشان مارونی جبل لبنان، از جانب سنی‌الجوانب شما مکتوبی نزد ما آورد که آن حشمت پناه ما را دعوت می‌نمود که از ماه آوریل گذشته حاضر باشیم که متفقاً با دشمن مشترک خود سلطان عثمانی داخل جنگ بشیوم. بدبختاینه مکتوب در موقعی که آن والاحضرت معین نموده بود هنوز به ما نرسیده بود که به فراغ خاطر در آن باب قراری داده شود و نیز اسباب تعجب شد که مکتوب مزبور ـ چنان‌که در نامه پادشاهان معمول و مرسوم است ـ دارای مهر و امضا نبود و اصلاً از شما چه پنهان مدتی تردید حاصل شد که آیا این نامه و حامل آن را می‌توان طرف اعتماد قرار داد یا نه، ولی نر به دوستی و تمایلی که فی‌مابین است با اشتیاق خاص قاصد و نامه را پذیرفتیم و اگر در جواب تأخیری می‌رفت به سبب آن بود که هر روز منتظر بودیم شاید اخبار دیگری برسد و تکلیف در خصوص چنین امر خطیری که سخن اقدام بدان در میان است معلوم گردد، اما در این مدت هیچ‌گونه خبری نرسید و حتی شنیده شد که آن اعلی‌حضرت را گزندی رسیده و در گذشته‌اند.

 

امیدواریم که این اخبار خالی از حقیقت باشد. عجالتاً نگرانی ما بسیار است، زیرا گردآوردن سپاه برای جنگ با سلطان عثمانی خالی از اشکال نیست. از این گذشته چند ماه به سختی بیمار بودیم و علاوه بر اینها پادشاه فرانسه ما را به جنگ باز داشت و در جنگ سختی که با ما کرد شکست‌های متعددی خورد و سرانجام پس از آن که تقریباً تمام سپاهیانش هلاک شدند، خود او زنده اسیر سرداران ما گردید. اینک که به یاری خدا چنین فتحعی نصیب ما گردیده، چون پیوسته آرزومند صلح و آرامش در خاک مسیحیان بوده‌ایم دیگر امید فراوان داریم که کاری نمانده جز آن‌که بنابر میل و اشتیاق مشترک بر ضد ترکان عثمانی به جنگ پردازیم. به همین سبب، همین قاصد را باز نزد آن اعلی‌حضرت باز می‌گردانیم که مراتب را درباره تصمیم ما بهجنگ به عرض برساند.

شما نیز مقاصد خود را به توسط کسانی از خودتان که طرف اعتماد کامل هستند به اطلاع ما برسانید و هر چه در این امر زودتر اقدام نمایید بهتر است چه ما کاملاً آماده‌ایم که با قوای خود و سپاه آن اعلی‌حضرت به جنگ با این دشمنی که واقعاً بی‌شرم و حیاست بپردازیم. امید است که خدای متعال به آن اعلی‌حضرت صحت و سلامت عطا فرماید و تمام درخواست‌های شما را اجابت کند. نوشته شد در 25 اوت 1525 میلاد نجات دهنده ما مسیح در تولدو.» (منبع: نوائی تاریخ روابط سیاسی- اقتصادی ایران در دوره صفوی، انتشارات سمت، 1377، ص 7-186).

 

نامه شیخ صفی به پادشاه هلند

شیخ صفی نوه شاه عباس که به جای او بر تخت شاهی نشست پس از جلوس به پادشاه هلند نوشت:
«چون از قضاء واقعه هائله نواب فردوس مکانی بابای بزرگوارم وقوع یافته… اکنون سریر سلطنت و پادشاهی عرصه ایران که تختگاه پادشاهان رفیع الشان اکاسره و کیانی است، حسب الادب بذا همایونی ما مزین است». (منبع: یکصد و پنجاه سند تاریخی از جلایر تا پهلوی، جهانگیر قائم مقامی1348، ص: 40)
شیخ صفوی در این جا خود را پادشاه ایران و جانشین پادشاهان کیانی و خسروان باستان(کسرا معرب خسرو) می داند.

 

 نامه بیگلربیگی ایروان به صدراعظم فرانسه

حاکم ایروان شاه در مکاتبه با صدراعظم فرانسه شاه صفوی را فرمانروای مملکت ایران می داند:
«بندگان اعلیحضرت فریدون شوکت جمشید منزلت… زینت افزای تختگاه کیانی و فرمانروانی ممالک فسیح ایران…در باب آمدن تجار قونسل  آوردن امتعه آن دیار به ممالک محروسه ایران»(پیشین: 83)

 

 نامه پاپ به شاه عباس: پادشاه پارس

پاپ در این نامه ضمن یادآوری نشر علم از ایران باستان به روم و غرب شاه عباس را چندبار خسرو پادشاه فرس نامیده است. اسکندر بیگ

شاه عباس

ترکمن منشی شاه عباس این نامه را در کتاب خود نقل کرده است. در این نامه پاپ شاه عباس را «خسرو پادشاهی فارس» نامیده است و فارس دراینجا نه صفت قومی بلکه نام کشور/دولت (پارس/ پرشیا) است.
« بعضی از مردمان شما که در این حدوداند، در عزت و حرمت نزد عیسویان مثل بزرگان آسمانند و از علمای سریر اعلای شما، علم انتشار دارد. چنان که در زمان سابق از علمای یونان زمین که معلمان علم و حکمت و شیوه انسانیت بوده اند، و آوازه و بزرگی و عدالت شما برطرف ساخت. آوازه خسرو پادشاه فرس را چرا که بندگان شما قانون کتاب خسرو پادشاه فرس اند». (عالم آرای عباسی، اسکندربیک ترکمان،ص 1801)

 

 

نام ایران در تاریخ عالم آرای عباس

اسکندر بیگ منشی شاه عباس در اثر خود چندین بار هدف از تحریر این کتاب را ذکر احوال «ایران و ایرانیان» بیان کرده است(صص: 1258، 1162، 22) و در تاریخ سه جلدی خود بیش از 300 بار نام «ایران» را به مناسبت های مختلف آورده است. برای نمونه:
–     شرقا و غربا،طمع در ملک ایران که خلاصه ماموره جهان و تختگاه کیانی است نموده (ج یک، ص: 77)
–   مهید علیا بر حسب اراده خالق الارض و السماء ملکه ملک ایران گشت (ج یک، ص 370)
–    جیوش دریا، خروش خسرو ایران به تعاقب رومیان درآمد. (ج یک، ص 150)
–    هر گاه آذربایجان که خلاصه ممالک لشکر خیز ایران است (ج اول، ص 474)
–    انوشیروان زمان اعنی، خسرو ایران (ص 1663)

نام ایران در احسن التواریخ

احسن التواریخ نوشته حسن روملو شامل حوادث دولت علیه ایران تا سال 985 قمری است. در این کتاب نیز نام ایران و فرمانروایی صفوی به کرات برده شده:
–     چون قلم تقدیر ملک قدیر سلطنت ایران (ص 615)
–     بابر پادشاه گفتن من جانشین و وکیل نواب کامیاب پادشاه ایران ام (ص 404)
–     سپهسالاری ایران را با بیگلربیگی دیاربکر تا خوی و سلماس… به شما دادیم( ص 554)
–    این روستای ترکمان را نظر پادشاه ایران خوار و خفیف گردانید (ص 617)
–     ما (شاه اسماعیل) امیر نجم ثانی را تربیت فرمودیم که هرگاه روزی شود که ما در میان نباشیم خاطر از ایران و فرزندان و ملازمان جمع بوده باشد(461)

 

 

 

تهیه و تنظیم: سردبیری آذری ها